و اين چنين، صادرات مدرنيسم به هند شروع شد!

و اين چنين، صادرات مدرنيسم به هند شروع شد

و اين چنين، صادرات مدرنيسم به هند شروع شد!

نوشته شده در نویسنده 1109

بحثي در باب معماري هند
و اين چنين، صادرات مدرنيسم به هند شروع شد
!
راسیسکایا آرختیکتورا
مترجم:
 بهروز مرباغی


كوپيل گوپتا در بمبئي زندگي مي‌كند و براي تمام دنيا مي‌سازد. در معروف‌ترين محل شهرش با او ديداركرديم- رستوران «وترو» هتل پنج ستاره «ابروا»- و در مورد معماري معاصر هند ازش پرسيديم. بقيه‌اش مستقيم از زبان خودش. . . .

اندرباب باززايي معماري معاصر:
مدت زماني طولاني، كشور ما يك كولوني انگليسي بود. ولي پس از استقلال، اولين نخست وزير هند، جواهرلعل نهرو، اعلام كرد كه تغييرات داخلي ساختار حكومت بايد در معماري بازتاب داشته‌باشد، و لوكوربوزيه را براي ساخت شانديگار دعوت نمود. قطعاً اين يك نمونه نو و تازه بود، مدرن و غيرمألوف با هند و سنت‌هاي صدها ساله‌اش. بدين‌گونه بود كه صادرات «جنبش مدرن» به كشور ما شروع شد. پس از آن، لويي كان، مدرنيست كبير ديگر، در احمدآباد پروژه اجرا كرد. هر دو معمار بر فرهنگ ما تأثير گذاشتند. نه فقط از طريق نمونه كارهايي كه اجرا كردند، بلكه همچنين از طريق خيل دانش‌آموخته‌هايي كه تربيت نمودند. در ۵۰-۶۰ سال اخير، در هندوستان انقلاب واقعي معماري رخ داده‌است. آنچه كه امروز اتفاق مي‌افتد، واقعاً بي‌همتا است. شهرها مقابل چشمانتان رشد مي‌كنند و بالا مي‌آيند- از همه شتابان‌تر، دهلي نو، بمبئي و بنگلور.

اندرباب استعدادهاي شگرف
شاخص‌ترين امر در وضعيت موجود معماري امروز ما استعداد عظيم آن براي كشف فرم‌هاي تازه است. امروزه در ميان ما نه تنها اقتصاد بلكه ساختار اجتماعي زندگي در حال تغيير است. نهاد خانواده‌هاي بزرگ، و خانه‌هايي كه درآن تمام نزديكان اول خانواده مي‌زيستند در حال فروپاشي است. امروزه هنديان به دنبال داشتن آپارتمان‌هاي شخصي خود هستند. اين يك روند محرك استثنايي است- معماران بايد به اين نياز پاسخ خلاقانه و نوآورانه داشته‌باشند.
ما يك مزيت ويژه هم داريم: آزادي كامل بيان خويش. شما هرگز نمي‌توانيد چيز فوق‌العاده‌اي –فرض بگيريم- در پاريس يا لندن بسازيد- پس زمينه منظر شهري و فرهنگي چنين اجازه‌اي نمي‌دهد. در هند چنين دركي، به عنوان محدوديت فرهنگي، نيست. اگر از مناطق خيلي خاص محلي تاريخي صرف‌نظر كنيم، ما مي‌توانيم هرچه را كه مي‌خواهيم و به خلاقيت و فانتزي‌هاي ما پر و بال مي‌دهد بسازيم. تمام ساخت‌وسازها با پول شخصي ساخته مي‌شود و تحت نظامات حكومتي نيستند. پس بزرگ‌ترين وظيفه معمار رسيدن به تفاهم و درك متقابل با كارفرما است.

اندرباب الگوي ابداعي
امروزه، اكثر شهرهاي ما چهره واقعاً عجيبي دارند- فقر حلبي‌آبادهاي نيمه‌ويران، بقاياي گاه خيلي با كيفيت معماري استعمار، و آسمان‌خراش‌هاي بي‌معني پست‌مدرن كاذب (كه من كيك چندطبقه عروسي مي‌ناممشان). در چنين شرايطي، معمار بايد يك استراتژيست فوق‌العاده باشد. او موظف است تمام نيازهاي كارفرما را پيش‌بيني و مورد دقت قرار دهد، اما بايد نشان دهد كه اين مسايل را چگونه مي‌توان به كمك طرحي ابداعي حل كرد و نه با روش‌هايي كه در سال‌هاي اخير عادت شده؛ و امروز، مشتري‌ها حاضرند حرف‌هاي ما را گوش كنند.
جريان غالب به‌صورت زير اتفاق مي‌افتد: وقتي رونق و شكوفايي ساخت‌وساز است، نوگرايي معماري امري غيرضروری تلقي مي‌شود و همه مي‌دوندكه ساختمان زود بالا بيايد. سپس، اوضاع آرام و تثبيت مي‌شود و بسازوبفرش‌ها شروع مي‌كنند به مقايسه بين خود و ديگران –در اينجا ديگر دنبال فقط «بزرگترين و زيباترين» نيستند، بلكه مدرن‌ترين و باكيفيت‌ترين‌ها را مي‌جويند و برايشان طرح‌هاي يگانه و مؤلف جالب‌تر است. در حال حاضر، در هندوستان، براي معماري نوآور تقاضاي بسياري وجود دارد و، به اعتقاد من، در فاصله حدود پنج سال اكثريت شهرهاي ما چهره عوض خواهند نمود.

و سنت؟
مسحوركننده‌ترين و در عين‌حال مهم‌ترين و سخت‌ترين امر در معماري معاصر هندوستان، به نظر من، تلاش براي وحدت الگوي ابداعي با ميراث‌هاي يگانه بومي در هريك از پروژه‌هاي معماري است. در مجموع، موضوع سنت هنري هندوستان روشن و شفاف است، از يك‌سو عالي و زيباست و از سوي ديگر مشكلات مشخصي را در كار ما ايجاد مي‌كند كه در قرن بيست‌ويك، مي‌كوشيم وجهي از بيان خويش و هويت شخصي معماري‌مان را ارائه نماييم. سخت است طرح كاملاً شاخص ملي ارائه نمود كه گيرا و درست باشد و به دام واپسگرايي يا تقليدكور نيفتد. به همين دليل، من از سنت، اساساً، آن دكور و تزيينات تاريخي معماري را مراد نمي‌کنم. از ديد من سنت معماري ما آن دانش و پشتوانه روشنفكرانه‌اي است كه معماري ما را از وراي قرن‌ها، به امروز رسانده‌است. معماري ملي نه تنها منبع با ارزش الهام، بلكه دانش كاربردي وسيعي است.
به عنوان مثال، استحكامات قديمي راجستان: در آن منطقه گرماي هوا طاقت‌كش است، ولي بنا طوري طراحي‌شده كه هواي داخل آن كاملاً ايده‌آل است. معمار معاصر بايد در هر زمان از سال استراتژيست خارق‌العاده‌اي باشد. معماران قديم اشراف كامل به مواد و مصالح طبيعي داشتند و به طرزي ناباورانه ولي دقيق با محيط اطراف بنا ارتباط برقرار مي‌كردند. علاوه بر تمام اينها، ما علم بزرگ «واستو!!!!!!!!» را داريم. مشابه «فن‌شوي» چيني –كم‌شناخته‌تر در جهان، ولي نه كم‌فايده‌تر يا كم‌محتواتر.

اندرباب تجربه‌هاي شخصي معماري!
همكاري من و شريكم، كريس لي، درست پس از پايان دوره انجمن معماري لندن شروع شد، جايي كه من دوره عالي را مي‌گذراندم. ما در شهرهاي مختلف زندگي و كار مي‌كنيم -من در بمبئي و كريس در لندن. هر كدام پژوهش‌هاي مستقل خود را پي مي‌گيريم. كريس در كالج تدريس مي‌كند و من در اينجا رئيس انستيتو طراحي شهري هستم. مراد ما از پژوهش، طبيعتاً، مطالعات خشك علمي نيست، بلكه گشتن و يافتن راه‌هاي خلاقه نوين حل وظايف پيش‌روی شهرسازي در كلانشهرهاي معاصر است. نبايد بنا را منتزع از پيرامونش ديد –از محيط شهري، طبيعي، فرهنگي‌اش. حتي در ارتباط با پروژه‌هاي كامپكت‌تر، بيشتر بايد با شهر هم‌نوا شد تا با تك‌بناها. معماري بايد به مسائل و شرايط محلي پاسخ دهد، و تلاش ما در آوردن استراتژي اين همكاري متقابل است.

موضوع معماري درست مثل يك شو، يك كارخلاقه، و اينكه چه تأثيري روي مردم و روي رابطه آنها با فعاليت‌هاي پيرامونشان دارد، ما را به وجد مي‌آورد. ما براي هر پروژه تازه پژوهش‌هاي تمام‌عيار لازم و خاص آن را انجام مي‌دهيم، روي ميز ما تنوع فعاليت وجود دارد، و شما نمي‌توانيد از سبك و سياق خاصي اسم ببريد كه شركت معتبر «كاپيل گوپتا/كريس لي» را در آن محصور نماييد. شايد به همين‌خاطر هم هست كه ما پروژه‌هاي اجرا شده كمي داريم. ما دنبال انبوه سفارش‌ها نيستم. در هندوستان شركت‌هايي هستند كه در يك زمان واحد بيش از يكصد پروژه دستشان است. با چنين بار سنگيني از پروژه‌ها امكان ندارد بشود كيفيت را كنترل نمود، موضوعي كه دغدغه ما مي‌باشد. خوشبختانه، ما كارفرماهايي داريم كه برايشان فقط مهر پاي نقشه كافي نيست، به ما مراجعه مي‌كنند براي معماري‌اي كه دنياي اطراف و آگاهي‌هاي مردم را تغيير و ارتقاء مي‌دهد. تنها در چنين موقعيتي است كه گوهر روشنفكرانه حرفه ما به پيش‌زمينه مي‌آيد، و آن موقع است كه همراه با فروش استاتيك جديد به مشتري، ما خميرمايه تازه‌اي براي انجام بيزنس و رابطه با زندگي، در كل، به او مي‌دهيم.

كارخانه جواهرسازي «جول تك»، بمبئي، هندوستان
وظيفه ما در طراحي كارخانه جديد براي تراش الماس، عبارت بود از طراحي ساختماني كه سطح بالاي امنيت و ايمني را داشته‌باشد بي‌آنكه به دليل حضور تعداد كثير نگهبانان تبديل به زندان شده‌باشد. بالاخره، ما در ميان كارخانه، يك «كانون!!!!!!» اسكلت شيشه‌اي ويژه‌اي ساختيم كه در عمل به عنوان محل پست‌هاي نگهباني كار مي‌كند. همه فضاها از اين «كانون» رد مي‌شوند -هم سالن‌هاي توليد و هم دفاتر اداري- و به‌صورت كامل زير ذره‌بين هستند. بدين ترتيب ما توانستيم تعداد نگهبان‌ها را به حداقل برسانيم و نمونه منحصربه‌فرد و خيلي نامتعارف معماري خلق نماييم.

پروژه مركز تجاري «كوارتال ، دوحه، قطر
اين مركز تجاري در شهر «زناني» -كه به عنوان منطقه فرهنگي جديد قطر، در حومه دوحه ساخته مي‌شود. ما پيشنهاد كرديم كه بنا زير توده شن «پوشانده‌شود» و روي زمين پخش‌شده و با حجم‌هايي كه بين بخش‌هاي اصلي آن قرار دارد، به همديگر بسته شود. پرفوراژ سقف ساختمان، تفسير آزاد ما بود از عناصر سنتي تزيينات اسلامي.

پروژه “خانه ‍C “، بنگلور، هندوستان
اين سفارشي بود از بزرگ آيين باستاني هند، واستو، و در آن اصول اساسي طراحي معماري داخلي مسكوني منظور شده‌است. طبق اصول واستو، داخلي‌هاي هر خانه بايد به طرف حياط اندروني باز شوند. ما اين اصل را به راهرويي داخلي تعبير كرديم كه در دو طرفش فضاهاي مسكوني قرار دارند و سقفش با شيشه پوشانده شده.

پروژه :اسكول فورت”، بمبئي، هندوستان
ما، در كنار طرح‌هاي مدرسه‌هاي تك‌طبقه سنت شده براي هند، به حجم بلندمرتبه‌اي فكر كرديم.

دردمشترك!
بسياري از حرف‌هاي اين معماروشهرساز را بايد به دقت خواند و بحث كرد. به درد ما مي‌خورد.
«كاپيل گوپتا»، معمار و شهرساز است. تدريس مي‌كند. رئيس انستيتو شهرسازي بمبئي است. حرف‌هايي كه مي‌زند، دقيق و حساب‌شده است. بر مبناي حرف‌هاي او مي‌توان معماري هند را حلاجي كرد. او مي‌گويد: « ما مي‌توانيم هرچه را كه مي‌خواهيم و به خلاقيت و فانتزي‌هاي ما پروبال مي‌دهد بسازيم.» درحالي كه معمار اروپايي چنين امكاني ندارد چون «پس‌زمينه منظر شهري و فرهنگي چنين اجازه‌اي نمي‌دهد». اين امر از جهاتي مي‌تواند زيبا باشد و زمينه خلاقيت‌هاي والا را فراهم نمايد. ولي نبود نظامات جامع شهرسازي و آزادي كامل معمار و شهرساز در «خلق هر آن چيزي كه مي‌خواهد»، منجر به آن چيزي مي‌شود كه خود گوپتا رويش انگشت مي‌گذارد:« امروزه، اكثر شهرهاي ما چهره واقعاً عجيبي دارند – فقر حلبي‌آبادهاي نيمه‌ويران، بقاياي گاه خيلي باكيفيت معماري استعمار، و آسمانخراش‌هاي بي‌معني پست‌مدرن كاذب»

چرا چنين مي‌شود؟ رسم اروپاييان درست است كه دست و بال معمار و شهرساز را با الزامات و نظامات دقيقاً تعريف‌شده مي‌بندند يا رسم هند و رسم ما؟ ما هم مثل هند عمل مي‌كنيم. محدوديت‌هاي آيين‌نامه‌اي ما نظام منتظمي براي سروسامان دادن به چهره شهرهامان نيست، وگرنه امروز چنين وضعي نداشتيم.
چرا چنين مي‌شود؟
شايد حرف نهرو درست باشد كه « تغييرات داخلي ساختارحكومت (بخوانيم: نظام اجتماعي) بايد در معماري بازتاب داشته‌باشد».

چيست اين كه ما داريم؟
تكه‌هايي است از مصاحبه «كاپيل گوپتا»، که به آن اشاره شد، چقدر شبيه حرف‌هاي بسياري از معماران امروز ما است. محمد رضا حائري، در ادبياتي مشابه معتقد است كه ما در ايران دچار «آلزايمر معماري» شده‌ايم. چرا كه آن چيزي كه در اين آب‌ و خاك اتفاق مي‌افتد، معماري نيست. «مصرف‌كردن مصالح ساختماني» است، و شايد هدر دادن اين ثروت. حرف حائري را بسياري ديگر در قلمرو اقتصاد زده‌اند. مي‌گويند، تمام اين كارخانه‌ها و «توليد»‌ها كه داريم براي خرج‌كردن دلارهاي نفتي است. اين دلارها بايد به منبع اوليه‌اش برگردند! وگرنه ما كجا و صنعت كجا. صنعت فرهنگ خود را مي‌طلبد و زمينه جذب و دروني‌شدن را.
*
در مصاحبه‌ «گوپتا»، جمله‌اي از جواهر لعل نهرو آمده‌است: « تغييرات داخلي ساختار حكومت (بخوانيم: نظام اجتماعي) بايد در معماري بازتاب داشته‌باشد».
حال، اگر فرض را بر اين بگذاريم كه در ايران، يك‌صد سال پيش انقلابي رخ‌داده به نام «مشروطيت»، پس بايد ببينيم تظاهر بيروني اين انقلاب، در معماري، كجاست. اگر پس از تحولات يك‌صدسال پيش، نيما و نيمائيان، شعر امروز را پايه مي‌گذارند و «تئاتر» به جاي نمايش مي‌نشيند، پس در معماري هم بايد «اتفاقي» افتاده‌ باشد. جمالزاده «داستان‌نويسي» نوين را رقم زد، هرچند كه «مجمع ديوانگان» قلي‌زاده در دو نسل قبل‌تر از آن اين رقم را زده‌ بود. در حكومت نيز، خواه واقعي و خواه صوري، وزارت‌خانه‌ها و تفكيك قوا و اين حرف‌ها مُد شد و يا شايد عمل شد، دانشگاه‌ها و مدارس جديد راه افتاده‌اند.

امروزه داشتن سواد دانشگاهي امتياز عادي جماعت است نه چيزي بيشتر. در موسيقي ما هم بخواهيم و نخواهيم ريتم‌هاي تازه‌اي پيداشده. هزاري هم بگوييم آنچه كه خارج از «دستگاه» و «مقام» نواخته و خوانده مي‌شود، موسيقي نيست، تغييري در صورت مسئله نمي‌دهد. بالاخره الان چيزي داريم كه در اوان مشروطيت نداشتيم. در بقيه شئونات زندگي‌مان هم اين تغييرات اتفاق‌افتاده. از فوتبال بگيريم تا لباس پوشيدن. از چرتكه تا ماشين‌حساب و سيستم‌هاي حسابداري رايانه‌اي. اين‌ها اتفاقاتي واقعي هستند. هرچه كه هستند، واقعي‌اند. واقعي يعنی اينكه وجود دارند؛ واقعيت دارند.
پس معماري چي؟ در معماري چه اتفاقي افتاد؟
*
از آخر بياييم به اول. سيماي شهرهامان را مقايسه كنيم با يك‌صدسال پيش. پلان‌بندي خانه‌هامان را نيز با آن دوره مقايسه كنيم؛ دسترسي‌ها و ارتباط‌هامان را نيز. بحث برسر كيفيت نيست. من يا شما مي‌توانيم اين «چيزي» را كه هست بپسنديم يا رد كنيم. ولي اينكه اين معماري هست يا نه! بايد به نكته روشني برسيم. اين رختي كه به تن شهر‌هاي ماست بالاخره نامش چيست؟ معماري است يانه؟ از معماري، مثلاً، يك‌صدسال پيش متفاوت است يا نه؟ بالاخره آيا در اين مملكت اتفاقي‌افتاده، در اين يك‌صدسال؟ در اين عصر بعد از مشروطيت؟
گفته نهرو را سرآغاز بحثي بدانيم براي واكاوي ريشه‌ها و تطور معماري امروز ايران

منابع

روزنامه اعتماد ملی، شماره ۱۲۹، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵، صفحه معماری (ص۶)

کلید واژه

معماری هند، مدرنیسم، سنت، هندوستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *