فضاهاي معماري موزه
فضاهاي معماري موزه
گلرخ اسکویی
۲۸ شهریورماه روز جهانی موزه است.
آيا كسي متوجه اين روز میشود؟ اصلاً روز جهاني يا ملي موزه يعني چه؟ به چه درد ميخورد؟ غير از اينكه مراسمي خشك و بيروح و بي تأثير از طرف «كارمندان» برگزار شود و هزينهاي شود؟ كه چي؟
اصلا خود موزه به چه درد ميخورد؟ كشور به موزه چه نيازي دارد؟ – اگر نگوييم چه اعتقادي؟! اين چه مرض و دردي است كه اين همه هزينه ميكنيم ساختمانهاي پرخرج ميسازيم پولهاي كلان براي حراست و نگهبانياش ميگذاريم كه اشيايي را در سالنهاي به دور از چشم مردم نگهداريم. كه چي؟ از خيل فارغالتحصيلان مدارس و دانشكدهها بپرسيد كدامشان در طول دوازده يا بيست سال تحصيلشان به موزه رفتهاند؟ تازه، اگر رفتهاند چه كردهاند؟ چه ديدهاند؟ چه فهميدهاند؟ چه حاصلي گرفتهاند؟
اين مرض موزهداري را ما از كجا گرفتهايم؟ وقتي روش و انگيزه استفاده از موزه را نداريم، اين همه تشريفات براي چه؟
پايگاه تحقيق
موزهها، در جهان متمدن، پايگاههاي تحقيق هستند. بخش پژوهشي و پشتوانه تحقيقي و آموزشي موزهها پشتوانه رسالهها و تذكرههاي علمي است. همين پشتوانه است كه اهميت دارد نه صرفاً خود اشياء و ويترينها. اين همه جماعت ميروند و لوحها و سنگنوشتهها را ميبينند. نه ميتوانند بخوانند؛ و نه اگر بخوانند ميتوانند از اصل موضوع سر درآورند. موزه، در اساس، مكاني است براي فرهيختگان و يا دانشطلبان و آگاهي جويندگان.
موزه، در قاموس صحيح خود نوعي آزمايشگاه است. دانشجويان را مي برند به موزه و كلاس درس را در كنار اشياء برگزار ميكنند. تا آنها تجسمي روانتر و عينيتر از موضوع درس داشته باشند. هنرجو با معلم و مربياش ميرود به موزه و تابلوهاي متنوع قرباني كردن اسماعيل را از ديد رافايل و وروبليف و ديگران ميبيند تا تفاوت نگرشهاي حاكم در دورههاي مختلف نسبت به انسان را بشناسد. اين نوع شناختنها را دركتابها نمي شود يافت حتي در شبكههاي ديجيتالي هم. اما در موزه اين امكان هست كه آدميزاد «حس» كند دوره و زمانهاي را.
موزه بايد فضاي لازم براي اين جمع شدنها و با هم ديدنها داشته باشد. فضا بايد نوعي فضاي آموزشي باشد تا فضاي تشريفاتي و حريمدار.
پشتوانه
در يك جايي از اين عالم، موزهاي ديدم با موضوع نان! راهنماي موزه توضيح ميداد كه قحط و غلاي دوران جنگ دوم، و اينكه نان چه نعمتي است و ما قدرش را نميدانيم، باعث شد اين موزه را بسازيم. نمايشي از سير تكاملي نان از ابتداي «پخته شدن»اش در تاريخ تا به امروز؛ و تغييراتي كه در شكل و محتوا كرده. در كنار اين موزه، «پژوهشگاه نان» قرار دارد، و كارش تحقيق مداوم است در محتواي نان و روشهاي به حداقل رساندن ضايعات و دور ريزيها و تقويت جوهر غذايي آن.
موزه اگر پشتوانهاي براي مباحث جديد و يافتههاي نوين نباشد عملاً دور ريختن سرمايه است و عوامفريبي. درست است كه ما به اشياء نياز داريم، و بايد حفظشان كنيم (كه شايد محققي اروپايي بيايد و لازم باشد چيزي را نشانش دهيم)، ولي اين كارها را ميتوانيم با هزينه كمتري انجام دهيم. در انبارهاي تميز و مطمئن. دستهبندي شده و كدگذاري شده!
فضاهايي از قبيل مركز اسناد، انتشارات، كتابخانه و سالن مطالعه از نخستين نيازهاي فضايي موزه هستند. سالن نمايش موزه در اين ارتباط حكم اتاق آزمايشگاه براي فضاي تحقيقاتي دارد.
ترويج و تبليغ
موزه، به هرحال، وظيفه عمومي كردن دانش را هم دارد. مردم طالب آموختن و شناختن را حتي اگر دانش اوليه لازم را هم ندارند، ميتوان و بايد در موزهها پذيرا بود. اما نوع استقبال از اين بازديدكنندهها با ديگران متفاوت است. فضاي موزه، براي چنين مخاطبيني بايد فضايي باز و كمتر رسمي باشد و امكان تمدد ناخواسته براي آنها فراهم باشد. نمايشهاي ديجيتالي و تركيبي با استفاده از جاذبههاي تصويري از اين گونه نيازهاست. موزه بايد به سالنها و كنجهاي كوچك و جمعوجور نمايش فيلم و اسلايد مجهز باشند و سيركولاسيون فضايي چنان بايد باشد كه مخاطب «زود رنج» و غير حرفهاي در مسير اين امكانات قرار گيرد و از ساختههاي تصويري سهلالهضم درباره موضوعات موزه بهره بگيرد. امروزه وسايل مدرن نمايش از الزامات اوليه موزههاست.
حجم
ينتا، موزه حجمي است صلب و سنگين و بسته. اين صلابت هم مرده ريگي است از تصور ديرين در مورد موزه، كه آن را صندوقچه اسرار تاريخ، فقط، ميشمارد، هم ناشي از الزامات امنيتي و ايمني است. ولي آيا اين سنگيني و صلبي حجم، در جهان امروز، به جلب و جذب بازديدكننده كمك ميكند؟ الزامات امنيتي و ايمني موزه اجتبابناپذير است، ولي با وجود تكنيكهاي پيشرفته امروزي امنيت فقط با ديوارهاي كلفت و درشت حاصل ميشود؟ اگر هم چنين است، آيا تمام بخشهاي موزه چنين الزاماتي دارند؟ فضاي ورودي و فيلتر پيشورودي، سالن و سرسراها، فضاهاي پشتيبان موزه از قبيل كتابخانه و سالنهاي نمايش هم بايد اين چنين در محاصره تفكر و ابزارهاي امنيتي باشند؟
برعكس؛ موزه بايد پاتوق آگاهيجويان و پژوهشگران شود. باستانشناسان و پژوهشگران ما بايد در سالنهاي اصلي و كناري موزهها بلولند و راحت باشند و جماعت بازديد كننده بيايند با همين اعاظم از يافتههاي خود و رقبايشان بپرسند. چنين فضايي بايد تا حد ممكن شفاف و پذيرا باشد. نهايت برونگرايي را ميتوان براي اين فضاها پيشبيني نمود.
فضاي واقعا عمومي
بسياري را عقيده بر اين است كه دكان و مغازههاي و دكههاي خردهفروشي، مهمترين فضاهاي زنده در شهر هستند و سبب تحرك و زنده بودن فضاهاي اطراف هم ميشوند. حداقل فضاهاي خرده فروشي كه موزهها در دل خود يا چسبيده به خود داشته باشند، خردهفروشي محصولات فرهنگي خود موزه و پاتوقهايي مثل كتابفروشي و چايخانه است. اين فضاها نيز بايد از بخشهاي اصلي موزهها شمرده شوند.
منابع:
روزنامه اعتماد ملی، شماره ۳۷۷، پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۶، صفحه معماری (ص ۷)
کلید واژه:
معماری، موزه، میراث فرهنگی، فضا