قلب تاریخی سمنان – شماره ۲۶

قلب تاریخی سمنان26

قلب تاریخی سمنان – شماره ۲۶

نوشته شده در نویسنده 1047

شماره ۲۶، چهارشنبه، ۲ اسفند ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
سلیقه و شهر


سلام،

در روزگاری نه چندان قدیم، چهل‌سالِ پیش، در کلِ کشور عزیزِ ایران، سه دانشکده معماری و شهرسازی وجود داشت: دانشگاه شهیدبهشتی (ملیِ آن زمان)، دانشگاه تهران و دانشگاه علم و صنعت. امروز بیش از ۲۵۰ واحد آموزش معماری و شهرسازی در کشور به آموزش جوانان مشغولند. این آمار محل مناقشه هم هست.

با احتسابِ مقاطع مختلف تحصیلی بصورت جداگانه، تعداد این واحدها به حدود ۴۲۰ می‌رسد. این تعداد دانشجوی عزیزِ معماری و شهرسازی چگونه وارد فضای حرفه‌ای خواهندشد؟ آیا تعداد زیاد دانشکده‌ها و رشته‌های معماری و شهرسازی امرِ مثبتی است؟ آیا ما توان آموزش درست این تعداد دانشجو را داریم؟ استاد و فضای لازم برای این عزیزان فراهم است؟ و . . .

پاسخ این سوال‌ها هرچه باشد، نافی این حقیقت نیست که بالاخره شمار بسیار بزرگی از فارغ‌التحصیلان معماری در این سال‌ها وارد عرصه کار و اداره می‌شوند. طبیعی است همه این فارغ‌التحصیل‌ها، لزوما، «معمار» یا «شهرساز» نمی‌شوند، همان‌گونه که تمام فارغ‌التحصیل‌های رشته حقوق هم قاضی نمی‌شوند، ولی به هرحال در هر اداره و سازمانی هم که بروند، خواسته و ناخواسته، هوای معماری را وارد شهرهای ما خواهند نمود.

الان در شهرهایی چون همدان و قزوین که دانشکده‌های جاافتاده‌ای دارند، حضور این عزیزان را احساس می‌کنیم، هم در ادارات و مدیریت‌ها و هم در نمای خانه‌ها و خیابان‌ها. نمونه‌هایی از معماران و شهرسازانی داریم که پست‌های مهم مدیریتی شهر توسط ایشان اداره می‌شوند. در یکی از شهرهای معتبر شمال‌غرب کشور، فرماندار شهر دکترای شهرسازی دارد.

این حضور و هوای تازه در شهرهای ما، قطعا در سیمای شهر تاثیر خواهد گذاشت و دیر یا زود بحث‌های مهم شهرسازی وارد ادبیات مدیریت شهر خواهدشد. در آن روزها، که زیاد هم دور نیست، شهرهای ما با ترکیبی از معماران و مهندسان در بدنه اجرایی و کارشناسی مواجه خواهندبود.

بدین ترتیب، می‌توانیم امیدوار باشیم دانایی اصیل معماری و شهرسازی ایرانی که سبب‌ساز بوجود آمدن شهرهای زیبای تاریخی ما بوده، مجددا شکفته شود و ما به دوران اوج هنری و معماری برسیم. ایرانِ ما چنین استعداد بزرگی را دارد و حتما، با ورود نسل جدید معماران و شهرسازان به بدنه اجرایی شهرها چنین وضعیتی را شاهد خواهیم‌بود. سمنان از جمله شهرهایی است که آینده زیبایی را انتظار می‌کشد. با داشته‌های امروزی، ‌و با تکیه بر غنا و صلابت تاریخی، سمنان یکی از زیباترین شهرهای ایران خواهدشد، با چشم‌اندازی از کوهستان در شمال و فراخنای کویر در جنوب.

محله، تکیه،‌ توپخانه


گفته‌ می‌شود «اربیل» (عراق) یکی از قدیم‌ترین شهرهایی است که در آن سکونت مستمر و دائم وجود داشته و دارد. تاریخ شهر به حدود ۴ هزار سال پیش می‌رسد. این شهر حدود ۱۴۰۰ سال، از ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۰۰ سال پس از میلاد، تحت حکومت امپراتوری آشور بود. و سال‌ها و سده‌ها بعنوان بخشی از سرزمین آشور تحت حکومت‌های پارس، یونانی، پارت و ساسانی قرار داشت.

در دوره ساسانیان، این شهر مورد مناقشه بین ایران و روم بود. در قرن‌های اول و دوم پس از میلاد، ساکنان شهر به مسیحیت می‌گروند و تا اوج سال‌های قرون وسطی، شهر به عنوان مرکز «مسیحیت سریانی» باقی می‌ماند. کلیسای بزرگ آشور در این شهر قرار داشت. در سده‌های میانه شهر در حکومت امویان، عباسیان، و سلجوقیان قرار گرفت و سپس تحت حکمرانی «اتابیگ»ها که ریشه ترکمن داشتند، در آمد. این شهر که زادگاه مورخ و دانشمند بزرگ جهانِ اسلام، «ابن خلدون» است، زندگی در حکومت ایلخانیان، جلایریان، قراقویونلو و آق‌قویونلو را هم تجربه کرده‌است. درسال‌های میانه، «اربیل» پل بازرگانی مهمی بین بغداد و موصل بود. امروز هم چنین نقشی دارد.

معماری شهر، معماری جالبی است. شهر قدیم بر روی تلی تاریخی قرار دارد که در دوره سلطه عثمانی در قرون وسطی ساخته شده. این تپه را «قلعه اربیل» می‌نامند و دربرگیرنده هسته مرکزی شهر تاریخی است. بخش‌های تازه‌ساخت شهر در اطراف این مرکز شکل گرفته‌اند. قلعه، بین ۲۵ تا ۳۲ متر از کناره‌ها بلندتر است.

شکل تپه تقریبا بیضی است که قطر بزرگ آن ۴۳۰ متر و قطر کوچکش ۳۴۰ متر است. چیزی کمی بیش از ۱۰ هکتار مساحت دارد. ادعا می‌شود قدیمی‌ترین زیستگاه جهان است که سکونت در آن قطع نشده‌است. البته تاریخ شهر به حدود ۷ هزار سال پیش می‌رسد، ولی از ۴ هزار سال پیش محل سکونت دائم بوده‌است. در اثر توسعه‌های شهری دهه‌های اخیر، بخش‌هایی از ابنیه داخل قلعه از بین رفت. در سال ۲۰۰۷، «کمیسیون عالی احیای قلعه اربیل» با هدف مرمت و احیای قلعه تشکیل شد.

از آن زمان به این سو، پژوهش و کاوش‌های باستان‌شناسی و تاریخی در داخل و بیرون قلعه با کمک تیم‌های متعدد داخلی و بین‌المللی انجام شده‌است. مسجد «ملا افندی» از شاخص‌ترین بناهایی است که در داخل قلعه سرپا است و مورد استفاده قرار دارد. در طول تاریخ، قلعه به سه بخش یا «محله» تقسیم شده: از شرق به غرب «سرای»، «تکیه» و «توپخانه». سرای محل اشراف است،‌ تکیه بخاطر اسکان دراویش این نام را گرفته و توپخانه هم محل سکونت و کار صنعتگران و کاسب‌کارها است.

زمستان به سر می‌آید!


زمستان هم یکی از فصل‌های خدا است. می‌آید و می‌رود. نه بهتر از فصل‌های دیگر است نه بدتر. ماییم که این یا آن فصل را بیشتر دوست می‌داریم، در ذاتِ هستی، همه فصول و گردشِ آن‌ها لازمه طبیعت و حیات هستند. در زبان روسی مثلی است که «هیچ فصلی بد نیست!». روس‌ها با این ضرب‌المثل ترانه‌ای ساخته‌اند که ورد زبان کوچک و بزرگ است.

زمستانِ امسال هم دارد کوله‌بارش را جمع می‌کند؛ می‌رود و زیبایی‌های سپیدش را با خود می‌برد. اطراف سمنان، مثل بسیاری از نقاط میهنِ شریف‌مان، زیبایی‌های زمستانی غریبی دارد. مثلا جاده ۶۵ کیلومتری سمنان به فیروزکوه از آن جمله است. در پیچِ «سرانزا» کنار و پایین‌دستِ قلعه‌ای کوهستانی، آبی جاری است و درختانی بر کنارش. سنگ و صخره‌های کوه هم پشتوانه‌اش. اگر از این پیچ، راه به جنوب ببرید و به سمتِ «پیرده» و «گاه ده» بروید، با زیبایی‌های بکر طبیعت خدا آشنا می‌شوید. زیبایی‌هایی که هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.

این منطقه به گیاهان دارویی و از جمله به «باریجه» هم معروف است. گیاهی که می‌گویند خیلی خاصیت دارد. عسل باریجه هم از آن عسل‌های معروف است. سرانزا، اطراف سمنان است، جزو استان سمنان نیست،‌ از قلمرو استان تهران بشمار می‌آید (ولی چه باک! تمام ایران سرای من است).

اگر گذارتان به آنجا افتاد، به خواربارفروشی برِ جاده هم سری بزنید. اسمش را نمی‌آوریم که نگویند تبلیغش می‌کنیم، ولی اگر سری بزنید خواهید دید چه لبنیات و فراورده‌های خالص و خوبی دارد. عسل باریجه هم دارد. خوشمزه و ناب. این مغازه، احتمالا پاتوق کوهنوردان و طبیعت‌گردها هم هست. در مغازه‌اش پریموس‌های سفری و وسایل کوهنوردی دیده می‌شود. دکانی در جاده‌ای نه‌چندان اصلی و این‌همه تازگی. خدا خیرش دهد.

پیاده در شهر


چندسال بیشتر نیست که مردم به پیاده‌روی تشویق می‌شوند. در روزگاری نه چندان قدیم، پس از جنگ جهانی دوم و رونق اقتصاد پس از جنگ در آمریکا، داشتن ماشین شخصی یک الزام بود. آن دوره در آمریکا به «دوران وفور» معروف است. کارخانجاتی که برای جنگ تولید می‌کردند، خطوط تولید گسترده خود را به تولید نیازهای دوران صلح اختصاص دادند. تولید فراوان بود و جامعه مشتاق.

خیابان‌های شطرنجی با خانه‌های بزرگ و دور از هم حاصل این دوره است. ماشین‌های آمریکایی، ماشین‌های بزرگ و پرقدرت، و طبیعتا پر مصرف بودند،‌ مثل شورولت و کادیلاک و غیره. ولی امروز چه؟ روزگار سخت شده‌است. هم انرژی گران شده، هم مردم چاق شده‌اند و بیماری‌های عجیب و غریب ناشی از کم‌تحرکی به سراغشان آمده. در انگلستان حدود ۷۳ درصد از مردم از چاقی رنج می‌برند و به همین خاطر نهضتِ تشویق مردم به پیاده‌روی در شهر و خانه شکل گرفته‌است. تبلیغات وسیعی می‌شود تا مردم حتی از آسانسور استفاده نکنند و از پلکان برای ارتباط عمودی در خانه و اداره استفاده نمایند.

و چنین است که نقشه‌های خانه ها و ادارات و اماکن عمومی، یواش‌یواش در حال تغیر کردن است. پله‌ها دیگر کم‌عرض و بلند نیستند، عریض و راحت هستند. انگار فقط برای ارتباط عمودی نیستند، می‌شود کنار یا رویشان نشست و با همسایه گپ زد. در برخی فضاهای عمومی زیر صفحه پله‌ها تجهیزاتی گذاشته‌اند که با گام‌گذاشتن روی آن‌ها موسیقی بوجود می‌آید، انگار روی کلیدهای پیانو یا اُرگ راه می‌روید. دنیا قبول کرده که پیاده‌روی یکی از الزامات سلامت است.

دانشگاه سمنان


دانشگاه سمنان به عنوان بزرگ‌ترین دانشگاه جامع و مادر استان متولی نظارت و ارزیابی آموزش عالی استان می‌باشد .از زمانی که اولین مرکز آموزش عالی در شهر سمنان فعالیت خود را آغاز کرد، بیش از ۳۸ سال می گذرد. «مدرسه عالی تکنولوژی سمنان» به عنوان اولین مرکز آموزش عالی در سال ۱۳۵۳ در سمنان بنا شد. این مرکز آموزشی عالی به صورت هیات امنایی، با زیر بنایی بالغ بر ۵۰۰۰ متر مربع در ۷ رشته کاردانی با ۵۸۰ دانشجو فعالیت خود را آغاز کرد

. فعالیت این مرکز به همین صورت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که تصمیم به گسترش فعالیت‌های این مدرسه عالی گرفته‌شد. در همین راستا، این مرکز در دو رشته کارشناسی الکترونیک و عمران دانشجو پذیرفت و با توسعه نسبی در سال ۱۳۶۷ به «مجتمع آموزش عالی سمنان» تبدیل شد و نهایتا، سال ۱۳۷۲ سالی بود که این مجتمع با گسترش ملموس وچشمگیر فعالیت‌های خود، از جمله افتتاح دانشکده‌های مهندسی‌، تربیت دبیر و دامپزشکی به «دانشگاه سمنان» ارتقاءیافت .

در حال حاضر دانشگاه سمنان با داشتن بیش از ۸۰۰ هکتار فضا، چهار پردیس با عناوین «پردیس فنی»، «پردیس علوم پایه»، «پردیس علوم انسانی» و «پردیس علوم وفناوری‌های نوین»، ۲۵ دانشکده و ۲ آموزشکده، دو پژوهشکده،۹ گروه پژوهشی فعال، یک پارک علم وفناوری، مرکز رشد واحدهای فناور،۳۲۰ عضو هیات علمی ثابت، بیش از ۱۵۰۰۰ دانشجو در ۵۵ رشته دکتری، ۹۵ رشته کارشناسی ارشد و۶۰ رشته در مقطع کارشناسی و ۲ رشته کاردانی به یکی از دانشگاه‌های بزرگ ایران تبدیل شده‌است .

در کوچه‌های بافت


کسب‌وکار از الزاماتِ زندگی است. برای درآوردن پولی و خرید نانی، کسبِ حلالی باید و همتی عالی. چند وقتی است بافت مامن بساطی‌ها و فروشندگان دوره‌گرد شده‌است. ظاهرا با برنامه‌ای اندیشیده‌شده و زمان‌دار. از ظروف پلاستیکی و لباس بچه گرفته تا تربچه نقلی و کدو قلقلی. جماعت کاسب و فروشنده از سمنان و اطراف برای درآمدی حلال بساط خود می چینند و دخلی پر می کنند و راضی به رضای خدا به خانه برمی‌گردند.

این‌که کالا و جنس را به قیمت می‌فروشند یا نه، خود دانند و خدایشان. مهم آن است که اینان مهمانان بافت هستند باید با گشاده‌رویی میزبان مواجه باشند، و در مقابل، احترام بافت و میزبان را نگه‌دارند. که انشاالله چنین است. گاه در این بازار مکاره صحنه‌های جالبی را می‌توان شکار کرد. مثلا کاسبی زحمتکش که آفتابِ یله بهمن‌ماه را برای چُرتی کوتاه بر روی وانت‌بار به فروش چند‌کیلو بیشترِ میوه ترجیح می‌دهد. خوابش را آشفته نکنیم!

از زبانِ بچه‌ها

 

«بسم‌الله الرحمن الرحیم
مدرسه ما یک جشنِ قرآن گرفتند. مدیر مدرسه کلاس سومی‌ها را به جشنِ قرآن دعوت کرد. ما را دعوت کردند. بخاطر اینکه چند نفر از بچه‌ها بازی‌گری می‌کردند و یک نفر قرآن می‌خواند. آن‌هایی که بازی‌گری می‌کردند، به نامِ نوید، حمیدرضا، جواد؛ و کسی که قرآن می‌خواند، علی بود. علی سوره آیت‌الکرسی را خواند، و بعد من و دوستم جایزه‌ها را آوردیم. وقتی مدیرها آمدند و صحبت کردند و جایزه‌ها را دادیم، جشن قرآن تمام شد و بعد به درس و مشق خود رسیدیم».

«بسم الله‌الرحمن‌الرحیم
من دوست دارم در زمین ۴ متری فوتبال بازی کنم. من زمین چمن را دوست دارم و می‌خواهم در زمین چمن بازی کنم. ما وقتی که می‌خواهیم فوتبال بازی کنیم، اول ورزش می کنیم و بعد فوتبال. ما به این خاطر ورزش می‌کنیم که سرحال شویم تا خوب بازی کنیم. ما وقتی‌که ورزش‌مان تمام می‌شود، توپ را وسط زمین چمن می‌گذاریم. من‌ می‌خواهم وسایل ورزشی پشت خانه خودم بگذارم. من می‌خواهم با وسایل های ورزشی بزرگ کار کنم تا بتوانم قوی‌تر شوم، و هم بتوانم بلندتر بپرم تا بتوانم بسکتبال هم بازی کنم و حتی بازی‌های دیگری بکنم».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *