سیرافنامه -شماره ۳۹
بهروز مرباغی
سلام،
* واقعيت مسلمي است كه توسعه منطقه به توسعه صنعت نفت و گاز گره خورده است. اين نيز واقعيت است كه اين صنعت داراي برنامه و راهبرد است و اين برنامه را گام به گام مي پيمايد هرچند كه گامهايي را به كندي برميدارد و گامهايي را به شتاب. اما، به هرحال، آينده منطقه با توسعه اين صنعت شكل خواهد گرفت.
* سيراف، به مثابه حلقهاي از زنجيره اين توسعه، به ناگزير بايد خود را با اين رويكرد تطبيق دهد. براي سيراف ممكن نيست به اين آهنگ و مسير حركت پشت كند و حساب خود را از بقيه منطقه جدا كند. منطقي هم نيست كه چنين كند.
* آن زمان كه سيراف سيراف بود، هم پيش از اسلام و هم پس از آن، گردش پول و كالا در منطقه زياد بود. سيراف را تبادل كالا و توليد مكمل آن تبديل به قطب نيرومند منطقهاي نمود. وقتي هم كه كانون اقتصادي منطقه از سيراف به كيش و درياي احمر منتقل شد، سيراف رو به افول نهاد. پس ميتوان ظهور قدرت اقتصادي و منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس را فرصتي تاريخي براي توسعه و شكوفايي سيراف قلمداد نمود.
* نكته ظريف در اين معادله شخصيت تاريخي و باستاني سيراف است كه تنها وجه مميزه آن از يك آبادي بينام و نشان است. اگر اين آثار و اقبال ملي و جهاني به آنها را از سيراف بگيريم، چيزي براي ارائه باقي نميماند.
* در محدوده عمل منطقه ويژه پارس، سيراف تنها نقطه درخشان فرهنگي است. هيچ يك از آباديهاي اطراف چنين غنا و عظمتي ندارند. سيراف تنها شناسنامه فاخر منطقه است كه پشتوانه هر نوع توسعه است.
* كليد طرح توسعه سيراف در همين آميختگي قرار دارد. طرح توسعه سيراف بايد با رويكرد فرهنگي و هويتي به پذيرش توسعه صنعتي منطقه بپردازد. طرح توسعه سيراف بايد به خوبي در چارچوب طرح توسعه منطقه پارس قرار بگيرد، ضمن آنكه هويت تاريخي و فرهنگي خود را حفظ نمايد. منطقه ويژه هم بايد بپذيرد كه تهي كردن سيراف از هويت و ارزشهاي ملي تاريخي آن، هر نوع طرح توسعه منطقهاي را فاقد پشتوانه لازم براي توسعه پايدار ميكند. منطقه ويژه بايد بپذيرد كه ارزشهاي ملي سيراف نه مزاحم توسعه صنعتي منطقه، بلكه جوهر و ابريشم وجودي هر نوع طرح توسعه است.
خبري كه خوش نيست، متاسفانه!
* درختي در پايگاه ميراث فرهنگي بنام انجير معابد (لير) وجود دارد كه پناهگاه دسته بزرگي از گنجشكها ميباشد. صبحها قبل از اذان، سمفوني زيباي خود را شروع ميكنند تا ساعتي پس از اذان، كه آفتاب كاملا گسترده شود. اين موجودات ظريف و زيباي خدا، تكهاي از سرشت و شخصيت پايگاه ميراث فرهنگي سيراف هستند. غروب آفتاب را هم ميتوان با جيك جيك جمعي اين پرندگان نازنين به استقبال شب رفت. وقتي شب سياهي خود را بر سر شهر ميگستراند، گنجشكان خوشخوان ما سكوت ميكنند تا پگاه.
* صبح روز سهشنبه ۱۷/۱/۱۳۸۹ بيش از ۴۰ تا از اين گنجشكها پرپر شده و زير درخت افتاده بودند. چندتايي هم كه زنده بودند حال بدي داشتند خيلي گيج بودند طوري كه اصلا قادر به حركت نبودند و تا ظهر آن روز آنها نيز مردند.
اين اتفاق دلخراش همان روز به درمانگاه سيراف بخش بهداشت محيط اطلاع داده شد. گفتند صورت جلسه ميكنند و بررسيهاي لازم را انجام ميدهند. پس از آن به سازمان دامپزشكي بوشهر اطلاع داده شد و با آقاي (. . . . ) دامپزشك صحبت شد. ايشان گفتند كه به همكاران خود در كنگان ميسپارند تا سري به محل بزنند و موضوع را بررسي كنند كه متاسفانه خبري نشد.
* در همان روزها چندين گربه در سيراف به طرز مشكوك و فجيعي مردند. با تاولهايي بر پوست و بدنشان. برخي از اهالي سيراف صحبتهايي از تلفات گوسفند و بز در منطقه ميكنند و شايد اين همه را به هم مربوط ميدانند، هرچند كه ظاهرا علت تلفات آنها احتمالا تب برفكي است و ربطي به اين قضيه ندارد.
* هفتهنامه نسيم جنوب در همين روزه مقالهاي منتشر كرده و صحبت از «انتشار گازهاي اسيدي در منطقه» ميكند. از عواقب خطرناك آن بر محيط زيست و زندگي مردم ميگويد و راههاي مقابله با آنها.
* يكي از همكاران غيربومي از يكي دو تاول كوچكي ميگويد كه هر هفته و فقط در روزهايي كه در سيراف است بر پوست سرش ديده ميشود و وقتي به خانهاش بر ميگردد ازبين ميرود. دو نفر ديگر از همكاران عمراني هم از جوشهاي كوچكي ميگويند كه بر پوستشان ميزند و وقتي به شيراز برمي گردند خوب ميشود بدون هيچ مداواي خاص.
* آيا بايد نگران باشيم؟
يادي از بزرگان
اين عكس پروفسور ديويد وايت هاوس است. انسان شريفي كه خدمت بزرگي به سيراف و ايران نموده است. چند وقتي بود كه ميخواستيم عكس و تفصيلي از اين استاد بزرگ را در سيرافنامه چاپ كنيم كه فرصت نميشد. تا اينكه اين عكس را يوسف صابر از دوستداران سيرافنامه برايمان ارسال نمود. صابر از بچههاي فعال موسسه سيراف پارس است و داستان پيوندش با اين سازمان مردم نهاد را قبلا در همين سيرافنامه خواندهايد.
* وايت هاوس سالهاست مدير موزه «كورنينگ» نيويورك است. او كه ۲۶ سال پيش (۱۹۸۴) به اين موزه پيوسته است، در بخشي از كارنامه خود مديريت بخش آبگينههاي اسلامي و باستاني اين موزه را دارد و در آنجا هم طبعا نشانههايي از سيراف را به جهانيان عرضه كرده است. در فرصتهاي بعدي از حال و روز امروز دكتر وايت هاوس مطالبي خواهيم داشت. در اين شماره فعلا به چاپ عكسي كه صابر فرستاده اكتفا ميكنيم.
فرزندان سيراف
كلاس دوم راهنمايي است، رتبه اول، با معدل ۸۸/۱۹٫
مريم سيراب از بچههاي خوب و درسخوان مدرسه حضرت زينب (س) ميباشد. شايد سيرافيهاي عزيز و خوانندگان سيرافنامه بگويند چرا همهاش سراغ بچههاي زرنگ مي رويد؟ اما بايد بگويم كه همه فرزندان عزيز شهرمان زرنگ و دوستداشتنياند و تا حالا با هر كدامشان همكلام شدهايم خوب و شايسته بودهاند. البته بعضيها هم هستند كه شايد كمي كوتاهي كنند. اما كسي چه ميداند؟ شايد همينها فردايي سازنده و بزرگ داشتهباشند، كه قطعا همينطور است. خدا حفظشان كند تا براي خود، خانواده و شهر و كشورشان بهترينها باشند و بهترينها بيافرينند.
مي گويد: «در آينده معلم زبان خارجه خواهم شد. چرا كه زبان انگليسي يك زبان بينالمللي است و من از كلاس اول راهنمايي به زبان علاقه داشتهام، معلم كلاس اول و دوم زبانمان خانم طهماسبي، معلمي بسيار مهربان و خوش اخلاق است و سر كلاس اصلا احساس خستگي نميكنم. همه اينها باعث شده است تا اين شغل را براي خود انتخاب نمايم.»
از مريم ميپرسم، مدرسه چه خبر؟
ميگويد: «مدرسه يك محيط بسيار عالي براي پيشرفت است. هميشه سعي ميكنم در جشنها و مراسمي كه در مدرسه برگزار ميشود شركت كنم. مثلا يك شعر بخوانم. امسال هم در مسابقات حفظ قرآن شركت كردم و در شهرستان اول شدم. در مسابقه حفظ قرآن از آيه ۱ تا ۶۰ سوره بقره استاني هم شركت كردم كه هنوز جواب نيامده و اميدوارم مقام اول را كسب نمايم.»
وقتي از سيراف برايش حرف ميزنم و ميپرسم كه نظر تو چيست؟ ميگويد:
«ما شهر زيبايي داريم و بايد بيشتر قدردانش باشيم. شهري باستاني كه آثار بيمانندي در آن وجود دارد. هر جاي سيراف را نگاه كني بخصوص در كوهها، همه جا آثاري از ساختمانهاي بزرگ و بهم چسبيده وجود دارد. كه البته فقط پي آنها و پلهها را ميتواني ببيني. خانه مادربزرگم نزديك كوه و در مسير درهاي مي باشد كه روزگاري بزرگترين و زيباترين دره بود و مادرم بارها از بازيها و هواي دلپذير و باد خنكي كه در آن ميوزيد ميگويد. اگر همين دره را مستقيم طي كنيم به راه بسيار باريكي ميرسيم كه مادربزرگم ميگويد محليها به آن «تنگو» ميگويند. خلاصه اينكه گوردخمههاي بسيار زيبايي در ديواره همين دره وجود دارد و كمي بالاتر آثاري از قلعه كهنه را ميتوانيم ببينيم.»
چه توصيهاي به دوستان و هممحليهاي خود داري؟
« همه ما بايد به نظافت و تميزي شهر بيشتر توجه كنيم و با شهرداري شهر براي آبادي و ايجاد فضاي سبز همكاري نماييم. مثلا مردم اجازه ندهند دامهايشان به فضاي سبز آسيب رسانند.»
خاطرهاي از مريم خانم با هم ميخوانيم:
«نميدانم چه تاريخي بود فقط يادم ميآيد كه چهارشنبه بود. خانم زارع به ما گفت كه ميخواهيم برويم و موزه را ببينيم. پياده به آنجا رفتيم چون راه نزديك است. وقتي داخل موزه شديم بچهها همه جيغ كشيدند. من هم رفتم ببينم كه چه خبر است. بله چند آدم مصنوعي با لباسهاي بلند، سبيلهاي بزرگ و چشماي درشت، درست نزديك در ورودي گذاشته بودند و راستش خودم هم ترسيدم. در واقع آنها لباس محلي بندري پوشيده بودند. روز خوبي بود. تمام آثاري كه كاوشگران و بخصوص آقاي وايت هاوس كشف كرده بود را ديديم. سنگ قبرها توجه مرا حسابي به خود جلب كرده بود. چقدر هنرمندانه ساخته شده بودند.»
مركز تحقيقات و موزه معماري
خبر خوشي است كه بالاخره مرحله اول موزه معماري و شهرسازي بوشهر افتتاح شد. در اين مرحله بخشي از كتابخانه و مركز اسناد آن آماده بهرهبرداري شده است. با تكميل اين مركز، دانشجويان معماري بوشهر ميتوانند اميدوار باشند كه پاتوق فرهنگي مهمي در داخل بافت با ارزش تاريخي بوشهر دارند. سالن جمع و جور همايش اين مركز براي تشكيل كلاسهاي مرمت و معماري اسلامي بهترين فضا است. اساسا يكي از اصليترين عملكردهاي اين مركز ميتواند خدمت دادن به دانشگاه و دانشجو باشد. دانشجوها ميتوانند پس از بازديد از بافت در اين عمارت زيبا جمع شوند و به بررسي و بحث درباره ديدههايشان بنشينند.
* مبارك باد اين مركز پربركت براي بوشهر و بوشهريها.
كتابخانه
* اين هفته فرصت معرفي كتابهاي تازه رسيده به سيراف را نداشتيم. فعلا يادآور شويم كه موسسه «خانه كتابدار» قول مساعد براي تقويت و تكميل كتابخانه سيراف داده است. تعدادي كتاب هم توسط مهندس حسين جهانشاهي اهدا شده كه در شماره بعد معرفي ميكنيم. از قلب سازمان ميراث فرهنگي بوشهر، دكتر دشتي بزرگوار، قول اكيد براي اهداي كتاب داده كه ميتواند بخش مهمي از كتابخانه را تشكيل دهد.
* ابوالفضل راغ از «فرزندان سيراف» است. از همكاران نوجوان سيرافنامه هم هست. تازگي اقدام به جمعآوري كتاب براي كتابخانه سيراف هم مينمايد. ازجمله كتابهاي زير را او جمع كرده:
* آس نحس، محسن شريف، نشر قلمرو، چاپ اول ۱۳۷۷
* مسئله حجاب، استاد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، چاپ شصت و يكم، ۱۳۸۳
* انسان در عرف عرفان، حسن حسن زاده آملي، انتشارات سروش، چاپ چهارم۱۳۷۹
* پيام امام اميرالمونين (ع)، جلد اول