قلب تاریخی سمنان – شماره ۲۷

قلب تاریخی سمنان27

قلب تاریخی سمنان – شماره ۲۷

نوشته شده در نویسنده 1250

شماره ۲۷، چهارشنبه، ۹ اسفند ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
سواد و شهر


سلام،


همین دو سه دهه پیش، اگر کسی مدرک فوق‌لیسانس در رشته‌ای دانشگاهی داشت، می‌توانست خود را از منزلتی ممتاز بداند. دو سه دهه قبل‌تر همین که کسی دیپلم داشت، «باسواد» و از اقشار منورالفکر جامعه بشمار می‌آمد. ولی امروز چه؟ سواد در حد دیپلم یا حتی لیسانس می‌تواند سببِ تفاخر باشد؟ به لطفِ خدا، سطح  سواد در این کشور بسیار بالاتر از آن است که کسی بتواند به داشتن مدرک لیسانس، که امروز مدرک «کارشناسی» گفته می‌شود، به‌خود بنازد.

خوشبختانه، سواد و دانش عمومی، تا این حد، امری رایج در جامعه ما شده‌است. امروز، نه تنها سطح عمومی تحصیلاتِ آکادمیک بالا رفته، بلکه ترکیب جنسی دانشگاهیان هم تغییری بنیادین نسبت به گذشته را نشان می‌دهد. حضور فراوان دختران و زنان ایرانی در دانشگاه‌ها، ترک عمیقی بر عدم اعتماد به نفس جامعه نسبت به آنان است. شادمانه باید گفت جامعه امروز ایران،‌ جامعه‌ای پویا و رو‌ به بالا است و در هر شرایطی،‌آینده بسیار روشنی در پیش دارد.

با این حال، همین کثرت تعداد دانشجو و فارغ آلتحصیل در کشور، پرسش‌ هایی را به همراه دارد. این پرسش‌ها، هرگز، به معنان نفی تاثیر شگرف تعداد با سوادان عالی کشور نیست، ولی شایسته یادآوری هستند. نخستین سوال آن است که آیا کیفیتِ آموزشِ عالی ما هم‌گام با کمیت آن رشد کرده‌است؟ آیا از دانشکده‌های ما فارغ‌التحصیلانی بیرون می‌آیند که بتوانند خلا علمی و کارشناسی کشور را پرکنند؟ به عبارتِ دیگر، آیا، مدرک دانشگاهی ما اعتبار لازم و در حد نامِ خود را دارد؟
از این سوال‌ها مهم‌تر، می‌شود بپرسیم آیا ما در جامعه و در بدنه مدیریت شهر وکشور احترام و قدر این دانش‌آموخته‌ها را داریم؟ این عزیزان آیا در جایگاه مناسب و پایسته خود قرار می‌گیرند؟

در سمنان، به فراخورِ حال و به نسبتِ جمعیت، دانشگاه و مراکز آموزش عالی آبرومندی وجود دارد. حاصل زحمت و کوشش استادانِ این مراکز آموزش عالی، آیا، مورد پذیرشِ مطلوب شهر و مدیریت آن قرار می‌گیرند؟ این دانشگاه و مراکز آموزش عالی، در ارتقای کدام ویژگیِ خاص سمنان در توسعه ملی سهم دارند؟ در تعریفِ جایگاه و رتبه ملی سمنان در کشور، این مراکز چه نقشی دارند؟

یقین بدانیم، دانشگاه سمنان و دیگر مراکز آموزش عالی موجود در شهر، بخودی خود، و بصورت شانسی یا تصادفی متحول نمی‌شوند. «مستمع صاحب‌سخن را بر سر حرف آورد». اگر ما به زندگی و فعالیت این مراکز حساس باشیم آنان نیز به وجد می‌آیند و بیشتر به خلاقیت و تحول می‌اندیشند. قدر قطب‌های علمی شهر را بدانیم!

سمنان و معنویت تاریخی


روزهای اول بهمن، همایش کشوری ثبت آثار معنوی میراث فرهنگی کشور، در شاهرود برگزار شد. در این همایش، چهل اثر معنوی و تاریخی سمنان به ثبت ملی رسید. به این ترتیب، آثار ثبت‌شده تاریخی و معنوی سمنان در فهرست آثار ملی کشور به حدود ۶۶۰ اثر رسید. در «هشتمین شورای سیاست‌گذاری ثبت کشور» ۱۱ اثر تاریخی سمنان به ثبت رسید که قدمت‌شان به عصر آهن، یا قرون اولیه و دوران پارت برمی‌گردد. نکته جالب آنکه، غالب این آثار در مهدی‌شهر قرار دارند.

از جمله آثار معنوی ثبت‌شده در این شورا، می‌توان به ترانه‌های حنابندان در استان، نان محلی بُقسمات سمنان، نوروزخوانی روستای حسن‌آباد سمنان، نخل‌گردانی سرخه سمنان و شهميرزاد مهديشهر، الله‌‌خوانی دامغان، گولی‌نويسی استان و آيين قديمی امام در روستای ديباج اشاره كرد.
در حوزه صنايع دستی نيز آثاری مانند مسگری سمنان، قلم‌كار سازی دامغان، كرباس‌بافی و سوزن‌دوزی استان سمنان در فهرست آثار ملی كشور به ثبت رسيده‌است. فنون تهيه فراورده‌های لبنی مانند آروشه، شير، ماست، پنير و كره در عشاير ايل سنگسر نيز در فهرست آثار ملی كشور به ثبت رسيد.

زندگی تاریخی و سنتی سمنان سرشار از ظرایف و ناگفته‌های زیبا است. ثبت این زیبایی‌ها کمک می‌کند بازشناسی آن را جدی بگیریم و از نکات ریز و ظریفِ آن‌ها در زندگی امروز بهره بگیریم. امروز، شاید تکرارِ هر آنچه که روزگاری نیکو و زیبا بود،‌مورد قبول نباشد، ولی کشف علت نیکویی و زیبایی آن‌ها می‌تواند در یافتن زیبایی‌های نوین برای زندگی امروز موثر باشد.

نوروزخوانی


نوروزخوانی (بهارخوانی) از جمله آیین‌های کهن ایرانی است که تا چند دهه پیش به شکل گسترده‌تری در بسیاری از نواحی ایران و به‌ویژه البرز شمالی و جنوبی، مازندران، گیلان و تالش و دیلمان، کومش، طالقان و … رواج داشت و امروز به شکل خیلی پراکنده در روستاهای دور‌دست نواحی یاد شده مشاهده می‌شود. گمان می‌رود مضمون این آیین در قبل از اسلام علاوه بر توصیف طبیعت و بشارت بهار، در ستایش اهورامزدا، مدح شاهان، امیران، بزرگان و مردم گشاده‌دست و خوش‌رو بوده است.

این آیین پس از اسلام- به‌ ویژه از دوران صفوی-  خود را با مضامین، روایات و احادیث اسلامی- به ‌ویژه شیعه- منطبق کرده و به حیات خود ادامه داده‌است.نوروز خوانی در واقع نمایشی ترکیبی است که در آن شعر و موسیقی و آواز و نمایش در کنار یکدیگر می‌آمدند و کارناوالی از جشن و سرور به راه می‌انداختند. اشعار این گروه‌ها که با همراهی ساز و پاسخ هم‌خوانان خوانده می‌شد مردم شهر و روستا را دعوت می‌کرد برای تیمن و تبریک چیزی به نوروز خوانان بدهند .از آنجا که ریشه این پیک‌های نوروزی همان میر نوروزی است، حاجی فیروزها می‌خوانند «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه ».

در ایام قدیم نغمات خاصی داشته‌ایم که مخصوص جشن و شادی بوده و هنوز نام آن الحان در کتاب‌ها باقی‌مانده‌است. مانند نوروز، خسروانی سرود، آیین جمشید، روشن‌چراغ، گنج بادآورد، شادباد، دل‌انگیزان، سبزه‌درسبزه، شب فرخ، سبز بهار، اورنگی، کیخسرو، فرخ‌روز، ساز نوروز و . . . .

جشن نوروز از دیرباز برای ما باقی مانده و اولین روز سال ایرانی و بزرگ‌ترین جشن و عید ملی ماست، نغمه‌ مخصوص آن هم هنوز در خاطر ما مانده‌است و هرگز فراموش نمی‌شود و این نشانه‌ دلبستگی مردم دیار ما به جشن و شادی بوده‌است. هنوز نشانه‌هایی از مراسم شادی ایام نوروز برای ما به یادگار مانده است چنان که از چند هفته پیش از  نوروز دسته‌هایی در شهر‌ها راه می‌افتند، ساز و دهل و سرنا می‌زنند و لباس رنگ به رنگ می‌پوشند و با اشعار شادی‌بخش و حرکات مناسب و نغمات موزون مردم را به پایکوبی می‌کشانند، خود نیز دف‌زنان پای می‌کوبند و تهنیت سال نو می‌گویند.

در ایام قدیم هم درویشان، جلوی در خانه‌ها چادر می‌زدند و تبریک می‌گفتند یا در دهات دختران وپسران در روز عید به جشن و شادی و رقص و طرب می‌پرداختند. از جمله آهنگ‌هایی که در شمال ایران می‌خوانند یکی هم لحن خاصی است که «نوروزخوانی» گفته می‌شود. نوروز خوانی معمولاً ده تا پانزده روز قبل از فرارسیدن ایام عید نوروز شروع می شود .

در مراسم نوروز خوانی ، نوروز خوانان معمولاً به داخل روستا می آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان و یا ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده داده و تبریک می‌گویند .

نان، برکتِ خداست!


«نان»، ظاهرا، ساده‌ترین غذای آدمی‌زاد است،‌اما در هر شهر و روستایی، پخت نان و پذیرایی با نان، آداب و اصول خود را دارد. نگاهی داریم به نان در گرمسار.
«نان تَفتُن» (تافتون): نان اصلی روستائیان و عشایر شهرستان گرمسار است و در منازل به شیوه سنتی تهیه می‌شود. این نوع نان به عنوان قوت روزانه و مصرف عادی و اغلب همراه غذا مصرف می‌شود و به شکل دایره به قطر حدود ۲۰ سانتی‌متر و ضخامت ۲ سانتی متر پخته می‌شود.

«نان جو» (جو نون): نانی که از آرد جو پخته می‌شد. در گذشته، نان مصرفی مردم اغلب از آرد جو تهیه می‌شد.
جزّ َک نون: نانی است که در تهیه آن از جزغاله (دنبه آب‌شده و روغن گیری‌شده) استفاده می‌شود.
«چاپاتی» (چاپتی): این نان شبیه لواش است و در کوچ و مسافرت‌های طولانی تهیه می‌شود و به شکل دایره است و ضخامت کمی دارد.
کَلوا: برای تهیه این نان آرد را خمیر کرده، زمین را کمی شکافته و سپس در آن آتش روشن می‌کنند. با چوبی به نام کلُوزِنه کمی آتش را کنار زده مقدار دو تا سه کیلو خمیر را روی آتش می‌گذارند و دوباره آتش را روی خمیر بر می‌گردانند. بعد از مدتی خمیر پخته شده و مصرف می‌شود. این نان مخصوص چوپانان است.

نان‌های شیرینی گرمسار:


فطیر: مهم‌ترین نان تفننی در بین عشایر الیکایی (گرمسار)، فطیر است. اندازه، ضخامت و شکل آن همانند تافتون است و روغن، شیر، شکر و زرد چوبه ترکیبات آن را تشکیل می‌دهد. فطیر معمولا در مراسم، جشن‌ها و اعیاد پخته می‌شود.
اگِردَک: نوعی نان کوچک شبیه تخم مرغ که در تابه و با روغن سرخ و پخته می‌شود. بیشتر به عنوان شیرینی خانگی مصرف می‌شود.

کاک: ترکیبات این نوع نان مانند فطیر است که به اندازه کوچک‌تر و به اشکال مختلف مربع و چند ضلعی پخته می‌شود.

در کوچه‌های بافت


بوی بهار می‌آید. در کوچه‌های بافت، آمدن بهار را احساس می کنیم. تردد و تحرک شب‌عیدی، کم‌کم، به چشم می‌آید. کالا و اجناس شبِ عیدی هم می‌آید. وقتِ کاشتِ گل و گیاه در باغچه‌ها است. پنجره‌ها را باز کنیم، هوای تازه به داخل خانه بیاید. گلدان‌ها را کنار پنجره و روی پله‌ها بچینیم. در و دیوار خانه را از زنگار زمستان پاک کنیم و دل‌های‌مان را هم برای نوشدنی دیگر آماده‌کنیم.

امروز، بیشتر از خانه‌تکانی به دل‌تکانی نیاز داریم. روزهای زیبای سالِ نو را با دل‌های پر از امید به انتظار بنشینیم و از حالا آماده زدودن کدورت‌ها و نامهربانی‌ها، به بهانه نوروز باشیم.
در حیاط خانه‌مان گل و درخت بکاریم. درخت اگر مثمر و بارده باشد چه بهتر. بگذار قطره‌قطره آبی که پای درخت می‌ریزیم، به شیرینی میوه‌ای خوش‌رنگ و خوش‌مزه تبدیل شود. بگذار در حیاط خانه‌مان سیب و نارنج داشته‌باشیم و انجیر و انار. بگذار فرزندانِ ما با فرهنگ تولید و فرهنگ زندگی بیشتر آشنا شوند.

فرزندان‌مان بدانند انگور چه درختی است و توت چیست. بگذار عزیزانِ ما به بار نشستن زحمت ما را ببینند و میوه‌اش را بچینند و از رنگ و طعمش لذت ببرند. وقتی در باغچه حیاط‌مان درخت و گل کاشته‌باشیم، هیچ یک قطره آب هم هدر نمی‌رود، همه را پای درخت و گل می‌ریزیم.

بچه‌های بافت


روزهای مدرسه و امتحانات. روزهای انتظارِ عید. شیطنت و بازی. و نمی‌دانیم چرا بعضی‌چیزها بیشترین وسوسه را در کودکان ایجاد می کنند، مثل بادبادک! مثل بادکنک! چرا؟ شاید وقتی بچه با بادکنک بازی می‌کند، شوق پرواز را حس می‌کند، شید سبکبالی و رهایی بادکنک است است که او را سر ذوق می‌آورد. بچه‌ها دنیای خودشان را دارند. دنیای صاف و صادق و زیبا. از تمام زیبایی‌های عالم لذت می‌برند. لذت‌شان جوری است که مایه رشک بزرگان می‌شود.

بچه‌ها به انتظار عید هستند. از سیما و چهره‌شان این انتظار را می‌شود فهمید. ما هم همراه‌شان هستیم. عید را منتظریم. قرار است، ‌این عید هم، مثل عیدهای پیشین، به دید و بازدید برویم و شادی و شادمانی‌ها را باهم تقسیم کنیم. عید را با بهار دل‌هامان رنگ‌آمیزی کنیم.

پیام‌آوران دانش و آگاهی


میهمانان عزیزی داشتیم. دانشجویان معماری دانشگاه پیام‌نور سمنان. با اشتیاق آمده‌بودند، برای دانستنِ بیشتر درباره بافت‌تاریخی سمنان. بیشترشان بومی بودند و آشنا به جغرافیای شهر. نعمتی است این اشتیاق. کنجکاو بودیم، آیا، این جستن و دانستن از بهر تکلیفِ درسی است و نمره یا نه. و چه زیبا بود وقتی شنیدیم که جستن‌هاشان فقط برای آگاهی بیشتر خودشان است و بس. می‌خواهند شهر را بشناسند و در آینده بتوانند ثمر بیشتری به شهر بدهند. می‌خواهند حس مکان داشته‌باشند و شهر را چون خانه خود بشناسند.

هوشیار بودند و کنجکاو. در پی تقلید گِل و خشت نبودند،‌مشتاق جوهر زیبایی معماری اصیل می‌گشتند. می‌دانستند و صریح می‌گفتند چندان رضایتی نخواهند داشت اگر در بافت تاریخی سمنان در وضعیت موجودش زندگی کنند. می‌دانشتند و راست و درست می‌گفتند در پی رمز تعالی آن معماری هستند. معماری‌ فاخری که «آسایش» و «آرامش» از نخستین اصولش بود. این فرهیختگان می‌دانستند که ما ریل معماری اصیل را ترک کرده‌ایم و در بیابان دنبال برهوتی هستیم که خود نمی‌دانیم چیست. آمده‌بودند بدانند روش‌های شناخت را تا رمز و راز و گوهر پایدار آن معماری را دریابند.

باهم عهد بستیم در این راه باهم بکوشیم. آن‌چه می‌دانیم در طبق اخلاص قرار دهیم و آن‌چه نمي‌دانیم به کمکِ هم بیاموزیم. عهد بستیم پایدار و پیگیر باشیم و یافته‌های هفتگی خود را باهم سهیم شویم. انشاالله.

نخستین شکوفه‌ها


اولین شکوفه‌ها را در بافت می‌بینیم. نوید واقعی بهار. لطافت زندگی و شادابی خلقت. هشیار باشیم، بهار می‌آید. به استقبالش برویم. کوچه را آب‌و جارو کنیم، «نفس یار می‌آید»!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *