سیرافنامه -شماره ۲۰
بهروز مرباغی
سلام،
اندك اندك، اندك اندك، جمع مستان ميرسند، نازياران، گلعذاران، ميرسند. . . .
سيراف، كم كمَك خود را براي ديدار ياران آماده ميكند. فصل ديد و بازديدهاي سيراف شروع شده است. خنكاي دلنشين هوا، در فصلي كه غالب استانهاي ميهمنمان را سرما ميسوزاند، محمل خوبي براي سفر به جنوب، از جمله سيراف است. آنان كه طرف قراردادي هستند و وظيفهاي براي انجام در منطقه دارند، امروز و فردا ميكنند تا هرم گرما و شدت شرجي بگذرد و پس آنگاه عزم سيراف كنند و منطقه كنند. آنان كه قصد ديدار فاميل و يار دارند، صبر مي كنند تا هوا خنك شود، خانوادههاي ميزبان هم كه گرما را بهانه كردهاند و راهي شيراز و مشهد شدهاند برگردند، و پس انگاه رو به سيراف مينهند. مديران و مسئولان دولتي هم پايیز را فصل خوبي براي بازديد از سيراف و منطقه تلقي ميكنند چون، هم پيمانكارها همه سركارند و هم فرصتي است براي جمعوجور كردن فعاليتهاي نيم سال اول مالي و تدبير نيمه باقي مانده. باغدران و مزرعهداراني هم كه دل به رويش وجب خاكي دارند كه گوجه ترش و شيرين خوشمزه بار ميدهد و خيار سبز و لوبيا و ديگر محصلاتف فصل كارشان همين پاييز است و زمستان. همه در سيراف هستند و مشغول كار و زندگي.
به رسم ايرانيان پاك و خوش سليقه، شهر را تميز ميكنيم. غبار رخوت را بر ميگيريم و آماده ديدار ياران ميشويم. مدرسههامان همه دايرند، دو ماه از سال را گذراندهاند، كم كم به فكر امتحانات ثلث و نيمه هستند و همه به آرامش و نظافت نياز مبرم دارند. پاكيزگي، عين ديانت است. پاكيزگي عين زندگي است. پاكيزگي عين سلامت و شادابي است. در اين روزها كه شبح بيماري آنفولانزا همه عالم را گرفته، در كشور خودمان، به گفته وزير بهداشت، حدود يك ميليون نفر را آلوده كرده، با پاكيزگي ميتوانيم اين مصيبت را كنترل كنيم.
مهمان
ابوالفضل راغ: روز جمعه ۶ آذرماه، مهمانان زيادي به سيراف آمدند. روز خوبي بود. بچهها كمك كردند تا بازديد كنندگان عزيز بتوانند با رضايت خاطر از ديدهها و شنيدههايشان شهر ما را ترك كنند. با زوجي جوان كه مهمان ما بودند گفتگوي كوتاهي كردم كه ميخوانيد:
به سيراف خوش آمديد. لطفا خودتان را براي خوانندههاي ما معرفي بفرماييد.
– حسن شريفي هستم. اهل تهران. دانشآموخته دانشگاه اميركبير. دكتراي مهندسي شيمي دارم. الان هم در پالايشگاه جم، سرپرستي مهندسي فرايند هستم.
– من هم رزا بشردوست هستم. فوق ليسانس مهندسي شيمي از همان دانشگاه دارم و كارمند مهندسي سازه.
خوشحالم. از سيراف بگوييد، لطفا!
– ح.ش.: ميدانم كه بندري است باستاني. در دوره شكوفايي خود، از قطبهاي بزرگ تجاري دنيا محسوب ميشد. همين امر سبب گرد آمدن مردم در اين منطقه و شكلگيري تمدني قديمي شده بود. فكر ميكنم قدمت شهر به حدود ۴ هزار سال برسد.
ر.ب.: شواهد نشان ميدهد كه سيراف، نه تنها شهري بزرگ، بلكه شهري آباد و بسامان نيز بوده است.
از تجربه ديدار خودتان از سيراف بگوييد.
– ح.ش.: از مردم خونگرم سيراف تشكر ميكنم كه مهربانانه ما را پذيرفتند. از شما و دوستان شما كه وقت و حوصله خود را بيدريغ براي ما صرف كرديد ممنونم.
ر.ب.: آرزو ميكنيم از اين دوستان جوان بخوبي و شايستگي قدرداني شود، مثلاً در ارتقاي آموزشي و دانايي شان همت كنند. مسئولان بايد هم قدر سيراف را بدانند هم قدر اين بچهها را. نعمتي هستند اينها.
توصيه و پيشنهادي داريد؟
– حق اين است كه اين بندر باستاني و مهم از فراموشي بدرآيد و نه تنها براي سيراف و منطقه بلكه براي تمام ايرانيها شناسانده شود. سيراف بايد مركز بازديد و تلاقي انديشه ايران و جهان شود. سيراف را بايد به ثبت جهاني رساند و بازيد خارجيها از آن را تشويق و تسهيل نمود.
ر.ب.: و به همين خاطر، انشاالله بايد تلاش شود كه اين شهر قديمي هر روز آبادتر و پر رونقتر از پيش بشود.
سپاسگزارم. به اميد ديدارهاي آتي.
آرتاويل
ايران ما زيباست. ايران ما كشوري باستاني و ريشهدار است. جاي جاي ايران نشانهايي از ديرين زمانها دارد. جيرفت، ريشهر، شوش، شهر سوخته، اردبيل، يزد و . . . .
نگاهي مياندازيم به اردبيل. به نقل از نشريه ماهان شماره ۲۷:
«غالب صاحبنظران نام قديمي شهر را آرتاويل و از ريشه اوستايي ميدانند. اين نام از تركيب دو كلمه «آرتا» (به معني مقدس كه در فارسي ميانه تبديل به «ارد» شده ماند اردشير) و «ويل» تشكيل شده است. امروزه در مناطق تالش نشين استان، هنوز هم به اردبيل، «اردويل» ميگويند كه به معني شهر مقدس است».
«اردبيل از شهرهاي كهن ايران است كه حدود ۵۰۰۰ سال قدمت دارد. در لوحههاي گلي سومريان به صورت آرتا ثبت شده است كه خود قدمت شهر را تا ۵۰۰۰ سال ميرساند. اين شهر در زمان حكومت بنياميه مركز حكومت آذربايجان و در زمان بنيعباس مركز قيام بابك خرمدين بوده است. در دوران باستان نيز كه ايران به چهار ولايت تقسيم شده بود، اردبيل مركز باختر، شامل آذربايجان، ارمنستان و آران بوده است. اما در زمان تيموريان و صفويان، نهضت تشيع و جنبشهاي سياسي ايران از اين شهر برخاست. اردبيل در زمان صفويان آباد گرديد و به اوج اعتبار، عزت و عظمت خود رسيد، اما با انقراض اين سلسله در پيشامدها و تحولات تاريخي دوره نادرشاه و اوايل قاجار و بخصوص با ورود قشون روسيه به ايران و حوادث دوران مشروطيت، از رونق و اهميت افتاد. از آثار تاريخي اردبيل كه برخي به دوره پيش از اسلام ميرسد، ميتوان از دهكده آتشگاه، شهر هير، شهريور، و مسجد جامع اردبيل نام برد. اين مسجد بزرگترين و قديميترين مسجد اردبيل است».
اعضاي جديد كميته ميراث جهاني
يونسكو: هفدهمين نشست عمومي نمايندگان كشوري «كنوانسيون ۱۹۷۲ ميراث جهاني» بيش از نصف اعضاي ۲۱ نفره كميته ميراث جهاني در جريان نشست دوسالانه خود كه از ۲۳ تا ۲۹ آكتبر در مقر يونسكو در پاريس برگزار گردید، را تغيير داد. اعضاي جديد براي چهارسال آينده انتخاب شدند. انتخابشدههاي جديد عبارتند از نمايندگان كامبوج، اتيوپي، استوني، فرانسه، عراق، مالي، روسيه، آفريقاي جنوبي، سوئيس، تايلند و امارات متحده عربي. اين كشورها به استراليا، بحرين، باربادوس، برزيل، چين، مصر، اردن، نيجريه و سوئد پيوستند. اعضاي كميته هر سال تشكيل جلسه مي دهند و درخواستهاي رسيده براي ثبت اثر در ميراث فرهنگي و طبيعي جهاني را بررسي و تصميمگيري ميكند. كميته، همچنين، وضعيت حراست از آثار ثبت شده قبلي ميراث جهاني را در نشستهاي بررسي و نظارت ميكند. جلسه بعدي كميته در اوايل مرداد ماه سال آينده در برازيليا، پايتخت برزيل تشكيل ميشود.
منظر فرهنگي
منظرهاي بسيار متنوعي در جهان وجود دارد كه نشان دهنده اقاليم مختلف هستند. اين منظرها در تركيب با انسانها، رابطهاي مستمر و يگانه بين انسان و محيط اطراف او برقرار مينمايد. محوطههاي مختلف فنون خاص خود براي استفاده از محيط و ضمانت تداوم و پايداري تنوع بيولوژيكي دارند. علاوه بر اين، باورها، و عادات سنتي و هنري نيرومند مردم كه با تفكر و ذهن آنان تركيب ميشود، رابطه روحي استثنايي مردم با طبيعت تجسم ميبخشد. بهخاطر شناسايي و پاسداري تنوع گسترده مناسبات متقابل بين آدمها و محيط و آثار بجامانده از فرهنگهاي از بين رفته، در جهت تقويت فرهنگ سنتي زيستي اين محوطه را به «منظر فرهنگي» تبديل ميكند كه در فهرست آثار ميراث جهاني به ثبت ميرسند.
اين محوطه تنوعي از مناظر كوهستاني، باغها، امكنه مقدس را شامل ميشوند كه آزموني براي توسعه اجتماعي واقعي و سرزندگي روحي و ذهني جوامع بشمار ميروند. اينها بخشي از هويت ما را تشكيل ميدهند. تاكنون ۶۶ محوطه جهاني در اين فهرست به ثبت رسيدهاند. از ايران، متأسفانه، نامي در اين فهرست ديده نميشود. ايتاليا با شش محوطه ثبت شده، غنيترين كشور در اين زمينه است. انگلستان ۴ محوطه ثبت شده دارد. آلمان نيز داراي ۴ محوطه بود كه يكي از آنها امسال (ميلادي) از فهرست خارج شد و اين كشور مثل اتريش، فرانسه، مجارستان و پرتغال داراي ۳ اثر در فهرست جهاني منظر فرهنگي شد.
* در همسايگي ايران، از افغانستان، دره باستاني و منظر فرهنگي «باميان» در فهرست جهاني قرار دارد. ويژگي اصلي اين دره، آثار و تنديسهاي عظيم بودايي آن است كه نشانه تأثير شگرف هنر بودايي قرن اول تا سيزده ميلادي بر مكتب قندهار است. در اين دره منظر فرهنگي، عمارتها و آثار شكوهمندي از دوره اسلامي نيز وجود دارد.
خاطرات
«بسمه تعالي
توفيق بازديد از غرفه سيراف، كه در نمايشگاه كتاب عسلويه بود، در عصر روز عرفه، روز شناخت و خودشناسي را داشتهام. از دست اندركاران نمايشگاه، بخصوص متوليان اين غرفه نهايت تقدير را دارم. آرزوي موفقيت دارم. / (سردار مهندس) شفقت، (استاندار) بوشهر، ۱۸/۹/۸۷»
«بسمه تعالي
شب عيد سعيد قربان اين افتخار نصيب بنده شد تا از نمايشگاه نگين خليج فارس ديدن نمايم كه در اين ديدار از غرفه سيراف ديدن نموديم. بسيار زيبا و ديدني بود. لازم ميدانم از همه دست اندركاران اين غرفه تقدير و تشكر نمايم. موفق باشيد. / گنجي، امام جمعه بخش عسلويه، ۱۹/۹/۸۷»
«با سلام
بسيار جاي قشنگي است، و بسيار باعث افتخار ايرانيان است. فقط حيف و صد حيف كه سازمان گردشگري به اينجا رسيدگي نمي كند و متأسفانه به طرز فجيع و تأسف آميزي اين آثار تمدن ما در حال تخريب و دزدي ميباشد. سيراف آئينه خليج فارس سيراف گنجينه خليج فارس. / بشري كريمي، ۶/دي/۸۷»
بنويسيم برگي از تاريخ شهر را!؟
روزنامه «نصيرجنوب»، چاپ بوشهر، به مناسبت نخستين فارغ التحصيلي دانشكده معماري دانشگاه خليج فارس، متني را چاپ كرده، كه تكههايي از آن را باهم ميخوانيم. اين دانشكده، انشاالله معماراني تربيت خواهد كرد كه معماري بوشهر و منطقه را ارتقا بخشند.
اين دانشكده اگر اين چنين كه هست، دوام يابد و فضاي دانشجويي و آموزشي آن چنين بماند كه هم اينك هست، يكي از بسيار معدود كانونهاي اميد بخش تربيت معمار در ايران خواهد بود. . . . . به جرأت ميگويم كه از همين دانشكده معماري بوشهر، از همين دوره اول ورودي ۸۴، حداقل هفت هشت معمار بيرون خواهد آمد و «پريسا چعبي»كه افتخار نخستين دفاع را از آن خود كرد، قطعاً يكي از همينهاست. . . .
از علل اصلي شكفتگي دانشجويان دانشكده معماري خليج فارس، وجود همين بافت تاريخي با ارزش و يگانه است كه با تاسف ميگويم قدرش به اندازه شناخته نشده است. فرصت باشد موضوع را ميشكافم، ولي همين قدر اشاره كنم كه معماري بافت قديم بوشهر، پايههاي معماري نوين ايران را ميسازد، علت پويايي و ديرپايياش هم همين است. باورم اين است كه اگر بافت و بنايي نتواند با فلسفه زندگي امروز كنار بيايد، حتي اگر ارزشهاي ناب معماري هم داشته باشد، حداكثر ميتواند اثري موزهاي باشد كه تا ازش غافل شوي ميميرد. اما بافت بوشهر، تمامي پاسخها براي زندگي امروز را دارد، البته اگر با آن درست برخورد كنيم. اين بماند براي فرصتي ديگر.
استاد راهنماي نخستين فارغ التحصيل، آقاي مهندس شيباني بود كه از نيكان و بزرگان دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي است و دو تن از مدرسان همين دانشكده بوشهر هم، روزي دانشجويش بودهاند. همين كه استادي از دانشكده معماري دانشگاه شهيد بهشتي نخستين فارغ التحصيل معماري بوشهر را راهنمايي كرده، ما را به ياد استادان و بزرگاني از دانشگاه شهيد بهشتي مياندازدكه سنگ بناي اين دانشكده را در بوشهر گذاشتند و سال اول دانشكده را تدريس كردند: آقايان دكتر علي غفاري (رئيس وقت دانشكده معماري دانشگاه شهيدبهشتي)، سركار خانم مهندس زهرا طاقي و آقايان مهندسين نراقي و خویی. من اطمينان دارم كه همه بچههاي ورودي ۸۴، نخستين دوره، ياد اين استادان گرانقدر را هميشه در سينه خواهند داشت.قطعاً شايسته است كه براي ثبت در تاريخ دانشكده معماري دانشگاه خليج فارس، از دكتر عريان رئيس وقت دانشگاه خليج فارس ياد شود كه اشتياق خاصي براي راه افتادن اين دانشكده داشت. از دكتر اسدپور كه نخستين رئيس دانشكده بودند نيز بايد ياد شود، همانگونه كه نام دكتر تاجيك و مهندس محسنيپور، رؤساي امروز دانشگاه و دانشكده كه نخستين دانشنامه دانشكده را امضا ميكنند در دفتر تاريخ دانشكده ثبت خواهدشد.
اما چرا نخستين فارغ التحصيلي اين دانشكده را بايد برگي از تاريخ «شهر» دانست؟ به زعم من، معماري يعني زندگي. معماري همان ساختمان نيست. معماري فراتر از ساختمان است. با اين تعبير، هركجا كه معماري شكوفه كند، زندگي به معني واقعي آن را ميتوان منتظر بود. و در بوشهر اين معماري، با همين دانشكده، (اگر پاشنه به همين روال بچرخد) دارد شكل ميگيرد. معماري بافت قديم بوشهر، در ذات و فرم خود يگانه است، معماران نسل امروز بوشهر نيز ميتوانند سنتی نوین در معماری ايجاد كنند. پس قدرشان را بدانيم، قدر بوشهر را هم بدانيم. مبارك است نخستين فارغ التحصيلي دانشكده معماري دانشگاه خليج فارس.