قلب تاریخی سمنان – شماره۵۷

قلب تاریخی سمنان57

قلب تاریخی سمنان – شماره۵۷

نوشته شده در نویسنده 1007

شماره ۵۷، چهارشنبه، ۲۳ بهمن‌ماه ۱۳۹۲ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
آب، سرچشمه حیاتِ شهر!


در گزارش یکی از سازمان‌های معتبر محیط‌زیست، خبر عجیب و قابل‌ تاملی وجود دارد. بنا به برآوردِ این سازمان، اگر مصرفِ آب در کشور به همین روال پیش برود و نزولات آسمانی هم در همین حد باقی بماند، در میانه‌های سده آینده، غالبِ شهرهای مرکزی ایران غیر قابل سکونت بوده و ساکنانش به شهرها و آبادی‌های اطراف خلیج‌فارس و دریای خزر کوچ خواهندنمود. ظاهرا، متاسفانه، سطحِ آب‌های سفره‌های زیرزمینی به شدت در حال افول است. در همین شهر سمنان، در طول ۵۰ سالِ گذشته سطح آبِ زیرزمینی، به نقل از باغداران و دست‌اندرکارانِ محلی، بین ۷۰ تا ۹۰ متر پایین رفته‌است. یکی از باغدارانِ محلات ثلاثه نقل می‌کند چاهی که در سالِ ۱۳۴۲ زده‌بود، در عمق هفتادمتری از سطحِ‌زمین به آب رسیده‌بود ولی چاهی که امروز می‌ز‌ِنند در عمق ۱۴۰ تا ۱۶۰ متری به آب می‌رسد. این یک امر بسیار جدی و واقعی است.

خوب، به این موضوع چگونه باید نگاه کرد؟ به این تهدیدِ پیش‌بینی‌شده چگونه باید پرداخت؟ واکنش‌های متفاوت به این واقعیت ممکن است واکنش فعال یا واکنش انفعالی باشد. ممکن است، بصورتِ انفعالی، مشکل را ندیده گرفت. می‌توان تصور کرد همه این پیش‌بینی‌ها و پژوهش‌های علمی «از سرِ سیاه‌نمایی است» و انشاالله که خطری نیست! با این نگاه، می‌توان بی‌خیالِ همه این مسائل بود و همه امور را به قضا و قدر سپرد.

می‌شود با استرس و نگرانی به این موضوع نگاه کرد و در هر محفل و مجلسی از بی‌آبی احتمالی آینده داد سخن داد. می‌توان زمین و زمان را برای بلایی که در پیش است شاهد آورد و دنیا را به فغان آورد. این نیز نگاه و برخورد انفعالی با یک واقعیت مسلم است و راه به‌جایی نمی‌برد.

می‌توان برخورد فعال و علمی به موضوع داشت. می‌توان پذیرفت که مشکل آب، نه مشکلِ ایرانِ ما، مشکل جهانی است. می‌توان با بررسی عالمانه و کارشناسانه منابع و نیازهای آبی کشور و استان، راه‌های استفاده بهینه از منابع و روش‌های کنترل نیازها را تدوین نمود. می‌توان به این نکته شوق‌انگیز دل بست که دنیای متمدن و علمی راه‌های متعددِ مناسبی برای صرفه‌جویی در مصرف آب اندیشیده‌است. باید با نگاه امیدوارانه و آینده‌نگر، راه‌های اتلاف آب را شناسایی و کنترل نمود. بیش از ۷۰ درصد مصرف آب کشور متعلق به حوزه کشاورزی است. اگر، فقط، در همین حوزه بتوانیم مصرف آب را بهینه کنیم، بخت زیادی برای حفاظت از شهرمان خواهیم داشت. اگر فرهنگ استفاده درست از آب را ترویج کنیم و سرانه مصرف آب در منازل را به سرانه جهانی نزدیک کنیم، بازهم گام موثر دیگری برای حفظ شهرمان برداشته‌ایم. سمنان به نهرهای جاری در شهر معروف و شناخته‌شده‌است. در حفاظت از این هویت شهری بکوشیم.

شالوده‌های تاریخ!

در کوچه و خیابان‌های شهر سمنان، در هر گذر و شارعی، بویژه در محلات قدیمی، اثر و نشانه‌های کاملا مشهود از زندگی تاریخی مردم را می‌شود نظاره کرد. این‌ها، که به سادگی‌و بی‌تفاخر در مسیرِعبورِما نشسته‌اند، شناسنامه‌های ما هستند. این شالوده و شناسه است که شکلِ توسعه شهر را به ما دیکته می‌کند. نکته قابل تامل در آثار و میراث و به‌جامانده در شهر، به نظر می‌آید آثار محلات ثلاثه از اهمیت و ظرافت بیشتری برخوردارند. چنین به نظر می‌آید این بخش از شهر از قدمتِ بیشتری نسبت به بافت تاریخی مرکزی شهر برخوردار است. این محلات که بصورت اندام‌واره و در تطابق با حرکت آبِ استخر‌ها شکل گرفته‌است، شالوده محکمی داشته و معابر و شوارعِ آن تعریف مشخص‌تری در رابطه با سه وجهِ «انسان- طبیعت- محیط مصنوعِ انسان‌ساخت» دارند. در این محلات، باغ‌ها و مزارع متعدد و متنوعی وجود داشت که داخل بسیاری از آن‌ها خانه یا کوشکی نیز ساخته شده‌بود. ظاهرا، این‌ها رابا تعریفِ «باغِ ایرانی»،‌می‌توان باغ‌ایرانی سمنان نامید. امروز از شکوهِ احتمالی آن‌باغ‌ها، متاسفانه، اثر مشهودی وجود ندارد. تک و توک، بقایایی از خانه و کوشکی وجود دارد و بیش از این نیست.

اما، سوال مهم‌تر آن است که با این بقایا و شالوده چه باید کرد؟ اصولا، پی‌گردیِ شالوده قدیم شهر به چه کار ما می‌آید. و مهم‌تر آن‌که تکلیف ما با این فضای مصفا و باغ‌های داخل شهر چیست؟ چگونه می‌توان آن‌ها را از گزند ساخت و سازهای شهری، که متاسفانه زیر بیرقِ «توسعه شهری» انجام می‌شود، مصون نگه‌داشت؟ آیا اقتصادِ کشاورزی آن‌چنان هست که انگیزه‌ای برای این باغ‌ها و باغ‌دارها بوجود آورد؟ چگونه می‌توان این اقتصاد را شکوفا کرد و شرایطی بوجود آورد که باغ بتواند خدوش را توجیه کند ونیازی به تزریق یارانه و سرانه نداشته‌باشد. فقط لازم است نکته‌ای را به دوست‌داران طبیعت و زندگی یادآور شد:

ایرانِ ما،‌ متاسفانه، در حوزه محیط زیست، و بویژه تولید گازهای گل خانه‌ای‌، در میان آلوده‌کننده‌ترین کشورهای جهان قرار دارد. در این میان،‌شهرهای نادری چون سمنان داریم که باغ در دل شهر جای گرفته و با کوچک‌ترین توجه مشفقانه شهر می‌تواند به باغ‌شهر تبدیل شود. نگذاریم به بهانه‌های مختلف، مثل «توسعه شهری» و «توسعه گردشگری» این باغ‌ها از بین بروند. مطمئنا،‌ با نخستین مجوز ساخت و ساز در این محلات، نفسِ این باغ‌ها به روزشمار خواهدافتاد.

تخته‌سنگ، معبد ببر

«بوتان»، آخرین پادشاهی باقی‌مانده در منطقه هیمالیا است. خود اهالی آن را «دروک یول» می‌نامند؛ یعنی سرزمینِ اژدهای طوفان! این پادشاهیِ هیمالیایی کم‌کم به روی جهان مدرن باز می‌شود. در آن‌جا مردانی را می‌بینید با لباس‌های محلی و افسار اسب به یک دست و گوشی موبایل در دستی دیگر. و با سرهای تراشیده به سبک بودایی‌ها و نشسته در پشتِ کامپیوتر پس از مراسم سفت‌و سختِ آیینیِ خود. با این‌حال، بوتان شدیدا اصرار دارد تا هویت بومی و محلی خود را حفظ کند. بوتان سرزمینِ هنرهای یگانه آیینی، گل‌ها و سبزه‌های ناب،‌ معماری ویژه و منحصر بفرد و سنت‌ها و آثار باستانی و تاریخی. با صومعه و دیرهای خاص،‌ با پادشاهِ شدیدا مقبول و مردم بسیار مهربان و میهمان‌دوست. در این‌جا، بودائیسم روشِ طبیعی زندگی است و در تمام کشورِ کوچک، نفسِ گرم صلح و دوستی، تسامح وتساهل، شادمانی و خرد دیرپا موج می‌زند. این کشور کوچک معروف است به «تولید ناخالص شادمانی ملی»، در مقابل دیگر کشورها که به «تولید ناخالص اقتصادی ملی» معروف هستند. به همین‌خاطر، بسیاری از کشورها به‌دنبال آنند تا روش‌های جاری این کشور را بشناسند و بکار بندند. در بوتان، فرهنگ و بودائیسم باهم هستند. نفوذ مذهب در تمام شئون زندگی عیان است. صدها معبد و نهاد مذهبی، بیدق‌ها و چرخ‌های دعا و نیایش، بودائیسم را آیینی می‌نماید که هنوز زنده است. علاوه بر این موضوع، لباس‌های ویژه بوتانی‌ها هم از ویژگی‌های خاص این پادشاهی است.

و در کنار تمام این‌ها، معماری و سنت‌های تاریخی قرار دارند که بسیار تامل برانگیز و حساس می‌باشند. نکته جالب و قابل ذکر این‌که، طبقِ تحقیقِ یک شرق‌شناسِ تبتی، این منطقه و همین کشور کوچک بوتان، در ازمنه باستان، از پیروان آیین زردشت بوده‌اند. هنوز در زبان محلی این مردم رگ‌و ریشه‌های زبان فارسی وجود دارد. همین عکس مربوط به معبد «لانه ببر»است که در زبان محلی «تخته‌سنگ» گفته می‌شود.

حلقه پیوسته تاریخ و تمدن

«استان سمنان، به سببِ تاریخِ چندهزار ساله‌اش، شاهد فراز و نشیب‌های گوناگون، جنگ‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌های متعدد بوده‌است. سمنان از دیرباز یکی از شهرهای چهاردهمین ایالت تاریخی «ورن» یا «ورنه» از تقسیمات شانزدگانه اوستایی در دوران باستان بوده‌است. این استان در گذشته‌های بسیار دور، گاهی در قلمرو استان‌های طبرستان (مازندران) و گاهی در قلمرو استان گیلان محسوب می‌شده‌است. ایالت کومش یا قومس در قرون ششم و هفتم هجری یکی از کانون‌های مهم اسماعیلیان نیز بوده‌است. به طوری‌که، در تاریخِ «ازمادها تا پهلوی» نوشته‌شده، در این ایالت ۱۵۰ قلعه در اختیار این فرقه بوده و هریک از قلاع را یک کدخدا و هر قلعه آن در یک ناحیه، یک نفر محتشم که به منزله فرماندار بوده یا حاکم بزرگ در زیر نظر داشته‌است.

اهمیتِ هریک از شهرهای استان به گونه‌ای است که از حیث تاریخی نمی‌توان آن‌ها را به طور مجزا مطرح کرد و یا از نظر دور داشت. مجموعه استان مانند زنجیر در امتداد یکدیگر قرار داشته و هریک موقعیت تاریخی و استراتژیک خاصی را به خود اختصاص داده‌اند. بی‌دلیل نیست که استان سمنان را قاره‌ای کوچک و جزیره لهجه‌ها دانسته‌اند و یا گرمسار را سرزمین خورشید درخشان شناخته‌اند، شاهرود را مرکز عرفان شرق و دامغان را سرزمین صد دروازه لقب داده‌اند. استان سمنان همه اینها است و همه اینها نیست. استان سمنان را با معاریف و مفاخر آن باید شناخت و ساخت»

(برگرفته از «فرزانگان دیار کهن قومس»، حمیدرضا نظری (حکمت)، انتشارات ابرخ، چاپ اول، ۱۳۸۸، صص ۱۳ و ۱۴)

ابتکاری که گم شد!

گاه، در تبلیغات خیابانیِ شهر، ابتکارهایی نادر را شاهدیم. قدر این نوآوری ها را باید شناخت. در روزهای جشن بهمن، یکی از این ابتکارهای زیبا را در شمالِ میدان امام دیدیم. تبدیلِ معبر روگذرِ خیابان به بدنه هواپیما و تعبیه پلکانی از آن به پایین با تصویرهایی ماکتی و با مقیاس یک‌یک از لحظه پایین آمدنِ حضرت امام در ۱۲ بهمن ۵۷٫  صرف‌نظر از ظرایفی که می‌توانست باشد و نیست، و نکاتی که می‌شد رعایت شود که نشده، نفس این نوآوری بسیار با ارزش است. در جهان تبلیغات، این روش را که در دو دهه اخیر رواج و مقبولیت بسیاری یافته‌است، «بازاریابی چریکی» می‌نامند و اصولا متکی بر مبلمان موجود شهری است. این روش با استفاده از هر آن‌چه که در شهر هست، سعی در بیانِ شعار یا تبلیغ خود دارد. چند مثال: مثلاکارخانه تولیدکننده تخت و تشک، نیمکت ایستگاهِ اتوبوس شهری را با همین وسایل می‌سازد و از مردم می‌خواهد در زمانِ انتظار روی آن بنشینند. یا در اقدامی سیاسی و افشاگرانه، انجمن حمایت از زندانیان سیاسی آمریکای لاتین، عکس‌های زندانیان و مفقودین سیاسی را پشتِ میله‌های حفاظ پنجره‌های خانه‌های شهر می چسباند، و میله‌های حفاظ انگار میله‌های زندان هستند و اینان پشتِ میله‌ها.

در ابتکار زیبایِ دهه فجر سمنان، می‌شد این فضا را کمی استادانه‌تر و واقعی‌تر ساخت. استفاده از روگذر برای ترسیمِ بدنه هواپیما استفاده بسیار بجایی بود، بویژه که هم این روگذر و هم هواپیما، فقط از طریقِ پلکان با زمین و دنیای آن در تماس هستند. قد و قواره پلکان و فیگورها هم واقعی بود، هرچند که پلکان را می‌شد در شانِ میهمان ساخت. اما، در کنار این ظرایف، حیف که آشفتگی بصری اطراف سبب می‌شود نتوانیم این قاب تاریخی را به کمال ببنیم. اگر همین اندازه هم دقت می‌کردیم، ارزش ابتکار طراحِ عزیزِ این تبلیغِ شهری دو چندان می‌شد و شان و تفاخر  امام هم بیشتر مورد تاکید قرار می‌گرفت. با همه این‌ها، باید این نوع ابتکارها را ارج نهاد.

سی‌سخت؛ ایرانِ ما

شهر سی‌سخت در ۳۵ كیلومتری شهر یاسوج و یكی از شهرهای كهگیلویه و بویراحمد است. این شهر توریستی، دارای آب و هوایی كوهستانی و طبیعتی شگفت‌انگیز است كه مسافران و گردشگران را مبهوت خود می ‌كند. سی‌سخت در دامنه کوه دنا، بلندترین کوه رشته‌کوه زاگرس واقع است و به لحاظ داشتن جاذبه‌ها و چشم‌انداز های حیرت‌انگیز از موقعیت گردشگری خاصی در استان و کشور برخوردار است.

در ۸ کیلومتری این شهرِ کوچک، دشتک سی‌سخت، در دامنه کوه دنا قرار دارد. دشتی سرسبز با طبیعتی روح‌انگیز و مکانی برای بازی‌های محلی و تفریح. با چمن‌زارهای طبیعی و درختان تنومند بلوط، بنه، بوته‌های خوشبو و گیاهان وحشی. در این‌جا چهار قله بلند دنا را می‌شود دید: قزل‌قلعه، برج آسمانی، مورگل، و قاش‌مستان. طبیعی است، فصل زیبای این دشتک برای گردشگران، بهار و تابستان است، ولی پاییزِ آن هم فوق‌العاده زیباست. در طرفِ دیگر این شهر کوچک، در ۵ کیلومتری شمالِ‌شرقیِ آن، چشمه میشی قرار دارد که در مرز غربی منطقه حفاظت‌شده دنا واقع شده و از ارتفاعات آن سرچشمه می‌گیرد. سردی آب چشمه به حدی است که تا فاصله ۸۰۰ متری از محل جوشش آن نمی‌توان دست را در آن نگه داشت. آب زلال و گوارای آن خستگی را از تن خارج می کند.

دریاچه «کوه‌گل» در فاصله ۶ کیلومتری ضلع شرقی سی‌سخت و در یک کیلومتری اردوگاه تفریحی کوه‌گل قرار دارد. این آبگیر زیبا و بکر در دل کوهستان، در یک گودال طبیعی نشسته‌ بر دامن کوهستان پدید آمده‌است و با جای‌گرفتنِ قله‌های برف‌گیر در پسِ آن و علفزار طبیعی پیرامون آن، منظره‌ای کم‌نظیر از یک دریاچه کوهستانی در پیشِ چشم جلوه‌گر می‌شود. منطقه‌ای کوه‌پایه‌ای با چشمه‌های جوشان و همیشگی و آبگیرها و آبشارهایی که هریک به‌گونه‌ای نغمه‌های طبیعت را به گوش می‌رسانند. این تابلوی زیبای طبیعی، در فصل زمستان، پوشیده از برف و در بهار و تابستان پوشیده از گل‌های شقایق، گیاهان دارویی و گیاهان وحشی زیبا است.

کودکانِ جمعه!

کودکان، همیشه مایه نشاط و امیدِ زندگی هستند. خواه در مدرسه و پشتِ میزِ درس باشند خواه در کوچه‌های خاکی و سرگرمِ بازی. کودکان مایه امیدند، خواه با شیطنت‌‌ها و سخن‌وری‌های‌شان، خواه با کمک‌حال خرجِ خانه شدن‌هاشان. اینان مردان و زنان آینده این سرزمین کهن هستند. خود می‌دانند چه گوهری هستند، ما نیز این گوهرها را قدر بشناسیم. کودکانِ درس و علم، کودکانِ بازی و شیطنت، و کودکانِ جمعه! کودکانی که روز تعطیل جمعه را برای اندک درآمدی برای خود و خانواده غنیمت می‌شمارند. کودکان جمعه و تکیه پهنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *