سیرافنامه -شماره ۲۳

سیرافنامه23

سیرافنامه -شماره ۲۳

نوشته شده در نویسنده 1230

بهروز مرباغی


سلام،


 یکی از اصلی‌ترین نقاط سیراف برای بازدید، موزه سیراف است. شأن تاریخی این موزه چنان بالا است که توجه جدی به آن را برای همه دست‌اندرکاران و دوستداران سیراف لازم می‌نماید. این مکان، در آغاز محل زندگی و کار دکتر وایت هاوس بود که نقش بسیار ارزنده و غیرقابل انکار در شناساندن سیراف به سیرافی‌ها و به کل جهانیان دارد. در این مکان نخستین یافته‌های باستان‌شناسانه سیراف مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و دسته‌بندی شده‌اند. این مکان پس از سال‌ها فراموشی و دست به دست گشتن‌ها، در سال ۱۳۸۴ همزمان با برگزاری کنگره بین‌المللی سیراف تبدیل به موزه شده است. پس در زندگی این مکان یک نقطه عطف دیگر هم بوجود آمده است.

امروز هم تقریباً تمام بازدیدکنندگان از سیراف به دیدن این موزه می‌آیند. بازدیدکنندگان با این دید به موزه می‌آیند که دیده‌های خود را بصورت مستند و عصاره شده در موزه ببینند. کارکرد اصلی موزه آن است که به دیده‌ها و تماشا شده‌ها عمق بدهد و تصویری دقیق از تاریخ در ذهن بیننده بکارد.
موزه سیراف ما آیا چنین است؟ این موزه، آیا ظرفیت نامش را دارد؟ آیا در حد یک صدم ارزش‌ها و زیبایی‌های سیراف هست؟ آیا بازدیدکننده‌ها توشه‌ای که بتواند ارزش‌های بصری سیراف باستانی را مستند کند، از این موزه دریافت می‌کنند؟ این موزه، آیا شأن و منزلت سیراف شریف را باز می‌تاباند؟ آیا در حد و قواره سیراف باستانی است؟

یادداشت هفته گذشته دکتر مشایخی در خصوص موزه سیراف، تلنگری جدی است برای همه ماها. علاوه بر دغدغه‌های دکتر مشایخی باید اذعان کنیم که سقف بخش‌هایی از موزه، در مقابل باران پرخیر و برکت روزهای اخیر کم تاب نشان داده و نشت آب در دیوارهای داخلی موزه کاملاً مشهود است. همه ما باید از هر طریقی که می‌توانیم به کمک موزه بیاییم و آن را از تخریب بیش از این نجات دهیم. خمیده شدن مجسمه‌های مومی موزه نشانه خمیدگی پشت موزه است. بی‌شکل‌شدگی تابلوها و قاب‌های عکس داخل موزه نشانه ضعف و فتور خود موزه است. غبار گرفتگی ویترین‌ها و استندها نشانه اهمال و سستی ما است. به هوش باشیم.

به رسم سپاس


دوستان و دوستداران سازمان مردم نهاد سیراف پارس، روز چهارشنبه ۲۵ آذرماه در حسینیه امام خمینی سیراف دورهم جمع شدند تا ضمن شنیدن گزارش دبیر مؤسسه از فعالیت‌ها و موفقیت‌های یک سال گذشته آن، شاهد تقدیر از دوستان تلاشگر خود باشند. آتشکار دبیر موسسه، در سخنان خود به تراز مالی موسسه اشاره نمود و با خوشحالی اعلام نمود که در حال حاضر سیراف پارس به کسی و جایی بدهکار نیست و در صندوق سازمان مقدار اندکی اندوخته هم وجود دارد. آقای آتشکار از پیشينیان خود سپاسگزاری نمود که در شرایطی سخت توانستند این نهال نوپا را که امسال پنجمین سال حیات رسمی‌اش را می‌گذراند، سرپا نگهدارند.

در این مراسم، مدیر پایگاه میراث فرهنگی سیراف به تشریخ مختصر برنامه‌های سازمان میراث فرهنگی برای سیراف نمود و خلاصه‌ای از مطالعات ژئوفیزیک منطقه به عنوان سند پایه برای تدوین و طراحی طرح ویژه نجات سیراف را بیان نمود. مدیر پایگاه، ضمن بیان نکاتی از ویژگی‌های معماری سیراف باستان، بر اهمیت حذف آلودگی‌های بصری شهر تأکید کرد و از یاران سیراف پارس درخواست نمود «پاکیزگی شهری» را یکی از اصول ترویجی فعالیت‌های خود قرار دهند. این برنامه با اهدای هدایایی به تلاشگران برگزیده مؤسسه در سال گذشته و پذیرایی به پایان رسید.

ايران ما زيباست!


هر نقطه از ميهن ما گهواره تمدني است درخشان. شمال و جنوب ندارد. هم سيستان و بوشهر ريشه نيرومند تاريخي دارد، هم كوير و دارالعباده در مركز و هم خراسان بزرگ و آذربايجان و گيلان و مازندران. البته در اين بين، شايد بسياري از مردم نمي‌دانند و باور نمي‌كنند كه صفحات جنوب درياي خزر نيز از بسترهاي مهم تمدني ايران است. شايد به اين خاطر كه مردم از گيلان و مازندران و گلستان فقط درياي خزر را مي‌شناسند و هواي ملايم و باران‌هاي نم نمك آن را. سرسبزي و پوشش گياهي غني اين مناطق بقيه مسايل را تحت الشعاع قرار داده.

ولي چنين نيست. تكه اي از كتاب «قلاع باستاني مازندران» را كه به وجه تسميه مازندران مي‌پردازد، باهم مي‌خواهيم:
«درباره وجه تسميه مازندران هم نظرات مختلفي مطرح شده است. مثلاً ابن اسفنديار معتقد است كه: «به مازندران پادشاهي بود. چون رستم زال آنجا شد اورا كشت. منسوب اين ولايت را موز اندرون گفتند، سبب آنكه موز نام كوهي است از حد گيلان تا بلار و قصران كه موزه كوه گويند. همچنين تا جاجرم، يعني اين ولايت درون كوه موز است». جغرافي‌نويسان و مورخان ايراني و فرنگي هريك در اين زمينه توجيهاتي دارند كه ذكر همه آنها در اينجا نمي‌گنجد. به دو نظريه اروپايي بسنده مي‌شود:
«دارمستنر مازندران را از مازنه و كلمه مركب «مازن تره» را مشتقي از «مازنه» مي‌داند كه مانند شوش با علامت تفصيلي‌تر شوشتر شده، به مازن‌تره و سپس به صورت مازندران درآمده است. «نولدكه» مورخ آلماني مازندران را از سه جزء مي‌داند: مازن+در+ان. جزء دوم را به در، دروازه يا باب عربي معني كرده و مجموعاً چنين آورده كه مازندران صورت ديگر و به معني دروازه مازن است. (سورتيجي، سامان: قلاع باستاني مازندران، سازمان ميراث فرهنگي كشور، چاپ اول، زمستان ۱۳۸، صص۲۱و۲۲)


شکار لحظه‌ها!


دیدن رنگین‌کمان، بخشی از زیبایی‌های زندگی است. بویژه اگر این رنگین کمان در بوشهر باشد، این زیبایی دوچندان می‌شود وقتی که بدانیم در چندسال گذشته، امسال بوشهر سال پر برکت و پربارشی را می‌گذراند و رنگین‌کمان هم یکی از نعمات آسمان پس از بارش است. اما از همه زیباتر اینکه این رنگین‌کمان را بر بلندای بافت تاریخی بوشهر شکارکنی! بافت با ارزش و یگانه که سزاوار بیشترین توجه ملی و حتی بین‌المللی است ولی مهجور و تنها مانده است. تصور اینکه روزی بناهای رو به ویرانی زیر این رنگین کمان مرمت و توانبخشی خواهد شد و رنگین‌کمان‌های زیباتر و پر تلألو تری بر فرازشان دیده خواهد شد، تصور بسیار دلنشینی است. به امید آن روز.

بچه‌هاي سيراف


اين پسر خوب اسمش حسين روشن است، قدرشناس زحمات پدر و مادر و معلمانش؛ مي‌دانيد چرا؟ چون خيلي خوب درس‌هايش را مي‌خواند و معدل سال گذشته‌اش ۷۵/۱۹ شده است. مهربان و خوش برخورد است و خانواده و دوستانش حسين كوچولوي ما را حسابي دوست دارند. البته زياد هم كوچولو نيست، كلاس چهارم ابتدائي است و از آن دسته بچه‌هايي است كه وقت آزاد خود را در مسجد و حسينيه محله خود مي‌گذراند، اذان مي‌گويد و نوحه خواني مي‌كند، بخصوص در اين روزها، كه ايام محرم و صفر است. دو ماه گرامي و عزيز كه همه براي امام حسين (ع) و يارانشان عزاداري مي‌كنند و مهم‌تر از هر چيز، اينكه تمام بچه‌هاي مسلمان و حتي غير مسلمان، بهترين درس‌هاي زندگي‌شان را مي‌توانند از اين واقعه بزرگ تاريخ بگيرند. خوشحاليم كه آقا حسين و ديگر بچه‌هاي سيرافي نيز هميشه تو اين مجالس در كنار بزرگترهايشان حضور دارند.

از پسر خوبمان مي‌پرسم كه چه آرزوهايي دارد و قصد دارد در آينده چه كاره شود؟ جواب مي‌دهد كه مي‌خواهم يك دكتر موفق باشم و آرزو دارم كه در آينده‌اي نزديك بيمارستاني در شهرم سيراف بنا كنم، و آرزوي ديگرم اين است سايه پدر و مادرم هميشه بالاي سرم باشد.
حسين آقاي ما مي‌گويد كه سيراف را بيشتر از هر جاي ديگر دوست دارد  و خدا را شكر مي‌كند كه در اينجا به دنيا آمده است، او به خودش و دوستانش توصيه مي‌كند كه هر كاري براي شهرشان انجام دهند تا سيراف عزيز هميشه آباد و سربلند باشد.

نعمتی است باران


امسال به لطف خدا باران خوبی می‌آید. چند نوبت باران سنگین در این روزها و هفته‌ها داشتیم. طبیعی است که این حجم از باران خسارت‌هایی هم داشته باشد. از آب گرفتگی کوچه‌ها و خیابان تا خدای نکرده فروریختن دیواری یا سقفی. ولی باید شاکر بود که تن تشنه زمین سیراب می‌شود و آبادنی و سر سبزی محدودی در انتظار هست. از خشکی و خشکسالی چند سال اخیر، کم کم داریم فاصله می‌گیریم. بیایید دعا کنیم این وضعیت و این بارش در مناطق و حتی کشورهای همسایه نیز وجود داشته باشد. همه ما از غبارهای فصلی سعودی و عراقی خاطره‌های بدی داریم. بخش زیادی از این آسیب‌ها بخاطر خشکی و لم یزرع بودن بخش‌های وسیعی از خاک کشورهای همسایه است. باران رحمت اگر این چنین بر تمام منطقه ببارد همه از آن منتفع خواهیم شد. دعا کنیم.

خيرات و نذورات


با دلي سرشار از عشق و ايمان، دست به دعا برمي‌داريم و استجابت آن را از درگاه حق مي‌خواهيم. با تمام وجودمان عذر به درگاه مي‌آوريم و رفع مشكل و برآوردن حاجت را طلب مي‌كنيم. با خضوع و خشوع و بندگي تمام نذر مي‌كنيم كه اگر دعا مستجاب شد و نياز برآورده شد،
از فقيري دلجويي كنيم و دعاي خير او را ضامن پذيرش حق از بندگي‌مان كنيم،
هرسال روضه‌اي برگزار كنيم و از جماعت بخواهيم دعاي خيرشان را از ما دريغ نكنند،
به بيمارستان شهر يا سراي سالمندان و درماندگان برويم، عيادتشان كنيم و سيماي رضايتمندانه آنها را نشان عفو پروردگار بر گناهان بيشمارمان شماريم،
سري به مدرسه كنار خانه‌مان بزنيم و نيازهاي آزمايشگاه آن را برطرف كنيم و فرزندانمان هر روز و هر هفته ما را دعا كنند و معلمشان بگويد «خدا خيرش دهد باني خير را»
با خيرين ديگر جمع شويم براي فرزندانمان كتابخانه درست كنيم تا كودكانمان هر روز ما را دعا كنند، شهر كوچك ما كتابخانه ندارد.
خداي بزرگ قلب پاك ما را مي‌خواهد ونيت شريف و خوب ما را. به عدد و رقم و جنس خيرات كاري ندارد. خداي ما خداي زيبايي‌هاست. خداي ما زيباست و زيبايي‌ها را دوست مي‌دارد.

كتابخانه


کتاب‌های زیر را آقای دکتر مشایخی، بنیاد ایران‌شناسی شعبه بوشهر، به کتابخانه در حال تأسیس سیراف هدیه کرده‌اند. سپاسگزاریم. از دفتر طرح و برنامه سازمان ميراث فرهنگي نيز وعده هديه كتاب به سيراف داده‌اند كه آن هم مبارك است انشالله.
نشريه «گزارش ايران‌شناسي»، بنياد ايران‌شناسي، گزارش پنجم، بهار ۱۳۸۳٫
نشريه «گزارش ايران‌شناسي»، بنياد ايران‌شناسي، گزارش ششم، تابستان ۱۳۸۳٫
«نخستين همايش ملي ايران شناسي»، مقالات تاريخ و جغرافياي تاريخي، بنياد ايران‌شناسي، ۱۳۸۳٫
«مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايران‌شناسي»، مقالات معارف و علوم اسلامي، تاريخ علم، تعليم و تربيت در ايران،  بنياد ايران‌شناسي، ۱۳۸۳
«مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايران‌شناسي»، هنر و باستان‌شناسي، بنياد ايران‌شناسي، ۱۳۸۳٫
«مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايران‌شناسي»، هنر و باستان‌شناسي، بنياد ايران‌شناسي،‌۱۳۸۳٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *