سیرافنامه -شماره ۱۸
سلام،
سيرافنامه، سلامرسان سيراف به اهالي ميراث فرهنگي بود. روزهاي ۲۰ و ۲۲ آبان ماه، «دومين همايش نقد مرمت» در تبريز برگزار شد. در اين همايش كه تمام معاونين ميراث فرهنگي استان ها، بزرگان ميراث فرهنگي به همراه معاونت محترم ميراث فرهنگي سازمان، مهندس علويان صدر، حضور داشتند، سيرافنامه حكم سوغاتي سيرافيها براي دوستداران ميراث فرهنگي را داشت. مجلدي از ۱۶ شماره، به تك تك هيئتها ارائه شد و مديريت «اداره كل ابنيه و بافتها و محوطههاي تاريخي» سازمان، ضمن تأييد انتشار اين نامه هفتگي، از آن به عنوان الگويي براي ايجاد زمينه مسالمت و رفاقت بين خانواده ميراث فرهنگي با اهالي نام برد.
* استقبال جماعت از سيرافنامه نشان ميدهد كه هركجا احترام متقابل بوجود آيد آرامش در روابط و توسعه مودت سادهتر و سهلتر ميشود. بازخورد اين نامه هفتگي در ميان اهالي ميراث فرهنگي، ضمن تشويق، تلنگري جدي به سيرافنامه است كه خود را جديتر ببيند. بخشهايي از سيرافنامه كه بيشترين واكنش مثبت را داشت، «بچههاي سيراف» بود و اين موضوع كه سيرافنامه اهميت و عنايت ويژهاي به كودكان دارد، شديداً مورد استقبال قرار گرفت.
مژده آنكه، سازمانهاي استاني و ادارات مركزي زيادي از سازمان قول دادند كه از اين به بعد زياد به فكر سيراف باشند و هركجا كه رفتند و هركجا كه صحبتي شد، یادي از سيراف هم بكنند. از دوستان آذربايجان شرقي وعده گرفتيم كه نشريات و كتابهاي خود را به سيراف بفرستند و بويژه يادداشتها و گزارشهاي مربوط به مشاركت مردمي در بازسازي و احياء بازار تبريز را براي استفاده از تجربيات گرانقدر اين دوستان، در اختيار سيراف قرار دهند. باز، خبر شديم كه دوستداران سيراف در عمارت مسعوديه تهران (سازمان ميراث فرهنگي) تعداد زيادي كتاب براي هديه به سيراف فراهم نمودهاند.
قدر محبت دوستداران سيراف را بدانيم و آستين بالا بزنيم و شهر را بسازيم. در چنين موقعيتي كه شهر مديريتي خوشفكر و پرتلاش دارد، عذري باقي نيست. بخشهاي فرهنگي شهر را بايد احيا كنيم و به دانستههاي فرزندان سيراف از تاريخ و ميراث خود، غناي بيشتري ببخشيم. كتابخانه را راهاندازي كنيم!
خطر جدي است!
فرصتي پيش آمد گپي بزنيم با آقاي اميد اردشيري، مربي مركز درماني سيراف. آمده بود براي آموزش اهالي پايگاه در مورد آنفولآنزاي لعنتي شايع امروز كه هم اسمش بد است هم حاصلش. بيماري آنفولآنزاي نوع «آ» يا خوكي بيماري بسيار خطرناكي است. ما وقتي در شماره ۵ سيرافنامه، در ۲۹ مرداد ماه دربارهاش نوشتيم، خيلي اميدوار بوديم و دعا ميكرديم كه «انشالله چيزي نيست»! ولي الان، با تأسف فراوان، خطر كاملاً جدي است و بيش از نیمی از مراجعين درمانگاه علايم اين بيماري را دارند. همه ما بايد بيهيچ اما و اگري دست به دست دهيم و جلوي پيشرفت و شيوع بيشتر اين بيماري خطرناك را بگيريم.
دوستان مجموعه درماني و بهداشتي سيراف نهايت تلاش خود را ميكنند. هم آموزش ميدهند و هم درمان ميكنند، ولي كار به اين سادگي نيست. بايد اقدامهاي كاملاً مشخص عملي را در برنامه قرار داد. بايد مردم عزيز سيراف استفاده از ماسك بهداشتي را جدي بگيرند، افراد مبتلا نهايت كوشش خود را بكنند و فاصله لازم معاشرتي را رعايت كنند. مبتلايان عزيز ضمن اينكه در درمان خويش ميكوشند بايد از معاشرتهاي غير ضرور پرهيز كنند. كمي تنهايي و جدايي را تحمل كنند تا اوضاع كنترل شود. اين بيماري نه تنها در ايران، در تمام كشورهاي جهان شايع شده است. پيشبينيهاي جهاني دال بر شيوع چندين صد ميليوني بيماري در ماههاي آينده است. اين بيماري هم كشنده است و هم سرايتكننده. هشيار باشيم. جان شريف سيرافيها عزيزتر از هر چيزي است. متأسفانه خبر شدیم که یکی از نوگلان سیرافی که علایم این بیماری را داشته، به فلج کامل دچار شده و الان در شیراز تحت مداواست. همه ما برای سلامتی این عزیز دعا میکنیم و مواظب هستیم که این دهشت شایع سایه شوم خود را بر روی سیراف عزیز نگستراند. انشاالله.
يادگاري
آقاي غلامعلي حيدري از نيكان روزگار است. سفره اهالي پايگاه میراث فرهنگی سیراف به همت او رنگين است. خوشسليقه است و خوش برخورد. نزديك به هفتاد سال عمر كرده. به قناعت و با پيشاني باز. خداوند ۹ فرزند به او داده، چهار فرزند پسر و پنج فرزند دختر. همه از خوبان سيراف.
آقاي حيدري عكسي براي ما آورده كه حدس ميزنيم مال ۵۵ سال پيش باشد. عكسي يادگاري از دوستان دوران جواني. مي گويد: «آن موقع در قطر بودم. براي كار رفته بودم. توي يك گاراژ كار ميكرديم. سرويس ماشينهاي حكومتي قطر. از سيراف خيليها آنجا بودند. همه براي كار. من حدود بيست سال آنجا كار كردم. وقتي آمدم ايران و ماندني شدم، ازدواج كردم. جلو انقلاب بود». آقای حیدری به یاد میآوردد که در آن روزها قطر یکی از اصلیترین بازارهای کار برای ایران بود. البته برخی هم راه کویت در پیش می گرفتند. آن موقع در سیراف کار خیلی کم بود.
از دوستان دوران جواني آقاي حيدري، كه در اين عكس حضور دارند، يكيشان به رحمت خدا پيوسته، دو سال پيش. آقاي محمد هدايتي. نفر وسط ايستاده. بقيه همه هستند و روزگار ميگذرانند. سيرافيهاي عزيز اين دوستان را ميشناسند:
ايستاده از سمت راست، آقاي محمدعلي رزمجو است. الان در يكي از واحدهاي نفت و گاز عسلويه مشغول كار است. نفر اول سمت راست نشسته حاج علي كنگاني است. بازرگان بود و در تردد. روزگار با او خوب تا نكرد. الان در شيراز است و تجارتي محدود دارد. نفر وسط نشسته، آقاي علي قاسمي است. خدا حفظش كند. مشغول كار در اداره آب و فاضلاب پرك است و به ناني حلال روزگار ميگذراند. سمت چپ نشسته، آقاي قنبر نظافت است. زحمتكشي شريف كه الان كمي خانه نشين است و كمي مشغول.
خوب، كدام از اين آقايان خود آقاي حيدري است؟
سهم بوشهر در همایش مرمت
دومین همایش نقد مرمت، فرصتی مغتنم و باارزش بود که بزرگان خانواده میراث فرهنگی دور هم جمع شوند و ضمن نقد چند طرح برگزیده، دیداری تازه کنند. به گزارش دبیر همایش، مهندس صابری، امسال ۵۰ پروژه به دبیرخانه رسیده بود. هرکدام از این پروژهها ویژگیهایی داشتند. از میان این پروژهها در چند مرحله، ۱۱ پروژه برای ارائه در همایش انتخاب شدند. در میان این پروژهها دو پروژه از بوشهر بود. نفس این انتخاب خبری خوش و تشویقی شایسته برای بوشهر به شمار می آید. این دو عبارت بودند از «عمارت دهدشتی- موزه معماری و شهرسازی بوشهر» و «عمارت حاج رئیس». ارائه عمارت دهدشتی به عنوان ارائه افتتاحیه انتخاب شده بود. این عمارت در ذیل «معماری نوین سازگار با معماری تاریخی» توسط طراح پروژه ارائه شد.
پروژههایی که در این همایش ارائه و به نقد و نظر میراثیها گذاشته شد عبارتند از: موزه معماری و شهرسازی بوشهر (عمارت دهدشتی) از بوشهر، مسجد حسن پادشاه تبریز، ارگ بم (تجارب حفاظت و مرمت خشت)، عمارت الماس کاخ گلستان (طرح مطالعات بهسازی سازهای)، قلعه الموت (حفاظت و مرمت قلعه)، مقبره پیر بکران (مستندسازی و حفاظت تزیینات معماری) از اصفهان، برج مقبره رسکت (طرح بازسازس پوششهای برج مقبرهها) از مازندران، شارستان میبد (تجربه مرمت بافتهای تاریخی) از استان یزد، عمارت تاریخی مسعودیه (تجارب مرمت و احیاء بناهای تاریخی در حین بهرهبرداری)، مسجد جامع (جمعه) اردبیل (مرمت و احیا). عمارت حاج رئیس (طرح مرمت و باززندهسازی) هم جزو برنامه بود که به دلیل فشردگی برنامههای بعدار ظهر اول، حذف شد.
بزرگانی که هیئت علمی ارائهها را تشکیل میدادند، عبارت بودند از: دکتر فریبرز دولتآبادی، مهندس علویان صدر، دکتر میترا آزاد، دکتر اسکندری مختاری، خانم مهندس بزرگمهری، خانم دکتر چوبک، مهندس اکبر تقیزاده اصل، دکتر نوروز زاده چگینی، دکتر دانشدوست، مهندس رایتی مقدم، ئکتر صفی یاری، مهندس آذری ازغندی، دکتر نجاتی، دکتر فرهاد تهرانی، دکتر عمرانی، مهندس عادل فرهنگی، دکتر بهرمان، مهندس جوادی، مهندس رضایی، خانم جبرئیلزاده، دکتر طالبیان، مهندس بحرالعلومی، مهندس محبعلی. همایشی چنین پربار و غنی با همت و تلاش همکاران مهندس علویان صدر، معاونت میراث فرهنگی سازمان، برگزار شد که سهم مهندس سیاوش صابری کاخکی در این میان سهمی شاخص بود. اجرشان با خدا.
تجلیل از استاد
بعد از ظهر روز ۲۰ آبان ماه، همایش نقد مرمت، شاهد تجلیل از استاد مسلم معماری سنتی ایران بود. ذکر خاطراتی از شاگردان این استاد، که امروزه هرکدام یلی در عرصه میراث فرهنگی هستند، از زیباییهای این مراسم بود. دکتر مختاری نقل کرد که در آن سالهای دور اوایل دهه پنجاه، وقتی از استاد خواسته شد طاقی مشابه طاق موجود عمارتی قدیمی بزند، استاد جواب داد «بهتر از آن را میزنم» و وقتی مدیر پروژه اصرار کرد که «عین همین باید باشد، لازم نیست بهتر با بدتر باشد!» استاد جواب داد: «بهترش را میزنم. برای ما افت دارد کار دیگران را کپی کنیم!».
خانم مهندس بزرگمهری تعریف کرد که «وقتی پس از چند سال اول کار در میراث آمدم و شدم رئیس میراث تهران، وقتی داشتم کارگاهی را بازدید میکردم، همه اسوتا کارها و کارگر ها جمع شده بودند و حرف و ادعاهایی داشتند که یکهو استاد تشریف آوردند. البته من ایشان را نمیشناختم. دادی سر اوستا کاره و کارگرها کشید که اینجا چه میکنید بروید سرکارتان، و همه جیم شدند. وقتی از استاد پرسیم، شما کی هستید، جوابش این بود: خانم ما باشما کاری نداریم!»
استاد تعریف میکند که دانشآموز بود که وارد کار شد. داستانش این بود که روزی سر راه مدرسه اوستابنایی را میبیند که دارد سقفی را میبندد و رسمیبندی میکند. کار اوستا چنان زیبا بود که دانشآموز از رفتن به مدرسه منصرف میشود و میماند تمام روز را به تماشای کار این استاد کار. عصر وقتی پدر (که معماری قابل بود) میپرسد، مدرسه چه خبر، کودک میگوید که مدرسه نرفته و زیبایی کار استاد بنا را دیده. پدر میپرسد علاقهای داری به این کار؟ و او جواب میدهد آری. از فردا این نوجوان همراه پدر میشود و کار را شروع میکند.
موزه معماری و شهرسازی بوشهر
عمارت دهدشتی، واقع در محله بهبهانی بافت قدیم بوشهر، با تکمیل شدن بخش الحاقی آن تبدیل به موزه معماری و شهرسازی بوشهر میشود. این مجموعه از دو قسمت جدید و قدیم تشکیل میشود که مساحت کف مجموعه آن حدود ۷۲۰ مترمربع میشود و در چهار تراز و با مساحت مسقف حدود ۱۵۰۰ متر مربع، یکی از شاخصترین بناهای بافت بشمار میآید. در طراحی و اجرای بخش جدید مجموعه، جوهر و ابریشم معماری بوشهر رعایت شده است.
یکی از نخستین اصول عمده معماری بوشهر که در این معماری مورد استناد قرار گرفته عمده بودن بافت نسبت به تک بنا است. بنابراین، تلاش شده که با اضافه شدن این بخش به عمارت قدیم، فرم و ویژگیهای بافت محفوظ بماند. از سوی دیگر، بخش جدید قرار نیست تقلید بنای قدیم باشد. به همین خاطر از تکرار رنگ و فرمهای کتیبه ها و درو پنجره عمارت قدیم اجتناب شده است. در عین حال، مقیاس و مدول معماری بخش قدیم، بطور کامل در بخش جدید رعایت شده است. سقف تراز سوم بخش جدید که هم تراز تراز چهارم بخش قدیم است، کمی کوتاهتر گرفته شده تا احترام این بخش به مفاخر معماری اصیل بخش قدیم نشان داده شود.
شهر تاریخی تبریز
برگزاری دومین همایش نقد مرمت در تبریز، فرصتی بدست داد که تبریز زیبا و تاریخی، یک بار دیگر در منظر دوستداران ایران قرار گیرد. واقع آن است که تبریز علاوه بر تاریخ طولانی و پربار خود، مزیت ویژهای هم دارد که خاص چند شهر معدود در ایران است. آن هم نقش رابط ایران با جهان خارج بودن شهر است. شهرهایی چون بوشهر، انزلی مدتها و قرنها دروازه ارتباط ایران با جهان بودهاند. کرمانشاه و مشهد هم در برخی دورهها چنین نقشی داشتهاند. این موقعیت به این شهرها وجههای خاص بخشیده است. تبریز یکی از این معدود شهرهای ایران است.
* در همایش، میزبان کتابها و بوشورهایی به مهمانان هدیه داد که بخشی از واقعیتهای تاریخی و باستانی تبریز و آذربایجان را بیان میکنند. یکی از کتابها، «میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان شرقی، تألیف مسعود عالم پور رجبی بود که در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات احساس چاپ شده است.
* در فصل چهارم این کتاب به بستانشناسی آذربایجان اشاراتی دارد. «کاوشهای باستانشناسی در سرزمین پهناور آذربایجان نشان میدهد که قدمت آثار موجود از زندگی انسان در این منطقه به عصر پارینه سنگی میرسد. این آثار در درون غارهایی که در مناطق مختلف آذربایجان وجود دارد دیده میشود. از جمله غار تمتمه در شمال ارومیه که توسط کارلتون کون باستانشناس معروف در سال ۱۹۴۹ مورد کاوش قرار گرفته است. همچنین در غار «داور زاغاسی» نیز آثاری از پارینه سنگی یافت شده است. در آذربایجان، تپههای باستانی فراوانی پراکندهاند که هزاران اثر و سند تاریخی را در بر دارند و از تاریخ زندگی انسانها در این سرزمین باستانی اسرار بسیاری را در خود نهفته دارند»
«تپههای باستانی بقایایی از فرهنگ مادی انسانهایی است که در هزارههای گذشته که تا اعماق دوران نامحدود پیش از تاریخ ادامه مییابند، در روی آنها زیستهاند و بالاخره در اثر حوادث مختلف از بین رفته و آثار بسیاری را بر جای نهادهاند. این گونه تپهها معمولاً چندین بار در دورههای مختلف مسکونی شدهاند و بنابراین داران طبقاتی هستند که در نتیجه کاوشهای باستانشناسان مراحل مختلف تکامل و تون و فرهنگ ساکنان آنها بدست میآید.
باستانشناس انگلیسی، «چارلز بورنی» استاد دانشگاه منچستر ادعا کرده است که در سال ۱۹۸۵ میلادی در اطراف دریاچه ارومیه حدود ۵۰ تپه تاریخی را کشف کرده است. از مهمترین آنها که حفاریهای باستانشناسی در آنها صورت گرفته، تپههای معروف حسنلو، «گوی تپه» و «یانیق تپه» را میتوان نام برد.
نگین معماری قاجاری
به یاد حاج محمد شعرباف، پدر مرحوم استاد اصغر شعرباف، نگاهی داریم به مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) تهران. نام این استادکار در چند کتیبه مدرسه آمده است. برای تهیه این مطلب کوتاه از کتاب «شعرباف و آثارش» نوشته مهندس حسین پور نادری، و سایت اینترنتی «تهران نما» استفاده کردهایم.
* در سال ۱۲۹۶ ه.ق، میرزا حسینخان سپهسالار دستور ساخت مسجدی را داد که اکنون، از زیباترین بناهای شهر تهران به شمار میرود. طراحی مسجد را ممتحنالدوله به عهده گرفت و معمار آن حاج حسن قمی بود. ساخت هسته اصلی بنا نزدیک به پنج سال به درازا کشید، اما عمر سپهسالار چندان نپایید که مسجد ساخته شده را به چشم ببیند. در دورههای بعدی، تکمیل بخشهایی از مسجد همچنان ادامه یافت که در سال ۱۳۲۰، در محل گلخانه قدیمی، تالاری ساخته شد که امروز مجموعه دارالقرآن است. در سال ۱۳۴۲، استاد لرزاده تغییراتی در شبستان زمستانی ایجاد کرد و در سال ۱۳۷۵ ، نیز مهندس سعیدی گنبد اصلی را اساسی مرمت کرد. وجه دیگری که به این مجموعه اهمیتی دو چندان میبخشد کتابخانه مسجد است که در سال ۱۲۹۷ ه.ق، سپهسالار با خرید کتابخانه ۴۰۰۰ نسخهای اعتضادالسلطنه آن را پایهگذاری کرد. هم اینک، گنجینهای با بیش از ۴۲۰۰ کتاب خطی به خط مؤلفان و نزدیک به ۱۰۰۰۰ کتاب چاپ سنگی در این کتابخانه موجود است.
طراحی این مسجد با الهام از بهترین نمونههای پیش از آن، همچون مسجد سید و مسجد حکیم اصفهان، تحول یافته است، در واقع تلفيقي از سبك معماري مساجد ايراني و مساجد شهر استانبول ميباشد . گنبدخانه مسجد سپهسالار تحولی در معماری مساجد به شمار میرود. چلیپای بزرگی با ابعاد ۴۵ * ۴۵ متر گنبد اصلی را با دهانه ۱۵ متر در مرکز قرار داده است. در قسمت جنوبی، بیننده فضای بزرگ بدون ستونی را میبیند. سبکی این فضا را حتی، جرزهای عظیمی که گنبد روی آن قرار گرفته مخدوش نمیسازد. چهار گنبد کاربندی با قاعده مستطیل، بالهای چلیپا را پوشش دادهاند. در نمای بیرونی نیز این چهار گنبد سلسله مراتبی در حرکت به سمت گنبد اصلی با ارتفاع ۲۵ متر به وجود می آورد.
حياط مربع مدرسه سپهسالار با چهار ايوان، ايدهآل مسجدسازي ايراني است. انبار اين حياط ۶۲ در ۶۳ متري ميباشد كه از چهار جهت دو طبقه ساخته شده است و ۶۰ حجره در دو طبقه براي سكونت طلاب علوم ديني وجود دارد. شبستان تابستاني كه از تركيب ايوان جنوبي، نبدخانه و سه گنبد جنبي و دو گوشواره تشكيل شده است، بزرگترين و دیدنیترین فضاي مسجد است. در واقع اين قسمت از بنا موجب تمايز آن با ديگر مساجد شده و آن را در رديف آخرين شاهكار معماري دوره سنتي قرار داده است. تزئینات ساختاری چون کاربندی و غیرساختاری چون یزدیبندی و مقرنس و کاسهبندی در ساختمان مسجد به کار رفته و کاشیکاری در سطحی وسیع استفاده شده است. از انواع مهم کاشیکاری در این مسجد معقلی، هفت رنگ یا خشتی و معرق را میتوان نام برد که این آخری به دو صورت اسلیمی و گرهچینی است و معرق برجسته سر در ورودی در نوع خود منحصر به فرد است. سنگ و تزیینات سنگی در این مجموعه جابهجا به کار رفته و از این نظر با دیگر ابنیه دوران قاجار تفاوت دارد و به معماری دوران زندیه شباهت مییابد. در این بنا آجر کاری به شکل تزیینی دیده نمیشود اما، آجر مصالح اصلی بنا را تشکیل میدهد و زمینههای است که کاشی کاری روی آن نمایی جذاب دارد. طاقهای آجری پر تنوع در دالانها و ورودیها نیز به چشم میخورد. تزیینات گچی در شبستان زمستانی به صورت گچبریهای اسلیمی و کتیبههای خطاطی شدهاند که همه به دست استاد لرزاده ساخته شدهاند. تزیینات چوبی نیز چون دیگر تزیینات با استادی شکل گرفتهاند. درهای حجرهها و در اصلی شبستان زمستانی گرهچینی معرق دارند.
درب اصلی که به خیابان سرچشمه باز میشود دارای بهترین نمونه تزیینات فلزی در این مجموعه است. پشت پنجره حجرهها نیز نمونههایی زیبا از فرفورژه (نردههای دستساز آهنی) دیده میشود. خط نوشته شده ير روي كاشي هاي مسجد قلم استاد كلهر ، خوشنويس برجسته دوران قاجار مي باشد .
از ویژگیهای مهم فضای مسجد سپهسالار ،که در واقع یکی از برجستهترین ابداعات معماری قاجاری نیز به شمار میرود، وجود مهتابیها و بهار خوابهای وسیع در طبقه فوقانی است. این ابتکار طرحی را به وجود آورده که افزون بر القای حس محصور و معین بودن، حرکتی در جهت خلاف محدودیت فضا ایجاد میکند. چنین تدبیری در فضاسازی امکان پیوند میان ناظر و بنا را مختل نمیسازد و در همان حال به پیچیدگی و غنای فضا میافزاید. دیگر ویژگی معماری مسجد منارههای متعدد آن در ابعادی نامنتظره است. امتداد نیم استوانهای آنها تا کف حیاط میرسد و ابتکاری منحصر به فرد را به نمایش در میآورد. استفاده از ساعت به جای مؤذنه، نمونههای بسیار دارد، لیکن در این بنا مکمل مجموعه حرکتهای عمودی است و کاربرد آن بسیار به جا است.
فرزندان سیراف
طاهره بارنده: فاطمه بلوچ خو، از فرزندان خوب و سرزنده سيراف است. او از همسايههاي تقريباً نزديك قلعه نصوري است توي مسير قلعه به دره لير او را ديدم.. وقتي براي عكس گرفتن از خانههاي قديمي آن اطراف رفته بودم توي مسير با هم آشنا شديم. فوراً پرسيد كه چه كاري ميتواند برايم انجام دهد و من گفتم چند تا از خانههاي قديمي اطراف را بهم معرفي كن. فاطمه خوشحال شد و با كمال ميل پذيرفت. ميگويد: كلاس پنجم ابتدائي است و سال گذشته معدلش ۷۵/۱۸ شده است. دوست دارد در آينده سردبير روزنامه شود و از اين طريق هر چه ميتواند سيراف را بيشتر و بيشتر به همه معرفي كند. از شور و هيجاني كه در او ديدم چنين شغلي نيز بعيد نيست و اميدواريم در آيندهاي نزديك شاهد دفتر روزنامه فاطمه در سيراف باشيم. بزرگترين آرزويش اين است كه خانوادهاش هميشه سالم باشند و در سيراف يك شهر بازي براي بچهها وجود داشته باشد. دلش ميخواهد تمام سيراف پر از سرسبزي و نشاط باشد. در حد خودش توانسته در ساخت باغچهاي زيبا در حياط خانهشان به خانوادهاش كمك كند. او دوستان خوبي دارد و ميگويد كه فاطمه كامور از دوستان صميمي اوست. عكس سمت راست فاطمه بلوچخو است كه در كنار دوستش فاطمه كامور ايستاده است.
آشپزخانه، بهترین بخش خانه است!
آشنایی با معماری و معماران برجسته جهان، میتواند کمک حال سلیقه ما باشد. ولی میکوشیم این آشنایی با ادبیاتی خودمانی باشد. «سزار پلی» قبول داردکه همه جای خانه خوب است، ولی برای مطالعه، آشپزخانه بهترین جاست! معمار متولد آرژانتین، سزار پلی، در سال ۱۹۹۱ از طرف انجمن معماران آمریکا یکی از ده معمار زنده شاخص و برجسته شناخت شد. او که الان ۸۱ سال دارد، آثار بزرگی خلق کرده که از جمله برج دوقلو پتروناس کوالالامپور، برج نیهونباشی میتسویی در توکیو، برج موزه نیویورک. سالهاست که در نیویورک ساکن است و کار میکند.
۵۵ سال است که در آمریکا زندگی میکنید، هنوز آیا آرژانتین روی کارهای شما تاثیری دارد؟
– اگر هم هست، در ناخودگاه من است. بر خلاف بسیاری از معماران آمریکا، به زعم من، بناهای عامهپسند مهمترین بخش هستند. به همین خاطر میکوشم آن هارا براساس اصول ایستا نسازم.
وقتی شما درباره ساختههایتان صحبت میکنید، غالباً از مفاهیمی چون «زندگی»، «پوست» استفاده میکنید- انگار که اینها در تمام پروژههای شما هست. درست است که خانه مکانی برای الهام است؟
– برای من، ساختمان یک موجود زنده است، مثل بچه، مثل حیوانات خانگی و مثل دوستانمان. اول شکل میگیرد، رشد میکند و بعد به تدریج شخصیت مییابد. برای من درک این تکامل و تطور بسیار مهم است.
خانه ای را که تویش نشستهاید، خودتان طراحی کردید؟
– نه، این یک خانه چوبی کوچک است که در سال ۱۹۱۵ ساخته شده. کمی آن طرفتر، دفتر من قرار گرفته و پشت آن خیابان پارک بزرگی است با جویبارها و تپه ماهورها.
ولی، انگار شما تغییراتی در این خانه دادهاید!
– وقتی با زنم آمدیم و این خانه را خریدیم، بحث بازسازی و تغییر را داشتیم، که طبق معمول بسیاریها، نتوانستیم توافق کنیم و بخصوص اینکه عروس ما هم چندان توافقی با نظرات ما نداشت، به همین خاطر فقط در حد تعویض لوله کشی، یراق آلات و این جور چیزها که از ۱۹۱
عوض نشده بودند، پیش رفتیم، که همه را هم خانمم انجام داد. در خصوص معماری داخلی هم باید بگویم که این معماری کاملاً مدرن است، هرچند که ما تزیینات و مبلمان و اشیاء قدیمی و صنایع و هنرهای دستی زیادی در این خانه داریم.
توی خانه، کنج دلخواهی برای خود دارید؟
– حتما، آشپزخانه! از نظر عاطفی، آشپزخانه سادهترین و راحتترین مکان برای من است. برای من آنجا همه چیز هست. پنجره بزرگی دارد که به ما حس و حال میدهد، شاید بدین خاطر که هرسه طرف آشپزخانه ما باغ است. کابینت درازی دارد و میزی به نسبه دراز. یخچال و دستگاه قهوهجوش و میز و قفسه کوچک کتابهای من. همیشه ۵ یا ۶ کتاب را همزمان میخوانم. این احساس خاص من نیست. ما همین چندی پیش «مرکز دانشجویان کاتولیک» را در دانشگاه ییل طراحی کردیم. در این مرکز کتابخانه هست بسیار زیبا با میز و چراغ و صندلیهای راحت قرائت، ولی کارفرما توضیح میداد که دانشجوها تو ناهارخوری مینشینند کتاب میخوانند، کنار چای و قهوه و خوراک.
دلخوشیهای دیگری هم دارید؟ غیر از معماری؟
– چرا، خیلی؛ ولی هیچ چیزی را نمیشود با معماری مقایسه کرد. من اهل گلف و این جور تفریحات نیستم. این کاره نیستم. معماری: زندگی من.