سیرافنامه -شماره ۱۹
بهروز مرباغی
سلام،
چه نعمتي است آب! چه زيباست بارش باران. اين روزه همه منتظر بارانند. امسال بارندگي در بوشهر، تقريباً به موقع شروع شده است. سه چهار باري باريده است. اما سيراف هنوز تشنه است. پيشبيني حاج قاسم هم كه منتظر باران در نيمه برج عقرب بود، محقق نشد. بسياري منتظر برج قوس هستند. منتظر ميمانيم. اما آمدن ابرهاي زيبا بر آسمان منطقه، زيبايي سيراف را چند برابر كرده است. آسمان ميخروشد، برقش جهان را روشن ميكند. باد ميتوفد. من خوشحال ميشوم. اينها نشانه باران است. ولي «مالالله» خونسرد است. ميگويم مالالله برويم نايلوني چيزي زير ناودانهاي ناقص كارگذاشته شده قلعه بياويزيم تا اگر باران بزند آب ناودان بدنه تميز و سفيد قلعه را خراب نكند. ميگويد باشه، صبح. انگار نه انگار. ميگويم مالالله صداي رعد و برق را نميشنوي؟ پشت تنگه و كوه لير روشن ميشود با برق آسمان! باز خونسرد است. به سمت باغ شيخ اشاره ميكند و ميگويد اگر صدا از آنور بيايد باران ميبارد! و من حيرانم از اين دانايي غريزي جماعت. يادم است وقتي با آقا نجف داشتيم ميرفتيم بوشهر، توي جاده چشمش به دريا بود و ميپاييد آمد و رفت آب به ساحل را.
و من متوجه شدم كه زنگ زد به كسي و گفت كه «دريا كف دارد!» و بعد چيزي هم اضافه كرد. رويم نشد بپرسم چه گفت. انگار ميخواست به دوستان خبر دهد كه با اين آب نميتوان ماهي صيد كرد. شايد. توی پایگاه، آقا حیدر هم معتقد است باران میآید. همه منتظریم. نیمه شب، به عبارتی ساعت یک صبح پنجشنبه ۲۸ آبان، دل آسمان میترکد و گریهاش تمام سیراف را در برمیگیرد. گریهاش چنان بلند است و چنان های و هوی دارد که انگار سالهاست سیراف نیامده. آسمان میغرد و باران سیل آسایش را بر خاک تشنه سیراف میبارد. و آرام میشود. صبح همهجا نم دارد. زمین خیس است. درختانی نیز افتادهاند. به نذر و تعظیم باران دیرآمده. چه نعمتی است باران.
خبر خوب
خوشبختانه، در سیراف عزیز، حساسیت به آنفلونزا بالا رفته. حق هم همین است. ولی نباید برخی برداشتهای غیر علمی را تشویق نمود. درست است این بیماری خطرناک است و بخصوص برای کودکان زیر ۷ سال و سالخوردگان مشکلزاست، ولی در رده بیماری لاعلاج نیست. این در حقیقت، گونه ناشناخته همین آنفولانزای معمولی است وفقط به خاطر ناشناخته بودنش خطرناک است، وگرنه هرگز به خطرناکی بسیاری از بیماریهای دیگر نیست. این بیماری را باید مراقبت نمود تا خطرش از بین برود. باید خیلی سریع و بموقع درمان نمود. همین.
آنچه که امروز مشکلزا شده این است که چون این بیماری علایم اولیه آنفلونزای معمولی را دارد، ما متوجه نمیشویم و دوره درمانش را دیر شروع میکنیم. بعضی وقت ها برعکس میشود، ممکن است بیماری دیگری داشته باشیم ولی بخاطر تشابه علائم، فکر کنیم که آنفولانزای نوع «آ» گرفتهایم. در مجموع، در شرایط فعلی، باید به هر نوع علائم بیماری حساس باشیم که انشاالله این موج بگذرد و شهر و میهنمان آسوده خاطر شود.
* خبر خوشحال کنندهای که داریم این است که نوگل سیرافی ما که علائم مشابه این بیماری را داشته، با مراجعه بموقع به پزشک متخصص، اولاً معلوم شده که خوشبختانه مشکل آنفولانزا ندارد، و دوم اینکه با مراقبت و توجه کافی بابا و مامانش رو به بهبود است و دوستانش را خوشحال کرده است. در روزهای نزدیک آینده این عزیز را در میان همکلاسیهایش شاد و شاداب خواهیم دید. ما خیلی خوشحالیم که شنیدههای ما اشتباه بوده. از خدا میخواهیم هروقت خبر بیماری و یا ناراحتی عزیز را میشنویم، شنیده ما غلط از آب درآید. به نوگل خوب سیرافی سلام میگوییم و منتظریم هرچه سریعتر، شادابتر از پیش ببینیمش.
مهمان
در يكي دو هفته گذشته، مهمانان عاليقدري از سيراف بازديد كردند. از يكسو رياست محترم شوراي اسلامي تهران، مهندس چمران و همراهانش مهمان سيراف بودند، از سوي ديگر دوستاني از «شبكه دوستدار كودك». هم مديران و بزرگاني از استانداري قزوين به مهماني سيرافيها آمدند و هم مسئوليني از دانشگاه علوم پزشكي بوشهر. همه اينها مباركاند. هم مهندس چمران قول همراهيهايي به سيراف داده، همدانشگاهيها خواستار شدهاند كه گروههاي بزرگ دانشجويي را براي بازديد مفاخر تاريخي سيراف بياورند. قدومشان گلباران.
* يادداشت گروه اعزامي از قزوين:
«بسمه تعالي. ضمن عرض تشكر از مهماننوازي مسئولين و مردم خونگرم و صميمي استان بوشهر، توفيق شد تا به اتفاق ۱۴ نفر از معاونين فرمانداري، بخشداران و كارشناسان امنيتي استانداري قزوين در معيت جناب آقاي سلطانبلاغي، ضمن بازديد از مراكز صنعتي و اقتصادي استان بوشهر، بازديدي از موزه سيراف داشته باشم. بازديد بسيار خوبي بود و آثار باستاني جالبي است. اين آثار نشاندهنده فرهنگ غني ملت ايران است. با تشكر. طاهري، فرماندار آبيك، مسئول گروه اعزامي از استان قزوين، ۲۴/۸/۸۸»
* اين هم دلنوشته يك معمار، كه اخيراً از سيراف ديدن كرده است:
«گوشهاي از روحم را در اين جنوب چندهزارساله جا گذاشتم و زيباييهاي فراواني از اين شهر تاريخي-سيراف- و بوشهر را درقلبم به يادگار خواهم برد و نگاه خواهد داشت. مرواريد محسني پور، معمار، ۷/۸/۸۸»
شاگرد دوم
به دیدن آموزگار و مدیر دلسوز سیرافی، آقای هاشمی، به دبستان یگانه رفته بودم. دیدار معلم و استاد برای همه کس غنیمتی است، تلاش برای عرض ادب و احترام به مقام معلم هم وظیفه همه است. آدمیزاد در هر سن و مقامی که باشد، باید ارج آموزگاران را بداند. آقای هاشمی عزیز، علاوه بر دغدغه آموزش بچهها، به فکر در و دیوار مدرسه هم هست. در تدبیر بهسازی مدرسه و متعالی کردن فضا و کالبد آموزشی است. و برای ما فرصتی بود شنیدن این دغدغهها.
آقای آتشکار هم بودند. ایشان هم مثل اکثریت قریب به اتفاق معلمان سیراف، سری پرشور برای آموزش بچهها دارد. از تعریفهایش در مورد بچه های مدرسه، استفاده کردیم و آشنا شدیم با دوسه نفر از بچهها. عکس یکی از آنها را این شماره چاپ میکنیم. امیرحسین عزیز که با شهامت و کمی هم هدفمندانه اعلام میکند که سال گذشته شاگرد دوم کلاس شده. در کلاس چهارم ابتدایی. ولی معدلش بسیار خوب و بالاست. ۷۵/۱۹٫ شاگرد اول کلاسشان با معدل ۲۰ قبول شده بود. آفرین به این فرزندان خوب سیراف. حتما باید سراغ تک تک بچههای خوب مدرسهها برویم و عکس و خواسته شاگرد ممتازها را برای دوستانشان چاپ کنیم. امیرحسین آتشکار قول داد که با شاگرد اول کلاسشان (کلاس پارسالی) بیاید پیش ما تا با او هم صحبت کنیم و با هم عکس یادگاری بگیریم. خوش به حال آموزگاران سیراف که چنین عزیزانی دارند.
کتابخانه، پناهگاه
سرور هنرور: حدود يك سال پيش (ژانويه ۲۰۰۹) يك كارگاه معماري با شركت پانزده دانشجوي معماري اهل نروژ، به سرپرستي هانس اسكات و سامي رينتالا ـ اولي به عنوان استاديار و دومي معمار ـ از سوي مركز آموزشي ان.تي.ان.يو NTNU)) برگزار شد. موضوع كار معماران جوان كه به همّت گروه معماري تي.واي.آي.ان. (TYIN) دور هم جمع شده بودند، طراحي يك كتابخانه و يك ساختمان بهداشتي براي كودكان «پناهگاه امن» در تايلند بود. گروه معماري، طراحي ساختمان حمام را آغاز كرد در حالي كه دانشجويان تلاش خود را بر روي طرح كتابخانه متمركز نمودند. اين بناها از جمله نيازهاي ضروري بود. شالوده بتني كتابخانه بر روي بستر بزرگي از سنگ كه در محل جمع شده بود، احداث شد. ديوارهاي آن توسط بلوكهاي بتني با روكش پلاسترساخته شدهاند كه محيط كتابخانه را در طول روز خنك نگه ميدارند. اين در حاليست كه نماي مشبك آن، ساخته شده با چوب بامبو (درخت بومي منطقه)، تهويه دروني مناسبي را فراهم ميكند. تختههاي صاف چوبي نيز، قاب محكمي را ميسازند كه زمين راحتي را براي بازي در اختيار بچهها ميگذارد.
قفسههاي كتاب در طول ديوار بتني و از بالا تا پايين آن قرار گرفتهاند. كف، مفروش و مبلمان نشده تا فضا براي انجام فعاليتهاي مختلف فراهم باشد. ورودي اين كتابخانه هم داستان ديگريست چرا كه علاوه بر ايفاي نقش يك واسطه راحت بين درون و بيرون، زمين را با اختلاف ارتفاع مناسب، به دو قسمت يكي كوچكتر براي كامپيوتر و ديگري فراختر براي كتابخانه تقسيم كرده است.
مهمترين دغدغه مربي اين بچهها برخورداري آنها از غذا و آموزش خوب است.حالا در اين كتابخانه، كودكان «پناهگاه امن» فضايي دارند براي انجام تكاليفشان، استفاده از كامپيوتر و اينترنت و خواندن كتابهايي به زبانهاي مختلف. اين ساختمان علاوه بر همه اينها به محيطي تبديل شده است براي دور هم جمع شدن و پرداختن به فعاليتهاي نمايشي، بازي كردن و كسب مهارتهاي هنري.
اينگونه فعاليتها فرصتهاي مغتنمي هستند براي دانشجويان جوان و ماهر، تا با مشكلات حقيقي جامعه دستوپنجه نرم كنند و نتيجهبخشترين تصميمات را بگيرند و بهترين راهحلها را بيابند.
۱۱۹ سال پيش
سيراف عزيز خاك شريفي دارد. هركس كه يكبار وارد اين بندر ميشود، آن را در خاطرهاش حك ميكند. هركس كه پا به سيراف ميگذارد دلش ميخواهد كاري براي آن بكند. هركس كه به سيراف ميآيد، دوستدار سيراف ميشود. مهندس امير فرصتي، مهندس جواني است كه چند وقتي مدير کارگاه پروژه «ساماندهي محور تاريخي سيراف» بود. همين مدت كوتاه كار در سيراف او را هم دوستدار سيراف كرد. الان در شيراز است و در پروژهاي ديگر مشغول به كار. روزي آمد به پايگاه و گفت سوغاتي براي سيراف و سيرافنامه آورده است. و نقشهاي را به ما داد كه ميبينيد.
اين نقشه در سال ۱۳۱۱ هجري قمري كشيده شده. «در اين نقشه تمام نواحي و صحاري و بلوك و قصبههاي فارس و اكثر از دهات معروف آن نگارش يافته و بسياري از دهات غير معروف بواسطه ضيق عرصه نوشته نشده است». «نگارنده محمد نصير ميرزا آقا فرصت حسيني شيرازي غفرله».
پس نسبت مهندس فرصتي با «نگارنده» هم روشن ميشود. نگارنده جد بزرگ مهندس است.
نكتههاي جالبي در اين نقشه وجود دارد. دقت كنيم به نام سيراف در نقشه كه بزرگتر از كنگان و بندر طاهري و بندر عسلويه نوشته شده. انگار اينها بخشهايي از سيراف بودهاند. در نقشه، «كالو» را «كالي» نوشته. خليجفارس را «خليجفارس يا درياي بندر ابوشهر» مينامد. ميدانيم كه در دوره حضور مسلط عمانيها در بوشهر، اين بندر را «ابوشهر» ميناميدند.
مقياس نقشه هم جالب است. «هر قسمتي يك فرسخ و هر فرسخي سه ميل است!» كه البته خيلي دقيق نميتواند باشد. سه ميل يك فرسخ نميشود، اگر هر فرسخ را ۶ كيلومتر بدانيم. ولي در اين خصوص، جالب است تبديل فرسخ، به عنوان مقياسي شرقي، به ميل انگليسي.
در نقشه، جدول جالبي نيز هست كه ارتفاع شهرها و آباديها از سطح دريا را نشان ميدهد. و توضيح ميدهد كه « ارتفاع امكنه ذيل از سطح خليج فارس بشماره فوت است. هر فوتي چهار گرهونيم و اين تقريبي است نه تحقيقي. فافهم و تعيين اين ارتفاع را چند سال قبل، حكيم دانشمند «ترنر» مهندس انگليسي نموده، در اينجا نوشته شد». در اين جدول، ارتفاع شيراز از سطح خليج فارس، ۴۷۵۰ فوت، اصفهان ۵۳۰۰ فوت، كوه مره ۱۱۵۰۰ فوت و كوه بيل ۱۲۰۰۰ فوت اعلام شده.
سپاسگزار از مهندس فرصتي عزيز. انشاالله هركجا كه هستند موفق باشند.