سیرافنامه -شماره ۲۶

سیرافنامه26

سیرافنامه -شماره ۲۶

نوشته شده در نویسنده 1169

بهروز مرباغی


سلام،


«سمینار ارزیابی تجارب و آموزه‌‌های زلزله بم»، روزهای ۲۲ و۲۳ دی‌ماه به همت دانشگاه تهران در باغ نگارستان تهران برگزار شد. بخش‌های کوچکی از این سمینار مهم را در این شماره می‌خوانیم، اما آنچه که اینجا باید تاکید کنیم، اشاره سمینار به بحث بسیار مهمی است که پس از زلزله در بم مطرح شد و خوشبختانه ختم به خیر شد. موضوعی که بخشی از تاریخ سیراف را توضیح می‌دهد.

* بلافاصله پس از زلزله، وقتی موضوع بازسازی مطرح شد، گروهی معتقد بودند که بم را باید در جایی دیگر ساخت. استدلال هم این بود که اولا آواربرداری با چنین وسعتی بسیار کار مشکل و در حقیقت بیهوده‌ای است، دوم و مهم‌تر اینکه بم روی گسل فعال بم-بروات قرار گرفته و زلزله بخشی از سرنوشت این شهر را تشکیل می‌دهد. طرفداران این نظریه، حداقل در روزهای اول پس از زلزله در اکثریت بودند، یا حداقل از نظر رسانه‌ای در پلان اول قرار داشتند. در مقابل عده‌ای نیز اصرار داشتند که بم باید در همین نقطه ساخته شود، چرا که بوجود آمدن بم در چنین نقطه‌ای زاییده شرایط و امکاناتی است که با انتقال بم به هر نقطه دیگری، این امکانات و شرایط از بین می‌رود. نکته مهم و برجسته در استدلال گروه دوم این است که «هویت شهری» بم از همین گسل گرفته شده و اگر این گسل نبود، هرگز بم بوجود نمی‌آمد.

* تاکید بر این نکته بسیار مهم است که شهر به معنی توده‌ای از ساختمان‌ها و چند خیابان و مدرسه نیست. تصور غلطی که در سال‌های اخیر در شهرسازی ما متاسفانه جا افتاده و تجسم آن هم در شهرک‌سازی هایی است که برخی از آنها به مناطق بزه‌خیز تبدیل شده‌اند. شهر بسیار فراتر از تعدادی ساختمان و خیابان است. شهر بر آمایش سرزمینی سوار است، شهر بر تاریخ مشخصی استوار است، شهر حافظه فرهنگی دارد، شهر بازتاب شرایط اقلیمی منطقه است، شهر موجودی زنده است که شرایط زیستی و لوازم دفاعی خود را دارد.

* تجربه‌های زیادی در همین منطقه و در دیگر نقاط ایران داریم که جابجایی شهرها یا ساختن شهر به پشتوانه مثلا نفت، به نتایج مثبتی منجر نشده و شهر جدید یا شکل کامل نگرفته یا پس از مدتی از رونق افتاده و رو به افول نهاده. شهر زیبای مسجد سلیمان، یا شهر جمع و جور نفت شهر الان چه وضعی دارند؟

توسعه پایدار منطقه


از ۱۵ تا ۱۷ دی‌ماه، «نخستین همایش ملی چشم‌انداز توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور» منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس در سالن اجتماعات دفتر مرکزی سازمان- عسلویه- برگزار شد. به نقل از مهندس علی سردار، یکی از شرکت‌کنندگان در این همایش، «هدف همایش بهره‌گیری از توان علمی تمام متخصصان کشور جهت رفع مشکلات موجود در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بود. به اعتقاد سازمان‌دهندگان همایش، انسان، صنعت و محیط زیست سه رکن اصلی توسعه پایدار هستند. لذا، در سه گروه اجتماعی، زیست بوم، و صنایع و اقتصاد، مقالات متعددی ارائه شد. در این همایش، شرکت‌های مختلف وابسته به وزارت نفت، نمایندگانی از سازمان حفاظت از محیط زیست، وزارت کشور، مدیران و مسئولان استانی و محلی، اساتید دانشگاه و پژوهشگاه‌های کشور شرکت داشتند.

قابل ذکر است که پس از همایش، جلسات علمی برای بررسی مقالات و استفاده از ایده‌های متفاوت مطرح شده در سخنرانی‌ها و مقالات برگزار خواهد شد.نهایتا، براساس نتایج این مطالعات و جلسات، اقدام به تهیه RFP و درخواست ارائه پیشنهادها از دانشگاه‌ها، مجامع علمی و شرکت‌های مشاور کشور خواهدشد»

* در این همایش، سیراف نیز به عنوان بخشی مهم در درون محدوده منطقه ویژه و البته بصورت کمرنگ و حاشیه‌ای مطرح شد و مقاله‌ای نیز توسط خانم مهندس لادن رسایی و آقای مهندس علی سردار، با عنوان مدیریت آثار تاریخی و باستانی در محدوده منطقه ویژه ارائه گردید.

* غرفه پربار سیراف پارس هم به عنوان نماینده سیراف در این همایش جلوه‌ای نیکو داشت و عزیزان این سازمان مردم نهاد تلاش در خور تقدیری برای معرفی سیراف و مسائل آن به مهمانان گرانقدر همایش داشتند. دستشان درد نکند.

* خبر خوشی که از این همایش داشتیم، مذاکرات مثبت شهردار پرتلاش سیراف با مدیران ارشد سازمان منطقه ویژه حول محور تفاهم نامه سه جانبه سازمان میراث فرهنگی، استانداری بوشهر و سازمان منطقه ویژه بود. مهندس واعظی به نتایج این گفتگوها خوشبین است و امیدوار است مدیریت جدید منطقه ویژه با عنایت به ارزش های والای سیراف برای منطقه ویژه اهتمام شایسته‌تری به خرج دهند.

فرزندان سیراف


طاهره بارنده: حميد اسيري يكي ديگر از فرزندان خوب سيرافي است و البته از همسايگان پايگاه ميراث فرهنگي سيراف، گاهي سري به ما مي‌زند و مي‌پرسد: سيرافنامه جديد آمده؟ اگر آمده مي‌خواهم آن را بخوانم. حميد هميشه منتظر خبرهاي خوب و جديدي در مورد شهرش است، دوست دارد بداند چه كار تازه‌اي براي سيراف صورت گرفته، قدم‌هاي بعدي براي پيشرفت شهرش چه مي‌تواند باشد و خلاصه صدها سوال جور واجور ديگر.گپي با هم زديم و به او قول دادم حرف‌هايش را بنويسم تا بقيه دوستانش نيز بشنوند.

حميد سال گذشته با معدل ۲۰ كلاس چهارم ابتدائي را پشت سر گذاشته و مايه افتخار خود و خانواده‌اش شده است، در حال حاضر امتحانات ترم اول كلاس پنجم را مي‌گذراند و مي‌گويد: امتحانات عالي بودند، هم سخت بود، هم آسان، اما راضي هستم.او روح لطيفي دارد و با اعتماد به نفس مي‌گويد: در آينده موسيقي‌دان خواهم شد و بيشتر وقت خود را به اين رشته اختصاص خواهم داد و البته گيتار زدن را  بيشتر از هر چيز ديگري دوست دارم.

از سيراف هم برايمان گفت، اينكه يكي از زيباترين شهرهايي است كه بر روي اين كره خاكي قرار دارد و همه او را دوست دارند، حميد خيلي خوشحال است كه نام شهرش دوباره سيراف شد، مي‌گويد اين نام به سيراف عظمت خاصي داده است. از قلعه نصوري، از دريا و از ماهي‌هاي خوشمزه جنوب هم با هم حرف زديم، او مي‌گويد: بيشتر اوقات فراغت خود را كنار همين دريا كه خليج فارس نام دارد مي‌گذراند، با دوستانش روي ماسه‌ها نقاشي مي‌كند، توپ بازي مي‌كند و مهم‌تر از همه اينكه با قلاب ماهي‌هاي زيادي صيد مي‌كند؛ و چه لذتي دارد وقتي كه حاصل تلاش خودش را پاي سفره غذا مي‌بيند.مي‌پرسم، حميد جان، وقتي بزرگ شدي قصد داري چه كاري براي اين شهر و مردمش انجام دهي؟ كمي فكر مي‌كند و مي‌گويد: هر كاري كه از دستم برآيد، مثلاً : به نيازمندان كمك خواهم كرد و از ديگران هم در اين مورد نظرخواهي خواهم كرد شايد بتوانند در اين راه كمكم كنند و پيشنهادهاي خوبي داشته باشند.

اميد است خداي مهربان، به فرزندان خوش قلب سيرافمان سلامتي، تندرستي و شادابي هميشگي عطا كند تا به اهداف بزرگشان دست يابند. انشاءا…

مهمان


آقای عباس عارفی، اهل «دوراهک» است. همین نزدیکی‌های سیراف. حدود ۳۵ کیلومتر به سمت بوشهر. از مهمانان بومی سیراف است. خانواده و آشنا را همراهی کرده تا گوردخمه‌ها را ببینند و یادی از گذشته‌ها داشته باشند. یک چیزهایی هم از آن دوران کمی قدیم می‌دانست و یادش بود. از شیخ جبار (تنبک)، شیخ ناصر (سیراف) و شیخ سلیمان (کنگان) حرف و خاطره‌هایی داشت. البته ماشالله سنی هم ندارد، ۵۵ ساله است ولی دور و اطراف را خوب گشته.

نقل می‌کند که «شیخ» برای خود ابهتی داشته و می‌گویند رضاشاه پیش او کوتوله‌ای بیش نبوده! قلعه بردستان را هم متعلق به «داراب خان منصوری» می‌داند، همان که در اطراف «شنبه» قلعه دیگری دارد، در مسیر کردلان. داراب خان از طوایف قشقایی بوده و با بهمن خان قشقایی هم وصلت خانواده داشت. می‌گوید دوراهک چیزی ندارد، آبادی کوچکی است و مهم‌ترین شانس آن قرار گرفتن در مسیر عسلویه بوشهر است، شانسی که شاید سبب‌ساز رشد آن شود. زمین‌های دوراهک خوش‌جنس هستند و حاصلخیز، همت می‌خواهد و اراده. انشالله.

درس های بم و زلزله آن


سمینار دو روزه ارزیابی تجارب و آموزه‌های بازسازی بم، که در باغ نگارستان دانشگاه تهران، در میدان بهارستان برگزار شد. سمینار مغتنمی بود. مدیران دولتی در کنار استادان دانشگاه و متخصصان فن، تجربه‌های آموخته خود را در سه محور به ارزیابی عمومی فرهیختگان گذاشتند: معماری . شهرسازی، مرمت، و سازه و ساخت‌وساز. مهمانانی هم از ایتالیا و آلمان حضور داشتند و نماینده یونسکو در بازسازی ارگ بم هم از میزبانان بود. طبعا، هریک از سازمان‌ها و افراد شرکت کننده در سمینار توشه خود را گرفتند و برداشت خود را داشتند.

برای ما سیرافی‌ها، درس‌های این سمینار می‌تواند بسیار مهم باشد. بسیاری از درد‌های بازسازی بم، دردها و مشکلات سیراف هم هستند، البته در مقیاسی متفاوت. از این سمینار بزرگ، از بخش معماری و شهرسازی، تکه‌هایی را که مسائل مشابه مسایل سیراف را مطرح می‌نمودند، انتخاب کرده‌ایم که با هم مرور کنیم. لازم است کمی دقت کنیم و با مسائل طرح شده هم‌ذات پنداری نماییم.

زلزله در ذهن ما!


نخستین سخنران این محور، مهندس سید محمد بهشتی بود. روی نکته‌ای انگشت گذاشت که اصلی‌ترین مسئله سیراف هم هست: هویت یک شهر.
«همیشه، در روزهای سخت بعد از زلزله بم، البته با بنمایه طنز، به دوستان می‌گفتم، کاش این زلزله در ذهن ما هم رخ می‌داد. و الان می‌گویم که این زلزله، با تمام خشونت و مصیبتش، برکاتی هم داشت که از جمله توجه دادن ما به هویت شهری است.

اما، چرا بم باعث چنین توجهی شد؟ چرا در زلزله رودبار یا زلزله طبس مسئله هویت شهری مطرح نشد؟ بم چه ویژگی خاصی دارد که با زلزله در آن یکباره و در سطحی وسیع موضوع «هویت شهری» مورد توجه قرار می‌گیرد؟ پاسخ این است که «ارگ بم» در این شهر است. در آن روزها هر تصویری از گوینده و مسئولی در باره بم پخش می‌شد با تصویری از ارگ بم همراه بود. شروع بحث با ارگ بود، پایانش هم همینطور. وجود ارگ بم نقش فوق‌العاده‌ای داشت که زلزله بم شعله‌اش تا دیرزمانی روشن بماند. قبلاها وقتی در جایی زلزله‌ای رخ می‌داد، پس از مدتی نه چندان زیاد سعی بر این می‌شد که موضوع به فراموشی سپرده شود، مردم هم رضا بودند که چنین شود. اما در بم چنین نشد و هنوز هم موضوع روز است.

ارگ بم، علاوه بر این، باعث شد که زلزله بم تبدیل به موضوع و دغدغه‌ای جهانی نیز بشود.اما، هویت. چیست این هویت شهر؟ متاسفانه این موضوع هرگز درست و کامل تعریف نشده است. عده‌ای با شنیدن این کلمه تنشان کهیر می‌زند! تصورشان این است که هویت امری مربوط به گذشته است. مال امروز نیست. گاه ممکن است به جبر اسمی از هویت ببرند ولی کاملا به اکراه و از سر تکلیف شاید. دسته دومی هم هستند که معتقدند ما باید هویت را «افاضه کنیم»! یعنی به این یا آن بنا یا اثر «هویت ببخشیم»! اینان هویت را امری تجریدی و احتمالا زیبا می‌دانند. مثلا نقش کنگره‌های بم یا رنگ خاک و خشت کویر را اگر در بنا و اثری تکرار کنیم، به آن هویت می‌بخشیم! اینها نگاهی آبستره به هویت دارند. انگار که هویت عطر و طعم است که باید به غذا داده شود. یا مثل مستحبات امری و موضوعی به شمار می‌رود. دسته اول وقتی از هویت صحبت می‌شود آن را «بد» توصیف می‌کند، دسته دوم هم هویت را «خوب» می‌داند. یا می‌گویند خوب است یا می‌گویند بد است، ولی چیست این هویت، نمی‌گویند! هویت چیست؟ مثلا در مورد بم؟. . . . »

شورای معماری و شهرسازی بم


« در بازسازی بم پس از زلزله، دو مورد درخشان، در کنار دیگرموفقیت‌ها و ناکامی‌ها وجود دارد:
یکی تشکیل «شورای معماری و شهرسازی بم» و دیگری ثبت جهانی ارگ بم و منظر فرهنگی شهری آن. حرکت اول باعث شد که نگاه فنی و معمارانه به بازسازی وجود داشته باشد و بشود هویت معماری بم را حفظ و اشائه نمود. ثبت جهانی ارگ هم باعث شد که موضوع بم در مونیتورینگ جهانی قرار گیرد و ما و جهانیان این زلزله و آثار دهشتناک آن را به فراموشی نسپاریم. این نکته نیز حائز اهمیت است که ارگ بم جزو فهرست آثار در خطر میراث جهانی قرار گرفت و همین امر سبب می‌شد که ایران برای خارج کردن آن از فهرت آثار در معرض خطر تلاش مضاعفی داشته باشد.

در سایه این نوع نگرش و برنامه‌هاست که بازسازی بم روالی منطقی‌تر از بازسازی‌های زلزله های قبلی ایران در رودبار و طبس و بوئین زهرا پیدا کرد. کیفیت ساختمان‌های ساخته شده در بم، بویژه ساختمان‌های عمومی، نمایانگر این موضوع هستند. . . . »
این چند جمله را از میان حرف‌های دکتر پیروز حناچی برگزیده‌ایم. دکتر حناچی دبیر این همایش بود و الحق زحمت زیادی کشیده بود. کار بسیار سنگینی بود. ایشان حرکت بسیار زیبایی در مراسم افتتاحیه داشت که لازم است یادآوری شود. فرمودند «لازم است از دکتر حسن حبیبی هم یادی به خیر و قدرادانی کنیم که این مجموعه را از خطر تخریب و برج‌سازی نجات دادند و بودجه لازم برای مرمت و احیای آن تخصیص دادند». باغ نگارستان از مجتمع‌های زیبای قاجاری است که قبلا به عنوان دانشکده علوم اجتماعی و تعاون مورد استفاده بود که بزرگانی چون همین دکتر حبیبی در آن درس خوانده‌اند. روزی این عمارت را با هم خواهیم دید.

توقعات و واقعیت‌ها


مهندس جودی که از اولین روزهای پس از زلزله در بم حضور داشته، نکات جالبی را مطرح نمود که برای شنونده‌ها تازگی داشت. مثلا:

* هزینه بازسازی بم حدود هزار و هشتصد میلیارد تومان بود، ولی کمک‌های نقدی جمع‌آوری شده داخلی، با آن همه طنین بیرونی، حدود هفت میلیارد تومان. از کمک‌های پر آوازه خارجی هم خیر زیادی نرسید.

* وقتی مردم متوجه شدند که با هر فشاری به دولت می‌توانند تعهدات بیشتری از دولت بگیرند و امکانات تازه‌تری بگیرند، اراده‌ای برای تکمیل و اتمام ساختمان نداشتند چون با اتمام ساخت خانه‌شان دیگر امتیازی نمی‌توانستند بگیرند.

جمعیت بم چقدر است


دکتر بهزادفر، مشاور طرح جامع بم، ضمن ارائه کامل طرح اعلام نمود که «شرح خدمات طرح جامع بم کاملا غیر کلاسیک و غیر سنتی تهیه شده بود» که طبیعی است.
دکتر بهزادی اعلام نمود که «رویکرد بازسازی با مفاهیم درست برنامه‌سازی، در سه بخش تنظیم می‌شد: نخست به صورت راهبردی، که شامل تمام آن چیزهایی می‌شد که حیاتی‌اند، حساسند، کلیدی‌اند و مهم‌اند. لایه دوم طرح‌های جامع/ تفصیلی هستند که با استناد به طرح راهبردی به لایه‌های جزیی‌تر و اجرایی‌تر می‌پردازد، و لایه سوم هم نقشه‌ها و اسناد اقدام است.»
دکتر بهزاد‌فر به نکته جالبی نیز اشاره نمود: «جمعیت بم قبل از زلزله حدود ۸۹ هزار بود، نزدیک به ۳۳ هزار نفر از آن تعداد در زلزله جان باختند. با این حال در مرحله بازسازی، ۱۲۰ هزار متقاضی برای ساخت خانه ثبت‌نام شده بود»!

چالش‌های طراحی شهری


دکتر فریبرز دولت‌آبادی، ضمن تعریف شهر و چیستی آن به نکات مهمی در آسیب‌شناسی عدم موفقیت‌های طرح‌های شهری ایران اشاره نمود. دکتر دولت‌آبادی به موضوع مهم «کیفیت فضاهای شهری پرداخت و به این نکته مهم تاکید نمود که متاسفانه سیستم برنامه‌ریزی شهری ما و اصول مدیریت شهری ایران متکی بر کمیت است و کیفیت را بر نمی‌تابد. خلاصه چالش‌های طراحی شهری از دید دکتر دولت‌آبادی چنین‌اند:

عدم تعریف روشن و جامع از شهر. در هیچ سند علمی و فنی کشور، حتی در وزارت کشور، تعریفی جامع از شهر وجود ندارد، مگر تعریفی کمی. مثلا برحسب تعداد جمعیت.
سوء‌تفاهم نسبت به طراحی شهری و کیفیت شهری و ابعاد آن. مثلا تصور می‌شود که طراحی شهری یعنی جداره‌سازی یا کفسازی و نهایتا تعریف نماها و لبه‌ها.
عدم کفایت جایگاه و ساختار مدیریت شهری. ساختار مدیریت شهری ما جایگاهی نیست که تاب کیفیت شهری را داشته باشد. اجازه ورود به کیفیت فضاها را ندارند. حتی نمی‌دانند که برای شهرشان کی باید برنامه اقتصادی بنویسد!
شرایط مدیریت. از جمله این شرایط، تغییر مدیریت‌هایی است که عموما هم منجر به انکار مدیریت‌های پیشین و شروع از صفر می‌شود.
نظام برنامه‌ریزی. خود نظام برنامه‌ریزی شهری ایران از چالش‌های اصلی است، چون اساسا به کمیت‌ها تاکید دارد، مثل طول و عرض معابر، تراکم و از این قبیل.
فضای آکادمیک و حرفه‌ای. این فضا کاملا ضعیف و گنگ است. از طرف دیگر، بسیار ثقیل و پیچیده است، به نوعی که امکان ایجاد ارتباط با کارفرما و مخاطب را نمی‌یابد.»

از دید دکتر دولت‌آبادی، کیفیت شهری عامل بسیار موثری برای کاهش تنش‌ها و تلواسه‌های اجتماعی است. تاثیری که فضای شهری بر انسان می‌گذارد بیش از تاثیر انسان بر فضای شهری است. به همین خاطر است که باید در ارتقای فضای شهری کوشید.

بهانه‌های کوچک دلخوشی!


عید امسال، در مسیر سفر عیدانه با خانواده، مکثی کوتاه در شهرضا داشتیم تا سری به کارگاه آبرومند و خوشنام «برادران بهاری» بزنیم و سفال‌های زیبای آبی فیروزه‌ای دست‌ساخته این عزیزان را ببینیم. سال‌هاست که این کارگاه نگین صنایع‌دستی شهرضا، و حتی ایران، است. رنگی که این اخوین در سفال‌های خود بکار می‌برند، خوشبختانه یا متاسفانه، اختصاصی خودشان است و هیچ سفالگر دیگری در ایران چنین رنگی را نمی‌تواند تولید کند. سفال آبی فیرزه‌ای شهرضا شهرت جهانی دارد. اما، اما!!

کارگاه پرافتخار برادران بهاری تعطیل و تبدیل به انبار بنکداری نوشابه شده بود. تمام شور و اشتیاق دیدن سفال‌ها تبدیل به کابوسی سنگین شد که ای دل غافل یکی دیگر از ستارگان هنرهای بومی و ملی ایران افول کرد. وای! خدا می‌داند چه حالی داشتم. گشتم و یکی از برادران بزرگوار را دیدم و با بغضی در گلو تاسف خود را از تعطیل شدن کارگاهشان بیان کردم، و این عزیز شریف هم به ذکر مصیبت‌ها و مشکلاتی پرداخت که باعث و بانی تعطیلی کارگاه شده اند. حرف‌هایی کاملا منتظر.

* روز ۱۷ دی‌ماه، به بازدید نمایشگاه سراسری صنایع دستی در بوشهر رفتم. برای ضیافت چشم. از اصفهان و شیراز و نایین و قم و همه و همه‌جا بودند. از عبا و ابریشم تا گلیم و گبه. از محصولات چرمی تا گوشواره بدل و . . . و چشمم افتاد به غرفه‌ای با سفال‌های آبی فیروزه! و دیدم نام شهرضا را بر پیشانی غرفه! آری غرفه مال بهاری‌ها بود، اما نسل دوم آنها. پسر برومند یکی از برادران بهاری بزرگ، راه پدر و عمو را پی می‌گیرد. از نگاهم و از شوقم فهمید که چه ذوقی کرده‌ام از دیدن این آبی فیروزه. و او امیدواری داد که کارگاه احیا می‌شود و ما باز هم این سفال‌های زیبا را خواهیم دید. زندگی به همین بهانه‌های کوچک زیباست.

كتابخانه


امر تاسيس كتابخانه سيراف، خوشبختانه با اقبال عمومي سيرافي‌ها و دوستداران سيراف مواجه شده است. اين اميد هست كه بشود تا عيد شريف نوروز، با بضاعتي درخور، كتابخانه را افتتاح نمود. هر هفته برايمان كتاب مي‌رسد. كم يا زياد. مهم آن است كه كار شكل‌گيري كتاب، با خواست و همياري خود مردم، در جريان است. اين هفته دو سري كتاب براي ما آورده‌اند.

شش عنوان اول کتاب‌هایی هستند که خانم طيبه بارنده از همكاران مركز درماني سيراف فرستاده‌اند، و بقیه فهرست بخشی از کتاب‌هایی است که دانشجويي از دانشكده معماري بوشهر هدیه کرده و به رسم بعضی از ما بهتران دوست دارد ناشناس بماند! اين دوست دانشجو مي‌گفت كتاب‌هايي را كه هديه داده، همه را خوانده و كتاب‌هايي هستند كه دوست دارد همه بخوانندشان. بقیه لیست را در شماره بعد می‌خوانیم. از همه دوستان سيراف ممنونيم.

ذهنيت‌تان را تغيير دهيد تا زندگي‌تان تغيير كند، كارن كيسي، ترجمه الهام آرام‌نيا و سيد شمس‌الدين حسيني، انتشارات نسل نوانديش، چاپ اول، ۸۶
گمشدگان مثلث برمودا، چارلز برليتز، ترجمه سيروس گنجوي، نشر پارسا، چاپ دهم، ۱۳۷۲
نجات‌يافتگان مثلث برمودا، تامس جفري، ترجمه سيروس گنجوي، انتشارات پيك فرهنگ، چاپ ششم ۱۳۷۵
هفت تا و دو تا دوستت دارم، دفتر شعر رضا طاهري، نشر نخستين، چاپ اول بهار ۱۳۷۹
داستان مرگ سيزدهم، دفتر شعر رضا طاهري، نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۸۱
فالنامه حافظ، هادي خوبرو، انتشارات فخر دين، چاپ اول ۱۳۸۵
جزيره گنج (ادبيات كلاسيك براي نوجوانان)، رابرت لوئي استيونسن، ترجمه محسن سليماني، نشر افق، چاپ دوم، ۱۳۷۶
جيم دگمه، ميشل انده، يزدان خدابنده، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، چاپ اول، ۱۳۷۵
آموزش نقاشي و طراحي براي همه، بليايوف، ترجمه نازلي اصغر زاده، نشردنياي نو، چاپ سوم ۷۵
لباس نو امپراتور، هانس كريستين آندرسن، ترجمه رضا كامشاد، انتشارات نيلوفر، چاپ اول، زمستان ۱۳۷۶
دنياي حقيقي و دنياي مجازي، استيون لو، ترجمه منصوره حسيني، نشر فرهنگ‌ها و افق، چاپ دوم ۱۳۸۷
حقيقت- خوبي و بدي، استيون لو، ترجمه منصوره حسيني، نشر فرهنگ ها و افق، چاپ دوم ۸۷
مجموعه «علم براي كودكان» (هشت عنوان ستارگان و سيارات، اتم، نور، جاذبه، مغناطيس، الكتريسيته، صوت، راديو اكتيويته، مولكول ها)، ج استفنسن، ترجمه فربد، كتاب‌هاي بنفشه انتشارات اميركبير، چاپ پنجم ۱۳۷۱
از مجموعه «دانستنيها براي كودكان و نوجوانان» ( شش عنوان كوه‌ها، حشراتي كه باهم زندگي مي‌كنند، ميمون‌ها و بوزينه‌ها، آسمانخراش‌ها، آتش، قارچ‌ها) ترجمه عبدالخليل حاجتي و ايرج مافي، كتاب هاي بنفشه انتشارات اميركبير، چاپ سوم و چهارم ۷۶ و ۷۳
كوچولوي نابغه كيه، وجيهه عبديزدان، انتشارات رعنا، چاپ سوم ۱۳۸۶
كوچولوي مهربون كيه، وجيهه عبديزدان، انتشارات رعنا، چاپ سوم ۱۳۸۶

قدر سیراف را بدانیم


یکی از کارهای مهمی که باید برای تهیه منظر فرهنگی سیراف انجام داد گونه‌شناسی مسکن و خانه در سیراف است. خانه‌های قدیمی سیراف باید شناسایی و سازمان فضایی و چیدمان آنها بررسی و برای طراحی‌های آتی خانه‌ها استفاده نمود. با بررسی نحوه چینش فضاها در خانه‌های اصیل سیراف می‌توان طرح‌های درست‌تری برای خانه‌های جدید مردم طراحی نمود. خانه‌هایی که آرامش، زیبایی و استحکام را توام داشته باشند. آستین بالا بزنیم و شناسنامه زیستی سیراف را تهیه کنیم. خانه‌های سیراف باید ضمن داشتن همه امکانات رفاه و آسایش، هویت بومی و اصیل خود را هم داشته باشند. انشاالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *