قلب تاریخی سمنان – شماره ۶۹
شماره ۶۹، چهارشنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
ساختن، بسی مشکلتر از تخریب!
در تمام کشورهای عالم، از جمله در ایران، بازسازی و تجدیدحیات بافتها و مراکز شهری تاریخی یکی از مهمترین مسائل مدیریت شهری است. این موضوع از چند جهت حائز اهمیت است. نخست از این جهت که این محلهها و بافتها شناسنامه شهر هستند و حذف آنها نه جایز و نه عقلانی است. از جهت دیگر، با هر نظریه و منشوری که به آنها نگاه کنیم، میپذیریم که این بازماندهها، با تمام ارزشهای ملی و فرهنگی که دارند، نهایتاً بازتاب و نماینده فرهنگِ آن دوره هستند. دورهای که کم یا بیش، فاصلهای تاریخی با ما دارند. واقعیت آن است که شهر و معماری، تنها در قالب فرهنگِ زمانه قابل تقویم و ارزیابی است.
حال اگر جامعه به همان فرهنگ و هنجارهای ناشی از آن وفادار است، میتوان حکم به مرمت و حفاظت کامل این بافتها و بناها داد. اگر فرهنگ جامعه دچار تحولی رادیکال شده، لازم است، با حفظ ساختار و شالوده این بافتها به فکر مطابقتِ آن با نیازهای امروز، با حفظ شالوده و ساختار فرهنگی و تاریخی بود. به اینخاطر، کار در بافتهای تاریخی هم برای معمار و شهرساز و هم برای مدیریت شهری، بسیار حساس و سخت است.
از سوی دیگر، طبیعی است بپذیریم که این وضعیت خاصِ یک کشور نیست؛ در بسیاری از کشورها چنین موضوعی مطرح است، اما هریک از اینها به روش خود با موضوع برخورد میکنند. در کشورهای خاورمیانه و آفریقا، در سوریه و عراق و تونس و مراکش با بافتهای تاریخی خود، لزوماً، به همان شکل برخورد نمیکنند که مثلاً در فرانسه و ایتالیا و اسپانیا. بخشِ تاریخی شهر نیس فرانسه، همچنان شاداب و سرحال، در کنار بافت جدید کار میکند و یکی از مقصدهای گردشگری اروپا است. مرکز شهر بارسلون، که روزگاری از محلات غیرخوشنام و ناامن شهر بود، الان از بخشهای آبرومند شهر است. ایتالیا هم داستان مفصلی دارد. درهمهحال، مهم آن است که بازسازی با هدفِ احیای زندگی در بافت باشد. اما این تمام مسئله نیست. در همه بخشهای شهر هم ساختوساز با این هدف انجام میشود، ولی آیا در بافت تاریخی میتوانیم همانکاری را بکنیم که در بافتهای جدید توسعهای؟ طبعاً نه!
چه باید کرد؟ میتوان با این مبانی پیش رفت که «اگر این بافتها به تکامل و توسعه خود، بهصورت درونزا و اندامواره، ادامه میدادند، اکنون چه اندام و شکلی میداشتند؟». در حقیقت، کار بازسازی یا تجدیدحیات در بافتهای تاریخی باید تداوم حیات و تکامل همان بافت را تداعی کند. چون میدانیم این بافتها، در روزگار خود، بسیار فعال و شاداب بودند و حتماً اگر از توسعه بازنمیماندند، حتماً خود را با نیازهای امروز تطبیق میدادند. ما وظیفهداریم این مسیر قطعشده را بازآفرینی کنیم.بافتتاریخی باید شأن و ارزش فرهنگی داشتهباشد و به نیازهای ما جواب دهد. همین.
خشت و زلزله
سالها و سدهها، شهرها و روستاهای ما با خشت و گل ساخته میشدند. در کنار این مصالح، کمکم و بر حسب اهمیت و عظمت ساختمان، آجر وارد میشد و آثاری ماندگار بوجود میآورد. مثلاً اگر بشود ساختار و مهندسی مناره مسجد جامع سمنان را بررسی و تحلیل کرد، حتماً، تبدیل به بخشی از سیلابس درسی دانشگاههای ما میشود. منارهای به آن زیبایی و با آن ارتفاع، چندین صدسال دوام آورده، بیآنکه اسکلتی صلب یا مدرن داشته باشد.
تمام این بنای زیبا آجر است و ملات. و چه زیبا پلهبندی و آجرچینی شده است. منارهای که در روزهای عادی سال، با کمترین باد، گهواره میشود و تکان میخورد. سالها و سدهها است که خشت و آجر ساختار اصلی بناهای ما را تشکیل میدهد. با اینحال، در سالها و دورههای مختلف، لازم آمدهاست تجدید نگاهی به این مصالح و تکنیکها بیندازیم. بهویژه آنگاه که خشمِ طبیعی طبیعت، با زلزلههای خانمانبرانداز، این خانهها را برسرِ اهالی آوار کرده است. خانههای گلی و خشتی ما، آنجا که فرسوده و رنجور بوده، با کمترین فشار زلزله از پای درآمدهاند و متأسفانه بر سر ساکنانش ریختهاند. لازم است از این اتفاقات درس بگیریم. و شاید آموزههای زلزله بم، با آن تلفات وحشتناک، بتواند محرک مهمی برای بهسازی این مصالح و بازشناسی مصالح مناسبتر و منطقیتر مصالح جایگزین باشد.
با اینحال میدانیم خشت مزیتهایی دارد که قابل کتمان نیست: بار گرمایی، بومزیستسازگاری، بومآوردی، سهولت اجرا، ارزانی و دسترسی آسان، و بسیاری مزیتهای دیگر. حال اگر بتوانیم نقائص و ضعفهای خشت در برابر عوامل طبیعی را به حداقل برسانیم، ممکن است بتوانیم آن را عنوز هم یکهتاز میدان ساختوسازهای ساده و فروتنانه بنامیم. پس از زلزله بم، کارگاههای آموزشی و تجربی زیادی برای بهسازی و مقاومسازی خشت و گل تشکیل شد. حاصل چنین کارگاههایی، ابداع و معرفی فیبرها و الیافی برای استفاده در دل دیوار و پوشش خشتی برای افزایش مقامت است میتواند مقاومت خشت در برابر بارها و فشارهای جانبی زلزله بالا ببرد. و یا استفاده از توریهای خاص در دل دیوار در ارتفاعهای مختلف به عنوان کلافهای قابل انعطاف سبب میشود قدرت مانور ساختمان در برابر ریزش و از همپاشیدگی را بیشتر کند. ضمن این که میتوان از نعلدرگاههای چهارتراش برای تنظیم هندسه تاقچهها و پروخالیهای دیوارها بهره برد.
اکنون، چنین تجربه زیبایی در نزدیکی ما دارد اتفاق میافتد: لاسجرد، خانه روستایی مقاوم دربرابر زلزله.
پایتختِ فروتنِ اروپا
مالت جزیره کوچکی در مدیترانه است. پایتختِ کوچکتری دارد به نامِ «والِتا». پایتختِ قدیمش «مدینه» نام داشت. والتا حدود ۴۵۰ سالِ پیش ساخته شد. میگفتند شهری است که اصیلزِادگان برای اصیلزادگان ساختهاند. بعدها اسمش شد شهر فروتنِ اروپا. این شهر و این جزیره پر است از آثار تاریخی و معماری. این آثار عطر و طعم ایتالیا، عرب و انگلیس را دارند. مقصد مهمِ گردشگری است. هم مدینه و هم والتا در فهرست محوطههای تاریخی و فرهنگی جهانی ثبت شدهاند. در این پایتختِ کوچک و فروتن، اتفاق معمارانه تازهای افتاده که نام آن را دوباره در صدر اخبار فرهنگی اروپا قرار داده است. داستان از این قرار است که در سال ۱۹۸۵، رنزو پیانو، معمار بزرگ جهانی، پیشنهاد بازسازی و احیای دروازه تاریخی شهر را داد. چهار سالِبعد، سازمان میراث جهانی میزبانی و حمایت مالی ارائه این پیشنهاد را به عهده گرفت. معمار پیشنهادهای خود را ارائه نمود. بهصورت نمایشگاهی کوچک از تصویر و ماکت. سالها طول کشید تا طرح، با تغییرات زیادی بهخود دید، به مرحله اجرا نزدیک شود. بالاخره، در سال ۲۰۰۸ پروژه وارد مراحل اجرایی شد. سالِ گذشته اپرای روباز افتتاح شد و امسال قرار است کلِ پروژه تحویل داده شود. هزینه اجرا بیش از ۸۵ میلیون یوره شده است.
معمار پروژه، با مبانینظری ویژه خود، طرحی زده که طبعاً طرفدار و مخالف خود را دارد. در بازسازی دروازه شهر، هدف کمرنگ ساختن اثرات ناشی از بازسازیهای گذشته و بازگشت به تناسبات اولیه بارو است. ارتباط بین دروازه و بارو توسط پلکان و یک آسانسور شیشهای برقرار خواهد شد. این آسانسور و پلکان تأکیدی بر عمق بارو هستند و در نهایت نیز به باغهای محافطتشده مجموعه ختم میشوند. این باغها به جای فضاهای پارک اتوموبیل طراحی شدهاند که برای بازدیدکنندگان فضایی آرامشبخش و پناهگاهی شگفتانگیز خلق کند.
معماری این دروازه میبایست نمایشگر استحکام و سادگی محض بوده، درعینحال فاقد تزئینات کممایه، مصطلح و بیفایده باشد. بنابراین در ساختن آن از عناصر عظیم سنگی استفاده شده که مصالحی بیزمانند. ساختمان جدید پارلمان، یک ساختمان با «برونداد صفر دیاکسیدکربن» خواهد بود که انرژی را از طریق مبادلات حرارتی با صخرههای زیرین بستر، بازمییابد. انرژی مهمترین عامل در طراحی ساختمان جدید پارلمان و عملکردهای آن بودهاست؛ چرا که با توجه به محل قرارگیری بنا و با توجه به مقدار ثابت دما در حجمهای عظیم سنگی، میتوان انرژی لازم برای گرمایش و سرمایش ساختمان را تحت کنترل در آورد. حالکه پروژه در حالِاتمام است، دغدغههایی درباره عدول از ضوابط میراث جهانی مطرح شده و حتی صحبت از خارجکردن شهر از فهرست جهانی میراث فرهنگی است.
معماری «عقدا» و مردمِ آن!
روستای عقدا، مرکز دهستان و بخش عقدا از شهرستان اردکان استان یزد است. از شمال به کویر سیاهکوه و از جنوب به ارتفاعات ندوشن منتهی میگردد. قدمت روستا به پیش از اسلام برمیگردد و درحالحاضر آثاری از دوره سلوکیان در روستا قابل مشاهده است. روستای عقدا در سال ۱۳۷۰، حدود ۲۲۳۰ نفر جمعیت داشت، ولی در سالهای بعد با کاهش ساکنین مواجه شد و در سال ۱۳۸۵، فقط ۱۵۹۵ نفر در قالب ۴۵۰ خانوار در عقدا زندگی میکردند. این روستا معماری ویژهای دارد و در سالهای اخیر از طرف بنیاد مسکن نوسازی و بهسازی شده است.
ساختار اصلی فضایی- کالبدی روستای عقدا، در بافت قدیم، مبتنی است بر حصار دورِ بافت و راسته بازار شرقی- غربی که از دروازه شرقی شروع و تا مرکز روستا امتداد مییابد. ترکیب بافت قدیم درون دیوارها بسیار فشرده و فضاهای باز عمومی شامل معابر و حسینیه روباز است. بسیاری از معابر روستا بهصورت سرپوشیده ساخته شدهاند که جزو فضاهای پر محسوب میشوند. در بافت میانی روستا و بافت توسعهیافته بعد از انقلاب، فضاهای باز عمومی گشایش بیشتری یافته و نسبت فضاهای پر و خالی به نفعِ فضاهای خالی تغییر یافته است. اتصال و همجواری قطعات در بافت روستا بطور غالب بهصورت همجواری فضاهای بسته با یکدیگر میباشد زیرا اکثر ساختمانها از فرم حیاط مرکزی برخوردار هستند.
اکثر قطعات از سه طرف با ساختمان دیگر همجوارند و از یک سمت به معبر متصل شدهاند. در بافت میانی و جدید، اکثر بناها در قطعات بزرگتر زمین بهصورت دوطرف ساختهشدهاند. بافت میانی به لحاظ همجواری قطعات از تفاوت های آشکاری با بافت قدیم برخوردار است. مهمترین تفاوت دسترسی دوطرفه اکثر قطعات به معبر میباشد. در نتیجه، بسیاری از آنها از دو سمت با قطعات دیگر و از دو سمت با معبر همجوارند. در بافت قدیم روستای عقدا یک سازمان قوی مشتمل بر دو محله پایین و بالا قابل تشخیص بوده و ترکیب کاربریها بر اساسِ ساختار و سازمان فضایی تعریفشده بافت میباشد. جهت قرارگیری واحدهای مسکونی در عقدا از جهت غالب در کشور (شمالی- جنوبی) با تمایلی به شرق یا غرب تبعیت نموده است. خانهها، عموماً از خشت است.
چشمهعلی دامغان
چشمه علی دامغان که در تاریخ نام آن علی بولاغ نیز گفته شده، در شمال غربی دامغان و در فاصله ۳۲ کیلومتری این شهر قرار دارد. چشمه علی دارای دو دریاچه است که یکی در شمال و دیگری در جنوب عمارت فتحعلی شاه قرار دارد. قسمت اعظم آب چشمه از دریاچه شمالی خارج میشود. ساختمان مجموعه چشمه علی که توسط فتحعلیشاه قاجار ساخته شدهاست. درسمت شمالی و در داخل دریاچه قرار دارد. در تاریخ آمدهاست چون فتحعلی شاه قاجار در مولودخانه دامغان دیده به جهان گشود، پس از رسیدن به سلطنت، به دلیل علاقه زیادی که به محل تولد خود داشت دستور ساخت این عمارت را داد. این باغ شامل مجموعههایی چون: مسجدوحمام (جبهه غربی دریاچه و نزدیک به عمارت فتحعلیشاهی)، باغ، استخر، کوشک فتحعلیشاهی و … میباشد. بناهای موجود در باغ شامل عمارت قراول خانه با بنایی خشتی و دیگری نشیمنگاه شاهان قاجار که در دو طبقه (آجری) و دارای ایوان محصور است که منظر بسیار عالی از دریاچه و باغهای اطراف دارد. این عمارت بر روی شالوده سنگی و در داخل یک دریاچه طبیعی قرار گرفته، که به دوره فتحعلیشاه قاجار مربوط میشود. بنای تاریخی چشمه علی دامغان در سال ۱۳۴۸ توسط وزارت فرهنگ و هنر با شماره ۸۳۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
صمیمیت آجر و صفای حیاط!
در خصوصِ گذر از معماری گذشته به معماری امروز، تعریفِ روشنی که مفصل و تحول مزبور را گویا کند، وجود ندارد. اما بسیاری را عقیده بر این است که در نما و ساختار ساختمانها، آجر میتواند به عنوان مصالح واسطه و رابط بین دو دوره عمل کند. آجر از گذشته بسیار دور در معماری ما وجود داشته و آثار گرانقدری در شهرها داریم که با آجر ساخته شدهاند. حتی شهرهایی داریم که به شهر آجری معروفاند، مثلِ دزفول که به پایتختِ آجر معروف شناخته میشود. در دوران تحول معماری ایران، که عموماً به دوره اول پهلوی و معماریهای فاخر تهران و کرمانشاه و برخی شهرهای دیگر اتلاق میشود، آجر نقش مهمی دارد. البته در بسیاری از عمارتهای عمومی و دولتی این دوره از سیمان و بتن در کنار سنگ و گاه آجر استفاده شده که نمایانگر ورود مصالح جدید به معماری ما است و آن زمان آن را مصالح «مدرن» مینامیدند.
در معماری سمنان، در کنارِ ساختمانهای شاخص و با ارزش تاریخی که با آجر ساختهشدهاند، مثل مسجد جامع یا مسجد امام، که کمی به بیش از ۷۰۰ سال پیش و دیگری به بیش از ۱۷۰ سال پیش تعلق دارند، در خانههای ساده و ساختمانهای شخصی زیادی هم آجر مصالح اصلی را تشکیل میدهد، مثل خانهها و حمامها و گاراژهایی که در خیابان امام و سعدی و طالقانی وجود دارند. ورود آجر به معماری خانهها، طبعاً ظرایفی در نما و حجم بوجود میآورد که پنجرهبندیها و بازشوهای کنجی از آنجملهاند. به نظر میآید، در گذر از معماری عصرِ قاجار و پهلوی به معماری امر، روی آجر تأمل و توجه بیشتری باید نمود.
یادمان باشد!
یادمان باشد همین چندوقت پیش نوروز بود و تمام شهر را برای دوستی و شادی آراسته بودیم. خیابانهامان تمیز بود و مواظب بودیم تمیز باقی بمانند. در جایجای شهر تندیسها و اِلِمانهای شهری نصب کردهبودیم تا مردم با دیدنشان به وجد آیند و زندگی را بیشتر قدر بدانند. تندیسهایی از زندگی ساده و بیغش مردم. نمایشی از سادگی و کارآفرینی مردم. گاه این نشانهها به گذشته تعلق دارند و یادآور خاطرههایی دور، گاه نشانههای زندگی امروز. هرچه هست، نشانهای است برای ایجاد ارتباط. بازهم از این نشانهها در شهر بکاریم!