قلب تاریخی سمنان – شماره ۴۹

قلب تاریخی سمنان49

قلب تاریخی سمنان – شماره ۴۹

نوشته شده در نویسنده 1251

شماره ۴۹، چهارشنبه، ۳۰ امرداد ۱۳۹۲ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
دوچرخه و شهر


سلام،

حدود یک سالِ پیش، همایشِ بزرگی در کانادا برگزارشد که محور اصلی آن تعریف و تبیین «شهر دوستدار کودک» از زوایای نوین بود. یکی از شرکت‌کنندگان در همایش، موضوعِ دوچرخه‌محور بودن شهر دوستدار کودک را موضوعِ تحقیق و ارائه قرار داده‌بود. این جا به جزییات همایش و شرکت کنندگان کار نداریم، فقط به یکی دو نکته بسیار جالب در رابطه با نقشِ دوچرخه در «شهر سالم» را باهم مرور می کنیم.

نخستین نکته جالب این بود که در این همایش روند برچیده‌شدنِ دکان‌ها و مدرسه‌ها و مراکز کوچک محلی و جایگزین‌شدنِ فروشگاه‌بزرگ‌ها و مدرسه‌های بزرگ به جای آن‌ها، بصورت غیرمستقیم، نکوهش شده‌بود. استدلال این بود که وقتی این مکان‌ها در فاصله معقول (کم‌تر از ۱۵۰۰ متر) از خانه قرار دارند، بچه‌ها اجازه و امکان می‌یابند برای رفتن به آن‌جا ها، از دوچرخه استفاده کنند ولی وقتی قرار است فروشگاه‌بزرگ یا مدرسه بزرگ ساخته‌شود که طبعا شعاعِ بزرگ‌تری را پوشش می‌دهند و فاصله خانه تا آن‌ مکان بیشتر می شود، پدر و مادرها چندان تمایلی ندارند به بچه‌ها اجازه دهند با دوچرخه به آن‌جا ها بروند،‌ می‌گویند هرچه فاصله دورتر باشد، ناشناخته‌ها،‌ غریبه‌ها و خطرهای ترافیکی بیشتر می‌شود.

می‌بینیم، بین دوچرخه و ابعاد مغازه‌های شهر رابطه‌ای برقرار است!

در نکته‌ای دیگر، استدلال می‌شود اگر بچه‌ها بتوانند مسیر مدرسه،‌ خرید،‌ دیدار دوستان یا باشگاه را با دوچرخه طی‌طریق کنند،‌ پدر و مادرها لزوم و اجباری ندارند اضافه‌کاری کنند تا برای بردن وآوردنِ بچه‌ها به این مکان‌ها ماشین بخرند. علاوه بر آن، اگر بچه‌ها خودشان این مسیرها را با دوچرخه طی کنند، وقتی را که پدر ومادرها برای این‌کار صرف می‌کردند، ذخیره می‌شود و ان ها می توانند به دلمشغولی‌های خود برسند.

یک نکته جالب دیگر هم بود: معمولا بزرگ‌ترها،‌ به درست یا به غلط، دیوارهایی بین خود می کشند. وقتی شهر را پر ازکودکان دوچرخه‌سوار می‌بینیم، می‌توانیم امیدوار باشیم که همین شادابی و موجِ نرمِ تردد در شهر سببِ تمامیت و یگانگی شهر شود و بزرگ‌تر ها از لج‌بازی و کدورت بی‌مورد و تحمیل‌شده، دست بکشند. و چه‌چیزی بالاتر از این‌که کودک بانیِ خیرِ آشتی ملی و محله‌ای شود. حرکت نرم و آهسته دوچرخه، در قیاس با ترافیک پرسرعت سواره، آرامش و «آهستگی» را بر شهر تحمیل می‌کند. مردم یاد می گیرند شتابِ بی‌مورد و غیر ضرور در زندگی‌شان را ترک کنند. گاه لازم است،‌کمی آهسته برویم. این‌همه دویدن و دویدن برای چه؟ آرامش هم نعمتی است!

قدرِ بسطام را بدانیم!

بسطام در شهرستان شاهرود واقع است. یکی از افتخارت این شهرستان است. به چندین و چند دلیل، از جمله بدین‌خاطر که بایزید بسطامی را دارد. از جمله بدین خاطر که بخشِ مهمی از هویت تاریخی این شهرستان را می‌سازد. و از جمله بدین خاطر که . . . .

همه بایزد بزرگ را می شناسیم. حدود ۱۲۵۰ سال پیش می‌زیست. در قرن دوم هجری. روایت است که در معیتِ امام جعفر صادق بوده‌است. هزار کرامت و عظمت به او نسبت می دهند، و الحق که از قله‌های عرفان ایران است. جالب آن‌که بر بسیاری از بزرگان و عرفای بعداز خود تاثیر گذاشته و نامش را با تاریخ عرفان و ادب این آب‌و خاک آمیخته‌است. نکته جالب آن‌که بده‌بستانِ بین علما و عرفا در آن سال‌ها، با وجود این‌که نه روزنامه منتشر می‌شد، نه رادیو تلویزیون بود، برقرار بود و از دید و بازدیدهای این بزرگان، در برگ‌های تذکره‌ها و سفرنامه‌ها بسیار گفته می‌شود. و بایزید بسطامی از آنانی بود که وجودش در این آبادی، آن را تبدیل به مقصد بسیاری از طالبان علم و عرفان کرده‌بود. پس باید که قدر او را بدانیم.

امروز، در بسطام، در مجموعه بایزید، آثار متنوعی وجود دارد: بقعه امام‌زاده محمد، آرامگاه بایزید بسطامی، آرامگاه شاهزاده افعانی،‌ منار بسطام، مسجد جامع بسطام، مسجد بایزید، ایوان الجایتو، گنبد و ایوان غازان‌خان، صومعه بایزید، برج کاشانه، مدرسه شاهرخیه، سردابه بسطام و آثار دیگر. معماری این مجموعه باشکوه و یگانه است. امروز هم، در سایه وجود چنین آثاری در مجموعه بایزید، بسطام مقصد گردشگری و علمی و آیینی بسیاری از ایرانیان و دیگر علاقمندان به عرفان وادب است. باز هم  بسطام سبب‌ساز بده‌بستان فرهنگی بین ملل و اقوام مختلف ایرانی و خارجی است. آیا چنین گوهری را نباید ارج نهاد؟ اگر شاهرود حضور مستمر و ممتد تاریخی و باستانی دارد و در قلمرو آن از «گورستان متعلق به عصر آهن» تا «موزه شاهرود» قرار دارد،‌ بسطام حلقه معتبر و باشکوه عصر اسلامی آن را می‌سازد. به زیارتش برویم.

انار، انار . . . .

تابستان است و گرما و انتظار برایپختن و رسیدنِ انار. البته، نباید به این زودی منتظر انارِ خوش‌مزه منطقه باشیم. تا آبان ماه باید صبر کرد. ولی، تا آن‌موقع، حداقل می‌شود اطلاعات‌مان را از انار بیشتر کنیم. انواع انار به عمل‌آمده در درجزین را باهم مرور می کنیم:

«انار در درجزین به‌طورکلی، به دو نوع شیرین و ترش تقسیم می‌شود و گونه‌هایی که در درجزین رواج دارد،‌ به شرح زیر است:

انار اردستونی: رنگ پوست قرمز،‌زودرس، شیرین، آب‌دار، پر محصول، درشت و مقاوم به امراض و بیماری‌ها، از ویژگی‌های انار اردستونی است.

اوی‌دندون (آهو دندان): انار آهودندان رنگ پوستِ سفید لیمویی دارد و زودرس است. اهالی درجزین به آن «اوی دندون» می‌گویند. اناری است شیرین و خوشمزه. این نوع انار در برابر کرم گلوگاه آسیب‌پذیر است وسرما و گرما موجب ترک‌خورد آن می‌شود.

اسپی‌پوست (پوست سفید): اناری است آب‌دار با هسته‌های سخت، پوست ضخیم. در برابر ترکیدگی مقاوم است. این گونه انار قابلیت ماندگاری طولانی دارد و گاه تا پب عید هم تروتازه و سالم باقی مانده و قابل مصرف است. این انار دارای دو نوع شیرین وترش است. نوع شیرین،‌به اندازه لیموشیرین است،‌ و به نوع ترش آن در اصطلاح محلی «سگِ ترش» می‌گویند. گونه اسپی‌پوست بسیار درشت بوده،‌به‌گونه‌ای که ممکن است وزن هر انار به یک کیلوگرم برسد.

قرنچ‌چوک: اناری است زودرس،‌پوست نازک به رنگ صورتی. در برابر افت کرمگلوگاه آسیب‌پذیر است. از این گونه در هر باغی چند اصله وجود دارد و باغداران علاقمند به توسعه آن نیستند. زیر ترک برداشته و قابلیت نگهداری نداشته و ماندگاری آن کم است.

می‌خوش: پوست قرمز و ضخیم، دانه‌های قرمز، خوش‌طعم، ملس. ماندگاری زیاد از خصوصیات این گونه است».

(برگرفته از «درجزین، شهر یاقوت سرخ»، علی‌رضا شاه‌حسینی و ناصر حامدی، انتشارات حبله‌رود، نوبت اول، ۱۳۹۱، ص ۵۹- ۶۰)

شوخی و جدی شهمیرزادی

اِ پَلا اَفتاب پَجِنَه/ (پلو – غذای- آن‌ها در آفتاب می‌پزد)

به مزاح به افرادی گفته می‌شود که کار و اعمال خویشتن را نسبت به کار و اعمال دیگران بزرگ و با ارزش جلوه می‌دهند و یا اشیاء و اشخاص منسوب به خود را زیاده محترم و گرامی می‌شمارند؛ نظیرِ «شپشش منیژه خانم است!».

یک وجب نیستی وپنداری/ کز سرت تا به آسمان وجبی‌ست.

تو بدین کوتهی و مختصری/ این‌همه کبر و ناز بوالعجبی است

از خودی سرمست گشته بی‌شراب/ ذره خود را شمرده آفتاب

اِ آِتش با گرم نَومَه،‌اِ دِی با خَفَه بُومَه / (از آتش او گرم نشدم،‌ولی از دودش خفه شدم)

به کسانی اشاره دارد که نه تنها به همنوعان خود سودی نمی‌رسانند بلکه موجبات مزاحمت را برای دیگران فراهم می‌سازند. نظیرِ «یار شاطر باش نه بار خاطر» (سعدی).

اگر باری ز دوشم برنداری/ چرا باری سر بارم گذاری

چو دود است بی‌هیچ آتش او/ چو بید است بی هیچ بر میوه دارش

زنبور درشت بی‌مروت را گوی/ باری چو عسل نمی‌دهی نیش مزن

اِینَکُ و اُنَک، نَوُنَه جای نُونَک/ (اینک و اونک گفتن؛‌برای ما نانک نمی‌شود)

مراد این‌که از کسی یا چیزی توصیف و تعریف نمودن جای وصال و بهره‌مندی را نمی‌گیرد. نظیرِ «حلوا حلوا گفتن، دهان آدمی شیرین نمی‌شود».

حلوا حلوا اگر بگویی صدسال/ بی‌خوردن حلوا نشود شیرین‌کام

گفتن نیکی به‌نیکویی نه چون نیکی بود/ نام حلوا بر زبان‌راندن نه چون حلواستی

اِ چَش سُو دَنَیَه/ (چشمش سو ندارد)

به افراد گرسنه اشاره دارد که نسبت به همه چیز اعم از خوردنی، نوشیدنی و غیره ولع خاصی دارند. نظیرِ «آدم گرسنه سنگ را می‌خورد یا برای آدم گرسنه شلغم پخته، مرغ بریان است»

مرغ بریان به چشم مردم سیر/ کم‌تر از برگ تره بر خوان است

و آن‌که از دستگاه و قوت نیست/ شلغم پخته، مرغ بریان است (سعدی)

این گرسنه چشم بی‌ترحم/ خود سیر نمی‌شود ز مردم

(برگرفته از «ضرب‌المثل‌های اصیل شهمیرزادی»، علی‌رضا صدفی و مریم موسوی، انتشارات راستی نو، نوبت اول، ۱۳۹۰)

کودک در برنامه‌ریزی شهری

«یونیسف» یکی از نهادهای اصلی سازمان ملل است. حوزه عمل این نهاد کودکان در سراسر جهان است. در سال‌های اخیر، توجه این نهاد به «شهر دوستدار کودک» زیاد شده‌است و برنامه‌های مستقل یا مشترک با دیگر نهادها در این مورد طراحی و اجرا می‌کند. اخیرا طرح مشترکی را با «شبکه آسیا پاسیفیک» اجرا می‌کند که هدفش بالابردن توجهِ برنامه‌ریزان وشهرسازان به دیدنِ کودکان و مورد توجه قراردادنِ حقوق کودک در برنامه‌ها و طرح‌های شهری است. یونیسف معتقد است «توجه برنامه شهر دوستدار کودک بر این واقعیت است که زندگی مردم با تجربه‌های نخستین آن‌ها شکل می‌گیرد و مقامات مسئول محلی نخستین کسانی هستند که اقدماتشان در زندگی کودکان و سال‌های نخست زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد. این‌که کودکان چگونه زندگی می‌کنند، چگونه آموزش می‌بینند و چگونه رشد می کنند، بسته به بزرگسالان است، که باید کاملا با آگاهی نسبت به حقوق و نظرات کودکان تصمیم‌هایی بگیرند که ارزش و منزلت کودکان را بالا، به عنوان ذینفعان و وارثان شهرِ آینده ارتقا می‌بخشد.

کودکان حق رای ندارند و تاثیری در انتخابات‌ها نمی‌گذارند، ‌با این حال سهم عمده در آینده شهر دارند، ولی نیازها، نظرات و حقوق آن‌ها عموما در برنامه‌ریز شهری نادیده گرفته می‌شود. کودکان محکومند در شهری زندگی کنند که برنامه‌های آن بدون لحاظ‌کردن حقوق و آرزوهای آنان تنظیم اجرا می‌شود. برنامه «شهر دوستدار کودک» بر این اصل پای می‌فشارد که کودکان بخش جدایی‌ناپذیر ازبرنامه‌ریزی شهری هستند و روند دریافتِ نظرات آن‌ها و لحاظ‌کردنش در برنامه توسعه شهر، فعالانه، مورد توجه است».

کومشِ سبز

چه باید کرد تا سمنان، مثل یکصدسالِ پیش، باغ‌شهری آرام و سرزنده شود. در آن‌سال‌ها،‌سرانه سبز شهر بسیار بالاتر از امروز بود. آب روان در نهرهای کوچه‌ها جاری بود و سایه‌ آفتاب در کنار خانه‌های گلی و خشتی، خنکای تابستان را به ارمغان داشت. می‌دانیم و

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *