قلب تاریخی سمنان – شماره ۴۸

قلب تاریخی سمنان48

قلب تاریخی سمنان – شماره ۴۸

نوشته شده در نویسنده 1261

شماره ۴۸، چهارشنبه، ۲۳ امرداد ۱۳۹۲ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
امنیت و طراحی شهری


سلام،

در میان علمای شهرسازی، در سال‌های اخیر، روشی برای جلوگیری یا کاهش بزه‌های اجتماعی محل بحث و نقد است. این روش برنامه‌ریزی شهری را که «جلوگیری از بزه از طریق طراحی محیطی» (CPTED) نام دارد،‌ در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا ‌و در برخی از شهرهای آسیایی چون سئول و ژاپن مورد استفاده قرار داده‌اند. این روش، می‌کوشد از طریق شگردهای طراحی شهری، زمینه‌های ارتکاب جرم در میان شهروندان را کاهش دهد. منادیان این برنامه، معتقدند روش‌های پلیسی و امنیتی نتوانسته‌اند، تا کنون، مانع از شیوع روزافزونِ تخلفات و بزه‌های اجتماعی در شهرهای ما شوند. معتقدند، با طراحی درستِ شهری و با ساماندهیِ منطقی محله و کوچه و خانه، می‌توان میل به بزه را کاهش داد و زمینه کالبدی آن را از میان برداشت.

شاید بیراه نباشد، به‌عنوانِ شاهدی مرتبط، به ساختمان پارلمانِ کاردیف اشاره کنیم. این ساختمان که در زبان محلی «سه‌ند» نامیده می‌شود، به شکل قارچ بسیار بزرگی‌ است،‌به ارتفاعِ حدود ۲۰ متر که تمام بدنه بیرونی آن از شیشه است. به عبارتِ دیگر، تمام فعالیت‌ها و حرکت‌های نمایندگان مردم در پارلمان در مقابل چشمانِ مردم رهگذر اتفاق می‌افتد. معمار، و البته کارفرمای طرح، این گزاره را دارند که نمایندگان مردم حرفی برای مخفی‌کردن و کاری پنهانی ندارند. مردم می‌توانند شاهد تمام فعالیت‌های نمایندگان خود در پارلمان باشند.

خوب، طبیعی است که بخشی از این حرکت، نمادین است و طبعا قرار نیست کلیه گفت و شنودهای نمایندگان یک ملت در مقابل هر رهگذری باشد، اما، بزرگان کاردیف (ولش) با این کار خود خواسته‌اند از مردم بخواهند کاری نکنند که مجبور به پنهان‌کاری شوند. جالب است که همین ابتکار معمارانه پارلمان سبب صمیمیتِ بیشتر مردم در شهر و کشور شده‌است. و همه می‌دانیم جایی که صمیمیت بین افراد باشد، بزه و خلاف اجتماعی بوجود نمی‌آید.

به هرحال، مهم‌ترین شگرد منادیان «جلوگیری از بزه از طریقِ طراحی محیطی» آن است که با تقویت تعاملات اجتماعی بین مردم و بالا بردن سطح مشارکتِ عمومی در شهر و جامعه، امکان بروز زمینه‌های آشنایی و صمیمیت بین مردم فراهم آید. صمیمیت بین مردم، دو نتیجه آشکار و مهم دارد: آدم‌ها با‌هم نزدیک‌تر می‌شوند و از خصومت وخشونت کاسته‌ می‌شود؛ دوم آن‌که با این عمل، «حس تعلق مکان» در بین مردم زیاد می‌شود. این حس، به اعتقاد تمام بزرگان شهرسازی و معماری، اصلی‌ترین عامل چسبندگی مردم به جامعه و بزرگ‌ترین و موثرترین عامل بازدارنده خصومت وخشونت است. فعلا.

ذوقِ عمومی!

این یک واقعیت است که تک‌تک آدم‌ها،‌در حد و قواره های مختلف، ذوق و سلیقه دارند. همه،‌ بی‌هیچ استثنا، از زیبایی لذت می‌برند و دنبال آفرینش زیبایی هستند. این عکس را به دقت نگاه کنید لطفا! چیزی در می‌یابید؟ چه گمان می‌برید؟ کجاست این‌جا؟ چیست این؟ آشناست؟

این، عکس ویترینِ یک مغازه است در مومن‌آباد. صاحبِ مغازه دوست داشته داخل ویترین مغازه را به‌اصطلاح «دکور کند»! از هر وسیله‌ای که دمِ دستش بوده بهره برده تا این دکور را پر زرق‌و برق‌تر کند. در پس‌زمینه ویترین پرده‌ای با عکس یک ستاره و برند تبلیغاتی یک شرکت قرار دارد و در کف ویترین کاغذ‌های بافت‌دار شده و البته از جنس بسیار ساده و قابل دسترس در مومن‌آباد. دو تا کنده و ساقه درخت هم در ویترین گذاشته تا زیبایی آن را بیشتر کند و . . .

موضوع این نیست که این‌ نوع «دکور کردن» درست است یا نه؛ موضوع این نیست که من یا شما این سلیقه را می‌پسندیم یا نه. موضوعِ مهم آن است که صاحب‌مغازه به مشتریِ خود احترام قائل شده‌است و به‌خاطر اوست که این‌همه زحمت را به‌جان خریده. ممکن است من و شما اصلا با سلیقه او موافق نباشیم، ولی مهم آن است که او با همین «زیباسازی» به روش و سلیقه خود، می‌خواهد بر اهمیت زیبایی و تزیین تاکید کند.

ما همه دوستدار زیبایی هستیم. این را از خلقت خود گرفته‌ایم. از خالقِ خود یاد گرفته‌ایم. «او زیباست و زیبایی را دوست می‌دارد». اما چه باید کرد که این زیبایی و سلیقه،‌به سمت تفاخر و اصالت پیش برود. چه می‌توان کرد که سلیقه و ذوق عمومی مردم چنان ارتقا یابد که تمام شهر برای تمام چشم‌ها دلنشین و لذت‌بخش باشد. یقین بدانیم اگر سلیقه فاخر در شهر حاکم باشد، بخودی خود، همه لذت می‌برند،‌ولی اگر سلیقه نازلی در شهر سلطه داشته‌باشد، قطعا بسیاری را آزرده‌خاطر می‌سازد.

راه‌های ازموده زیادی در بسیاری از کشورهای عالمبرای فاخر و آرام‌کردن فضای بصری شهر وجود دارد. این‌کار شدنی است و می‌توان شهر را از آشفتگی بصری نجات داد. فقط لازم است این ضرورت را حس کنیم و اعتقاد داشته‌باشیم. همین.

رنگ در شهر

دقت کرده‌اید در شهرهای ما رنگ نیست؟ یا کم است؟ منظور رنگ تابلوها و بنرها و تبلیغات‌ها نیست. این‌ةا اولا گذرا و موقت هستند، ثانیا، غالبا، بسیار آشفته هستند و با کج‌سلیقگی کامل تهیه و نصب شده‌اند. منظور رنگ در ساختمان‌ها و بناهای شهر است. جالب است داستانکی برایتان تعریف کنیم:

فرصتی بود، چندماهی، با بچه‌های ابتدایی و راهنمایی در یکی از مناطق پایتخت، کلاس‌های تفریحی معماری داشته‌باشیم. بچه‌ها به میل خود می‌آمدند و تصور و تجربه‌های خود از معماری و شهر را توضیح می‌دادند و گاه روی ورقه کاغذی، با مداد رنگی یا ماژیک، طرحی از یک خانه یا مدرسه می‌زدند. طبیعی است که نتیجه کارشان بسیار ابتدایی و تقریبا بدون هیچ نشانه‌ای از اصول معماری بود. اما، گاه چنان نکات شاخص و مهم از حرف‌ها و ترسیم‌های آنان در می‌یافتیم که نگو و نپرس! روزی یکی از این بچه‌ها پرسید چرا سطل‌آشغال‌های کوچه ما همه یک رنگ هستند، همه‌شان خاکستری تند! پرسیدیم چرا چنین نباشد مگر چه ایرادی دارد؟ جواب خیلی گویا و آموزنده بود: «اگر این سطل‌ها رنگارنگ باشند،‌ اولا خسته‌کننده و کسل‌کننده نمی‌شوند، ‌ثانیا ما می‌توانیم با رنگ آن‌ها خانه‌های دوستان‌مان را نشان کنیم! مثلا بگوییم خانه مریم بغل سطل قرمزرنگ است، خانه فریده بعد از سطل صورتی!».

رنگ یکی از اجزای معماری بناها و شهر است. در بسیاری از شهرهای اروپا بدنه ساده و کم‌خرج ساختمان‌ها (بدنه سیمانی) با رنگ‌های مختلف پوشانده می‌شود. با این‌کار هم از هزینه نصب سنگ‌و آجر می‌توان گذشت هم رنگ و زیبایی به شهر می‌آید. عکسی که می‌بینید بخشی از شهر ناپل در ایتالیا است.

دهواره نشینی

«زمانی که تعداد دام عشایر کوچنده بسیار اندک و نا چیز است، و یا فاقد حق چرا و علفچر هستند و اکثرا از عشایر فقیر و تنگدست به شمار می‌آیند، با بهره‌دهی استثماری به دامداران متمکن، معاش خود را می گذرانند. تعداد این گروه قابل ملاحظه است (بیش از چهل درصد از کل عشایر کوچنده کشور). عشایر تنگدست با توجه به فقر روزافزون جامعه عشایری کشور، زوز به روز، از قوم و قبیله خود جدا گشته، دست از کار چوپانی و وابستگی اقتصادی دامداری خانوارهای متمکن کشیده و به خارج از ایل و طایفه روی می‌آورند. دلیل این گسستن را می‌توان به شرح زیر ارائه نمود: تخریب مواتع، ‌تقلیل درآمد دامداری، عدم حمایت‌های عشیره‌ای از منافع دامداران کوچنده، بالارفتن هزینه و بالطبع دستمزد کارگر و چوپان و در نتیجه موجبات ضعف دامداری برای دامداران رمه.

مسائل مربوط به ایل‌راه، درگیری‌های طایفه‌ای و بین ایل‌راهی با روستاییان، ضرب وو شتم‌های ناشی از درگیری با مامورین انتظامی در مسیر کوچندگی، ممانعت‌های عبور و مرور از مناطق قشلاقی و ییلاقی و غیره، . . .  موجب گردیده دامداران ثروتمند یا دامداری را ترک نموده و یا برای خود در نواحی شهری اقدام به سرمایه‌گذاری کرده‌اند و یا اینکه بر اثر عدم امکانات رفاهی و خدماتی و محدودیت‌ها و مشکلات بیش از حد این شیوه از معیشت، ناگزیر در حد توان خود به نگهداری دام اقدام می کنند.

کاهش تعداد دام، کمبود اشتغال شبانی را سبب گردیده و جمعیت مازاد بر نیاز خدمات دامداری به تدریج به خارج از ایل و طایفه روی آورده، در نقاط دور افتاده در گوشه‌ای از زمین‌های قشلاقی یا ییلاقی آبا و اجدادی خود در دهواره‌هایی به آلونک‌نشینی و اسکان بی‌رویه پرداختند. این عده که فاقد هرگونه تخصص و کارائی صنعتی هستند، جایی در شهرها ندارند و چون از تجربه کشاورزی نیز بی‌بهره اند، مکانی در روستا نمی‌یابند. در نتیجه، بدون برخورداری از آب و برق،‌ بهداشت، درمان، حمام و مسجد ناگزیر به نگهداری چند راس دام شده و در بدترین شرایط ممکن در نهایت فقر و مسکنت بشر می‌برند. نکته مهم این‌که بخش مهمی ازساکنان دهواره‌ها را جمعیت جوان تشکیل می‌دهد که نیروی کار با اهمیتی به حساب  می‌آید».

(برگرفته از «جمعیت عشایر کوچنده ایران»، دکتر عباس بخشنده نصرت، انتشارات نصرت، چاپ اول، ۱۳۹۰، صص ۳۹ و ۴۰)

هرکس به طریقی!

هوا گرم است. چله تابستان و هرم گرما. اما کار را نمی‌شود تعطیل کرد. معاش بسته به گرما و سرما نیست و این تن و این خانواده سرما و گرما نمی‌شناسد. هم باید برای فرار از سرما فکری کرد و هم برای مصون ماندن از سوختن زیر آفتاب!

این‌جا پایتخت ایران است. کارگرانی در حال جدول‌گذاری یکی از خیابان‌های شلوغ شهر هستند. آفتناب می‌تابد. چه باید کرد؟ ورق کارتنی ظاهرا بی‌مصرف، تبدیل به کلاهِ لبه‌دار می‌شود! البته فقط لبه دارد از خود کلاه خبری نیست! اما همین‌هم کافی است تا هرم گرما بشکند و بتوانی کار کنی! می‌گویند: هر کس به طریقی به دل دوست راه می‌جوید! حالا حکایت این کارگر شریف است و دل داغ تابستان!

 شورای ۳+۶ نفره

کوئینسی شهر کوچکی در ایالت مشترک‌المنافع ماساچوست است. شورای شهر، بازوی سیاست‌سازِ شهر، قدرتش را از «منشور شهر»، قوانین جاری و قانون اساسیِ مشترک‌المنافعِ «ماساچوست» می‌گیرد. شورا هزینه‌ها و راهبردها را تعیین می کند، تصمیمات و الزامات قانونی را ارائه می کنإع بودجه سالانه شهر را بررسی و تصویب می کند و قوانین و بخش‌نامه‌های مرتبط را تنظیم و اعلام می نماید.

شورای شهر «کوئینسی» طبق فرمول مدیریت «پلان یک» اداره می‌شودع که طبق آن، دستگاه قانونگزاری و حکومت شهر ترکیبی از شهردار و شورای شهر است. شورا از نه عضو تشکیل می‌شود که سه نفرشان از سطح کل شهر و شش نفر از شش منطقه شهری انتخاب می‌شوند.

جلسه شورا دوشنبه اول و سوم هر ماه، ساعت ۳۰/۷ بعد از ظهر، در سالن تالار شهر برگزار می‌شود. نشست‌ها، بصورت مستقیم، از طریق تلویزیون کابلی محلی پخش می‌شود، و طبق برنامه، در ساعات و روزهای آینده، از شبکه‌های رادیوتلویزیونی شهر تکرار می‌شود. برنامه‌های نشست‌های اداری و حرفه‌ای شورا، طبق برنامه شورای شهر، تنظیم و جدول آن از ساعت ۳۰/۳ جمعه قبل از تشکیل جلسه رسمی، اعلام عمومی می‌شود. نتیجه جلسه و مصوبات آن هم از طریق وب‌سایت شهر به اطلاع عموم می‌رسد و در برنامه‌های رادیو تلویزیونی شهر هم بازپخش می‌شود.

شورا نه کمیته تخصصی دارد: مالی، تنظیمات، عمومی، امنیت عمومی، آموزش، امور عمومی، جوانان، قوانین، پارک‌ها و فضاهای تفریحی، مرکز شهرو توسعه اقتصادی و محیط. این کمیته‌ها، یا قبل یا هم زمان با جلسه‌های اصلی شورای شهر، در روزهای دوشنبه تشکیل جلسه می‌دهند.

ساختن، خواست بچه‌ها

بچه‌ها همیشه دنبال تجربه هستند. می‌سازند، خراب می‌کنند و دوباره می‌سازند. با این ساختن و ریختن و دوباره ساختن است که خود و دنیای خود را می‌سازند. عالی‌ترین مظهر این ساختن و ساخته‌شدن در شن‌بازی و خاک‌بازکی بچه‌ها است. این‌که در مهدکودک‌ها و حتی در دبستان‌ها جایی را پر از خاک یا شنِ شسته‌شده می‌کنند تا بچه‌ها با آن بازی کنند و خانه بسازند و باغچه برایش دربیاورند و . . .

بچه‌ها وقتی کمی بزرگ می‌شوند، بازی‌هاشان هدف پیدا می‌کند، کم‌کم می‌خواهند بسازند. از خراب‌کردنِ آن‌چیزی که می‌سازند، کم‌کم فاصله می‌گیرند. به تدریج به این‌ گرایش می‌رسند که ساخته‌های خود را نگه‌ دارند و به دقت مراقبت کنند. کاردستی و هنرهای دستی کودکانه، حاصل رشد بعدی بچه‌هاست. با سوژه‌ها و ذهنیتی که از بیرون و از زندگی خود و خانواده‌شان دارند، چیزهایی را می‌سازند. زیبایی این ساخته‌ها در این است که اولا با ساده‌ترین وسایل و ابزار این‌ها را می‌سازند، ثانیا لطافت ذهنی و فانتزی زیبای کودکانه هم دارند. بچه‌های بافت، کاردستی می‌سازند و به «قلب تاریخی سمنان» هدیه می‌کنند. دستشان درد نکند با این کارهای زیبا و صمیمانه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *