قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۵

قلب تاریخی سمنان15

قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۵

نوشته شده در نویسنده 1325

شماره ۱۵، چهارشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
لذتِ راه‌رفتن در شهر


سلام،


پدرِ خانواده، صبح، با امید به برکتِ کار و تلاشِ حلالِ خود، از خانه بیرون می‌آید و راهی سرِ کار می‌شود. فرزند کوچولوی خانواده با کیفِ مدرسه در دست به سوی مدرسه راه می‌افتد. مادر، در اندیشه خانه‌ای با صفا و گرم، از خانه بیرون می‌زند تا خریدی کند و کار اداری یا بانکیِ کوچکی انجام دهد.

پدر وقتی به محلِ کار می‌رسد، دوست دارد سرِحال و شاداب باشد، فرزندِ خانواده کیف می‌کند وقتی با نشاط و سرزنده وارد مدرسه می‌شود. او وقتی چنین است با همه بچه‌ها شوخی می‌کند و سلام‌های گرم وبلند به آموزگارش می‌دهد. مادرِ خانواده از اینکه با مامورِ بانکِ خندان و کسبه با ادب سرکار دارد، خوشحال است، آن‌ها نیز وقتی مادر را مودب و خنده‌رو می‌بینند از کارِ خود لذت می‌برند. مردم، همه، فطرت و ذاتِ خوبی دارند و در شرایطِ عادی و طبیعی، رفتار انسانی و زیبایی دارند. مهم آن است که اسبابِ این آرامش برای مردم فراهم آید تا آن‌ها زیبایی‌های رفتاری خود را بروز دهند.

پیاده‌راه، یکی از این راه‌ها برای آرامشِ مردم است. تصور کنید، پدر دوست دارد از خانه تا محلِ کار را از مسیری برود که پر از آثار تاریخی است. فرزندِ خانواده دوست دارد از مسیری برود که کاملا پیاده‌محور است و ترسی از ماشین نداشته‌باشد. او بدش نمی‌آید در طولِ مسیرِ خود تابلو و سردر سینما را هم ببیند و عکس‌های هنرپیشه ها را سیر و پر تماشا کند. مادر دوست دارد مسیر خانه تا مرکز خرید را از کنار بوستان و باغچه محلی رد شود و در برگشت از مسیرِ میان‌بری بیاید که دفتر شورایاری محله در آن است. شاید سری هم به آن‌جا بزند و از اوضاع و احوال محله بپرسد.

پدر وقتی از سرِکار به خانه برمی‌گردد، بدش نمی‌آید خریدی بکند و با دستِ پر به خانه آید. او دوست دارد در این خریدکردن‌ها احوالی از کاسبِ محل بپرسد و با هیئت امنای مسجد گپی بزند. او علاقمند است برنامه‌های فرهنگی محله را بداند و به این بهانه،‌ فرصت خوبی است که سری به مسجد بزند و نمازی به ثوابِ آخرت و به نیتِ قضای نماز درگذشتگان بخواند.

چه لذت و نعمتی است گام‌برداشتن در کوچه‌های امنِ شهر و دیدن آشنا و دوست. چه لذتی است تماشای زندگی مردمِ خوب و سرزندگیِ مغتنمِ شهر. چه خوب است پیاده‌راه داشته‌باشیم!

رامه


« منطقه‌ نمونه گردشگری رامه در حدود ۶۶ کیلومتری شمال‌شرق شهر گرمسار و ۵۰ کیلومتری شهر آرادان واقع است. دسترسی به این منطقه بعد از طی ۳۴ کیلومتر در جاده اصلی گرمسار-سمنان و سپس ادامه مسیر از طریق راه فرعی که از نزدیکی روستای ده‌نمک به سمت شمال منشعب می‌گردد، میسر است.

طول تنگه رامه از ابتدای تنگه تا روستای رامه بالا ۲۲ کیلومتر است. روستاها و مزارع و باغات متعددی در طول مسیر قرار دارند که مهمترین آن‌ها عبارتند از: چهارطاق پایین، چهارطاق بالا، سوک‌دره، باغستان، گراب، گت‌سنگ، ترکه‌در، دارستان، اوسوسر (سرآسیاب)، هندر (پرتگاه)، رامه پایین (پاقلعه)، جل بندورس، رامه بالا، سربیشه، بندِسر، سیاگل، گونگ پایین، سنگ سفید و لزوره.

در شبکه راه‌های قدیمی، از سه راهی ده‌نمک راهی به طرف شمال جدا می‌شد و به چهارطاق با قلعه عظیم آن می رسید و پس از گذشتن از قلعه ضحاک و رامه پایین و بالا و قلعه کیخسرو به جاده اصلی کنار حبله‌رود و سپس به فیروزکوه می‌رفت.

مهم‌ترین قابلیت این منطقه آب و هوای مطبوع کوهستانی، رودخانه رامه، آبشارهای مرتفع و زیبا و طبیعت بکر و دست‌نخورده آن می‌باشد. از طرف دیگر وجود درختان ارس و داغداغان کهنسال و دیرزیست در منطقه و وجود مزارع و باغات روستایی و ارتفاعات اطراف آن، قابلیت‌های بی‌شماری برای علاقه‌مندان به طبیعت بوجود آورده‌است. این منطقه، علاوه بر این که مکانی برای اوقات فراغت خانواده‌ها است، می تواند برای ورزشکاران،‌کوهنوردان و علاقمندان به حیات وحش و همچنین دانشجویان رشته‌های مختلف از جمله زمین‌شناسی، زیست‌شناسی، معماری، مردم‌شناسی و جغرافیا جذاب و جالب توجه باشد.

روستاهای رامه و مناطق اطراف آن  دارای پیشینه تاریخی دیرینه‌ای می‌باشد. وجود قلعه قدیمی ضحاک، چندین قبرستان قدیمی، ظروف سفالی، اشیای عتیقه و سنگ‌نوشته‌های به‌دست آمده و درختان کهنسال گردو و آثار بجا مانده از بناهای بسیار قدیمی، نمایانگر سابقه یک هزار ساله زندگی در این منطقه است که این موضوع مورد تایید باستان‌شناسان قرار گرفته و بر همین اساس گفته‌می‌شود در این منطقه زرتشتیان زندگی می‌کردند.
علاوه بر این، جریان رودخانه دایمی لزوره در طول دره، وجود باغات و مزارع و مراتع سرسبز موجب افزایش رطوبت نسبی گردیده‌است. این شرایط، میکروکلیمایی را در دره رامه به‌وجود آورده‌است که ساکنان آن بدون استفاده از وسایل سرمایشی دوره گرما را با هوایی مطبوع و دلپذیر سپری می‌کنند».
(برگرفته از کتابِ «آرادان: سرزمین کهن»، علیرضا شاه‌حسینی، نشر سمنان، حبله‌رود، ۱۳۸۹، ص ۱۰۹)

هشتی


«به دنبالِ عبور از درگاه مسجد، وارد فضای هشتی می‌شویم. این فضا از جهات گوناگون با فضاها و مراحل پیشین متفاوت و متضاد است. اگر فضاهای پیشین ما را به عبور و آمدن فرا می‌خواندند، این فضا به لحاظ شکل هندسی منتظم و مرکزی خود، به وقوف و مکث می‌خواند. سقف گنبدی آن این خصوصیت فضایی را مضاعف می‌نماید و تاریکی نسبی داخل این فضا به محض ورود و جداشدن از فضای روشن بیرون، تاکیدی دوباره بر مکث و تامل است.

پیش از آن که به دریافتی از فضای هشتی برسیم، تاریکی هشتی در قبالِ فضای روشن بیرون، موجب وقفه در قدرت بینایی و مکث ادراک ما می‌شود و برای آنکه چشم با فضای هشتی آشنا و بینایی به طورِ کامل عودت نماید، لازم است تا درنگ و توقفی در آنجا نماییم. پس از مشاهده هشتی، مختصات هندسی فضای آن نیز ما را به وقوف می‌خواند. این بار اگر به پشت سر خویش‌، به درگاه نظری بیندازیم به جهتِ شدتِ نور بیرون،‌ چیزی از آنچه بیرون مسجد می‌گذرد، نمی‌بینیم.

حالِ وقوف در هشتی مقارن وقوف در زمین عرفات است. عرفات مکان توبه است و توبه از سویی پشت‌کردن به باطل و از جهتی بازگشت به سوی حق یعنی انابه است. حالِ توبه، حالِ خشیت و خضوع است. توبه اجابت نمی‌شود، مگر اینکه بنده اقرار بر احاطه ظلمت معاصی بر خود نماید. این اقرار به دنبالِ مشاهده احاطه ظلمت محقق می‌شود و این مشاهده در پی زوالِ واقعیات دنیوی. در این ظلمت عصیان است که برق خوف و خشیت درخشیدن گرفته و بنده از تراکم گناهان خویش به وحشت افتاده و حال اضطرار و توبه برای او پیدا می‌شود. پس از پذیرش این توبه است که بنده توفیق وقوف در مشعرالحرام را می‌یابد.
(برگرفته از کتابِ مسجد ایرانی، مکان معراج مومنین، سید محمد بهشتی، انتشارات روزنه، چاپ اول،‌ پاییز ۱۳۸۹، ص ۱۲۵)

زندگی در میان مردم


«زندگی در میانِ ساختمان‌ها فرصتی است برای بودن با دیگران به روشی راحت و بی‌دردسر. فرد می‌تواند پیاده‌روی معمول خود را داشته‌باشد؛ شاید در راه خانه مسیری فرعی انتخاب کند یا برای بودن میان مردم برای مدتی کوتاه بر روی نیمکتی دعوت‌کننده نزدیک یک در بنشیند. دیگری ممکن است هرروزه مسافت بسیاری را با اتوبوس طی کند، درست همانند کاری که بسیاری از افراد بازنشسته در شهرهای بزرگ انجام می‌دهند؛ یا اینکه کسی خرید خود را به صورت روزانه انجام دهد در حالی که به سادگی می‌تواند این کار را یک بار در هفته انجام دهد. اگر کسی چیزی برای نگاه‌کردن به آن داشته‌باشد، حتی گاه‌گاهی از پنجره به بیرون نگاه کردن، می‌تواند ارزنده باشد.

بودن در میان دیگران، دیدن و شنیدن و دریافت انگیزش از دیگران، بیانگر تجربیات مثبتی هستند که می‌توانند جایگزین‌هایی برای تنهایی باشند. فرد ممکن است لزوما با یک شخص خاصی نباشد، اما به هرحال با دیگران است. به‌جای مشاهده‌گرِ صرف و منفعلِ تجربیات دیگران بودن، از طریقِ تلویزیون،‌ ویدئو یا فیلم. در فضاهای عمومی فرد،‌ خود، حضور دارد،‌ مشارکتی صریح دارد،‌ هرچند این مشارکت کم باشد.
ارتباط کم‌شدت (ضعیف) موقعیتی است که از آن‌جا دیگر اشکال ارتباط می‌تواند رشد کند، واسطه‌ای است برای غیرقابل پیش‌بینی‌ها،‌ خودجوش‌ها و برنامه‌ریزی نشده‌ها».
برگرفته از کتابِ «زندگی در فضای میان ساختمان‌ها»، اثر «یان گل»، ترجمه شیما شصتی، سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۸۷، صص ۹، ۱۰

در کوچه‌های «بافت»!


شاید هزاران بار از کوچه‌های بافت گذشتم، و هر بار مطلبی تازه یافتم. نمی‌دانم تا به حال چند نفر به در و دیوار بافت خیره شدند و آنچه را من با حس خود تصویر کردم، آن‌ها نیز تصور کردند. گاه وقتی داخل تکیه پهنه می‌ایستم و به محور همت‌آباد و جلو امام‌زاده می‌نگرم، تصویر قدیم را در ذهن می‌کشم؛ تصور می‌کنم این محور چگونه از دروازه‌ شهر می‌آمده و ساربان‌ها را با دیوارها و ستون‌های هشت‌ضلعی و زیبای بیرون‌زده از دیوارها سرگرم می‌کرده‌است.

ستون‌های بیرون‌زده‌ای که جسورانه خود را نمایان کرده‌اند و با تداوم موزونِ خود، کاروان را به سوی قلب شهر و مرکز دین و دنیا هدایت می‌کرده‌اند. تداوم این پیاده‌راه را در ذهن می‌کشم و از پیچ و خم آن می‌گذرم؛ تکیه همت‌آباد را پیش روی خود می‌یابم. گذشتن از این پیچ و خم که هنوز هم بخش زیبایی از آن باقی مانده‌است، مرا ناخودآگاه به گذر زمان در کالبد معماری می‌خواند.

می‌اندیشم چه زیبا خطوط از پی هم گذشتند و تصاویر متعدد به جای گذاشتند و چگونه هنرمندانه مرا به سوی تکیه همت‌آباد و سپس بازار وتکیه پهنه راهی کردند. سرگرم زیبایی‌‌های بافت به مقصد ومقصود خود رسیدم. چنین تصاویری در بافت‌های ما زیبا و تحسین برانگیزاند. می‌اندیشم این در و دیوار چگونه‌اند که هر بار به من مطلبی تازه و شگرف می‌آموزند. می‌نشینم و تصاویرم را در گوشه‌ای ثبت می‌کنم تا بدانم چه باید کرد.

قدم‌زنی در اروپا


«بروژ» بلژیک شهری است معروف به اینکه هرچیزی در آن سرِ جای خودش است. این شهر محبوبیتِ خود را در اروپا بخاطر میراث باشکوه فرهنگی‌اش بدست آورده. در سال ۲۰۰۰، مرکزتاریخی شهر در میراث جهانی به ثبت رسید. الگوهای قرون‌وسطایی خیابان‌های آن، کانال های داخل کوچه‌ها و خیز‌های سبز شهر، ‌سالانه، سیاحتگرانِ زیادی را به طرفِ خود می‌کشاند.

در سایه بناهای متعدد تاریخی، فرهنگ غذایی خوب، تنوع مراکز خرید و امکانات تفریحیِ این شهر بزرگِ دنج و آرام،‌ این شهر تمام آنچه را که لازمه زندگی و تردد در مرکز شهر و در میان دیگران لازم است، دارا می‌باشد. «بروژ» شهری است در تکامل و تداوم مستمر. این شهر وقتی در سال ۲۰۰۲ به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا انتخاب شد، فرصت‌های فراوانی بدست آورد تا زندگی فرهنگی شهر را ارتقا دهد. امروز این شهر هم برای جوان‌ها و هم برای سالداران، به یک اندازه، جذابیت دارد.

بروژ خیلی چیزها برای دیدن دارد: مرکز تاریخی شهر که به ثبت جهانی رسیده، یادمان‌های تاریخی، تالار شهر، کلیسای مقدس خون شهید، کلیسای حضرت مریم. جاذبه‌های زیبایی هم دارد، مثلِ دریای عشق، کانال‌های رومانتیک، موزه شکلات، جشنواره های موسیقی و . .

 

فرزندانِ بافت


بچه‌های بافت، فردا، فرزندانِ رشید و متینِ این‌جا خواهندبود.

فرداهای دیگر دستی در ساختن و آبادکردن همین کوچه‌ها و خانه‌ها خواهند داشت. در غروبِ پس‌فرداها، به یادِ روزهای شادی و نشاطِ کودکانه‌شان در بافت،‌ سری به این‌جا خواهندزد و خاطرات‌شان را مرور خواهندکرد. در آن روز، کارهای امروزِ ما را مرور خواهندکرد. در کارنامه‌ ما نمره خواهندنوشت. خوب و بدِ به‌جا مانده از ما را در ترازوی خاطره و عشق خواهند سنجید. از ما چه خواهندگفت؟ فرزندانِ بافت، مایه نشاط و سرزندگی بافت هستند. این‌جا اگر برای کودکان و فرزندان مناسب باشد، برای همه مناسب خواهدبود. سرزندگی کودکان در یک شهر یا محله ملاک و معیار سرزندگی همان شهر و محله است. دریابیم این دردانه‌ها را.

کودکان سرمایه فردای بافت هستند. فضا برای شکوفایی‌شان فراهم کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *