محورِ «سنگیِ» بینِ تاریخِ قدیم وجدید
داستانِ نخستین خیابان بندر بوشهر
محورِ «سنگیِ» بینِ تاریخِ قدیم وجدید
بهروز مرباغی
چکیده
نقشه امروزِ بوشهر را نگاه کنید، شهر را دو پارچه میبینید. بخشی در شمال، بخشی در جنوب. بخشِ شمالی همان است که از دوره نادری به بعد شکل گرفته و قرار بود پایگاه نیروی دریایی ایران شود، و امروز مردم «شهر» مینامندش. بخشِ جنوبی، داستانی دیرین دارد و از نخستین قرارگاههای زیستی بوشهر، به نامِ ریشهر، تا محلههای کنونی بهمنی و امامزاده را در برمیگیرد و در افواه، عموما، «بهمنی» نامیده میشود.
این بخش از شهر شاملِ ریشهر، امامزاده، اُندربُندر، تلپیتل، بهمنی، دواس، تنگستان و چند محله کوچک است.
تاریخش بسیار قدیمتر از بخشِ شمالی بوشهر است که ما در ادبیاتِ معماری به نامِ «شهر تاریخی» بوشهر میشناسیمش. بین این دو بخشِ شمال و جنوبِ بوشهر را، در حالِ حاضر، پادگانها و فضاهای نظامی گرفتهاند که حدودِ سه چهارم مساحتِ عمومی شهر را تشکیل میدهند.
برخلافِ تصورِ اولیه و عام، که نخستین خیابان بوشهر را خیابانی میداند که در سالهای نخستِ چهل بافت تاریخی را دوشقه کرد و «ششم بهمن» نامیدهشد (انقلابِ کنونی)، داستانِ نخستین خیابانِ بوشهر، داستانِ ارتباط این دوبخش باهم است.
پیشینه
بوشهر تاریخِ پر راز و رمزی دارد. حداقل به این خاطر که از صفحاتِ بسیاری از تاریخها و گزارشها غایب است. کم هستند کسانی که بوشهر را شهری باستانی و تاریخی بدانند. در حالیکه به واقع چنین است. پژوهشهایی که بوشهرشناسان بومی مثل دکتر عبدالکریم مشایخی، دکتر حمیدی، دکتر ایرج نبیپور، سید قاسمِ یاحسینی، عبدالعزیز بلادی و دیگران انجام دادهاند، قدمتِ این شهر را حداقل به دوره ایلامیان میبرد. این پژوهشها را اسناد و یافتههای یگانه کاوشهای باستانشناسی گورستانِ شغابِ بوشهر، قلعه ریشهر، سایت باستانی چرخاب، سایت باستانی بردکِ سیاه و سایت تاریخی و باستانی سیراف (تصویرِ شماره یک) کاملا تایید میکنند. این سایتها و آثار، به یقین، نشانگر آن است که این منطقه موطن تمدن و زندگیِ ایرانیان از دوره ایلام به این سو بودهاست.
یافتههای دکتر یغمایی در بردکِ سیاه و دکتر سرفراز در چرخاب، در کنارِ شواهد تاریخیِ دیگر، گویای آن است که هخامنشیان قصرها و پایگاههای متعددی در این منطقه داشتند و این امر، احتمالا، حکایت از آن دارد که سیادت امپراتوری ایران بر دریای پارس، در آن دوره، از همین منطقه تامین میشدهاست.
از دوره پرشکوهِ هخامنشی به بعد، انگار، این منطقه فراموش میشود و اتفاقی در آن نمیافتد. تنها در سایتهایی مثل سیراف، بار دیگر، شکوهِ تمدن ایرانی را شاهدیم که در بقایای ساختههای ساسانی خود را نشان میدهد. دوباره انقطاعی دیگر داریم تا قرونِ سوم وچهارم هجری که سیراف شکوهِ خود را باز مییابد، با تمامِ عظمت و غنای آن. ناگفته نگذاریم که این دوره از تاریخ سیراف اگرنه تنها، حداقل از معدود سایتهای تاریخی ایران است که شواهد متقن و مستدلِ شهرسازی ایران را دارد. کاوشهای سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ دکتر وایتهاوس در این شهرِ کوچک، آثار زیادی را از زیرِ خاک بیرون کشید، از جمله بخشی از محلهای را که امروز به نام سایت «خانههای اعیانی» (تصویر شماره دو) معروف است. این محله که بخشی از نظام عمومی شهر است، هزارسال پیش ساخته شده ولی دارای نظامِ آمادهسازیِ زمین و نقشه شهری است.
بوشهر، دوباره در محاق میافتد تا دوره قدرتِ نادرشاه فرا رسد. نادر با تجهیز منابعِ فراوان، قصد داشت این بندر را که چندان هم بندر نبود، تبدیل به نخستین پایگاه دریایی ایران نماید. سردارِ خود لطیفخان را مامور این امر میکند و او شهری جدید را در دماغه شمالی شبهجزیره بنیان میگذارد. همانی که امروز، در ادبیاتِ معماری، به شهرتاریخی بوشهر معروف است.
آنگاه که این شهر-بندر بنیان گذاشته میشود، در بخشِ جنوبی شبهجزیره محلههایی آباد و مردمانی اصیل بودند و روایت است که خانههای آن بخش را رمباندند و سنگهایش را برای ساخت خانههای بخشِ جدید شمالی شهر بردند. و بدینسان شهر تاریخی بوشهر در شمالِ دماغه شکل گرفت.
در این گزارش، به اختصار، شکلگیری این شهرِ جدید را مرور میکنیم و به شارع و خیابانی که آن را به بخشِ جنوبی و قدیمتر وصل کرد، میرسیم که تطوری تدریجی و طولانی دارد و نهایتا امروز خیابانِ امام نامیده میشود.
شهری یگانه و غیرِ اقتدارگرا
قدیمترین نقشهای که از بوشهر داریم ترسیم روسها است. احتمالا در نیمههای قرنِ هیجدهم تهیه شدهاست. زمانی که شهر شکل گرفته و بارویی بر گِردش قرار دارد. این بارو، در دورههای مختلفِ زمانی تجدید یا تخریب شدهاست. (تصویر شماره سه)
عنوانِ این سند «نقشه مفصل (یا تفصیلی) شهر بندرِبوشهر» است. در زیرِ عنوانِ نقشه، نام فرماندهی که نقشه به مدیریت او ترسیم شده، آمدهاست. دیگر نوشتههای روی نقشه هم حاکی است که احتمالا این نقشه با هدفهای نظامی تهیه شدهاست. چون خطوطی را به عنوان خط جبهه مشخص کردهاست. آنچه که از این نقشه برای ما مهم است، شکلِ عمومی شهر و جایگیری کاملِ شهربندر بوشهر در دماغه شمالی است. پایینِ این قسمت، چیزی نیست. زمینهای خالی است و سپس باغات و زمینهای کشاورزی در گوشه جنوبِ غربی.
آثارِ این باغها و زمینهای کشاورزی را، بعد از گذشتِ دو قرن، در همین بخش از بوشهر میبینیم. هنوز، تتمهای از بقایای کوشکها و چاههای آب با مقطعِ مربعشکل از آن زمان به یادگار ماندهاند. جالب است یادآور شویم در ادبیات معماری و شهرسازی، وجودِ «باغِ ایرانی» باور نمیشود، ولی نشانههایی هست که در بخشِ جنوبی و قدیمترِ شهر باغهایی بوده که با تعریفِ عمومی باغِ ایرانی تطبیق میکند.
نکته دیگری که از این نقشه دستگیرمان میشود، شارعبندی و فرماسیونِ عمومیِ شهر است که اصلا اقتدارگرا و متمرکز نیست. شهر فاقد آن نقطه ثقلِ مرکزی حکومتی و تقسیمِ قدرت است. برجی هم که در گوشهِ جنوبِ شرقی دیده میشود و به «چهاربرج» معروف است، چند دهه بیشتر عمر نداشته و از میان برداشتهشده بود. شهرِ بندری بوشهر، شهری یگانه و بدونِ عناصر نشاندهنده اقتدارِ مرکزی است. یادداشتهای سدیدالسلطنه هم که حدود یکصدسال پیش در بوشهر به ماموریتِ حکومتی بوده، موید این نکته است که چهار محله بوشهر از دکان و بازار و مسجد و مشاهیرِ برابر برخوردار بودهاست. نمیتوان محلهای را اعیاننشین و دیگری را حاشیه نامید.
در ساختار آن زمانِ بوشهر، حصاری بر جبهه جنوبی آن میبینیم، که شهر را کاملا از بیرونِ شهر جدا میکند. این حصار و برج و بارو، به شهادتِ اسناد، همیشگی نبوده و در دورههای مختلف تخریب و تجدید شدهاست. لرد کرزن در کتاب ایران و ایرانیان در خصوصِ حصار بوشهر چنین مینویسد:
«در جبهه غربی یعنی در امتداد ساحل سه بر، که بواسطه دماغه شبه جزیره ایجاد می شود، شهر را سابقا با دیوارهای بلندی که برج وبارو بود و دروازه داشت، سنگر بندی کرده بودند. در جلو این قسمت دو توپ دیده میشود که از دوره پرتغالیها است و آن را از ریشهر یا جزیره هرمز آوردهاند.
آخرین باری که این برج و بارو را تعمیر کردند، در سال ۱۸۳۸ بود که محمدشاه آنجا را تجدید بنا کرد تا در مقابل حمله احتمالی انگلیسها که در آن سال جزیره خارک را اشغال کردهبودند، به کار آید. این دیوارها بعدا خراب شدهاست و فعلا نمونهای از طرز استحکامات ایران در قرن نوزدهم است».(۱)
گسترش به سمتِ جنوب
با شکوفا شدنِ بوشهر در قرنِ نوزدهِ میلادی، شهر کمکم گسترشِ بیشتری مییابد. برای توصیفِ موجزِ این توسعه، فقط و به اختصار، به دو گسترشِ مهم اشاره میکنم. نخست، شکلگرفتنِ محلهای تحتِ نامِ «ظلمآباد» که در جنوبِ شرقِ همین شهرِ تاریخی و با فاصلهای اندک از آن شکل میگیرد. محلهای که امروز «صلحآباد» نامیده میشود؛ و گسترشِ دوم، ساختهشدنِ عمارتهای اعیان نشین در جنوبِ شبهجزیره، به دنبالِ پولدارتر شدنِ تجار و بزرگانِ شهر و تمرکزِ تقریبیِ عمارتهای سیاسی و تجاریِ بینالمللی در این بخش، مثل رزیدنسِ سرکنسولِ بریتانیا در سبزآباد، کنسولگری های روسیه و فرانسه و هلند در هلندآباد، و نیز ساختمانهای گمرک و تلگرافخانه و. . .
لازم است علتِ اشاره (فقط) به این دو گسترش در تبیین تطورِ شهر بیان شود. محله ظلمآباد را بدین خاطر ذکر کردم که بزرگترین شاهدِ ادبیاتِ معماری در نفی این گزاره «یقین فرضشده» است که «اقلیم تعیینکننده فرم و حجمِِ معماری در شهرهای ایران است». این محله، همچون شهر تاریخیِ بوشهر، در بوشهر قرار دارد، مانندِ آن در کنار دریا قرار دارد، و تقریبا همزمان با آن ساختهشدهاست. (تصویر شماره چهار) اما هیچ سنخیتی با معماری آن بخشِ شمالی ندارد.
اینجا معماریِ تقریبا حقیر و بسته ای را میبینیم ولی در بخشِ شمالی و اصلی که محل زندگی تجار و کنشگران اقتصادی و سیاسی بود، معماریِ باز با ساختمانهای سه و چهار طبقه. در بحثِ عدم شمولیتِ عامِ دیکته اقلیم بر معماری، مقایسه این محله با بافت تاریخی شمالی بوشهر نکات بسیار آموزندهای بدست میدهد.
اشاره به گسترشِ دوم از آن جهت برای این نوشته مهم است که شکلگیری استخوانبندی شهرِ آینده بوشهر را رقم زدهاست. حدودِ ۲۱۰ سال پیش، انگلیسیها عمارتِ زیبای «سبزآباد» (تصویر شماره پنج) را در این محل میسازند و در کنارشِ از عمارتِ کوچک و زیبای دیگری بنامِ «کلاه فرنگی» برای نشستهای کاملا خصوصیِ استفاده میکنند. آن زمان اینجا «خارج از شهر» بود. «گویا ابتدا نمایندگی یا اقامت گاه در خارج از شهر بناشده بود، پس از مدتی محل آن به داخل شهر انتقال یافت ».(۲) در این دوره، عمارت «بنگله» به عنوان ساختمانِ اصلی گمرک در همین حوالی (ریشهر) فعال است و سپس «هفت بنگله» در بهمنی ساخته میشود.
کمکم بزرگانِ شهر هم، از جمله ملکالتجار (تصویر شماره شش) و کازرونی، به خارجیها تاسی میجویند و عمارتهای بزرگی در این منطقه میسازند. یکیاز دلایل اصلی رویآوردنِ بزرگان به این منطقه، وجودِ زمینهای قابل کشتِ کشاورزی و آب شرب و شیرین در چاهها بود. از سویدیگر، چشماندازِ دریا و امکانِ بارگیری و باراندازهای خصوصی هم به این مزیتها اضافه میشود.
تصویرِ این قسمتِ از شهر را یکی از تذکرهنویسان چنین نقل کردهاست:
« نخستین بار که کشتی به لنگرگاه نزدیک می شود، از برابر ساختمان نمایندگی سیاسی انگلستان در محله «سبزآباد» واقع در شش مایلی شهر بوشهر میگذرد، آنگاه عمارتهای زیبای تلگراف شرکت هندو اروپ واقع در محله ریشهر را پشت سر میگذارد. روزگاری قلعه قدیمی پرتغالیها در ریشهر برپا و برقرار بود، اما اکنون تنها آثاری از این قلعه برجای ماندهاست. کشتی که بیشتر و بیشتر به شهر نزدیک میشود، عمارتهای قنسولگری آلمان و روسیه پدیدار میگردند.
قنسولگری روسیه عمارتی است زیبا که در دو طرف آن برجهایی بنا شده و بر روی هریک از این برجها پرچم آن کشور با رنگهای شاد خود با نسیم در جنبش و اهتزاز میباشد. کمی بیشتر که کشتی به لنگرگاه نزدیک میشود عمارت ژنرال قنسولگری انگلستان که مشرف بر دریا واقع شده، نمایان میگردد. چوب پرچم این عمارت از کلیه ساختمانهای بومی اطرافش بلندتر و مرتفعتر است».(۳)
این تصویر، نمایی پانوراما از بخشِ جنوبی تا بخشِ شمالی بوشهر از جبهه غربی و دید از دریا است. بدین ترتیب، در یک سمت، بافتِ متراکمِ تاریخی را داریم و در سمتِ دیگر، عمارتهای تازهبنیاد و شاخصِ بازرگانان و دیپلماتها را.
به تدریج، بخشِ جدیدِ اعیاننشینِ جنوب، محلی میشود برای مهمانیهای سیاسی و تجاری و برگزاری نشستهای سیاسی و اجتماعی. مثلا جلسههایی از شورای شهر یا هیئتِ نظارت بر انتخابات، در خانههای اعیانی این قسمت برگزار میشود. در یکی از گزارشهای نماینده انگلستان در بوشهر، به این موضوع اشاره میشود:
«در روز سوم ماه جاری (ژوئن ۱۹۰۹)، کمیته نظار که به منظور نظارت بر انتخابات اعضای جدید انجمن تشکیل شدهاست، اعلامیهای صادر کرد. اعضای کمیته نظار عبارتند از: سید محمدعلی (روحانی محلی)، سید عبدالله بهبهانی (روحانی محلی)، سید عبدالرضا حکیم (طبیب)، حاج میرزا غلامحسین (تاجر)، حاج رضا بهبهانی (تاجر)، شیخ محمدحسین (مدیر مدرسه) … محلی که کمیته در تاریخ فوقالذکر تشکیل جلسه خواهدداد، خانه ملکالتجار خواهدبود. در حال حاضر انجمن نیز در همین محل جلسه تشکیل میدهد».(۴)
محله بهمنی محل استقرار گورستانِ انگلیسیها هم هست. وجودِ گورستان اتباع یک کشورِ خارجی در بوشهر، نشاندهنده جمعیتِ کثیر آنها در بوشهر و وجود مناسبات و قوانین مدنیِ لازم در جامعه است. این ملک با توافق کریمخانِ زند برای دفن اموات انگلیسی در اختیار آنان گذاشته شد. «با اعطاء فرمان مورخ ۲۳ ذی الحجه سال ۱۱۷۶ه.ق/ ۲ جولای ۱۷۶۳ م. کریم خان مبنی بر تایید مناسبات تجاری شرکت هندشرقی بریتانیا با ایران. . . . به موجب ماده اول قرارداد فوق، شرکت هند شرقی از توانایی انتخاب زمین مورد نیاز برای احداث یک نمایندگی در بوشهر یا هر بندر دیگر خلیج فارس برخوردار شد. . . بر طبق ماده یازدهم، . . . قطعه زمینی برای دفن اموات اتباع بریتانیایی نیز در نظر گرفتهشد که در صورت متعلقبودن به اراضی خالصه، این زمین به رایگان در اختیار شرکت قرار میگرفت و در غیر این صورت، نمایندگی موظف به پرداخت اجاره آن بود.». این فرمان به حدود ۴۸ سال قبل از تبدیل دفتر هندشرقی به نمایندگی سیاسی بریتانیا در بوشهر است. امروز این گورستان، با خسارتهای محدودی که در تبو تابِ شور انقلابیِ سالهای اول پس از سقوط سلسله پهلوی دید، با تابلو «گورستانِ متجاوزان انگلیسی» دایر است.(۵)
از سوی دیگر، حدود ۵ سال قبل از انقلابِ مشروطیت، مدرسه سعادت بوشهر، که از قدیمترین مدرسههای ایران است، خود را از دلِ شهرِ تاریخی بیرون میکشد و در کنارِ آن در عمارتی جدید استقرار مییابد. این ساختمان که هنوز پابرجاست و قرار است بخشی از آن تبدیل به «موزه مدرسه» شود، به نوعی، تبدیل به نقطه شروعِ خیابانی میشود که شهر تاریخی را به بخشهای خواصنشینِ جنوب وصل کند. در کتابِ «بانیانِ سعادت» این استقرار جدید به صورتِ زیر نقل شدهاست:
«و اما گسترش كمي و كيفي مدرسه موجب گرديد كه فرهنگ دوستان و خيرخواهان آن روزگار بوشهر در انديشه مكان و ساختماني شايسته و فراخور باشند، در اينجاست كه مرحوم دريابيگي با اصرار و راهنمايي فرهنگ پروران زمان در صدد تهيه ساختمان مدرسه در بيرون شهر برآمد و قطعه زميني از اراضي مرحوم ملكالتجار كه به مرحوم حاج معينالتجار بوشهري واگذار شدهبود به اندازه دو هكتار به دست آورد و شالوده ساختمان مدرسهاي مشتمل بر شش كلاس بزرگ و يك سالون و چهار ايوان (راهرو) به وجود آورد كه همين ساختمان سابق دبيرستان سعادت بوشهر است. (تصویر شماره هفت) به هر حال اين ساختمان در ۱۳۱۹ قمري برابر با ۱۲۸۰ شمسي به پايان رسيد و محصلين مدرسه پس از متجاوز از يكسال اقامت در ساختمان شهري بدين مكان وسيع و شايسته انتقال يافتند».(۶)
بدینگونهاست که مبدا و مقصدِ نخستین خیابان بوشهر شکل میگیرد. این خیابان، با تمامِ پیچ و راستهایش، از سبزآباد تا مدرسه سعادت امتداد مییابد و به مرور و در طیِ دهها سال تبدیل به «خیابانِ سنگی» میشود.
«ساکنان ثروتمند شهر، از علما و صاحب منصبان دولتی و تجار گرفته تا کنسولهای کشورهای خارجی، دارای باغ و عمارت مجلل در بخش جنوبی شبه جزیره (سبزآباد) بودند که هر روز با درشکه یا چهارپا به محل کار خود در شهر رفتوآمد میکردند.»(۷) (تصویر شماره هشت)
گفته میشود، این راه که توسطِ ساکنانِ عمارتهای اعیانی بخشِ جنوبی و دیپلماتها تاسیس و تجهیز شدهبود، توسطِ همین افراد هم نگهداری و ترمیم میشد. این نظر موردِ وثوقِ همه تاریخنویسان نیست. برخی از مورخان، متاسفانه، چنین مدنیتی را برای اهالی بوشهرِ آن زمان نمیشناسند. با اینحال، چنین فرضی غیرممکن نیست، چون اهالی بوشهر در همین دوره تاریخی حرکتهاِی مدنی بسیار شاخصی از خود نشان داده که از جمله تاسیس مدرسه سعادت و چاپِ روزنامه مظفری در سالهای آخرِ قرن نوزده و اوایل قرنِ بیستم است. در اسنادِ تاریخیِ مدرسه سعادت سندی است که نشان میدهد طبقِ آن، دریابیگی و حاکم شهر حق ندارد فرزندانِ روسای قبائل را به علتِ خصومت آنان با حکومت گروگان بگیرد یا از تحصیل بازدارد. تصویر حکشده بر سنگِ پلاکِ این حکم، امروز، در موزه رئیسعلی دلواری، به عنوان سندِ مدنیتِ بوشهریها، به نمایشِ عمومی گذاشته شدهاست.
گسترشِ شهر در این بخش، کمکم، به ساختهشدنِ خیابانی میانجامد که «سنگی» گفته میشد. این خیابان، بعدها پهلوی نامیده میشود و امروز نامِ «خیابانِ امام» دارد. نقشهای که در سالِ ۱۹۱۵ تهیه شده، این مسیر و جهتِ گسترش را نشان میدهد. (تصویر شماره نه)
در طولِ این مسیر، به تدریج، عمارتهایی شکل میگیرند که برخی از آنها هنوز پابرجا هستند، مثل عمارت مسکونی رئیسِ بانکِ شاهی بوشهر (تصویر شماره ده) که امروز تبدیل به مرکز اسنادِ بوشهر شدهاست و یکی از مخازنِ ارزشمندِ سند و مدرک و کتاب برای پژوهش درباره بوشهر است.
امروز این خیابان، چون روزهای اولِ خود، مستقیم از مدرسه سعادت تا سبزآباد نیست. وسطِ مسیر راه کج میکند و از خیابانِ ساحلی به بهمنی میرود. امروز بخشِ مرکزیِ شهر منطقه نظامی است و دو بخشِ شمالی و جنوبی فقط از طریقِ خیابانهای کمربندیِ شرقی و غربی به هم وصل میشوند. (تصویر شماره یازده)
خیابانِ امام، امروز، یکی از خیابانهای شریانی شهر است. ساختمانهای مرکزیِ غالبِ بانکها در این خیابان است. از بانکِ ملی تا بانکِ پاسارگاد. ساختمانِ استاندری هم در همین خیابان است. هتل سیراف و هتلآپارتمانِ تازهسازِ پاسارگاد هم همینجاست. (تصویر شماره دوازده)
سینما بهمن، مصلی، کتابخانه امامخمینی، ساختمان مرکزی دادگستری، ساختمان مرکزی هلالاحمر و بسیاری از سازمانهای عمومی در همین خیابان استقرار دارند.
از دیدِ معماری، متاسفانه، بسیاری از نشانههای اقتدارِ معماری بوشهر از بین رفته و تک و توک گرتهای از آن دریکی چند ساختمانِ اداری باقی مانده، مثلِ ساختمان استانداری و ساختمانِ اداره ارشاد. (تصویر شماره سیزده)
تک و توکی از ابنیه تاریخی، هنوز در این خیابان وجود دارد. ساختمانِ مرکزِ اسناد، منزلِ سابقِ رئیسِ بانکِ شاهیِ بوشهر، از آن جمله است. مدرسه مصلحی هم که از یادگارهای فرهنگی شهر است، در کوچهای روبروی استانداری است. این مدرسه مکانی است برای جمعشدنِ اهالیِ «انجمنِ قلم» بوشهر که نشستهای مرتب دارد. دفاتر برخی روزنامههای بوشهر در همین خیابان است، مثل روزنامه (در حقیقت، هفتهنامه) نصیرِ جنوب. نخستین «شهرِ کتابِ» بوشهر هم در این خیابان است.
این خیابان، به دلایلِ مختلف، یکی از خیابانهای ویژه شهر است. نه فقط از جهتِ استقرارِ واحدهای اصلی حکومتی و اداری شهر، بلکه بدین سبب که شکلگیری کاملا ارگانیک داشته و به صورت «دستوری» و بدونِ بسترِ مطلوب ساخته نشدهاست. با کمی تساهل میتوان این خیابان را از جمله خیابانهایی دانست که صرفا عبوری نیستند و «مقصد» هم به شمار میآیند. درست است که شبِ این خیابان، بدلیل خاموشی ساختمانهای اداری و عمومی، تبو تابِ روز را ندارد، ولی ماهیچههای مسکونی اصیلِ آن و واحدهای خردهفروشیِ متنوع در بدنه و عمقِ آن، طراوت و سرزندگی شبانه را هم به این خیابان میآورد.در جریانهای سیاسی هم این خیابان و خیابان مطهری (باغ زهرا) مرکز فعالیتِ سیاسی میشود. روزهای انتخابات و مناسبتهای ملی و مذهبی در این خیابان کاملا مشهود و برجسته است.
علیرغمِ این سرشت و سرنوشت، این خیابان آنی نیست که باید باشد. اگر نقاطی از آن تبدیل به گرههای مکث شدهاست، نه در نتیجه طرحی اندیشیدهشده، بلکه بصورتِ خودبخودی چنین شدهاست. در این خیابان نه مبلمانِ طراحیشده وجود دارد نه فضاهای مکث تعریفشده. مثل اکثرِ قریب به اتفاقِ خیابانهای کلیه شهرهای کشور، در این خیابان هم شاهدِ آشفتگی بصری، نبودِ فضاهای تعریفشده شهری، بینظمیِ کامل در نشانهها و تابلوهای تجاری، عدم سامانِ درستِ کف و جداره هستیم. (تصویر شماره چهارده)
(۱) کرزن، جرج.ن. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی: ایران و قضیه ایران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، جلد دوم، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، تهران، ص ۲۸۶
(۲) برومند، صفورا: سرکنسولگری بریتانیا در بوشهر (۱۳۳۲-۱۱۷۷ ه.ق/ ۱۹۱۴-۱۷۶۳ م)، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۳۴۶
(۳) زنگنه حسن (گردآوری و ترجمه): جنوب ایران به روایت سفرنامه نویسان، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۷۶و ۱۷۷ (پیت برادلی: گذری به شهر دریاها)
(۴) انگلستان کنسولگری(بوشهر)، مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر ۱۹۰۵تا۱۹۱۵، ترجمه وتدوین حسین زنگنه، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بوشهر، بنیاد ایرانشناسی شعبه بوشهر، ۱۳۸۶، چاپ اول، صص ۲۴۸-۲۴۷
(۵) مرباغی، بهروز: گزارش مطالعاتِ ساماندهی عمارت ملک، مهندسانِ مشاورِ ارگِ بمِ کرمان، ۱۳۸۸
(۶) . . . . . . بانیان سعادت، صص ۱۸ و ۱۹
(۷) فلور، دکتر ویلم، ترجمه حسن زنگنه: ظهور و سقوط بوشهر، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۷، ناشر: طلوع دانش، تهران ص۴۳ و ۴۴
منابع:
معماری و فرهنگ، سال سیزدهم، شماره چهل و هفتم, صفحات ۴۴ تا ۴۹
کلید واژه:
بوشهر، بافتِ تاریخی، خیابان سنگی، مدرسه سعادت، فرهنگ، معماری مدرن
سلام و وقت بخیر
شماره ی تصاویری در این متن ذکر شده اما تصویری موجود نیست!!!!