سیرافنامه -شماره ۹
سلام،
حاج حسن کنگانی، بزرگ ماست. معلم شریف سیراف، عاشق فرزندان دیار، شصت سالگی را تجربه میکند. عمر پربرکتش انشاالله که فزونتر و مستدامتر باشد. روزهای شروع سال تحصیل است، كنارش مينشينيم و كلامي چند از بایگانی وسیع ذهن و دل شریفش را براي کودکان زیبا و ارجمند سیراف يادداشت میکنیم.
معلم ما بهیاد میآورد که وقتی وارد مدرسه شد، کلاس اول، «در سیراف فقط یک مدرسه بود.
دبستان نصوری. دخترانه و پسرانه. مختلط. ۶ نفر یا ۵ نفر دختر بودند و ۳۰ نفر هم پسر». سال ۱۳۳۴ یا ۳۵ بود. حاج حسن یادش میآید که «دو تا از دخترخانمها، فائزه و فوزیه نصوری بودند. یکیشون، خدا رحمتش کند، در خارج بوده و بیمار میشود و میآید ایران، ولی قسمت نبوده عمرش طولانیتر شود و فوت میکند. هفت هشت سال پیش». معلم ما خانم شمسائی و خانم خیرالنسا کنگانی را هم به یاد میآورد. حاج حسن کنگانی نقل میکند که «وقتی بچهها دبستان را تمام میکردند معمولا میرفتند کنگان. تا سال ۱۳۵۶، تقریبا، همین یک مدرسه بود و خیل مشتاقان تحصیل. در آن سال در همین یک مدرسه بیش از ۲۴۰ دانش آموز درس میخواندند. جا هم نبود. همهاش سه تا کلاس داشتیم، پس مجبور بودیم بعضی از کلاسها را در چادری کنار دیوار مدرسه برپا کنیم»
حاج حسن کنگانی پس از دبستان وارد دبیرستان اختر کنگان میشود ولی دوره متوسطه را در شیراز در دبیرستان «بوعلی» به پایان میرساند. پس از دیپلم و گذراندن دوره سربازی در مراغه، وارد آموزش و پروش میشود. میخواستند بفرستندش کنگان، شیرینو، و خیلی جاهای دیگر. ولی قسمت بود که بیاید به طاهری. سال ۵۶ به استخدام دولت درمیآید و سی سال تمام درس میدهد و مدرسه اداره میکند و برای بچههای سیراف دنبال اعتبار و امکانات از بوشهر و تهران میگردد. حاج حسن نقل میکند که «تا سال ۱۳۶۹ مدرسه راهنمایی سیراف مختلط بود. امکان مدرسه جدا برای دختران و پسران وجود نداشت. درست شدن مدرسههای جدید مثل ابوذر غفاری و حضرت زینب و بقیه، داستانهایی دارد. به همین سادگی درست نشدهاند».
حاج حسن کنگانی، رئیس شورای اسلامی سیراف است. ده سال است. خداخیرش دهد و سلامتی و شادمانی. از حاج حسن در باره بسياري مسائل ديگر هم ميپرسيم كه مسئله آب آشاميدني مردم سيراف و مشكل پيشدانشگاهيها و تكليف مردمي كه روي آثار گرانقدر تاريخي، و متاسفانه بصورت غيرقانوني، ساختوساز كردهاند، از آن جملهاند. و چقدر حرف براي شنيدن و گفتن هست كه بايد سرفرصت به تمام آنها پرداخت. عليالحساب، زنده باد حاج حسن!
زنگ اول
روز اول سال تحصیلی، روز مبارک و زیبایی است. شروع راهی یک ساله در طریق دانش و دانایی است. بچه کوچولوهای ما کمی با دلهره، کمی با کنجکاوی راه مدرسه را درپیش میگیرند. شاید لازم باشد که مادر یا پدر همراه کودک به مدرسه بیاید و آغاز آموزش دانش و دانایی را با کودک خود و دوستانش جشن بگیرد. در بسیاری از کشورهای دنیا «زنگ اول» نشانه شادمانی است. همه شهر بوی گل می دهد و شادی.
بچه کوچولوها با لباسهای رنگ و وارنگ خود و با شاخهای گل در دست در خیابان شهر دیده میشوند. کودکان با شاخه گلی به معلم و آموزگار خود، از همان اول قدرشناسی خودرا نشان میدهند. معلمین کلا س اولی ها روز بسیار خاصی را میگذرانند. تک تک بچهها را با نگاههایی مهربانانه ورنداز میکنند و از همان نخست دنبال آنند که که راهی به دل پاک و دوست داشتنی آنها بازکنند. مبارک است «زنگ اول»!
بردک سیاه
«بردک سیاه» یکی از بناهای مهم تاریخی بوشهر است. این بنا یا بهتر است بگوییم «محوطه» تاریخی در روستای کوچک درودگاه در مسیر بوشهر به گناوه قرار دارد. اين روستا در ۱۲ کیلومتری برازجان و در محل تلاقی رودخانههای شاپور و دالکی قرار دارد. در منطقه زیارت. اینجا کاخ داریوش شاه است با تمام ابنیه مجموعه. بخشی از محوطه را با سرپرستی دکتر احسان یغمایی، باستانشناس، از دل خاک بیرون آوردهاند، و بخش مهمی نیز هنوز زیر درختان نخل آرمیده است.
در روستای کوچک درودگاه، «انجمن دوستداران شهر تاریخی» که از جوانان و اهالی روستا تشکیل شده به استقبال مهمانان میآید. این قصر ۳۶ ستونی در اثر فعالیتهای کشاورزی اهالی روستا و به صورت تصادفی کشف شد. در کاوشهای علمی بعدی، ستونهای سنگی حجاری شده، تندیسها و لوحهای طلا به وزن بیش از ۳ کیلوگرم کشف شد. در ساخت و نمای این کاخ از دو نوع سنگ سیاه و روشن استفاده شده که برجلا و زیبایی آن میافزاید. شایسته یادآوری است که در محوطه تاریخی «چرخاب» در کنار برازجان، که کاخ ۱۲ ستونی کوروش کشف شده است نیز از همین دو نوع سنگ استفاده شده است.
تلقی باستانشناسان این است که در ساحل شمالی خلیج فارس باید دوازده کاخ و مقر حکومتی هخامنشی وجود داشته باشد و برای یافتن این کاخها مطالعات و گمانهزنیهایی در طول ساحل انجام شده که تاکنون فقط در منطقه بوشهر به این کاخها دست یافتهاند كه بردك سياه يكي از سه محوطه كشف شده در اين استان است. وجود اين كاخها در كناره خليج فارس نشاندهنده تسلط امپراتوري پارس بر دريا بوده است. در حلقه مطالعاتي كه با محور بازشناسي حضور مسلط ايران بر خليج فارس انجام ميشود، كشف سنگ نبشته پارسي باستان در خارك، در جريان عمليات سال ۱۳۸۷، نيز بسيار مهم است. اين سنگ نبشته كه بر سنگي ريشهاي در كنار چاه آب (و منزلگاه) قرار دارد و توسط دكتر سرفراز كشف و توسط دكتر رسول بشاش خوانده شد، نشان ميدهد كه جزيره خارك هم يكي از قرارگاههاي ايرانيان حاكم بر درياي پارس بوده است.
هیدروگرافی
سازمان بنادر و دریانوردی کشور، طبق برنامهای مفصل، تمام ساحل خلیج فارس را هیدروگرافی میکند، از شرقیترین نقطه ساحلی در سیستان و بلوچستان، تا انتهای غربی ساحل در استان خوزستان. هیدروگرافی یعنی مطالعه و برداشت توپوگرافی کف دریا. طبیعی است که در این فعالیت حتماً عمق و وسعت و فاصله کرانهای هیدروگرافی باید تعیین شده باشد. مثلا ممکن است خواسته شود که تا فاصله ۳۰۰ متر از ساحل (در زمان مَد) سطح زمین زیر آب برداشت شود و پستی و بلندیاش معلوم شود. می شود به عوض فاصله از ساحل، عمق آب را ملاک قرار دهند. مثلا خواسته میشود که تا عمق ۵ متری آب برداشت شود. یعنی تا نقطهاي از دریا که عمق آب به ۵ متر برسد برداشت شود. ممکن است این عمق در فاصله ۲۰ متری از ساحل باشد یا در ۵۰۰ متری. در سیراف عزیز، در این روزها شاهد فعالیت متخصصین هیدروگرافی هستیم. برای همهشان آرزوی توفیق داریم.
نیلوفر درختی
نام علمی این درخت Argyria Campanulata است و از خانواده Convolvulaceae میباشد. درختچه زیبایی که بومی هند و مالزی به شمار میرود و تا ارتفاع ۳ متر قد میکشد: با ساقههای زیاد که بصورت نامنظم از محل طوقه ظاهر میشوند. برگها، بزرگ به رنگ سبز تیره، گلها لولهای شکل به رنگ بنفش ارغوانی. اگرچه عمر هرگل فقط یک روز است ولی بدلیل گلدهی زیاد، همیشه پر از گل است. در خاکهای غنی و دارای زهکش خوب رشد میکند و آفتاب کامل میخواهد و بايد در مقابل باد شدید محافظت شود. مقاوم به هرس ولی بهترین نتیجه با حذف شاخههای ضعیف و از محل طوقه بدست میآید. بصورت تک درخت و پرچین در پارکها و باغها استفاده میشود. بوسیله بذر و قلمه تکثیر میشود. نيلوفر در ادبيات عرب، «عشقه» گفته ميشود. در شعر معاصر ما هم نيلوفر نماد عشق اسيركننده است: «. . در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام/ گرم ياد آوري يا نه، من از يادت نميكاهم/ ترا من چشم در راهم . . . »
نیلوفر درختی را در سیراف دیدهاید؟
دفتر خاطرات!
« باسمه تعالی »
از اینکه در عید سعید غدیر سال ۱۳۸۷ شمسی توفیق دیدار از سیراف (بندرطاهری) به اتفاق خانواده برایم حاصل شد، خدای متعال را سپاسگزارم.
سیراف نمادی از تاریخ باعظمت ایران، و تجربه ارزشمند نسلهای قدیمی ماست که در ساحل خلیج فارس روزگاران بسیاری را سپری کرده است. مردم امروز سیراف میراث داران این تمدن و فرهنگ ارزشمند هستند، که انشالله نسل صالحی برای ادامه تاریخ باشکوه گذشته خواهند بود.
از دوستان منطقه ویژه انرژی پارس جنوبی و مسئولین میراث فرهنگی سیراف که فرصتی را در اختیار ما قرار دادند، تقدیر و تشکر مینمایم. / علی اصغر زارعی، ۲۸/۹/۸۷ »
«بسمه تعالی »
از موزه زیبا و دوست داشتنی سیراف که نشانگر تاریخ عمیق تمدنی گوشهای دیگر از کشور ماست، امروز، یعنی ۱۰/۱/۸۶ دیدن کردم. همت بلند جوانان این دیار که میراث فرهنگی خود را شناختند و چون جان نگهبانی میکنند، قابل ستایش و تقدیر است. کاش همه جوانان ما در این مرز و بوم روزی به این نقطه از شناخت برسند و احیاء تمدن این خاک عزیز را به عهده بگیرند. به امید روزی که آوازه سیراف جهان گستر شود. / دکتر زهرا پیشگاهی فرد، استاد دانشگاه تهران، دبیر کمیته گردشگری علمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، ۱۰/۱/۸۶»
«هوالحق »سلام بر سیراف و بر زنان و مردان سیرافی،
این گوهر نهفته در میان بحر و بر،
سلام بر جوانان سیراف که نام و یاد وطن را جاودانه ساختهاند. سلام بر ایران و گوشه گوشه این دیار پاک که همه گنج است و همه ایرانیان، شهروندان پارسی گنج بانان واقعی آن. خاطره این روز خوش را در میان مردم خونگرم و جوانان رشید بندر طاهری هرگز فراموش نخواهیم کرد. پاینده باشید. / فخرالسادات محتشمی پور، رئیس هیئت مدیره انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، فروردین ماه ۱۳۸۷»
فرزندان سیراف
این هم فاطمه عزیز ما. اسم فامیلیاش «زارعی» است. کلاس اول را خوانده و چند روز دیگر وارد کلاس دوم میشود. تعجب نکنید که «سیرافنامه» را برعکس به دست گرفته، حتی فکر نکنید که چون کلاس اولی است نمیتواند نشریه بخواند و بداند که بالا و پایین صفحه کدام است. فاطمه ما با معدل ۲۰ قبول شده و اگر نشریه را برعکس گرفته برای این است که عجله داشت با دوربین حرف بزند و خود را معرفی کند. وقتی پرسیدم که «با درس و مشق چطوری؟»، تند و تند گفت: «خیلی خوبه، چند روز دیگر دوباره میرویم مدرسه». در عكس سميه را در كنار فاطمه ميبينيم. از حرفها و وجناتش پيدا بود كه براي رفتن به مدرسه و نشستن در پشت نيمكت درس روزشماري ميكند. انگار دلش ميخواهد، چند تا كلاس را با هم بخواند و خودش را به فاطمه برساند! آينده سيراف و ايران و جهان مال همين بچههاست.
اولين كاوش در بوشهر!
«. . . اولين كسي كه در منطقه شغاب بوشهر دست به كاوشهاي باستانشناسي زد، يك پژوهشگر آلماني به نام «آندرياس» بود كه با هماهنگي برخي مقامات محلي بوشهر به اين امر مبادرت ورزيد. موريس پزار فرانسوي در مقدمه كتاب خود با عنوان «هيئت بندر بوشهر» كه در سال ۱۹۱۴ /۱۳۳۳ قمري در پاريس به چاپ رسيد، درباره حفاريهاي اين شخص و نتايج آن مينويسد: «. . . سي و پنج سال پيش، يك نفر آلماني بنام آندرياس در منتهياليه جنوبي شبه جزيره، حدود يك كيلومتري جايي كه سبزآباد نام دارد، به حفاريهايي دست زد. . . . » مشايخي، دكتر عبدالكريم: روابط سياسي و اقتصادي ايران و اروپا در سال هاي ۱۳۳۹-۱۳۲۰ ق. بنياد بوشهرشناسي، چاپ اول ۱۳۸۶، ص ۱۸۴٫