قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۰

قلب تاریخی سمنان10

قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۰

نوشته شده در نویسنده 1058

شماره ۱۰، چهارشنبه، ۱۰ آبان ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
«دیدن» یا «تماشا»؟


سلام،


یکی از استادانِ معماری و شهرسازی می‌گوید وقتی با ماشین از جایی می‌گذرید، چیزهای بسیار اندکی از جداره و دیواره‌ها را می‌بینید. اگر همان مسیر را پیاده طی کنید، طبیعی است نکته‌ها و ظرایفِ بسیاری ببینید که در حرکت سواره نمی‌دیدید. حال اگر این راه را پیاده بروید و از مناظر و جداره‌ها عکاسی کنید، حتما ظرایف بسیار زیادتری را متوجه خواهید شد. اگر به‌جای عکاسی بنشینید و کروکی و طرح این بناها و مناظر رابکشید، نکته‌ها و زیبایی‌هایی خواهید دید که قبلا متوجهش نبودید. «دیدنِ» یک منظر با «تماشاکردنِ» آن منظر خیلی فرق دارد. در زندگی شهری هم چنین نکته‌هایی هست:

وقتی تمام زندگی ما در داخل خودرو و در شتابِ فزاینده زندگی سپری می‌شود، مردم چیزی از همدیگر نمی‌دانند. همه در گذر هستند. همه شتاب دارند. یا در صفِ اتوبوس‌ هستند یا در ترافیک نفس‌گیر خودروها در خیابان‌های شلوغِ شهر. اما زندگی این نیست. شهرهای ما با این شتاب و شلوغی، کم‌کم، از روح زندگی خالی می‌شوند. در این شهرها، مردم همدیگر را نمی‌بینند! باهم کاری ندارند. نه همسایه از همسایه خبر دارد، نه دانشجو از هم‌کلاسی‌اش. چنین باید باشد؟

ما، متاسفانه، تبدیل به انسان‌هایی غریب در میان جمع می‌شویم. فردگرا و دوری‌گزین می‌شویم. این وضعیت، قطعا، مختص ما و کشورهای هم‌جوارِ ما نیست. متاسفانه در اروپا و آمریکا هم چنین است. بیگانگی و غربت تمام شهرها و کشورها را فرا گرفته‌است. آن‌ها در چند دهه گذشته پی به این مشکل برده‌اند و تلاش‌های بسیاری در شهرهای خود دارند تا این بیگانگی را از چهره شهر و مردمِ خود بزدایند

. کم‌کم متوجه شده‌اند شهرهای اصیل و تاریخی‌شان خیلی چیزها داشت که شهرهای امروزی ندارند. به تدریج به احیا و تجدید حیاتِ بافت‌های تاریخی شهرها می‌پردازند. در بافت‌های تاریخی است که شتابِ حرکت کم است، ارتفاع و عرض کوچه و دیوار مقیاس انسانی دارد و فضاهای آشنای همسایگی و هم‌جواری وجود دارد. در این بافت‌ها مردم همدیگر را می بینند، باهم ارتباط دارند. حاصلِ این نوع زندگی، آرامش است و پاکیزگی رفتاری. در این بافت‌ها دوستی و همیاری موج می زند و از بز‌ه‌کاری نشانی نیست. آدم‌ها همدیگر ‌را می‌شناسند و به همدیگر احترام می‌گذارند. در چنین بافت‌هایی امنیت روانی و اجتماعی جاری است. قدرش را بدانیم.

میهمانانِ فرهیخته بافت


پنجشنبه، چهارم آبان‌ماه ۹۱، بافت تاریخی سمنان میزبانِ عزیزانی از دیار خوزستان بود. دانشجویانی از اهواز، شوشتر و دزفول، با همراهی استادانِ ارجمندشان برای بازدید از این بافت ارزشمند آمده‌بودند. از تهران و قم هم چندنفری بودند. چند «یادگارنوشت» این میهمانان را بخوانیم:

-«بودن و قدم‌زدن در بافت تاریخی سمنان، در کنار دوستان و اساتید محترم نکته‌هایی را به من آموخت که به تنهایی نمی‌توانستم متوجه شوم. زمانی مردمِ این بافت‌ها برای تمام زندگی خود می‌اندیشیدند و برای آن زندگی بناها را می‌ساختند. امید آن‌که، با این قدم‌زدن‌ها بتوان درسی آموخت و اندیشیدن دوباره برای زندگی امروز را تمرین کرد. / زهرا آل‌بویه، از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران»

-«با سلام، زیبایی خانه‌های سمنان چشم‌نواز است، و به راستی که پیچیدگی در معماریِ آن در رفتار و اخلاق یک سمنانی مشهود است. آن‌چه مسلم است این معماری پیچیده رازآلود برگرفته از تفکر و اندیشه پیچیده و رازآلود مردمان این شهر است. / مروس، پاییز ۹۱».
-«با سلام، اولین باری بود که به شهر سمنان می‌آمدیم. توضیحات داده‌شده کامل و جامع و مفید بود و این‌که این شهر معماری بسیار زیبایی دارد و هم چنین عناصر ارزشمند و زیبا در آن زیاد است. امیدواریم این عناصر با ارزش و زیبا حفظ و نگهداری شود. / دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، پاییز ۹۱».

موزه‌ها و بناهای تاریخی استانِ سمنان


اداره کل روابط عمومی و امور فرهنگیِ سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اخیرا کتابی با نام «راهنمای موزه‌ها و بناهای تاریخی ایران» منتشر کرده‌است. در این کتاب که بصورت رنگی و در قطعِ جیب‌پالتویی چاپ شده‌است، موزه‌ها  بناهای تاریخی استانِ سمنان چنین معرفی شده‌اند:

«موزه‌گرمابه پهنه» سمنان، «مسجد جامع» سمنان،  «کاروانسرای ده‌نمک» گرمسار، «کاروانسرای قصر بهرام» ۶۵ کیلومتری جنوبِ گرمسار، «آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی» بسطام، «مسجد تاری‌خانه» (خدایخانه) دامغان، محوطه «چشمه‌علی» دامغان، «موزه شاهرود» شاهرود، مجموعه «آرامگاه ابن‌یمین و مسجد جامع فریومند» شاهرود، «موزه آب» شاهرود.
چاپ اول این کتاب، که توسط «اداره‌کل موزه‌ها» تدوین شده‌است، امسال (۱۳۹۱) با شمارگان ۱۰ هزار نسخه چاپ و منتشر شده‌است.

طرح‌های شهری سمنان


«هسته قدیمی شهر سمنان مانند سایر شهرها و با گذر زمان به مکانی آشفته تبدیل شده‌است. گذر راه ابریشم در این شهر با احداث خیابانی قطع شد و امروزه در میان گردبادهای بیابان، سوسوزنان به انتهای عمر خود نزدیک می‌شود. در همین شرایط است که طرح راهبردی احیا و مرمت بافت قدیمی سمنان که بافت تاریخی نیز در آن جای گرفته، تهیه شده‌است.

نخستین طرح جامع شهری سمنان در سال ۱۳۵۶ تهیه و به تصویب رسید. این طرح توسعه شهر را به طور تدریجی در دو سمت شمال و جنوب با حفظ مرکزیت بافت قدیم و بر اساس رشد آرام جمعیت ممکن می‌ساخت، اما به علت به‌وقوع نپیوستن بسیاری از پیش‌بینی‌های طرح جامع، نظام فعالیت‌ها و ارتباطات اجتماعی، شهر سمنان چه در ارتباط بین بخش‌های جدید و قدیمی و چه در روابط درونی بین اجزاء هریک از بخش های قدیمی، دچار گسستگی و آشفتگی شد.

پس از طرح تجدیدنظر، طرح تفصیلی و طرح روان‌بخشی محله ناسار، طرح بهسازی بافت قدیمی سمنان نیز در سال ۱۳۶۸ به تصویب رسید. این طرح به عمده‌کردنِ نقش مجموعه فرهنگی-اقتصادی بازار و مسجد امام و محلات باستانی اسفنجان و ناسار می‌پرداخت که اجرای این طرح نیز متوقف شد. طرح احیا و نوسازی بافت قدیم سمنان نیز در سال ۱۳۷۳ به تصویب رسید. . . .

امروز طرح راهبردی سمنان پیرو دستورالعملی که توسط سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور به منظور تهیه طرح‌های راهبردی برای بافت‌های فرسوده و تاریخی به همت شهرداری‌های سراسر کشور ابلاغ شده، تدوین و تهیه شده‌است. حوزه این طرح وسیع‌تر از بافت تاریخی شهر و شامل بخش قدیم شهر است که به‌صورت متمرکز یا گسسته و با فاصله در چند پهنه تشکیل شده‌اند که بین بافت تاریخی، بافت‌های فرسوده و معمولی نیز وجود دارد. وسعت این محدوده در حدود ۹۰۰ هکتار است».

(برگرفته از کتابِ بهسازی و نوسازی بافت های کهن شهری، نوشته دکتر کیومرث حبیبی، دکتر احمد پوراحمد، دکتر ابوالفضل مشکینی، نشر انتخاب، چاپ اول ۱۳۸۶، صص ۲۲۷ و ۲۲۸)

از زبانِ سنگسری!

 

موری (برون قوری): سوگواری در سوگ عزیز از دست‌رفته خاطرات تلخ و شیرین زندگی را مجسم می‌کنند و می‌گریند.

محفه: نخل، روز عاشورا در سنگسر نخل بزرگ و سنگینی را پیشاپیش دسته سینه‌زنی حمل می‌کنند و در فرازها به تندی می‌گذرند و «حیدر،حیدر» می‌گویند.

تیر مو سیزده: روز سیزدهم تیر ماه فرس قدیم. (فرس چوپانی) در سنگسر این روز را جشن می‌گیرند. پلوی سیزده رنگ می‌خورند، پلویی که سیزده چیز از قبیل برنج، عدس، سبزی، ماش، چغندر، سیب‌زمینی، و … در آن می‌ریزند.

لال‌شوش:‌ شوش به معنی ترکه چوب. در این روز جوانی با ترکه چوبی که در دست دارد به خانه اقوام می‌رود و با پانتومیم شاد خود، چوب را به آرامی به تن آنان می‌زند و سر سلامتی می‌دهد. اهل خانه سعی دارند او را به حرف بیاورند ولی او سخن نمی‌گوید و با لبخند به کار خود ادامه می‌دهد و پاداشی می‌گیرد.

«روستاشهر»


در دنیای شهرسازیِ امروز، اصطلاحِ تازه‌ای باب شده، تحتِ عنوانِ «روستاشهر». در دنیای غرب و در جوامعِ پیشرفته صنعتی، به این‌جا رسیده‌اند که قطعِ ارتباط مردم با طبیعت و زندگی طبیعی مشکل‌ساز شده و آمار افسردگی و بزه‌های اجتماعی هر روز فزونی می‌گیرد. چاره را در این دیده‌اند که رجعتِ دوباره‌ای به طبیعت و روستا داشته‌باشند. اما این رجعت، عقبگرد نیست. در «روستاشهر» شما باید تمام مزایای یک شهر را داشته‌باشید و از مواهب طبیعت نیز بهره‌مند شوید. قرار نیست انسان‌ها به عصر ماقبلِ صنعت برگردند.

از برجسته‌ترین شهرهایی که امروز شدیدا دنبالِ تبدیل‌شدن به «روستاشهر» هستند، شهر ده میلیون نفری لندن است. نزدیک به سی‌سال است که برنامه‌ریزان و مدیران شهری لندن در تلاشند تا از حجم رفت‌و آمدهای غیرضروری و معطلی در ترافیک سواره مردم کم‌کنند و در مقابل امکانی فراهم آورند تا مردم روزها و ساعت‌هایی از زندگی خود را در کنار طبیعت و مواهب طبیعی سپری نمایند.

این نهضت در تمام دنیا دامن‌گستر شده‌است. و در همین سال‌ها، کشورهای آسیایی هم به این نهضت پیوسته‌اند. در چین، ایالت «شن‌ژن» یک نمونه موفق است. افزایش سریع جمعیت «شن‌ژن» از سالِ ۱۹۸۰ به این‌سو، باعث و بانی بوجود آمدنِ «روستاشهر» های متعددی شده که ساکنان روستاهای سابق و «روستاشهر» های امروز را در خود جای داده‌اند. در این‌جا زندگی آپارتمانی با ترکیبی از زندگی شهری، فضاهای پیاده و مکث شهری، با ردیف مغازه‌ها در طبقه همکف ساختمان‌ها، فضایی بوجود آورده که در آن‌ها می‌توان زندگی را با آرامش سپری نمود.
امروز در چین و بسیاری از کشورهای دنیا، «روستاشهر» ها تبدیل به جزیره‌های زندگی و زایشع زندگی خیابانی، و محمل و حامل سنت‌های نیک زندگی در دل دریای مدرنیته به‌شمار می‌روند.

در کوچه‌های تاریخ!


امروز بافت حال و هوایی دیگر دارد. هوای لطیف وتمیزِ پاییزِ برگ ریز با آسمانی آبی خیر مقدمی است به دانشجویان از راه رسیده، گویا آسمان سمنان نیز مانند مردمانش مهربانی به چهره بسته تا خستگی مسافران را از تن بزداید. این جویندگان دانش از شوشتر و اهواز و تهران و قزوین و قم و … چنان پر انرژی و شادابند که انگار تشنه‌اند، تشنه دیدن. قدم بر‌میداریم و گشتی در محدوده بافت تاریخی سمنان می‌زنیم.

امروز در و دیوار سمنان آماده پذیرایی است! نمی‌دانم به زیبایی‌های بناها نگاه کنم یا به چهره شاداب و پر سوال بچه‌ها که امروز آیینه تمام نمای کوچه‌های بافت شده‌اند. از بازار شیخ علاء‌الدوله به سمت مسجد جامع در حرکتیم؛ سمنانی‌ها با همان کنجکاوی همیشگی جویای این همه سر و صدا هستند و آرام از همدیگر سوال می‌کنند که این‌ها چه‌کار می‌کنند؟! و…

برایم همیشه این برخوردها و کنجکاوی‌های یواشکی جالب است. در چوبی و سنگین مسجد جامع هر بیننده‌ای را به فکر رفتن و دیدن پشت در می‌اندازد. با هم داخل می‌شویم؛ وارد مسجد که می‌شویم انگار از تمام افکار پشتِ در، رها شده و تنها فکر آدمی محدوده مسجد است و بس. همیشه می‌اندیشم که این چنین معماری همان معماری تمرکز حواس است و آیا آن قدیم ها با علم به این طرحی را بنا می‌کردند؟! در این افکار وارد مسجد می‌شوم و ایوان زیبای ایلخانی مسجد جامع با آن ارتفاع چشم‌گیرش‌ مرا محسور خود کرده و دیگر فکری جزء این مسجد و زیبایی‌هایش نیست. مامنی است برای من این مسجد!

روزی روزگاری!


چله تابستان بود. در کوچه پس‌کوچه‌های بافت می گشتم و عکس و یادداشت بر‌می‌داشتم. با یک معمار تجربی برخورد کردم. . . می گفت یک دوره هم در میراث کار می‌کرده. . .

اصالتا اهل همین منطقه‌ است و جد اندر جد همین‌جا زندگی کرده‌اند. توضیحاتِ خوبی درباره کوچه پس‌کوچه‌هایی که از کودکی در آن‌ها بزرگ شده، تعریف کرد. از اینکه زمان بچگی‌اش جوی آب وسط کوچه‌شان آنقدر آب داشته که در وسط آبشارکی به وجود آورده‌بود. داخل کوچه‌ خانه طاهریان هم رفتیم  و جای یک ساباطی را نشان داد که الان دیگر اثری ازش نیست. خاطره‌های خوبی از آن زمان در ذهنش نقش بسته‌بود. معلوم بود که خیلی محله‌ پرجنب و جوش و زیبایی بوده زمانی. . .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *