قلب تاریخی سمنان – شماره ۸۲
شماره ۸۲، چهارشنبه، ۱۲شهریورماه ۱۳۹۳ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
ارتقای فرهنگی
در عرفِ آموزش معماری در دانشکدهها، رسمِ خوبی است که از دانشجوها خواسته میشود، قبل از هر کاری، محوطه و سایت را نحلیل کند. نخست بداند بنا در کجا ساخته میشود و چه بافت و بستر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد. به دانشجو گفته میشود تحلیل خود را بر «دیدهها» و «دیدنیها» استوار کند نه بر استدلالها یا حتی گفتهها. اصل مهمی در معماری هست که «هیچچیز در معماری بیدلیل نیست؛ فقط ممکن است ما آن دلیل را ندانیم». به عبارت دیگر، خود محیط انسان ساخت و خود بنا میگوید که در این اطراف چه خبر است و لزومی به حرف و حدیث نیست. کافی است درست نگاه کنیم و درست ببینیم.
یکی از مهمترین پایههای تحلیل سایت یا محوطه، بافت و بستر فرهنگی است. اینجا صحبت بر سر ادب و تربیت مردم نیست، صحبت از آیینها و باورها نیست؛ اینها بسیار آشکارتر از آنند که انرژیِخاصی برای دریافتش صرف شود. مهم آن است از روی بناها و نحوه اجراها بتوانیم فرهنگ محل را دریابیم. مهم آن است از روی پردههای خوشامدگویی و تسلیت بفهمیم سطح فرهنگی کوچه کدام است. حتی از نوع چیدمان ویترین مغازهها میشود حالو هوای فرهنگی محل را دریافت. از برندها و تاریخ مصرف روی بستهها میتوان سطح فرهنگی محل را فهمید. نوع و اجرای بنا و ساختمان در این جا یکی از مهمترین شاخصها است.
شخصیت معماری و نحوه اجرای یک ساختمان نشاندهنده شخصیت فرهنگی و سطح سلیقه زیباییشناختی آن است. کافی است به کوچهها و خیابانهای کشورهای پیشرفته جهان نگاهی بیندازیم. اجرای ساختمانها بسیار دقیق، نظیفو پاکیزه است. شلختگی نمیبینیم. بههمریختگی وجود ندارد. همهچیز سرجای خود است. اینها نشان از درجه پیشرفت علمی و پیشرفت تکنولوژیک آن جوامع دارد. در تعریف فرهنگ گفته میشود «تمام دستاوردهای مادیو غیرمادی یکجامعه که هنوزهم جاریو ساری است». یعنی درجه پیشرفت فنی یک جامعه از مختصات فرهنگی آن بشمار میرود. این فرهنگ هم جریان دارد و هم سرایت میکند. اینها خاصیت و ذات فرهنگ را نشان میدهند.
خوب، چه باید کرد تا گامی جلوتر رویم و سطح فرهنگی جامعه را ارتقا بخشیم. این یک معماری و مهندسی معکوس است. اگر ظرافت در اجرای ساختمانها و نظافت و پاکیزگی شهری نساندهنده فرهنگ والای آن است، پس میتوان از همین روشها برای بالابردن سطح سلیقه فرهنگی و زیباییشناسی مردم و جامعه استفادهکرد. ساختمان را باید درست و تمیز اجرا کنیم. مصالح نما و سازه را درست انتخاب کنیم. از حشو و زواید پرهیز کنیم. شلختگی را کنار بگذاریم. از رنگوارنگ ساختن نما اجتناب کنیم. به سمت سادگی و خلوص برویم. بنا را واقعی بسازیم و واقعی نشان دهیم. پوسته و بدنه کاذب بکار نبریم و . . . . . فعلا!
شغل شریف باغداری
میرسد آن روزی که همه ما دنبال یک وجب خاک کشاورزی باشیم تا نهالی بکاریم یا سبزیجاتی سبز کنیم. با رشدیکه درشهرها داریمو با کمبود شدیدی که در موادغذایی سالم و ارگانیک داریم و خواهیم داشت، این روز چندان دور نیست. اما، چرا نسبت به چنین موضوعِ مهمی بیاعتنا هستیم؟ آیا باورمان نشدهاست؟ ممکن است! ممکن است هنوز سونامی بزرگِ شهرنشینی را که در راه است، باور نکردهایم. سونامی بزرگی که در دوسه دهه آینده میهمان ناخوانده اغلب کشورهای جهان خواهدبود.
با این حال، عدم رغبت و تمایل ما به باغ و باغداری، جنبه فرهنگی هم دارد. متاسفانه، سالها و سالها کشاورزی را با سادهلوحی روستایی و دستو پا چلفتی ابتدایی تصویر کردهاند. بدتر آنکه هنوز هم تقابل شهر و روستا و شهری و روستایی در فیلمها و سریالهای ما بیداد میکند. حتی منش و سویه دلسوزی و همذاتپنداری که در مقابل روستاییان و روستاهای کشور نشان میدهیم ناشی از عمق پیشرفت و علو طبع مدرن نیست، نگاهی از سر شفقت و بندهنوازی است. و چون کشاورزی با روستا و روستانشینی همذات پنداشته میشود، از هرگونه کار کشاورزی گریزانیم. باعث تاسف و عبرت است که اینک حدود ۳ هزار فارغالتحصیل مهندسی کشاورزی در استان داریم که کاری غیر از تخصص خود انجام میدهند. در کشاورزی مشغول نیستند. حداکثر در مشاغل اداری کشاورزی هشتند نه در روی زمین. چرا؟
امروز، در جهان پیشرفته، شغل کشاورزی هیچ کم از شغل صنعتی ندارد. هرگز کمبها تر از شغل اداری هم نیست. کشاورزی ارزش دارد و مردم کشاورزان را ارج مینهند. البته خود کشاورزان هم اهل دانش و سازندگی هستند. در صدها و هزارها سال پیش درجا نمیزنند. در آلمان روستانشینان آسیاب تولید برق راه میاندازند. سوخت این آسیابها از محصولا یا پسماندهای کشاورزی است. از ساق و شاخههای اضافی تا ذرت را در آسیابها میریزند و روستای خود و همسایه را برقرسانی میکنند. در آمریکا به نوعی دیگر. در همهجا چنین است. کشاورزی شغلی مهم و شریف است. غذای مردم را تولید میکند. دریابیم باغداران شریف و تحصیلکرده را. اینان اگر به کار روی زمین دل ببندند، هم خود را آباد میکنند، هم جامعه را.
اضافهکارهای ایران!
یک نفر از هر دو نفر شاغل در استانهای همدان و تهران در هفته بیش از ۴۹ ساعت کار میکند و به دنبال اضافهکاری است. در عین حال، گرایش به اضافهکاری در استانهایی مانند یزد، خراسان جنوبی، کرمان و لرستان حدود ۵۰ درصد کمتر از سایر مناطق کشور است. در استان سمنان، یک سوم شاغلان، اضافهکاری میکنند (۲/۳۳ درصد). یک نفر از سه نفر شاغل بیش از ۴۹ ساعت معمول در هفته کار میکند.
اصولا آمار اضافهکاریها به چه دردی میخورند؟ چه استفادههایی از آن میشود کرد؟ نظرات در این زمینه متفاوت است. برخیها معتقدند گرایش به اضافهکاری در یک جامعه تابعی است از «بُنیه مالی افراد، بافت فرهنگی منطقه، پایینتر بودن هزینههای زندگی نسبت به مناطق یادشده، قانعبودن افراد و یا وجودنداشتن بستر مناسب برای انجام اضافهکاری». یعنی ممکن است مردم بخاطر فرهنگی نخواهند اضافهکاری کنند. یا چون پول دارند اضافهکاری نمیکنند. اینها ممکن است درست باشد، ولی تمام حقیقت نیست. اصولا، در شهر یا جامعهای اضافهکاری بالا است که کار وجود دارد. نیاز وجود دارد.
این شهرها هرگز نمیخوابند. ساعات کار را از دست نمیدهند. کار مستمر و مداوم حتی ارتباط چندانی با شرایط آبو هوایی هم ندارد. مثلا، در حاشیه جنوبی خلیجفارس شهرها همیشه دایرند. جماعت وسط روز تعطیل نمیکنند. هر ساعت از کار ارزش خود را دارد. هرچه فعالیت اقتصادی و اجتماعی در یک جامعهای بالا باشد، نرخ اضافهکاری هم افزایش مییابد. حال، باید دید چرا در سمنان نرخ اضافهکاری پایینتر از بسیاری از استانها است؟ در ۲۰ استان کشور نرخ اضافهکاری بالا تر از سمنان است. دو استان، گلستان و خوزستان، هم شرایط برابر با سمنان دارند. احتمالا،این استانها هم از نظر کار و بیکاری،وضعیتی شبیه به سمنان دارند. هرچند،استانی چون خوزستان باید سرشار از نیاز به کار و نیروی کار باشد، ولی چه شده که چنین نرخی دارد، معلوم نیست.
پایینترین نرخ اضافهکاری در ایران به استان خراسان جنوبی تعلق دارد (۶/۱۹ درصد). کمتر از دو نفر از ده نفر. یزد در مقام دوم از آخر قرار دارد و در آنجا، کمی بیش از دونفر در ده نفر اضافهکاری میکنند (۲/۲۱ درصد). این آمارها، رسمی و مربوط به سهماهه اول امسال است.
خبر خوب!
انشاالله، در اواخر مهرماه و اوایل آبانماه، نخستین جشنواره «سمنان، شهری در باغ» با موضوعِ «جشن انار» در سمنان برگزار می شود. از حالا به انتظار خبرهای بهتر باشیم. این رویداد میتواند برای شهر مهم باشد.
سیر از ظاهر به باطن
«در معماری وجوه مادی منحصر به مادهای نیست که اثر هنری از آن پدید میآید. از بنا انتظار میرود که در درجه اول کارکردهای متناسب با موضوعش را به درستی برآورده سازد. این کارکردهای مادی باید با استفاده از مواد و مصالح محدود و معین و با توجه به محدودیتهای فنی و شرایط محیطی تامین شود. پس با تعدد و تنوع قیود مادی، کار سیر از ظاهر به باطن در معماری مشکلتر میشود، اما در عین حال نتیجهای که با غلبه بر این دشواریها به دست میآید، شیرینتر و موثرتر از سایر هنرها است. معمار در همه این شئون مادی (موضوع و عملکرد بنا، مواد ومصالح، وجوه فنی، شرایط محیطی) به سیر از ظاهر به باطن میپردازد. این سیر در وجوه عملکردی به این معناست که بنا باید علاوه بر رفع نیازهایی که از شان جسمانی و دنیوی انسان سرچشمه میگیرد، نیازهای شان روحانی و اخروی او را هم برآورده سازد. متون دینی به ما میآموزند که متناظر با هر نیاز ظاهری جسم، روح انسان هم نیازی دارد. به عنوان مثال، اگر جسم انسان به غذا نیاز دارد، روح او هم به غذای مناسب خود (علم و حکمت) نیاز دارد؛ واگر جسم انسان دچار آلودگی میشود و باید این آلودگی را از آن زدود، روح هم دستخوش آلودگی گناه و غفلت میشود و نیازمند تطهیر است.
لذا معمار این سیر از ظاهر به باطن را، که معنای حقیقی ذکر و جوهر عبادت است، در معماری خود، متناسب با موضوع بنا تسری میداد. حمامی که میساخت به نیاز جسمانیئی که از آن انتظار میرفت به بهترین نحو پاسخ میگفت، اما از نیاز روحانی متناظر با آن، یعنی تطهیر روح غافل نمیماند- حمام را چنان میساخت که هم حمام جسم باشد و هم حمام روح. بنابراین به معماری سفارش مسجدی را میدادند، بنای او بایستی کارکردهایی را که از مسجد انتظار میرود، مثل نماز گزاردن و امور ذیربط، را برآوردهسازد، یعنی با احکام ظاهری و فقهی نماز متناسب باشد. اما او میدانست که نماز فقط همین فعل جسمانی موافق احکام ظاهری نیست، که تکلیف را اسقاط میکند، بلکه نماز باید در کنه همین اعمال ظاهری، موجبات معراج مومن را میسر سازد. یعنی نردبانی باشد که اورا به مدارج و مراتب بالاتر هستی برساند. چنین نمازی نیازمند «حضور قلب»و «جمعیت خاطر»،دل شستن از کثرت و دلدادن به وحدت و آرامش و طمانینه و رقت قلب است. میدانست که فضای معماری، دستکم توانایی ایجاد زمینه برای چنین حالتهایی را دارد، همه هم خود را مصروف پدیدآوردن چنین فضایی میکرد. . . به همین ترتیب، مدرسه به حقیقت تعلیم و تعلم رهنمونش میساخت، خانه حقیقت سکناگزیدن را به یادش میآورد و پل او را به تامل در معنای عمیقتر عبور وامیداشت. . . »
(برگرفته از «مسجدایرانی، مکان معراج مومنین»، سیدمحمد بهشتی، انتشارات روزنه، چاپ اول، ۱۳۸۹، ص ۲۲)
فراموش نکنید!
آغاز پاییز، زمان مناسبی برای دیدن و لذتبردن از شگفتیهای کویر است. سمنان، به لطفِ خدا، دمدست ترین کویرها را دارد. شبهای پرستاره و سکوت روحانی و رحمانی را در این فضاها از دست ندهید.
یکی از دمدستترین مقاصد، کویر شورآب سمنان با رملهای ماسهای، با جاذبهای بینظیر است. کویر شورآب در جنوب شرقی شهرستان سمنان قرار دارد و عبور این رودخانه باعث شدهاست زمینهای باتلاقی و پفکی عمده عرصه این کویر را فرا بگیرد و به همین خاطر پوشش گیاهی زمین بسیار اندک و در حاشیه رود شورآب رملهای ماسهای قابل مشاهده است. آب رودخانه شوراب مثل دوغاب گچ در مسیل جریان دارد. در کنارههای رودخانه نیز لایه ضخیمی از نهشتههای نمکی، سطحی صاف و صیقلی و سفید رنگ را بوجود آوردهاست.
برای دسترسی به این منطقه، از شهر سمنان به سمت جنوب شهر حرکت کرده و از بلوار شریف واقفی به سمت روستای خیرآباد حرکت کنید. فاصله دو کیلومتری خیرآباد تا سمنان را بپیمایید و سپس از روستای خیرآباد به سمت روستای محمودآباد میروید. فاصله خیرآباد تا دلازیان حدود ۴ کیلومتر است. قبل از روستای دلازیان به سمت جنوب جادهای خاکی وجود دارد که در ابتدای آن تابلوی تعدادی مرغداری نصب شدهاست. مسیر را ادامه دهید تا به معدن گوگرد برسید. در معدن گوگرد ابتدا به سمت جنوب شرق جاده ادامه مسیر دهید. پس از طی ۵۰۰ متر حرکت شما به سمت جنوب خواهد بود. بافت متراکم تاغ که اندک اندک به تنکی میگراید در همه جای کویر دیده میشود. راهپیمایی را در مسیر جاده خاکی آغاز کنید. با یک ساعت راهپیمایی و عبور از یک روخانه به تپه ماهورها میرسید. اگر نیمساعت دیگر ادامه دهید به دریاچه نمک خواهیدرسید و میتوانید یک شب را هم در این کویر بگذرانید و از آسمان پر ستاره کویر و زیباییهای شبانه و سکوت آن لذت ببرید.
عروس خاورمیانه
چندیپیش، فیلمی روی اکران رفت به نامِ «کتابِ قانون». مکان اصلی رویدادهای این فیلم ایرانی شهر بیروت بود. شهری که در افواه عمومی ایرانیان و سایر ملل منطقه به «عروس خاورمیانه» معروف است. این شهر تاریخ و سرگذشتی دیرین دارد. اعتبار امروزش در سایه این سرشت و سرنوشت است. بیروت پایتخت و بزرگترین شهر لبنان است. از آنجا که سرشماریهای دقیق در اینسالها انجام نشدهاست، نمیتوان تعداد ساکنان و جمعیت آن را درست اعلام نمود. در سرشماری میدانی و ناکامل سال ۲۰۰۷، تخمین زدهشد که خود شهر بیروت کمی بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد و بیروتِ بزرگ کمی کمتر از دو میلیون نفر. این شهر در خلیجی در مرکز ساحل مدیترانهای لبنان واقع شده و بزرگترین بندر دریایی کشور هم بهشمار میرود. نخستین نشانهها از این شهر در نامههای بهجا مانده از «تلالامارنه» مصری دیده میشود که مربوط به قرن ۱۵ پیش از میلاد است. جالب آنکه از آن زمان تا به امروز، این شهر همیشه مسکون و دایر بودهاست. در لبه شرقی شهر رود بیروت از جنوب به شمال جاری است. افتخار بزرگی است که یک شهر، در طول ۳۵۰۰ سال، مسکون و برپا باشد.
اینجا پایتخت و مرکز سیاسی کشور است و در عینحال قلب اقتصادی هم بشمار میرود. بانکها و موسسات متعددی در بخشهای مرکزی شهر، از جمله در خیابان حمرا، روئهوردن و اشرفیه وجود دارد. بخاطر جنگهای داخلی متعدد در بیروت و لبنان، منظر فرهنگی این شهر دچار خسارتها و بازسازیهای متنوع شدهاست. با در نظرگرفتن رتبهبندیهای بانکها، موسسات مالی، تبلیغات و مهمانپذیری، این شهر در رده «بتا» یعنی گروه دوم در جهان قرار دارد که گروه بسیار معتبری است.
رواست؟!
بلوکهای سیمانی، متاسفانه، تبدیل به بخش جداییناپذیر شهرهای ما شدهاند. درختان ما در برابر هجوم سیمان و بتن، سر فرود میآورند. ولی آیا رواست این؟