قلب تاریخی سمنان – شماره ۶۵
شماره ۶۵، چهارشنبه، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
معماران
سالها وسدهها، آنانیرا که طرحی میانداختندو بنایی میساختند، «مهراز» یا «رازیگر» میخواندیم. ادبیات ایران پر است از این عنوانها. در کنار این نامها، در بسیاری زمانها از «معمار» یاد میکردیم و او را انسانی شایسته و محترم میدانستیم که سیما و هیکل خانهها و شهرهای ما را تعریف میکرد. گاه، بهدلیلِ اهمیت والای کار معماران، آنان را از جمله عرفا و حکما میدانستیم و منزلت یک شیخ و عارف را بهشان میدادیم. آنچنانی که خداودند عالم را به عنوانِ «معمارِ هستی» می ستودیم و میستاییم و کلام را «به نامِ معماریِهستی میآغازیم».
روزگار میگذشت و زندگی جریان داشت، تا زمانیکه فارغالتحصیلان معماری دانشکدههای خارج به وطن بازگشتند و برای خود از عنوانِ «آرشیتکت» استفاده کردند. انجمنی هم برپا کردند و اسمش را «انجمن آرشیتکتهای دیپلمه» گذاشتند. با این نامگذاری، نخست خواستند این نکته را تاکید کنند که معماری دیگر آن معماری سنتی نیست و آموختنی است و باید «دیپلم» معماری داشت و وارد کار شد. و با اختیارِ عنوان آرشیتکت قلمرو خود را از معمارها جدا کردند و فرهنگ معماری خود را فرهنگِ نو مدرن دانستند؛ در مقابلِ معماری رایج از نظرِ آنان سنتی و تاریخی بود. ضمن آنکه در حوزه خود معماری هم کاربریها و نیازهای تازهای بوجود آمدهبود و نیاز به مبانی نظری جدید داشت.
میگویند «بالاتر از این زمانه، زمان جاری است». آن روزها هم گذشت و امروز اکثریتِ غالبِ دانشآموختگانِ این حوزه، خود را معمار معرفی میکنند. عموما، نه از عنوان آرشیتکت استفاده میکنند نه از نامهای پارسی قدیم مثل مهراز و رازیگر. امروز آنچه اصل و مهم است، عمل و حاصلِکار این انسان فرهیخته است. واژه مهم نیست. واژه تا آنجا مهم است که مفهوم و حسی را منتقل کند، و امروز ما با شنیدنِ «معمار» به انسانی میاندیشیم که «زمانِخود را میشناسد و نیازهایش را میداند»، «به ریشههای تاریخی و فرهنگیِ خود آگاهی دارد و پایبند است»، به «بالاترین فنآوریهای ملی و جهانی آشنایی دارد» و «زیبایی را اصل اساسی و مهم معماری میداند». معماریِ امروز، اگر معاصر باشد و فرزندِ خلفِ زمان، «رهایی» و «بیداری» را هدف معماری میداند و در هر طرح وحرکتِ خود، گامی به این هدف برمیدارد. معمارِ امروز میداند «برای وصلکردن آمدهاست نی برای فصل کردن». میداند «در معماری است که مردم همدیگر را مییابند». چون «معماری زبانِ گفتگو است». معمارِ امروز «عاشق» است و همانقدر مخاطب و طرفِ گفتگویش را دوست دارد که خود را. روز معمار، بهانهای است برای این یادآوریها. سلام.
صفرعلی معمار
مسجد امام یکی از شاهکارهای معماری در استان سمنان است. این سخن بدان معنا نیست که آن را بالاترین اثر بدانیم و در صدر همه آثار قرار دهیم. هرگز. تاریخانه دامغان ارزشها و امتیازاتی دارد که در نوع خود بینظیر است. مسجد جامع سمنان هم همینطور. عمارتها و کاروانسرا های دیگری هم در استان هست که ویژگیهای منحصر بفردی دارند، اما مسجد امام سمنان، در کنار و میان این آثار، تشخصی یگانه دارد.
اين مسجد چهار ايواني در زمان فتحعلي شاه قاجار و به همت «حاجي سيدحسن حسني» و استادي «صفر علي معمار» ساخته شده و کار ساخت آن در سال ۱۲۴۳ (ه.ق.) به پايان رسيدهاست. در خصوص تاريخچه اين مسجد چنين نقل است: «فتحعليشاه قاجار، ذوالفقارخان را كه يكي از دوستان او بود، به دليل رشادت و دلاوري در جنگ هرات به حكمراني سمنان، دامغان، شاهرود و بسطام منصوب كرد. اين حاكم جبار در طول حكومت خود جهت جمعكردن مال و ثروت به اذيت و بيدادگري دست زد، تا جايي كه تعدادي از افراد متشخص مجبور به ترك ديار شدند و علي رغم مطلعبودن شاه از جريان ستمگريهاي ذوالفقارخان، به دليل دوستي بين او و ذوالفقار خان هيچ اقدامي صورت نگرفت، تا اينكه پس از مرگ حاكم جبار، اموال و دارايي او را كه بيتالمال بود و يا بهزور از مردم اخذ شدهبود، در اختيار حاج سيد حسن حسني جد سادات شريعت پناهي و مؤلف كتاب «منهاج العارفين» قرار داد تا اين مسجد را بنا كند و متولي آن باشد. بعد از نامبرده، توليت مسجد مزبور به ترتيب در بين فرزندان ذكورش ادامه داشتهاست».
در وصفِ چگونگی انتقال این املاک و اموال و صورتِ ضرعیِ آن بحثها و اسناد زیدای هست که برای اهالی نظر میتواند جالب باشد،ولی آنچه که اینجا مورد اشاره است، معماری باشکوهِ این مسجد است. آنهم در کنار مسجد جامع که از مفاخر معماری سلجوقی ایران است و شان واعتبار ویژهای دارد. وقتی «صفرعلی معمار»شهامت این را مییابد که در کنار چنین مسجدی تاریخی و با ارزش قدعلم کند و مسجدی بزرگتر و باصلابتتر بسازد، قابل تامل است. روحش شاد و نامش پایدار. حرکت و شهامت این معمار، از یکسو باعث افتخار و مشوق جامعه معماران است، از سوی دیگر چالشی است برای آنانکه دوست نمیدارند در کنار آثار تاریخیِ موجود، اثری برجسته خلق شود، مبادا که ارزشهای آن اثر تاریخی در سایه قرار گیرد.
مرگ، پاداشِ هنر و خلاقیت!
در ادبیات معماری ما، نام «سنمار» حسی دوگانه و تاثری متضاد ایجاد میکند. او معمار بود. ایرانی-رومی. علاوه بر آن، منجم و جغرافیادان هم بود. برای یزدگرد اول ساسانی قصر خورنق را در حوالی نجف، در میانرودان، طراحی و ساخت. میگویند این اثر یکی از شاهکارهای معماری بود. صبحگاهان به رنگ کبود بود و در نیمروز سفید میشد و شامگاهان به رنگی دیگر میآمد. میگویند در تالارها و اتاقهای آن، بهحسب نیازِ ساکنانش، نقاشیهای فاخر و متناسب با سلیقه کشیدهبودند. میگویند گنبدهای بسیار زیبا داشت و هریک به رنگی بود. نظامی گنجوی در ستایش این قصر از صفات و کلماتی استفاده کرده که قابل تامل و حیرتانگیز است.
چابکی چربدست و شیرینکار/ سامدستی و نام او سمنار
دستبردش همه جهان دیده/ به همه دیدهای پسندیده کرده
چندین بنا به مصر و به شام/ هر یکی در نهاد خویش تمام
رومیان هندوان پیشهی او/ چینیان ریزهچین تیشهی او
گرچه بنّاست، وین سخن فاش است/ اوستاد هزار نقاش است
هست بیرون ازین به رای و قیاس/ رصد انگیز و ارتفاع شناس
آگه از روی بستگان سپهر / از شبیخون ماه و کینهی مهر
سنمار، قصر را زیبا و پرشکوه تحویل شاه میدهد. از رموزِ آن هم به پادشاه نکاتی را برملا میکند. شاه دستور میدهد او را خلعتِ فراوان دهند. بنوازندش. ولی وقتی به هوشمندی و مهارتهای او آگاه میشود و میشنود در همین قصر چه ریزهکاریهای شگفتی بکار رفته، دستور میدهد او را از بلندترین ایوان قصر به پایین اندازند تا بمیرد. معمار بمیرد تا فرصت آن نیابد که برای کسی دیگر قصری دیگر بسازد. چون او معمار است و حتما، قصر تازه شگفتتر از این از کار درخواهدآمد. روزگار غریبی است برادر! معمار جانش را میدهد تا شاه آسودهخیال باشد که قصرش زیباترین قصر عالم است.
سنمار جانش را فدای هنر و خلاقیت کرد ولی نامش به یادگار ماند. کمالالدین بهزاد، یاد او را ، با تصویر ساختهشدن قصر خورنق در اثر مینیاتوری خود جاودانهتر کرد.
مسکن از زبان عدد و رقم
نتایجِرسمی سرشماری نفوس سال ۱۳۹۰ نکاتِقابلِ تاملی در حوزه ساخت و ساز و مسکن دارد. نخست آنکه در فاصله زمانی پنجساله، از ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، بیش از پنج میلیون واحد مسکونی ساخته شدهاست. تعداد واحدهای مسکونی از حدود ۱۵ میلیون در سال ۸۵ به بیش از ۲۰ میلیون در سال ۹۰ رسیدهاست. قطعا این رقم بسیار قابل تامل است. آیا واقعا کشور به چنین حجمی از ساختو ساز نیاز داشتهاست؟ آیا سالانه یک میلیون واحد مسکونی برای کشور نیاز است؟ توجه کنیم که در کشوری مثل کانادا، نیاز سالانه حدود ۲۰۰ هزار واحد است که همین مقدار هم محقق نمیشود. در سالهای اخیر متوسط ساختو ساز در کانادا به حدود ۱۵۰ هزار واحد درسال رسیدهاست. این عدد را با یکمیلیون واحد ایران مقایسه کنیم، موضوع بحث برانگیزتر هم میشود. البته هرچند در هر موضوعی میتوانیم بگوییم «اینجا فرق دارد!»، که نوعی شانه خالیکردن از بررسی علمی مسئله است، وگرنه همه میدانند اینجا با آنجا و هرکجای دیگر فرق دارد!
موضوع از یک نظرِ دیگر هم قابل بحث است. صنعت ساختو ساز،مثل صنعت خودروسازی، دامنه و شاخههای بسیاری دارد و حوزه نفوذ و تاثیرش بسیار بالاست. با حرکت این صنعت، صنایع وابسته و پیوسته بسیاری راه میافتد، به همین خاطر وقتی رکود در مسکن و خانهسازی اتفاق افتد، دامنه اجتماعی وسیعی را متاثر میکند. در کشوری مثل کانادا و آمریکا، با تمهیداتی، از قبیل کنترل نرخ سود بانکی، مشارکت دولت در خرید اوراق مشارکت مسکن، اعتبار و وام و از این قبیل اقدامات تلاش میکنند بازار اشتغال به رکود کشانده نشود.
خوب، سهم و نقشِ استان و شهر سمنان در این آمارها چیست؟ تعداد پروانه ساختها در این سالها و موقعیتِ ساخت و سازها چگونه بودهاست؟ سمنان را با کدام استان و شهر کشور میتوان سنجید و مقایسه کرد؟ به این نکات خواهیم پرداخت، انشالله، اگر عمری باقی باشد.
به یادِ شیخبهایی
اصفهان، «برطبق منابع تاریخی، از جمله خاطرات مسافران، در آغاز، سه محلِ نزدیک بههم بودهاست: جی باستانی، یهودیه (اقامتگاه یهودیان)، و تصپهان یا اصفهان. سالها پیش، این سه اقامتگاه در هم ادغام شده و شهری را ایجاد کردهاند که تمامیتِ آن دستکم از ۱۴۰۰ سال پیش به رسمیت شناخته شدهاست. این شهر از زمانی که به عنوان پایتخت امپراطوری سلجوقیان انتخاب شد، اهمیت یافت. سلجوقیان در قرونهای ۱۲ و ۱۳ میلادی عملا بر قسمت پهناوری از آسیا فرمان میراندند، این شهر را به مهمترین شهر کشور تبدیل کردند. قسمت شمالی شهر که از ساختمانهای عالی و آثار تاریخی انباشتهاست، حاصل آن دوره میباشد.
دگرگونی اصلی شهر در سال ۱۵۹۷، هنگامی که شاهعباس پایتخت پادشاهی عظیم خود را به اصفهان انتقال می دهد، آغاز میشود. با کمک مشاور و طراح شهرش، شیخ بهایی، او نه تنها اصفهان را به صورت شهری شایسته پایتختی درآورد، بلکه آن را به خارجِ حدود پیشینش گسترش داد. تعداد زیادی ساختمانهای جدید و فضاهای شهر ایجاد شدهبود، اما مهمتر از همه اینکه، کار عظیم برنامهریزی عمده شهری در این دوره اتفاق افتاد. اگرچه هدف اصلی توسعه شهری اصفهان در آن دوره، وسیع و نوین کردنِ شهر بود، اما طراحانِ دوره صفوی تصمیم نداشتند شهر جدیدی در خارج از شهر قدیمی بسازند. روشِ رهاکردنِ شهرهای قدیمی و ایجاد شهرهایی جدید از دوران باستان تا به امروز دنبال شدهاست. اما نه به وفور روشهای دیگر که تلاش دارند بر روی شهر قدیمی کار کرده و آنرا بزرگتر کنند و توسعه بیشتری دهند. به شهادت تاریخ و آنچه میتوانیم در اصفهان تاریخی مشاهده کنیم، روش اخیر راهحلی بود که در قرن ۱۶ برای این شهر در نظر گرفتهشد.
اولین و مهمترین کار برنامهریزی شهر در این دوره، ایجاد یک میدان جدید بود. میدان نقش جهان. این میدان استثنایی، مستطیل عظیمی به ابعاد ۵۱۰ در ۱۶۵ متر بود و با ردیفهای مغازهها و چهار بنای تاریخی احاطه شدهبود. مهمترین مسئله درباره این میدان، اندازهاش نیست، بلکه مهمتر اتصال بسیار مدیرانه و خوشطرحِ این فضای شهری به ساختار قدیمیتر شهر است. نکته کلیدی در طراحی این میدان، اتصال آن به رشته قدیمی بازار بزرگ که ازمیدان کهنه امتداد میيابد، است؛ به نحوی که رویهم رفته بخشی از ساختار شهر میشود. اگرچه شاه صفوی همیشه مایل به باشکوهتر کردن میدان جدید خود بو.د، اما طرح میدان هرگز ارتباطش را با بقیه قسمتهای شهر از دست نداد».
(برگرفته از «برنامهریزی شهری شهر اصفهان در گذشته و حال»، دکتر کیوان کریمی، ترجمه سمیرا حیدری، نشریه معماری و شهرسازی هفتشهر، شماره ۲۸-۲۷، بهار و تابستان ۱۳۸۸)
معماری، زبانِ گفتگو
در سالهای اخیر پروژههای مهندسی بزرگی در این مملکت اجرا شدهاست. یکی از آنها سد کارون ۳ است که از چند جهت شایسته احترام و مباهات است. شاید پلهای قوسی زیبای آن، با دهنههای بزرگ، یکی از این وجود باشد. اما، در اینجا، به نکته خاص دیگری اشاره داریم. مطلب را از سایت «اردیبهشت مهرازان» نقل می کنیم. «سدکارون ۳ در حوزه مدیریتیاش کار بسیار ارزنده و شاخصی انجام داده که هرچند از نظر هزینهای، و در مقایسه با هزینه بسیار بالای ساخت سد محلی از اعراب ندارد، ولی نشاندهنده فرهنگی نو و امیدوارکننده در مهندسی ایران است. طراح و مهندسی خوشفکر از اصفهان، مجموعهای شامل نمایشگاه، موزه، سینما، رستوران و مسجد و فضاهای مرتبط، درست در مقابل سد ساختهشده و با تبلیغ مناسبی که در طول محور میشود، جماعت را به مجموعه میکشانند و رانندگان و مسافران خسته با دمی آسودن در فضاهای استراحتی و اقامتی آن، فرصتی مییابند نمایشگاه شکلگیری سد را از اول تا آخر با تصویر و ماکت و فیلم ببینند و از پشت شیشهها هم سد را به تماشا بنشینند. (وچه کار بیموردی است که برای بازدید از نمایشگاه بلیط میفروشند و ارزش والای کار را درحد تجارتی خرد و حقیر پایین می آورند).
اسکندر مقصودی مسئول راهنمایان نمایشگاه اعلام میکند که این سد ۲۱ رکورد ملی و بین المللی دارد! و من رکورد بیست ودوم را هم خودم اضافه میکنم: طراح خوشفکر نمایشگاه، بهترین فضا را به کودکان داده است. بچهها بنشینند آنجا و از پشت شیشه سد را ببینند و آن را نقاشی کنند! و خانم مربی هم کمکشان کند و بعضی از آنهارا بچسباند به دیوار «اتاق کودکان». صرفنظر از معماری داخلی و حجم و فرم این نمایشگاه، اینکه چنین فضایی را بیندیشند و اجرا کنند، نشان از «مبانی نظری نوین» در مهندسی کشور است. مبارک است.
معماری با کودکان!
یکی از معماران میگوید «معماری یعنی بازی! حتی بهتر است بگوییم بازیگوشی!». کارِ کودک چیست؟ به جز بازی و بازیگوشی؟ و البته زندگی! معماری همین است: زندگی، شادابی و زیبایی. حق با کودک است. بپذیریم و معماریمان را زیباتر کنیم. روز معمار است.