معماري پايدار

معماری پایدار

معماري پايدار

نوشته شده در نویسنده 1197

اين زمين عاريتي از فرزندانمان، نه مرده ريگي از پدرانمان!
معماري پايدار


بحث «معماري پايدار» را به روايت معماران ايراني باز مي‌كنيم، با اين هدف كه مسير رسيدن به دهكده جهاني معماري را بيشتر بشناسيم.
در اين رابطه نشستي محدود در دفتر انجمن مفاخر معماري ايران تشكيل شد كه خلاصه‌اي آن در زير مي‌آيد. حاضران در نشست عبارت بودند از: سركار خانم مهندس انوشه منصوري، آقايان ‌مهندس شهاب‌الدين ارفعي، دكتر محمد تقي رضايي حريري،  مهندس اردشير سيروس، دكتر ايرج شهروز تهراني، مهندس سيد عليرضا قهاري، دكتر حسنعلي لقايي،  مهندس بهروز مرباغي، مهندس مسعود منصوري و مهندس شهريار يقيني

قهاري: معماري پايدار در ايران خيلي هم غريب نيست. از سال‌ها پيش مطرح بوده‌است. در اروپا و آمريكا، البته، حركت وسيع‌تر بود و خواست‌هاي آن، نهايتاً، تبديل به قانون شده‌است. در تمام اين كشور‌ها هم، نيرو و فشار مردم بوده كه اين حركت تبديل به فرهنگ عمومي و اشكال آيين‌نامه‌اي شده‌است. در ايران هم نبايد چشم انتظار حركت خاصي از سوي دولت بود. از پايين بايد حركت نمود و پيشنهادهاي مشخصي را به دولت و حكومت عرضه نمود.

لقايي: بايد از جايي حركت كنيم كه موجب سردرگمي نشود. عليرغم باور عمومي، ‌اعتقاد دارم كه سازمان‌هاي صنفي و مردم نهاد در شكل‌يابي اصول و آيين‌نامه‌هاي اين معماري و تبديل آن به الزامات قانوني نقش بسيار مؤثري دارند. نخست بايد دانست كه «پايداري» از چه زماني و در چه زمينه‌هايي مطرح شده‌است. پايداري راه‌كاري است كه بر روي رفتار و اعمال و زيستِ مردم تأثير مي‌گذارد و حتي مسير حركت را تغيير مي‌دهد. حتي مسير حركت دولت‌ها را. در اينكه در كنفرانس ژوهانسبورگ نيمي از شركت‌كنندگان دولتي‌ها هستند و نيمي ديگر نمايندگان سازمان‌هاي مردم نهاد، حكايت از اين نكته مهم و ظريف دارد.

حريري: معتقدم بايد با مفاهيم و كلمات كاملاً روشن بحث را پيش ببريم. معماري پايدار يعني چه؟ گنگ است. منظور ما از اين عنوان پايداري چيست؟ پايداري در مقابل چي؟ اقليم؟ سوانح طبيعي؟ زمين؟ هوا؟ جملاتي كه مي گوييم بايد يك‌طرفه باشد. به اين معني كه تفاسير متضاد نپذيرد.

لقايي: بايد از بحث توسعه پايدار شروع نمود. به عنوان يك كل كه بر چهار پايه و ستون استوار است: محيط زيست، انسان، اقتصاد، فناوري و تكنيك.

حريري: و بحث انرژي.

سيروس: وقتي از معماري پايدار صحبت مي‌كنيم، وارد بحث خود معماري مي‌شويم؛ و غالباً از اين كلمه فضايي مصنوع به ذهن مي‌آيد؛ ساختمان و بنا. ولي به‌زعم من، ‌معماري يعني رابطه منسجم بين چهار مسئله و عامل: فضا، احساس، انسان و طبيعت. هريك از اين چهار عامل هم تعريف خاص خود را دارد. از طرف ديگر، فكر مي‌كنم بهتر است اول از همه از «ناپايداري»ها صحبت كنيم تا بدانيم پايداري در معماري يعني چه. عواملي را كه موجب نابودي طبيعت و محيط زيست شده‌اند، بايد فهرست كرد. مثل سلطه ماشينيزم و ماشين بر زندگي انسان‌ها، آشفتگي سرطان گونه شهرها، حضور ثروت و ثروتمنداني كه هيچ از معماري نمي‌دانند ولي در مسائل معماري و شهرسازي دخيل‌اند، و الي آخر.

شهروز: من هم، مثل دكتر لقايي، معتقدم بايد بحت عام پايداري (sustainablity) را پايه بحث قرار داد و به زير مجموعه‌هاي آن پرداخت، ازجمله به معماري پايدار. اضافه كنم كه منظور از توسعه پايدار، تنها اين چهار ستون و پايه نيست. توسعه پايدار تمام اجزا و جنبه‌هاي زندگي را دربر مي‌گيرد و شامل مي‌شود: كشاورزي پايدار، معماري پايدار، آموزش پايدار،‌كار پايدار و و و. در بحث معماري پايدار، اگر كمي به پيشينه برگرديم موضوع روشن‌تر و ساده‌تر مي‌شود. به باور من، معماري قديم معماري پايدار بود و كم‌كم رو به ناپايداري گذاشته‌است. استدلال اين است كه معماري پايدار را نهايتاً معماري‌اي مي‌شناسيم كه در طبيعت و از طبيعت است. رابطه يگانه با هم دارند. اين رابطه در معماري قديم ما وجود دارد.

مرباغي:‌ تا به اينجا مي‌شود موضوع را چنين جمع كرد كه سلسله فعاليت‌هايي در چارچوب توسعه پايدار مطرح است كه نهايتاً بايد به هدف اصلي و اول «زندگي پايدار» انسان‌ها برسد. به عبارتي، توسعه پايدار، خود، هدف نيست، هدف زندگيِ پايدار است. در مجموعه توسعه پايدار، ازجمله معماري پايدار است كه ما  براي تبيين آن از زاويه ديد معماران ايران جمع شده‌ايم.

قهاري: تنها يك زمين داريم. زمين ميراث گذشته و آينده است. معماري و اجراي مناسب طرح‌هاي عمراني مي‌تواند ضامن توسعه پايدار باشد. معماري پايدار، ازشاخصه‌هاي اصلي توسعه پايدار است. ما ناگزيريم بسازيم: مدرسه، بيمارستان، خانه، ‌پل و كارخانه. انسان بدون ساخت‌وساز نابود مي‌شود. اما با ساخت‌وساز چطور؟ هزينه‌اي كه انسان بابت ساخت‌وساز مي‌پردازد، در مقابل هزينه واقعي آن اساساً كم و قابل‌بحث نيست. از طرف ديگر زيان‌هاي ساخت‌وساز نامناسب قابل جبران نيست. متأسفانه، ملاحظات زيست محيطي همواره به عنوان مانع اصلي عمران و آباداني تلقي شده‌است و نيل به اهداف زود بازده اقتصادي مانع از توجه به مسائل انساني و محيطي مي‌شود.

ارفعي: دكتر حريري درست اشاره مي‌كنند كه چارچوب موضوع را كاملاً بايد روشن ساخت. نبايد ازموضوعي صحبت كنيم كه براي همه يك‌سان نيست و هركس برداشت خود را دارد. گذشته از آن، بايد شاخصه‌هاي عام معماري و تطابقشان با معماري ايراني را هم ببينيم. بايد ببينيم معماري ايراني‌اي كه درباره اش بحث مي‌كنيم چيست. معماري‌اي كه ديروز و امروزش با هم متفاوت و از بعضي جهات كاملاً متضاد است. بياييد قدم به قدم پيش برويم- البته نه بصورت قطعنامه- و اين ويژگي‌ها را تعريف كنيم. آيا معماري ايراني يعني آن تغييراتي كه انسان در طبيعت داده، آيا خانه و سرپناه است، يا آن چيزي است كه از طبيعت و با طبيعت مي‌سازيم با كمك تكنولوژي. مثلاً، موضوعي كه حتماً در اين جلسه عنوان خواهدشد، مسئله انرژي است. اگر اين مسئله را در معماري چند سال پيش ببينيم، و با امروز مقايسه كنيم  متوجه اين ظرايف خواهيم شد.

شهروز: يادآورشوم كه منظور من از طبيعت كل زندگي است كه ما را دربرگرفته. در اين تعريف انسان هم يكي از اجزاي آن است؛ و پايداري معماري قديم را با اين ملاحظات طرح نمودم.

يقيني: من معماري پايدار را با متضاد آن، معماري ناپايدار، مي‌سنجم. يكي از ويژگي‌هاي اصلي معماري پايدار آن است كه در طول زمان، روند نسبتاً پايدار و ثابتي داشته‌باشد، هم در طراحي و هم در اجرا. درتمام اجزاء آن، از مصالح و مواد بكارگرفته‌شده تا دانش و فناوري و حتي سلايق و فرهنگ بهره‌برداران معماري. اين تداوم و پايداري در معماري گذشته وجود داشته‌است. در گذشته خواسته‌هاي تعريف‌شده و روشني وجود داشت، هم در بحث‌هاي اقتصادي و اجتماعي و هم در بحث فرهنگ و سلايق. در دهه‌هاي اخير  اين خواسته‌ها و مجموعه‌ها مغشوش شده‌اند. ثبات و تداوم هم معناي سابق را ندارد. به ويژه در كشورهايي مثل ايران كه تداوم اجتماعي هم وجودندارد. ما امروز نمي‌دانيم در ارتباط با انرژي، اقتصاد و اجتماع، پنج سال ديگر، چه اتفاقي خواهد افتاد. منظور اتفاقاتي كه تأثير مشخصي بر معماري دارند.

مرباغي: استنباط من از گفته‌هاي شما اين است كه تداوم و ثبات در اجتماع و زندگي اقتصادي و اجتماعي جامعه مي‌تواند از بسترهاي شكل‌يابي و پذيرش معماري پايدار باشد.

يقيني: درست است.

انوشه منصوري: من به نكته ديگري اشاره مي‌كنم. اين بحث‌ها را بايد ازدايره تنگ متخصصين و حرفه‌اي خارج نمود و عمومي كرد. بحث‌هاي درون حلقه‌هاي تخصصي بايد نهايتاً به گوش و نظر سياستگزاران و قانون‌نويسان برسد. اينها بايد تبديل به مقررات و آيين نامه‌ها شوند. هرچند كه ممكن است بعضي‌ها بگويند اگر آيين‌نامه هم بشوند ضامن اجرايي ندارند و مشاورها و پيمانكاران از اجراي درست آنها سرباز مي‌زنند. و هرچند كه بعضي‌ها معتقدند كه سازمان‌هاي مردم نهاد محلي از اعراب ندارند، ولي ما مي‌گوييم دارند. تجربه انجمن مفاخر معماري نشان مي‌دهد كه مي‌توان اصول و آموزه‌هاي درست را در ميان مسئولان و فرهنگ عمومي جا انداخت. يا همين تجربه صفحه معماري در روزنامه اعتماد ملي باعث شد كه الان حتي در روزنامه‌هايي كه شما انتظارش را نداريد صفحه يا ستون معماري ثابتي داير شده‌است. با اين پشتوانه ما الان بايد به صورتي عام و عمومي مطرح كنيم كه چه بر سر معماري پايدار و طبيعت پايدار ما آمده كه اين همه سيل درگلستان داريم! اين همه آلودگي در شهرهامان داريم. مگر درقديم باران نمي‌باريد؟

مرباغي: براي وصول به اين هدف، بايد منشور معماري پايدار ايراني را بنويسيم. منظور اين نيست كه معماري پايدار در ايران با بقيه جاها فرق دارد. نه. اساساً دربحث توسعه پايدار، كه معماري هم يكي از اركان آن است، اين نكته وجود دارد كه توسعه امري است همه‌زماني،‌ همه‌جايي و همگاني و شامل تمام موارد در زندگي انسان. با اين حال در منشور دهگانه‌اي كه اخيراً در ادبيات معماري پايدار مطرح است دو فاكتور مهم فرهنگ و پيشينه تاريخي را تأكيد مي‌كنند. در اين دو ماده است كه معماري پايدار ايران جاي خود را در معماري پايدار جهاني مشخص مي‌كند.

حريري: در همين بحث همه زماني و همه مكاني بودن توسعه نكات زيبايي وجود دارد. من كمي بر مي‌گردم عقب. خداوند عالم به انسان پوستي داده‌است. اين پوست وظيفه مشخصي دارد كه تنظيم مي‌كند درجه حرارت متابوليسم داخلي انسان را. همان ۳۷ درجه دماي بالاي جگر را. اين پوست بايد به طرق و عناوين مختلف اين درجه حرارت را ثابت نگهدارد. در طول زمان انسان به اين نياز رسيد كه به صرف همين پوست نمي‌تواند درجه حرات بدن را حفظ و كنترل نمايد. آمد پوست دوم را ساخت: لباس. طبعاً لباس متناسب با اقليم. و بعدها در تكامل خود پوست سوم را هم ساخت: خانه، كه شد معماري؛ يعني فضايي كه بتواند در آن درجه حرارت ۳۷ درجه بدنش را ثابت نگهدارد، طبعاً متناسب با جا و مكان مناسب خود. به زعم من مسائل اقليمي در تمام دنيا وجود دارد و يكسان عمل مي‌كنند. مي‌توانم بگويم كه انسان در مكزيك همان‌گونه ساخته كه در ابيانه. در تمام اين‌ها هدف تنظيم شرايط محيط داخلي زيستگاه انسان است.

در زمان‌هاي قديم مسافت‌ها كوتاه بود و انسان‌ها در ساخت‌وساز معماري  از همان مصالح بومي و دم‌دست استفاده مي‌كردند. در شمال، گيلان، از مصالح كششي استفاده كرده در كرمان ازمصالح فشاري. هر دو پاسخگو به شرايط اقليم. پنجاه، شصت سال پيش اصلاً صحبت از معماري پايدار نبود. چون معماري مدرن نبود كه بي مهابا و با تكيه بر انرژي ارزان هرچه مي‌خواست بسازد. معماري اقليمي در آن زمان پاسخگو بود. مي‌شود گفت كه معماري قديم و اقليمي است كه دارد تحت عنوان معماري پايدار، جهاني مي‌شود. خلاصه كنم: پوست سوم بشر معماري است. به خاطر تنظيم شرايط محيط داخلي زيستگاه انسان است كه اين معماري بايستي با توجه به اقليم ساخته شود. بايد با تكيه بر دانش بومي، مصالح و مواد جديد را با دانش امروز به كار برد. قديم ديوار هشتاد سانتيمتري مي‌ساختند، الان با پنج سانتيمتر عايق مي‌شود اين نقش را ازديوار گرفت.

مرباغي: ‌عايق پليمري؟

حريري: هم عايق پليمري داريم هم عايق معدني. پس مصالح جديد به علاوه اقليم و به اضافه سنت‌هاي بومي مي‌شود معماري پايدار.

سيروس: بازهم يادآور مي‌شوم كه معماري به عنوان رابطه يگانه بين چهار عامل هستي، ‌يعني انسان، احساس، طبيعت و فضا، امروز دچار ناپايداري است. نخست بايد اين ناپايداري را شناخت. اين عوامل ناپايداركننده، عوامل بازدارنده هستند. مثلاً، وقتي نمي‌توانيم مصرف سوخت را بهينه كنيم، بايد منتظر تأثير منفي آن بر معماري هم باشيم. در قرن هيجده وقتي صنعت و تكنولوژي اوج گرفت، هنر ومعماري عقب‌نشيني كرد. معماران اندكي توانستند دوام بياورند. ماشينيزم شهرها را به بي هويتي كشاند. امروزه پوسته از سازه جدا شده‌است. برخلاف گذشته كه اين دو باهم يگانه بود. امروزه معماري ما از گذشته خود فاصله گرفته‌است و همين‌ها سبب ناپايداري در آن شده‌اند. سازه درمعماري قديم بخشي از زيبايي بنا بود.

لقايي: واقع آنست كه ناپايداري در معماري است كه سبب رواج بحث پايداري شده‌است. در ايران، از ۱۵ سال پيش به اين طرف، اين بحث بصورت مستمر جريان دارد، هرچند بيشتر در قالب بحث توسعه پايدار نه اختصاصاً معماري پايدار. ما از زمان كنفرانس رم اين مسائل را داشتيم؛ و آن جمله معروف خانم براندلند، نخست وزير نروژ درسال ۱۹۸۷٫

مرباغي: «توسعه پايدار توسعه‌اي است كه نيازهاي امروز را پاسخ مي‌دهد بي آنكه از امكانات نسل‌هاي آينده براي پاسخگويي به نيازهاي خود خرج كند».

لقايي: بله؛ و اين حرف بسيار مهمي است كه بعدها شد سرفصل منشور كميسيون‌ها و اعلاميه‌هاي جهاني زيست محيطي.

مرباغي: و در كنيا ضرب‌المثل زيبايي در اين مورد هست: «با زمين درست رفتاركنيد. اين مرده ريگ پدران شما نيست، وام و عاريتي است از جانب فرزندانتان.»

لقايي: شايد جالب‌تر از آن مثلي است از آپاچي‌ها: زمين را ما از بچه‌هامان دزديده‌ايم. به هرحال، بصورت خلاصه، معماري پايدار يعني تعامل معماري با محيط زيست. در اين زمينه بايد عامل دانش بومي و تاريخي را هم اضافه نمود. بدين ترتيب، معماري پايدار
–    تعامل بهينه با محيط زيست دارد،
–    فرهنگ ودانش بومي را زير پا نمي‌گذارد،
–    كاربرد بهينه مصالح و تكنولوژي را دارد
–    فضاهايش بازيافت شونده‌اند، همان‌گونه كه مصالح مورد استفاده‌اش تجديدشونده يا قابل بازيافت هستند،
–    آينده‌نگري لازم براي به كارگيري انرژي‌هاي آلترناتيو، مثل انرژي خورشيدي دارد. همان كه انرژي پاك مي‌ناميمش.

مرباغي: و زيبايي.

شهروز: معماري در پيشينه‌اش، خوديار است و ارگانيك. در ارتباط مستقيم و بلاواسطه با طبيعت و محيط زيست اطراف. از طبيعت و با طبيعت. به همين اعتبار هم پايدار بود. معماري پايدار سامانه هارمونيك محيط دنيايي را تضمين مي‌كند، و بطور عموم براي زندگي و موجوديت آن احترام قائل است. اين معماري زندگي را نه درمقياس آنتروپولوژي و نه طبيعي، و نه فقط در مقياس موضعي و آني، بلكه در كليه مقياس‌ها و آنچه زندگي و محيط دنياي آنست را مورد توجه و اهميت قرار مي‌دهد.

انوشه منصوري: و ما نمونه‌هاي اين معماري را در نقاط مختلف كشور داريم. هجيج كردستان، اورامانات، ابيانه، ماسوله. اينها همه معماري ارگانيك هستند؛ معماري پايدار. از مصالح عجيب وغريب هم استفاده نكرده‌اند. مثل استفاده چنين عجيب از شيشه كه امروز رايج شده.

حريري: از شيشه هم مي‌شود استفاده كرد ولي بايد شيشه را شناخت و درست به كارش گرفت. يكي از پايه‌هاي لازم براي رسيدن به معماري پايدار، تصحيح دانش بومي با متر دانش امروزي است. مثال ديوار هشتاد سانتيمتري را دوباره مطرح مي‌كنم. وظيفه اين ديوار مقاومت در برابر انتقال حرارت است. اين را مي‌توان به روش‌هاي متفاوت و امروزي، مثلاً با استفاده از عايق‌ها حل كرد. ما درگذشته بادگير داشتيم. ما درسال ۱۹۷۸ اين بادگير را در خارج از ايران ترجمه كرديم به زبان دانش امروزي. هوا را فرستاديم به زير زمين و از آنجا عبور داديم به سمت ديگر. اولين بار در وين اطريش، در ساختمان يك بانك. صددرصد سرمايش تابستان و پنجاه درصد گرمايش زمستان را از همين طريق گرفتيم. تجربه جالبي هم شد و نكته تازه‌اي هم ياد گرفتيم، و آن اينست كه هواي شرجي در عبور از زير زمين و با تعريق در آنجا بصورت هواي خشك از ساختمان خارج مي‌شود. اين سيستم را ما همان ترجمه دانش بومي به زبان دانش امروز مي‌ناميم. اين تجربه را در ساختمان ويلايي در دماوند هم اجرا كرديم.

قهاري: من مايلم يك شاخصه مهم ديگر هم براي معماري پايدار بيان كنم. آن هم اقتصادي‌بودن معماري است. معماري پايدار بايد اقتصادي هم باشد. اما اين اقتصادي بودن، لزوماً به معني ارزان بودن نيست. محيط زيست امروزه در تئوري‌هاي اقتصادي، به عنوان منبعي كمياب قلمداد مي شود. و از آن جا كه تقاضا براي اين منبع كمياب روزافزون است، بايد ارزش و نرخ آن درهزينه‌هاي طرح‌هاي عمراني محاسبه شود و تصميم‌گيري نهايي براساس هزينه‌هاي اجتماعي پرو‍ژه‌ها صورت گيرد. واقعيت آنست كه امروزه بين رشد، پيشرفت اقتصادي و حفظ كيفيت محيط زيست هيچگونه تعاملي وجود ندارد. معماري و شهرسازي، ‌به عنوان يكي از مهمترين شاخصه‌هاي رشد اقتصادي نمي‌تواند جدا از اين مقوله باشد.

حريري: درجهان غرب، هزينه ساختمان را از شروع تا پايان ساخت‌وساز حساب نمي‌كنند، بلكه از شروع تا پايان عمر آن را محاسبه مي‌نمايند. به همين خاطر هم هست كه دوام ساختمان از يك طرف، و هزينه نگهداري آن از طرف ديگر در محاسبات هزينه مي‌آيد؛ و در اين بخش از محاسبه است كه هزينه انرژي بري ساختمان هم حساب مي‌شود.

يقيني: بحث اقتصاد و نيازها درجامعه بسيار بحث مهمي است. اگر بحث معماري پايدار از غرب شروع شده به خاطر آن است كه درغرب مردم اين هزينه‌ها را دركنار نيازهايشان،‌كاملاً احساس مي كنند. در آنجا مردم هزينه بالاي سوخت را مي‌پردازند و بابت تخريب محيط زيست دچار هزينه مي‌شوند. به همين خاطر هم هست كه به فكر چاره و كم‌كردن اين هزينه‌ها مي‌افتند، ‌ازجمله با معماري پايدار. متأسفانه ما در ايران اين هزينه‌ها را نمي‌پردازيم. نه آنكه نمي‌شناسيم، بلكه نمي‌پردازيم. در كشوري كه قيمت بنزين از آب معدني كمتر است چگونه مي‌توان بحث صرفه‌جويي در انرژي و راه‌هاي كم‌كردن پرت انرژي در معماري را جا انداخت. علاوه براين‌ها،‌يك كار وسيع فرهنگي هم لازم است تا اين موضوعات ملكه ذهن مردم شود. كار فرهنگي و آموزشي توأمان.

لقايي: و اين بي‌تفاوتي نسبت به منافع درازمدت هركس، چقدر زيان آور و بد است.

انوشه منصوري: تذكر اين امر هم لازم است كه به اعتقاد من در تمام اين بحث،‌ وقتي صحبت از معماري شد يا مي‌شود، فقط تك بنا نيست، معماري بافت و شهرسازي هم مدنظر است. اما من يك سوال از مردم دارم! و آن اينكه دراين مورد خاص توسعه و معماري پايدار، ‌چقدر به منافع خود آگاهند! چرا مردم وقتي با يك مريض دست مي‌دهند فوري دستشان را مي‌شويند تا مبتلا نشوند ولي از ويروس‌هاي مخرب تخريب محيط زيست اجتناب نمي‌كنند؟ چرا نبايد مردم بدانند كه انداختن يك درخت و از بين‌بردن هر وجب خاك كشاورزي براي ساخت‌وساز بي‌قواره،‌ چقدر هزينه و ضرر در بردارد؟

سيروس: موقعي كه شهرهاي ما محدوديت درپذيرش اين ترافيك دارند، در مقابل هم اين همه اتومبيل توليد مي‌شود، مردم چه تقصيري دارند؟ من مثالي مي زنم: مردم موظفند زباله را دركيسه‌هاي دربسته و تفكيك‌شده و سرساعت معين بيرون بگذارند،‌ ولي اين ديگر وظيفه حكومت و مديريت شهري است كه براي جمع‌آوري درست و بهداشتي اين زباله و انباشت آنها در محل‌هاي مناسب اقدام نمايد. اين گونه امور شالوده‌هاي روابط پايدار بين معماري و جامعه است.

ارفعي: مايلم حرف سركار خانم منصوري را تكراركنم كه متأسفانه مردم نمي‌دانند سهمشان از ضرر قطع يك درخت چقدر است، درحالي كه به خوبي مي‌دانند بيماري مسري چيست و پس از تماس با مريض و دست دادن با او دست‌هارا بايد شست. مهندس يقيني هم درست اشاره نمودند كه در ايران همه چيزمان با ديگران فرق دارد. هم قانون كارمان ويژه خودمان است، هم سيستم ارزمان و نرخ ‌ذاري آن. يارانه‌هايمان هم خاص خودمان است. در همه كاري دولت دست دارد. و ما درك نمي‌توانيم بكنيم كه قيمت واقعي سوخت چقدر است. اعتقاد دارم كه ما بايد خودمان را با اين دهكده جهاني يگانه كنيم. خودمان را با قوانيني كه براي محيط زيست و حفاظت از آن گذاشته‌شده تطبيق دهيم. ما بايد رعايت اين اصول و خواسته‌هاي جهاني را بپذيريم. اين‌ها ربطي به سطح اقتصاد و قرار گرفتن در گروه كشورهاي صنعتي يا غيرصنعتي ندارد. هندوستان هم كه سرانه بالاتري نسبت به ايران ندارد و در زمره كشورهاي در رده ايران است، ‌اين اصول جهاني را رعايت مي‌كند. تمام مسائل محيط زيست را رعايت مي‌كند. در آنجا اين مسائل نهادينه شده‌است. در اين جا چرا نشود؟

معماري پايدار
–    تعامل بهينه با محيط زيست دارد.
–    فرهنگ ودانش بومي را زير پا نمي‌گذارد.
–    كاربرد بهينه مصالح و تكنولوژي را دارد.
–    فضاهايش بازيافت شونده‌اند، همان‌گونه كه مصالح مورد استفاده‌اش تجديدشونده يا قابل بازيافت هستند.
–    آينده‌نگري لازم براي به كارگيري انرژي‌هاي آلترناتيو، مثل انرژي خورشيدي، دارد. همان كه انرژي پاك مي‌ناميمش.
–    زيبا و خوش‌ساخت است و فرم آن با فرم سايت و محيط اطراف خوانايي دارد.
–    با احتساب هزينه‌ها از شروع عمليات ساخت تا پايان عمر آن، اقتصادي است.
–    آلودگي محيطي، ازجمله توليد سموم وگازهاي آلوده‌كننده در دوره بهره‌برداري ندارد.
–    نشانه‌هاي شاخص فرهنگي اجتماع اطراف خود را دارد.
–    راحتي و آسايش دارد نگهداريش كم‌هزينه و سهل است.

منابع

روزنامه اعتماد ملی،‌ شماره ۲۸۶، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵، صفحه معمارب (ص ۸ و ۹)

کلید واژه

معماری، پایداری، توسعه، محیط زیست، انرژی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *