هرگوشه اين خاك، سندي است تاريخي!
خارك، زيستگاه ناخدايان و دريابانان ايلامي
هرگوشه اين خاك، سندي است تاريخي!
بهروز مرباغي
«از آب اين چاه، كمي هم بوي نفت استشمام مي شود»
خاطرات انجوي شيرازي را از تبعيدش در جزيره خارك ميخواندم. اگر از اشتباهات چاپياش بگذريم و حساسيتي هم به نظراتش نسبت به «همتبعيدي»هايش و حكمهايي كه درباره برخي افراد و احزاب ميدهد، نداشتهباشيم، كتابي شيرين و خواندني است. به ويژه براي كساني كه با معماري منطقه و اقليم سواحل و جزاير خليجفارس سروكار دارند. به هرحال، اين كتاب سندي است از «وضعيت موجود» جزيره خارك در ۵۲ سال پيش. و طبعاً با ارزش و قابلاستناد. انجوي در اين كتاب و خاطرهگويي، تقريباً تصوير كاملي از جزيره و معماري آن ميدهد.
به عنوان مثال، مرحوم انجوي، ازجمله به چاه آب شيريني اشاره دارد، كه به زعم بسياريها سرمنشأ زيستگاه شدن جزيره است.: «چاهي است كه دهنهاش به اندازه تنوره آسيا است و تمام مدت سال آب دارد و غنيترين چاه از اينگونه است كه وجود دارد. . . . اين چاه، بهترين چاهي است كه ميتوان در تمام روز از آن آب كشيد، در حالي كه آبش تمام نشود. يعني اگر تا دويست نفر در روز، نفري چهار بار آبتني كنند، آبش تمام نميشود. ليكن اگر چناچه با دلو پوست گاو دو ساعت از آن آب بكشند، موقتاً خشك ميشود، و پس از يك ربع ساعت، دوباره، آب جمع ميشود. . . . از آب اين چاه كمي هم بوي نفت استشمام ميشود».
سيادت ايران بر درياي پارس
دكتر سرفراز، پير باستانشناسي ايران، كتابي دارد اندر باب خارك و پيدايي آن و ايراني بودنش. ديداري دست داد و بخشهايي از خاطرههاي انجوي را براي ايشان بازگفتم. البته به نقل از همين كتاب «تبعيدگاه خارك». دكتر سرفراز، از آناني است كه در زمينه اثبات سيادت ايرانيان (بالاخص هخامنشيان) بر درياي پارس، كار مي كند و به قول علما، «نظر دارد». طبيعي هم هست كه حاضر به هرنوع پلميك در اينباره و اظهار علني و تند نظراتش درباره مخالفين اين استنادات است. دنياي باستانشناسي و باستانشناسان، دنياي شگفت و زيبايي است. جماعت دستاندركار اين رشته، شاهد ادعاهاي خود را بايد از زير خاك بيرون بكشند! شاهد حي و حاضري وجود ندارد!
چرا آراكيا؟ خارك!
شما ترديدهاي بسيار اساسي روي استنادات، يا نظرات، پروفشور گيرشمن درباره تاريخ جزيره خارك دارند. پايههاي اين ترديدها از كجاست؟
سال ۱۳۳۶، وقتي تصميم گرفته شد كه لولههاي نفت آقاجاري و هفتگل، براي صدور نفت خام به جزيره خارك كشيده شود، از آقاي پروفسور گيرشمن فرانسوي دعوت كردند كه جزيره خارك را از نظر وجود آثار تاريخي مورد مطالعه قرار دهد. پروفسورر گيرشمن، طي دو فصل عمليات كاوشهاي باستانشناسي، كتابي جزوه مانند، درحد ۱۷ صفحه، درمورد نتايج اين عمليات منتشر نمود، به نام «راهنماي آثار باستاني خارك». در مقدمه كتاب، اشاره به اين دارد كه اين جزيره، در حدود ۲۵ هزارسال پيش سر از آب بيرون آوردهاست. قديميترين شاخصهاي تاريخي كه در جزيره خارك وجود دارد، آثاري است از يونانيها، روميها، ستوريان، و بالاخره، خوارج!
پروفسور گيرشمن، درهمين مقدمه كوچك، اعلام ميكند كه نام جزيره، در آغاز، «آراكيا» بودهاست. او براي اثبات اين ادعا، متوسل به دو مطلب ميشود. يكي اينكه، اين نام نامي است يوناني، و وجود گوري «مگاليتيك» (پلاسنگي)، تشكيل شده از دو تخته سنگ بزرگ متعلق به دوره ايلاميان؛ كه در اين جزيره ديده شدهاست. او، نخست، اين قبور را از نوع قبور كلانسنگي معرفي مي نمايد، و بعد اشاره مينمايد كه اين گورها ازنوع گورهاي «دولمن» است.
اين مطلب، به اعتقاد من،كاملاً مغاير با ويژگيهاي تدفين ايلامي است. گذشته از آن، ما در اين منطقه، و در كل ايران، مطلقاً آثاري از قبور دولمن نداريم. البته بعضيها، به حدس و گمان، اشاره كردهاند كه در شمال غربي ايران، (حوالي مشكينشهر و آن طرفها)، احتمالاً، آثاري از نوع قبوري كه از دو سنگ عمودي و يك سنگ افقي كه بر روي آنها نهاده شده، وجود دارد. اما هنوز سند و مستنداتي، در اين مورد، تاكنون منتشر نشدهاست؛ و، البته، اگرهم چنين آثاري باشد، بايد آنها را از نوع قبور دولمن، و در رابطه با فرهنگ و تمدن برونمرزي بدانيم.
بنابراين، قبري كه آقاي رومان گيرشمن، آن را دولمن ميداند، مطلقاً در جزيره خارك و به ميراث مانده از يونانيان وجود ندارد. ايشان، حتي، به اين هم اكتفا نكرده، بقاياي آتشگاهي را كه آثار آن از زمان ساسانيان در جزيره خارك به صورت چارتاقي ظاهر است، به عنوان معبد «پوزئيدون» (خداي درياها) معرفي ميكند. در صورتي كه هيچ اثر و نشاني از آثار پيادهشدن يونانيها يا روميها در جزيره را نداريم.
منظورتان از آثار، استندات تاريخي است يا مستندات باستانشناسي؟
طبعاً، منظورم مستندات باستانشناسي است. ايشان براي اثبات اين مطلب، به نوشتههايي اشاره نموده كه مربوط به جزيره «فيلكه» در كويت است، كه آثار استل «ايكاريوس» در آنجا با خط يوناني، توسط باستانشناسان انگليسي، مستند شدهاست.
علاوه بر اينها، رومان گيرشمن اشاره به اين مطلب دارد كه سنگهاي خوشرنگي كه در ساخت اين معبد در جزيره استفاده شده، توسط يونانيان از خارج از جزيره به آنجا آوردهشده. اين مطلب، كذب محض است. هيچگونه سنگي براي امر معماري و تدفين از خارج از جزيره آورده نشدهاست. آنچه كه آقاي گيرشمن به آن اشاره ميكند، همان سنگهاي مرجاني خود جزيره است.
پروفسور گيرشمن اين سنگها را به كدام منشأ رجوع ميدهد؟
ميگويد از يونان آورده شدهاند. و با همين پايههاي استدلالي، اين گورها را دولمن و معرف حضور يونانيها در جزيره ميداند و ميگويد كه پس از يونانيها، روميها از اين قبور استفاده كردهاند. او اضافه كردهاست كه در اين قبور، سكههايي از روميان كشف كردهاست.
خوب، اين سند مهمي ميتواند باشد!
بله. ولي هرگز چنين مطلبي مستند نميشود و سكههاي مورد اشاره در هيچ اثري منتشر نميشوند.
آقاي گيرشمن، عليرغم وجود آثار شفاف و گوياي معماري و كاخهاي هخامنشي در سواحل و جزاير خليج فارس، هرگز و در هيچ يك از آثارش اشارهاي به آنها نميكند. از كنار اين اسناد و مستندات روشن كه نشاندهنده سيادت دريايي هخامنشيان بر خليجفارس است رد ميشود، ولي به آثاري از يونانيها اشاره و استناد ميكند كه وجود ندارند. و با اين پيشزمينه است كه خارك را به نام اوليهاي مينامد – آراكيا- كه واقعيت ندارد.
چرا آقاي دكتر؟
من نميتوانم تمام اين مسائل را امري صرفاً علمي يا اختلافنظر فني بين علماي باستانشناسي بدانم. چون در باستانشناسي، موضوعات با دو روش و روال دنبال ميشوند. باستانشناس، يا براساس خواندهها و اطلاعات علمي و تاريخي قبلي خود، اقدام به كاوشهاي فني و باستانشناسي ميكند، تا رد و قبول آن امر يا نظريه اثبات شود، كه ظاهراً روال مورد عمل گيرشمن بوده، يا اينكه، فارغ از تمام فروض و دادههاي منتشره، مستقلاً اقدام به كاوش ميكند و پايههاي استناد و استدلال تازهاي براي تاريخنويسان فراهم آورد.
در مورد جزيره خارك و آينده آن موضوعاتي هست كه به زعم من، بر صحت نتايج و استنادات پروفسور گيرشمن، سايه مياندازد. آن هم اينكه، قرار بود (كه محقق هم شد) كه خارك تبديل به يكي مهمترين جزيرههاي تجاري،ارتباطي و مواصلاتي نفت بشود. و پرفسور گيرشمن محترم، خواسته و ناخواسته، خارك را، حداقل سابقه آن را، جزيره اي غير ايراني معرفي ميكند.
سفارش كاوشهاي باستانشناسي در خارك را آقاي گيرشمن از كي دريافت نمود؟
كنسريوم نفت جنوب ايران!
خوب، دربرابر استدلال گيرشمن، شما اين قبور را متعلق به كيها ميدانيد؟
ايلاميان. نزديكترين قومي كه در سواحل خليجفارس نزديك به جزيره ميزيستند و ميتوانستند با كشتيهاي بادباني به جزيره آمد و شد نمايند و درآنجا اسكان يابند.
آن زمان، خارك مسكوني بوده يا نظامي و . . ؟
خارك تنها جزيرهايست كه يك انشعاب آب شيرين دارد، و بدين ترتيب محل و مكان استقرار ناخدايان و راهنمايان كشتي و دريا بود.
جمعيت، در آن زمان، زياد بود؟
نه. جمعيتي كثير به آن معنا نداشت. منظور در دوره آغازيني است كه داريم دربارهاش حرف مي زنيم. دورههاي بعدي، داستان ديگري دارد.
اين موضوعات را در كجا شما منتشر نمودهايد؟
در كتابي به نام «خارك» كه در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسيد. از انتشارات دانشگاه.
پايههاي مستندات كتاب از كجاست؟
تحقيقات و كاوشهاي خود من درجزيره خارك. كه پس از كاوشهاي گيرشمن انجام گرفت.
منابع:
روزنامه اعتماد ملی، شماره ۲۷۴، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۵، صفحه معماری (ص۹)
کلید واژه:
خارک، گریشمن، سرافراز، ایلامیان،خلیجفارس