واكاوي ريشههاي معماري امروز ايران
واكاوي ريشههاي معماري امروز ايران
آنچه خود داشت. . .
ميكائيل انگوراني
پرده اول
اپيزود نخست: جهت ساختمان سازمان ملل را بچرخانيد!
امروزه، استفاده خردمندانه از مواد و مصالح در ساختمان و به حداقل رساندن مصرف انرژي در آن يكي از اصول ساختمانهاي «سالم» به شمار ميرود. ساختمان سالم بايد از هر آنچه كه طبيعت و اقليم ميتواند در اختيارش قرار دهد بيشترين استفاده را بنمايد. عصر ساختمانهايي كه روزيروزگاري به عنوان نماد معماري متجدد بودند ولي نه كاري به هندسه خورشيد داشتند و نه دلنگران مصرف انرژي فسيلي، بهسر آمدهاست. شايد اغراق باشد ولي روايتي است كه اگر جهت ساختمان بلند سازمان ملل را درست طراحي ميكردند در مصرف انرژي برق ساختمان حدود ۳۰ درصد صرفهجويي ممكن ميشد.
اپيزود دوم: موزه و خانه بر پشتبام نيروگاه!
«ويل السون» پروژه جديد مجتمع مسكوني-موزهاي شهر يونكرس در شمالشرق آمريكا را ارائه كرد.
ساختمان جديد بر روي نيروگاه «گلن وود» در ساحل رود «گودزون» ساخته ميشود (يادآور نمونه موفق گالري «تيت مدرن» در لندن).
ويژگي اساسي اين پروژه عبارت است از استفاده نوآورانه از امكانات ساختماني بلوك و، همينطور، استفاده خردمندانه از منابع در دوره بهرهبرداري -ازجمله، ساختمان با توربينهاي بادي نصبشده بر روي سقف، انرژي الكتريكي مورد استفاده خود را تأمين خواهد نمود.
اپيزودسوم: بانك تهاترشمال آلمان
امروزه تمام بناهايي كه طراحي و ساخته ميشوند، به طريقي، بايد موضوعات اكولوژيك و صرفهجويي در انرژي را مدنظر قرار دهند. بهويژه در ساختمانهاي بزرگ و پروژههاي شهري اين شرط سختتر و الزاميتر ميشود. امروزه استفاده بيحساب و كتاب از شيشه و ماتريال ترانسپارانت، جواب معماري را نميدهد. قيود زيستمحيطي هم به دليل صرفههاي اقتصادي و هم به دليل فشارهاي ناشي از آگاهي مردم به حقوق اكولوژيك خود، فاكتورهاي مهمي در طراحي معماري بهشمار ميآيند. نمونهاي از اين همآوايي را در طرح ساختمان بانك «تهاترشمال آلمان» در هانوفر شاهديم.
تمام ساختمان نورگير است، كه پاسخي است به جنبه «سبز» پروژه. كارفرما تأكيد و توجه فراواني به موضوع اكولوژي دارد: مصرف انرژي، توليد گاز اكسيدكربن و غيره؛ به همين خاطر معمارها سامانه ويژه و يگانه تهويه پيشنهاد كردهاند. علاوه بر آن، بر روي تغيير جهت نور روز و سيستم بيروني سايه و آفتاب كار كردهاند. در مجموع، بانك روشنايياش را از نور خورشيد ميگيرد ولي هيچكس از تابش و انعكاس خورشيد در مزاحمت نيست.
اپيزود چهارم: آبروهاي پاكستون در كريستال پالاس ۱۵۰ سال پيش!
آب از آبروهاي «پاكستون» وارد آبرو عريضتر اصلي ميشدند.شبكهاي از اين آبروها آب را به ستونهايي در هر يك از رديفها هدايت ميكردند و از آنجا به زيرزمين.
به دليل سطح وسيع شيشه، پاويون نياز به تهويه و سيستم سرمايش داشت. در هر دو طبقه، كركره نصب شد- روي قسمت فوقاني ديوارهاي طبقه دوم و يكونيم متري از كف طبقه پايين. اين كركرهها با روش دندانهاي خاصي كه داشتند خوب كار ميكردند و راحت باز و بسته ميشدند. منفذهاي كفپوش هم به تهويه كمك ميكردند. هواي زيرزمين خنك است، اما فضاي باز كركره بيشتر از فضاي سوراخهاي كف بود و همين مكانيسم باعث انقباض و سبب ميشد كه هواي گرمشده به سمت بالا هدايتشده از كركرههاي روي ديوار خارج شود. ساختمان به لطف سبكي و بار كم خود، پيريزي بتني سبكي داشت.
تكنولوژي ساختماني كريستال پالاس تاكنون كهنه نشدهاست. بنا از مجموعهاي عناصر و اجزا تشكيلشده كه هر كدام از آنها چندين عملكرد دارند. ستونها هم نقش تحمل بار را دارند و هم كانالهاي آبرو ميباشند. آبروهاي «پاكستون» هم آب باران را هدايت ميكنند و هم قيدهاي سقف را تقويت و حمايت ميكنند. سامانه شيشهاي هم عملكرد سازه و ساختماني دارد و هم نقش سيستم نور را. تمام تكهها و قطعات زير كنترل دقيقي توليد شدهاند تا نهايت دقت و كيفيت در آنها رعايت شدهباشد. در مجموع ميتوان گفت كه ساخت كريستال پالاس نمايانگر سرفصل جديدي است در گذر از خطاهاي كار يدي به خط استاندارد توليدصنعتي.
اپيزود پنجم: مجلس ملي ولز و ذخيره آب باران!
اول مارس ۲۰۰۶، همزمان با جشن ملي ايالت، «روزسنت ديويد»، ملكه انگلستان، اليزابت دوم، طي مراسمي مجموعه مجلس ملي ولز را افتتاح نمود.
«سه نه د» (عنوان ولزي اين نهاد قانونگزاري) از ديد اكولوژيك، يكي از پاكترين و از ديد بهرهبرداري يكي از باصرفهترين بناها در تمام اروپا بهشمار ميآيد.
سالن دايره شكل اجتماعات بخشي از نور خود را از نورخورشيد تأمين ميكند كه به آيينه بزرگي كه در كف تعبيهشده، ميتابد. همان، بخشي از سيستم يگانه تهويه است كه از بيرون مثل مخروطي بر بام ساختمان ديده ميشود.
تمام آب فني ساختمان از آب باران تشكيل ميشود كه از طريق كانالهايي در جرزهاي فولادي ستونها از سقف ساختمان به مخازن بزرگي در زيرزمين هدايت ميشود. سيستم تبادل حرارتي، اين آب را به عمق ۱۰۰متري زيرزمين ميبرد كه در آنجا حرارت هميشه ۱۶ درجه است. سپس، اين آب برحسب مورد بالا كشيده ميشود كه يا براي گرمايش-در زمستان- و يا براي سرمايش –در تابستان- استفاده ميشود.
«زندگي»ساختمان بايد ۱۰۰ سال ادامه داشتهباشد!
ميان پرده
در روزهاي اخير، صحبت از داشتهها و نداشتههاي ما در معماري زياد است؛ بحثي است طولاني؛ البته، مفيد به هرحال. روز و روزگاري تب پنجرههاي بلند و تمامقد پيشاني خانههاي ما را گرفتهبود. تمام خيابانهاي شرقي- غربي يوسفآباد تهران با همين سياق ساخته شدهاند. بالكني دراز با پنجرههايي تمامقد رو به بيرون، به كوچه، مُد بود. داشتيم برونگرا ميشديم. ولي طينتمان اجازه نميداد اين معماري را. پس پنجرهها بزرگ و ساختمان شفاف بود ولي پردهها هم همه آويخته، هميشه خدا؛ يك لايه توري و يك لايه پارچهاي ضخيم.
حالا كمي داريم به اين مسائل فكر ميكنيم. پنجره را تعريف ميكنيم، استفاده از آب لولهكشي را هم. چون طعم قطع آب را چشيدهايم. يك موقعي، نه چندان دور، در همين نازيآباد تهران با تانكر آب را به خانهها ميآوردند. در شهرستانها كه ديگر واويلا بود. وقتي شيرآب آمد سرازپا نميشناختيم. هم براي آشاميدن و هم براي ماشين شستن، آب لولهكشي در اختيار بود.
مردم در شهرهاي دور و نزديك، بهويژه در مناطق گرم و سوزان جنوب و حاشيه كوير، آب انبارها را داشتند و ذخيره سالانهشان آب باراني بود كه در اين انبارها جمع ميشد.
پرده دوم
اپيزود نخست: شهربركهها
دوستي نقل ميكند كه در چند روز گذشته در «بندركنگ» بودهاست، براي چند روزي. بندركنگ شهر دوقلو و چسبيده به بندر لنگه است. دو تايي با هم شايد حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر جمعيت دارند، لنگه سهمش كمي بيشتر از كنگ. روز و روزگاري اينها آباد بودهاند و مركز تجارت پرتغاليها و بعدها انگليسيها. شاهعباس وقتي پرتغاليها را از بندرعباس بيرون كرد به آنها اجازه داد تا دفاتر بازرگانيشان را در لنگه و كنگ برپا كنند و الان يكي از جاذبههاي كنگ بقاياي زندگي و استحكامات آنهاست: قلعه و برج پرتغاليها. در اوان سده بيستم و اوايل دوره پهلوي، تجّار لنگه و كنگ با كراچي و بمبئي و مسقط و بحرين كار ميكردند و بچههاشان را براي تحصيل به جده و دهلي و لندن ميفرستادند.
بندركنگ را ميتوان «شهربركهها» ناميد. بركه يعني آب انبار. اين بركه در مسير حركت آب باران از شمال به طرف جنوب قراردارند. شهر در كنار خليج فارس است؛ بندر است، چسبيده به آب. آب باران از بالا راه ميافتاده و در طول اين شيب بسيار ملايم (متوسط يكونيم درصد) به خليج ميريخت. كوچهبندي شهر هم درست با همين شكل و شمايل درستشده. شاخههاي اصلي و فرعيِ آبروها شدهاند كوچههاي شهر. خانهها كنار آنها ساخته شدهاند، با كمي ارتفاع از کف.
آب باران در مسير خود در اين آبانبارها –بركهها- ميريخت و سرريز آنها مسير را ادامه ميداد و به بركه بعدي ميريخت. معمولا آب بركه زماني مطلوب استفاده براي تمام مصارف -ازجمله آشاميدن ميبود كه آب سرريز شده و آشغالهاي روي آب خارج ميشد. اگر چنين نميشد آب را بيشتر براي مصارف غير آشاميدني استفاده ميكردند.
اپيزود دوم: باران نميبارد
جماعت ميگويند دچار قهر طبيعت شدهاند. چند دهه است كه باران نميآيد. بركهها خشكاند و خالي. زمانه هم عوض شده! دستگاههاي آبشيرينكن را كار گذاشتهاند و آب شور خليجفارس را شيرين ميكنند! پس چه نيازي به بركه؟
و بركهها را دانهدانه دارند ميكوبند و در زمينش مثلاً دكه براي سيگارفروشي ميسازند!
اپيزود سوم: باران آمد!
پارسال، اسفندماه، شبي باران خوبي آمد. تكرگ شد، تند و سنگين ولي زودگذر. آن شب به ياد همه هست. هر جا ميروي خاطرهاي از آن شب تعريف ميكنند. آب در شهر راه افتاد؛ آبگرفتگي و گرفتاري! راههاي ورود آب به بركهها بسته بود. آب راهي براي جمعشدن و انتظار براي تابستان نداشت. تنها يكي از دهها بركه شهر راهي براي پذيرايي از آب داشت. كه پذيرا شده، و هنوز هم آب دارد. يكي از مديران شهر، درحاليكه آب داخل بركه را نشان ميداد اضافه مينمود كه آب فضاي سبز شهر را از آنجا برميدارند! نتيجه يك شب بارندگي آن هم در يك آبانبار از دهها آبانبار شهر. اگر بركههاي شهر راه براي جمعكردن آب باران را داشتند، الان تمام كوچه پسكوچههاي شهر را ميشد هر شب آبپاشي كرد و باغچهها را سبز نمود؛ باغچههايي كه زير دم گرم آفتاب دارند ميسوزند و تشنهاند.
اپيزود چهارم: حساب و كتاب!
كسي نميگويد براي آشاميدن از آب بركه استفاده كنيد! ولي براي باغ و باغچه كه ميشود از اين بركهها استفادهكرد. هديهاي است از گذشتگان. سرمايهگذارياي است انجامشده؛ چرا استفاده نكنيم!
قطر اين بركهها از ۶و۷ تا ۱۰و۱۲ «بغل» ميشود. يعني از حدود ۶ تا ۱۵ متر، عمق هم تا ۱۰ متر تقريباً.
حساب كنيد اگر بركهاي داشتهباشيم به قطر ۱۴ و عمق ۱۰ متر، ميتوان بيش از سه هزار مترمكعب آب در آن ذخيرهكرد؛ يعني بيش از سه ميليون ليتر. هر تانكر آبپاش شهري حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار ليتر ظرفيت دارد، يعني اين بركه بين دويست تا سيصد تانكر آب دارد. هر روز يك تانكر آب برداريد براي فضاي سبز محله! كافي نيست؟ ميدانيد چقدر از اين بركهها در شهر بياستفاده مانده؟
اپيزود پنجم: «چهارشنبه»
پيرمرد اسمش «چهارشنبه» بود. يك ربع قرن ديگر هم عمركند انشاالله، صدساله ميشود. ميگفت: «اينها چقدر بيانصافند، چقدر ظالمند. همينجور بولدوزر مياندازند و بركه را «ميكشند»! آخر بيانصاف هيچ ميفهمي اين بركه را با چه زجر و زحمتي ساختهاند! با سنگ وگچ! آن موقعها كه بيل مكانيكي و بولدوزر نبود كه! همه را بادست كندهاند و ساختهاند! قدرش را بدانيم!»
منابع:
روزنامه اعتماد ملی، شماره ۱۵۲، چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۵، صفحه معماری، ص ۱۰
کلید واژه:
بندر کنگ، بندر لنگه، معماری اکولوژیک، معماری بومی