مفاهیم مرتبط با موضوع پایداری در معماری و جامعه
مفاهیم مرتبط با موضوع پایداری در معماری و جامعه
مترجم:
میکائیل انگورانی
۱- برنامهریزی پایدار
برخورد پايدار با برنامهريزي سايت و طراحي، فراتر از تركيب و مقايسه دادهها و موجوديهاي سايت است. روند پايدار ميكوشد رابطه بين فاكتورهاي سايت و اينكه چگونه اين فاكتورها تغيير را ميپذيرند، تعيين نمايد. درك اين رابطه، تأثيرات توسعه در هرنقطه از سايت را بر نقاط ديگر آن روشن ميسازد. ارزيابي فشارهاي بالقوه توسعه، نيازمند خط پايه اوليه پيش-توسعه و مدل زيستمحيطي است. اين مدل عملكردهاي اساسي و روابط داخلي فاكتورهاي هر سايت را توضيح ميدهد و محدوديتهاي قابلقبولي براي تغييرات در دوره ساختوساز تعيين مينمايد. درطول دوره ساختوساز، مونيتورينگ و تست موردي انجام ميپذيرد. كل ساختوساز دورهبندي ميشود تا زمان لازم بين فازهاي ساختماني و مونيتورينگ فشارهاي زيستمحيطي و تطبيق آن با خط-پايه اوليه امكانپذير شود.
گامهاي عمده در روند برخورد پايدار با برنامهريزي سايت و طراحي عبارتند از:
– مدلسازي اكوسيستم، درجهت حصول به درك زيستمحيطي
– ارزشگذاري زمينههاي اقتصادي-اجتماعي
– تعيين محدوديتهاي قابلقبول براي تغييرات
– طراحي تسهيلات با آستانه زيستمحيطي و اجتماعي
– مونيتورينگ فاكتورها در طول دوره ساختوساز
– بازنگري و ارزيابي راهحلهاي طرح در فاصله دورههاي توسعه و گسترش
۲- ساختوساز پايدار
ساختوساز پايدار چنين تعريف ميشود: «خلق و مديريت مسئولانه محيط مصنوع سالم، مبتني بر اصول زيست محيطي و استفاده بهينه از منابع». ساختمان طراحي شده بر اساس اصول پايدار، كاهش فشار بر محيط زيست و استفاده درست و بهينه از انرژي و منابع. شامل اصول زير است:
– به حداقل رساندن مصرف منابع غيرقابل بازيافت
– حفظ و ارتقاي محيط زيست طبيعي
– ازبين بردن يا به حداقل رساندن استفاده از سموم
طبق اصول كميسيون جهاني حفظ محيط زيست، ساختمان پايدار، به ساختمانهايي اتلاق مي شود كه حداقل فشار منفي بر محيط مصنوع و طبيعي، اعم از خود ساختمان، همسايه بلافاصله آن و مجموعههاي منطقه و جهاني اطراف خود داشته باشند. «ساختمان پايدار» را اين چنين نيز ميتوان تعريف كرد كه عبارت است عملياتي ساختماني كه در تلاش براي رسيدن به كيفيتي عام و يگانه (ازجمله با هنجارهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي) در بازهاي وسيع ميباشد. پس، در اين راستا، استفاده خردگرايانه از منابع طبيعي و مديريت مناسب ساختمان، در حفظ و صيانت از منابع كمياب، كاهش مصرف انرژي (ذخيره انرژي) و نهايتاً، بهبود كيفيت محيطي نقش مؤثر دارد.
ساختمان پايدار، تمام چرخه زندگي ساختمان را در نظر دارد و كيفيت زيست محيطي، كيفيت عملكردي و ارزشهاي آينده را نيز در محاسبات خود دارد. در گذشته، در بسياري از كشورها، درنگاه نخست، بر بزرگي و حجم ساختمان متمركز بودند. مؤلفههاي كيفيت كمتر مورد عنايت بود. با اينحال، بازار مسكن و ساختمان، دربسياري از كشورها در حال اشباعشدن است و مردم كمكم به دنبال كيفيت در ساختمان هستند. بدينترتيب، سياستهاي ناظر بر «پايدار»ي ساختمان، بايد با پذيرش اهميت بازار فعلي مسكن، به مورد اجرا درآيند. در اين بازار، هم نوآوريهاي زيست محيطي بخش ساختمان، و هم خواستهاي مصرفكنندهها فاكتورهاي كليدي به شمار ميآيند. حكومتها نيز نقش بسيار مهمي در تشويق اين سياستها درساختمانسازي دارند. اهداف پنجگانه ساختمانهاي پايدار به شرح زير است:
– استفاده بهينه از منابع
– استفاده بهينه از انرژي (ازجمله اصول مربوط به مسكن سبز)
– جلوگيري از آلودگيهاي محيطي (ازجمله آلودگي هوا و صوت)
– همنوايي با محيط زيست
– برخورد سامانهاي و همهجانبه با موضوع (ازجمله موضوع مديريت محيطي)
–
۳- بده بستان پايدار انسان و محيط زيست
مفهوم زيست-منطقه مبتني بر اين ايدهاست كه تمام زندگي بر روي پايههاي عملكردي جمعي استوار گشته و جريان دارد و تمام اين جوامع زيست-منطقهاي سامانههاي حمايتي دو جانبه با همديگر دارند و درعينحال «خودپايدار» هستند. تمدن انساني نيز بخش از اين جهان طبيعي است و وابسته به حفاظت از طبيعت براي صيانت خويش است. درطول زمان، مجموعه بده بستان متقابل بين تطور طبيعت و تطابق انسان با آن، به هرنقطه ازكره خاكي كيفيت يگانهاي بخشيده و آن را از ديگر نقاط متمايز نمودهاست.
براي حفظ ويژگيهاي خاص هر نقطه، درك عميق از سامانههاي طبيعي آنجا و پوشش دادن اين داده وموجوديهاي طبيعي با واكنشهاي امتحان پسداده فرهنگي، امري الزامي است. براي پاسخ دادن به نيازهاي جامعه بشري، توسعه بايد با آگاهي از روابط دورني ومتقابل منابع طبيعي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي، هم درسطح منطقه و هم درسطح جهاني، طراحي و ساختهشود. توسعه بايد خود را در چارچوب محدودههايي قرار دهد كه ارتقاي زندگي انساني را در قالب ظرفيتهاي منابع و اكوسيستم ممكن ميسازد. توسعه نميتواند فعاليتي اقتصادي باشد كه تنها سوختش اعتقاد به رشد بيپايان است. بنابراين هدف توسعه پايدار و طراحي ساختمان پايدار عبارت است از ايجاد حداكثر ارتباط بين انسان و محيط پيراموني او. به زباني خاصتر،توسعه پايدار توسعهاي است كه حداقل فشار را بر محيط زيست محلي، منطقهاي و جهاني وارد مينمايد. برنامهريزان، طراحان، بساز و بفروشها و كارگزاران، همگي، همفرصت و هممسئوليت براي حمايت از حرمت زمين و مردم و روح و روان آنها دارند.
۳-۱- اصول ساختوساز سبز:
– تخريب و بازسازي، تنها زماني مجاز است كه استفاده از بنا نه از نظر اقتصادي و نه از نظر عملي ممكن است، و سازه موجود قابلتوسعه يا تغيير كاربري و استفاده مجدد نيست.
– كاهش نياز به حملونقل در طول تخريب، نوسازي و ساختمان؛ كنترل سخت تمام پروسهها در جهت كاهش سر و صدا، گرد و غبار، ويبراسيون، آلودگي و ضايعات.
– نهايت استفاده از سايت، يعني مطالعه پيشينه و اهداف، خردهاقليمهاي اطراف، شناسايي الگوهاي آبوهوايي و وزش باد، هندسه خورشيد، لحاظ كردن سامانه حملونقل عمومي و فرم ابنيه اطراف
– طراحي ساختمان به نحوي كه بخاطر سهولت نگهداري، هزينه مالكيت و فشار آن بر محيط زيست را درطول مدت بهرهبرداري آن، با استفاده از تكنيكها و فناوريهاي حفظ و ذخيره انرژي و آب و كاهش تأثيرات منفي بر زمين، آبو هوا، به حداقل برساند.
– استفاده از تكنيكهاي بومي ساختمان، و آموختن از سنتهاي محلي در زمينه طرح و مصالح ساختماني، هرجا كه ممكن باشد.
– اولي دانستن عملكرد ساختمان و راحتي بهرهگيران آن از طرف مالك و طراح بنا. يعني خلق ارتباطات امن، منعطف و تطبيقپذير (با نياز آتي) و قابلارتقاء بين اعضاي گروه كاري و اجرايي.
– ساخت بنا با تكيه بر كيفيت تا نهايت. ديرپايي بنا از جمله وابسته است به فرم، نازككاري و روشهاي نصب مورد استفاده در اجراي مواد و مصالح
– عدماستفاده از منابع تجديدنشونده، يا مواد غير قابل بازيافت و استفاده مجدد، به ويژه در بخشهايي كه عمر كوتاه خواهند داشت.
۳-۲- معماري زيست محيطي
پنج اصل معماري زيست محيطي، از ديد «انجمن معماران آمريكا»، نوامبر ۱۹۹۲
– محيط سالم داخلي. تمام اقدامات لازم بايد صورت پذيرد تا اطمينان حاصل شود كه با مصالح و تجهيزات ساختماني استفاده شده، مواد و گازهاي سمي در فضاي داخلي ايجاد نشود. اقدامات تكميلي براي پاكسازي و احياء هواي داخلي ازطريق فيلتراسيون يا محوطهسازي به عمل ميآيد
– كارآمدي و استفاده بهينه از انرژي. تمام اقدامات ممكن براي به حداقل رساندن مصرف انرژي در بنا صورت ميگيرد. سامانههاي سرمايش، گرمايش ، نور و روشنايي بايد از روشها و مصالحي استفاده كنند كه استفاده از انرژي را به حداقل رسانده يا آن را ذخيره نمايد.
– مواد بيخطر براي محيط زيست. تمام اقدامات لازم براي استفاده از مصالح و مواد ساختماني كه كمترين تخريب را در محيط جهاني دارند، صورت ميپذيرد. چوب انتخاب مي شود مشروط بر عدمتخريب جنگلها. ديگر مواد و مصالح نيز برحسب عدم توليد ضايعات مسموم در محصول نهايي مورد استفاده قرار ميگيرند.
– فرم زيست محيطي. تمام تلاش بايد به عمل آيد تا فرم و پلان طرح خوانايي لازم با سايت، منطقه و اقليم داشتهباشد. اقدامات بايد درجهت «بهبود» و تقويت اكولوژي سايت باشد. تجهيزات بايد از اقلام و مصالح قابل بازيابي و متناسب با كارآمدي انرژي باشند. براي ارتباط دادن فرم بنا با فرم سايت و محيط اطراف تمام تلاشها بايد به عمل آيد.
– طرح خوب. تمام اقدامات ممكن بايد به عمل آيد تا وصول به رابطه كارا، ديرپا و شكوهمند بين فضاهاي مورداستفاده، سيركولاسيون، فرم ساختمان، سامانههاي مكانيكي و فناوري ساختماني ممكن شود. رابطه نمادين با پيشينه مناسب، زمين و اصول معنوي نيز توصيه ميشود. نهايتاً، ساختمان تمام شده بايد زيبا، راحت در استفاده و خوشساخت باشد.
۴- توسعه پایدار
«توسعه پايدار توسعهاي است كه نيازهاي امروز را پاسخ ميدهد بيآنكه از امكانات متعلق به نسلهاي آينده و ضروري براي پاسخگويي به نيازهاي خود آيندگان خرج كند». اينها كلمات جمله معروفي است از «گرو هارلم بروندلند» نخستوزير وقت نروژ درسال ۱۹۸۷٫ همين كلام است كه توسط كميسيون جهاني توسعه و محيط زيست فرموله و اعلام شد.
دراينجا «توسعه» از دو وجه بسيار مهم مفاهيم تشكيل شدهاست: نخست آنكه، توسعه امري جامع و همهشمول است، نميتواند محدود به چند اصل يا منطقه شود، بلكه براي همه جهان، همهكس و همهچيز روي آن، حال و آينده، اتلاق ميشود. و دوم، هيچ هدف فرض شدهاي برايش نيست، بلكه تداومِ توسعه، خود، هدفِ توسعه است. تعريف بر پايه دو مفهوم استوار است:
مفهوم «نيازها»، شامل بر شرايط استاندارد تأمين زندگي قابلقبول براي همه، و مفهوم «خط قرمز»هاي ناشي از ظرفيت محيط براي ارضاي نيازهاي حال و آينده، مبتني بر سطح فناوري و سازمان اجتماعي.
نياز، درمرحله نخست، شامل نيازهاي اوليه، مثل خوراك، پوشاك، مسكن و شغل ميشود. در مرحله دوم، هر شخص در هر نقطه از جهان، بايد شانس و فرصت لازم براي ارتقاي خود و و زندگي خود به سطوح بالاتر از اين حداقلها را داشته باشد. از سوي ديگر خط قرمزها عبارتند از محدوديتهاي طبيعي مثل محدوديت در منابع، و نيز كاهش باروري ناشي از بهرهگيري افراطي، پايين آمدن كيفيت آب و تنگ شدن تنوع ارگانيكي محيطي. بنابراين، براي آينده مشترك ما، بهترين حالت آن است كه نيازها برآورده شوند، بي آنكه خط قرمزها كم شوند، و حتي بهتر و مطلوبتر، اگر خط قرمزها افزايش يابند. اين امر منجر به جمعبندي كاملاً سادهاي خواهدشد كه با متر و معيار آن ميتوان تمام توسعههاي سياسي، فني و اجتماعي را از زاويه ديد اين دو اصل توسعه پايدار، ارزيابي و تقويم نمود. يعني هر توسعهاي بايد به نيازها پاسخ دهد ولي خط قرمزها را كم ننمايد.
در ضربالمثلها و گفتهها نیز بحث توسعه پایدار به نحوی استنباط میشود. نمونههای زیر مصادیق خوبی برای این موضوع هستند”
«نسل آينده، مهمترين است»- كنفوسيوس
«زمين را ما از فرزندانمان دزديدهايم»- ضربالمثل آپاچيها
«با زمين درست رفتار كنيد. اين مردهريگ پدران شما نيست، وام و عاريتي است از فرزندانتان.»- ضرب المثل كنيايي
« توسعه پايدار، يعني زيستن براساس منافع، نه براساس اصول!»- آموزه اقتصادي
«توسعه پايدار، يعني به هم تنيدگي كامل محيط زيست، اقتصاد و امنيت اجتماعي. توسعه پايدار ميطلبد كه بهبود شرايط زندگي اقتصادي و اجتماعي با روند درازمدت حفظ بنيانهاي طبيعي زندگي تطابق يابد»- آلمانيها
«سامانه پايدار، خدمات ميدهد بي آنكه منابع را غارت نمايد. از تمام منابع بصورت مفيد، به مفهوم زيست محيطي و اقتصادي، استفاده مينمايد»
معماري چالش ويژهاي با «پايدار»ي دارد. پروژههاي ساختماني، معمولاً، مقادير معتنابهي مواد و منابع مصرف ميكنند، و تنها زباله توليد ميكنند، و غالباً درگير وزنكشي امر حفظ بناهاي با ارزش تاريخي در مقابل ساخت و گسترش طرحهاي جديدتر و مدرنتر هستند»