در معماري غرق‌شده در هاي-تك و تجارت، جايي براي شعر نيست!

در معماری غرق شده در های تک و تجارت

در معماري غرق‌شده در هاي-تك و تجارت، جايي براي شعر نيست!

نوشته شده در نویسنده 1122

در معماري غرق‌شده در هاي-تك و تجارت، جايي براي شعر نيست!
مترجم:
 بهروز مرباغی


۴ اوت ۲۰۰۴، هیأت مدیره «دوسالانه ونیز» به ریاست «دیوید کراف» دور هم نشستند تا موضوع دهمین دوسالانه ونیز، همچنین مدیران و مجریان آن را تعیین و تصویب نمایند. در بخش هنر، برای فعالیت سه ساله ۲۰۰۷/۲۰۰۵، بخش معماری دوسالانه و نیز تصمیم خود برای به عهده گرفتن مسئولیت انتخاب موضوع در بخش خود و گردهم‌آوری طیف وسیعی از خبرگان و کارشناسان را اعلام نمود. تا آنجا که به نمایشگاه معماری مربوط می‌شود، دوسالانه اعتقاد دارد که این واقعه نه تنها می‌تواند به عنوان نمایشگاه موفق عمل کند بلکه خواهد توانست راه‌حل‌ها و پیشنهادهایی را ارائه نمایید که به وسیله آنها نوآوری‌هایی را در پروژه‌ها و اجراهای ملی و بین‌المللی معماری و شهرسازی شاهد باشیم. دوسالانه تصمیم گرفت که موضوع اصلی معماری را «کلانشهر» قرار دهد. تغییرات در شکل‌یابی فیزیکی و اجتماعی شهر، امروزه، این امکان را به ما می‌دهد که چهره جدید تراکم و انباشتگی شهری را تصویر کنیم؛ انباشتگی‌ای که فراتر از مفهوم و شکل سنتی شهر می‌رود، از مرزهای سنتی عبور می‌کند،

مباحث و نیازهای نوینی در ارتباط با حکومت و مدیریت به وجود می‌آورد و تحولات عمیقی در ترکیب‌بندی جمعیتی و عادات و روابط آن به بار می‌آورد. دهمین دوسالانه معماری با این مباحث سروکار خواهد داشت و در جمع‌بندی نهایی‌اش، سندی برنامه‌ای، خطاب به تمام آنهایی که مسئولیتی در برنامه‌ریزی و مدیریت سامانه‌های شهری و منطقه‌ای دارند،‌تنظیم خواهد نمود. موضوع‌ها در چهاربخش جداگانه و مکمل همدیگر پیگیری خواهد شد: -نمایشگاه بین‌المللی معماری؛ با تمرکز بر روی تغییر شکل شهرها و مناطق جهان به مدیریت اجرایی «ریچارد بوردت» از بریتانیا، استاد معماری و برنامه‌ریزی شهری مدرسه اقتصاد لندن، و یکی  از کارشناسان بنام جهانی در این زمینه.

اولگا كابانووا وداموستي- ۱۳ مرداد
سال ۲۰۰۸ براي «دوسالانه معماري ونيز» سالگرد ويژه‌اي بود: دهمين باری بود كه اين دوسالانه برگزار مي‌شد؛ از نهم سپتامبر تا ماه نوامبر. بزرگ‌ترين و روشنفكرانه‌ترين واقعه معماري جهان در ايتاليا برپا بود. فدراسيون روسيه را در اين دوسالانه،  «الكساندر برودسكي» نمايندگي کرد. و معمار ديگر روس، «يوگني آس» سازمانده و مدير اين حضور بود. همين معمار، در همين ارتباط، گفتگويي داشت با «اولگا كابانووا»، مخبر روزنامه «وداموستي»، كه باهم مي‌خوانيمش.

دوسالانه امسال، موضوعي كاملاً اجتماعي دارد- «شهر، جامعه و معماري»؛ و شما قصد داريد معماري تغزلي برودسكي را در آن نمايش دهيد، چرا؟
من خيلي نمي‌دانم كه دوسالانه چگونه خواهد گذشت و ما در متن آن چگونه ديده خواهيم شد. امسال، مدير و مجري دوسالانه «ريچاردبرنت» است؛ استاد مدرسه اقتصاد و بازرگاني لندن، شخصيت علمي خاص. اين احتمال هست كه دوسالانه خيلي خشك ازآب دربيايد. همه آن چيزهايي كه عرضه خواهند شد، غم‌بار و بي‌روح هستند: عدد و رقم، نمودار، جدول، شمار مهاجران، گزارش‌هاي جمعيتي و مواعظ اجتماعي!

خوب، همه اين‌ها مسائل مهمي هستند، واقعي‌اند!
شكي نيست، ولي وقتي مي‌گوييم دوسالانه «معماري»، يعني اين كه روش و روال عرضه خاص براي نمايش و يادآوري دارد؛ و اگر كسي بتواند اين حركت را درست و آموزنده انجام دهد، خيلي خوب است. وقتي وارد موضوع دوسالانه شدم، خيلي هم از موضوعات آن خبر نداشتم، در حالي‌كه از مدت‌ها پيش در انديشه نمايش آثار برودسكي بودم. البته كه ما وارد موضوع خواهيم شد و عكس‌العمل متناسب را نشان خواهيم داد. موضوع نمايش روسيه در اين دوسالانه، «مراكز جمعيتي» است با زيرعنوان «اپيزودهايي از شهر محبوب به روايت معمار». در زبان شوروي، «مركزجمعيتي» شهر نيست، ده هم نيست؛ يك جايي هست؛ تازه، جايي هم نيست؛ اصلاً چيزي نيست! مركز است، همين! يك نقطه است! اگر اين عنوان روسي را به معادل انگليسي‌اش برگردانيم اصطلاح مسخره‌اي ازآب درمي‌آيد: Inhabited Locality! (در روسيه، شهرها و آبادي‌ها را «مراكز جمعيتي» مي‌نامند، به‌خصوص آبادي‌هايي را كه بين شهرهاي بزرگ قرار دارند. به زعم يوگني آس، اين عنوان از بقاياي ترمينولوژي شوروي است -مترجم)

شهر محبوب، منظور مسكو است؟
آره تقريباً! هرچند كه شهر محبوب خاك نيست، منطقه و ناحيه نيست، يك موقعيت است، يك وضعيت! در نمايش ما مقاديري عكس و ويدئو هست كه بيننده را به اينجا مي‌رساند كه شهر محبوب يعني مسكو! ولي در هرحال، صحبت سر شهري استعاري است، سر انسان‌ساخته فرهنگيِ خودويژه. و اگر شما بياييد شعريت برودسكي را نمايش دهيد. . .

و چگونه شما اين موضوع را تبيين كرديد؟ نئودكادانس؟ (انحطاط نوين؟)
نه، نه؛ دكادانس يعني زوال، انحطاط، بيماري. در حالی‌كه برودسكي حيات عادي و سالمي دارد. اما، هاي‌تك! يعني تا حدودي، بيماري! برودسكي رويكرد به مكانيسم خاطره و شعور دارد. براساس آن‌هاست كه روند خلاقانه‌اي شكل مي‌گيرد؛ رويكرد به خاطره و شعور و بازسازي متعالي آن چيزهايي كه تقريباً فراموش شده‌اند، چيزهايي كه دل‌نگراني‌هاي انساني هستند. برودسكي چيزي دارد كه من، امروز، در معماري نمي‌يابمش: ملموس‌بودن و ظرافت. از اين نظر برودسكي كاملاً يگانه است. دومين معمار اين چنيني را من در دنيا سراغ ندارم؛ او با موضوعاتي جاودانه سروكار دارد و در محيط مادي اطراف ما عناصري را مي‌يابد كه ما را با انسانيت انساني‌مان برگرداند!

و، براي دوسالانه چه تداركي ديده‌اید؟
پروژه ما شامل هفت اپيزود است، هفت اجرا (اينستاليشن)! اولي، چيزي مثل يك آكواريوم، با ماكت يك شهر. وقتي دسته را مي‌چرخاني، برف مي‌بارد و مي‌نشيند! خيلي جذاب است؛ خاطرات كودكي، واقعيت شهرهاي روسي؛ بازي با بيننده. اين اجرا مرا ياد «آماركورد» فليني مي‌اندازد كه در آن همه دنبال توده برف مي‌دوند. اتفاق خاصي نمي‌افتد، ولي اشك سرازير مي‌شود، توضيح دادن اينكه چطور اين اتفاق مي‌افتد، تقريباً غيرممكن است، ولي اتفاق مي‌افتد. عمل مي‌كند. اين حالت نه فقط در اين اجرا بلكه در معماري برودسكي هم هست. سال گذشته جايزه جشنواره بين‌المللي «آرك مسكوا» به «خانه فوتباليست‌هاي پير» او تعلق گرفت. خانه‌اي سه طبقه، كه در حياط آن زمين فوتبالي هست به‌قواره و با تمام علايم. و در محوطه جريمه آن درخت روئيده‌است. وقتي معمار مي‌تواند چنين احساس كوبنده‌اي را در پروژه‌اش بگنجاند، واقعاً عالي است. پيام اينست: ضد جاه و جبروت و ضد هاي‌تك!
اجراي ديگر ما شمايي از ساختماني اسكلت بتوني است درست شده از ۷۰ مونيتور كوچولو. شبيه به پنجره‌ها؛ و اين‌ها در برابر ديوارهايي آيينه‌اي قرار دارند و تا بي‌نهايت منعكس مي‌شوند. گاهي لاي اين پنجره‌ها باز مي‌شوند و در پشت آن‌ها مي‌بينيم كه چهار فعاليت انجام مي‌شود. مردم. . .

مي‌خورند، عشق مي‌ورزند. . . . ؟
مي‌خورند، عشق مي‌ورزند، نظافت و آرايش مي‌كنند و مي‌خوابند. پنجره‌ها روشن مي‌شوند و آدم‌هايي يكسان در تمام مونيتورها اين چهار فعاليت را انجام مي‌دهند؛ زندگي مي‌كنند.

و شما، به عنوان يك بيننده چه انتظاري از دوسالانه داريد؟ همين نمايش‌هاي عظيم با ايده‌هاي معماري؟
طبعاً. ده سال پيش، مهم اطلاعات بود و اطلاعات. ولي امروز، تا دلتان بخواهد، اطلاعات ريخته. نشريه و مجله‌هاي بيشماري در مي‌آيند و در اينترنت هم هرچي بخواهيد هست! در دوسالانه آنچه كه مهم است «ارتباط» است. نمايش و نشان‌دادن چيز خاصي نيست. مردم مي‌بينند. مهم اين است كه رابطه برقرار شود؛ و به همين خاطر من نگران تابلو و جدول و نمودار و طرح‌هاي سه بعدي نيستم. من اجراهاي برودسكي را به نمايش مي‌گذارم چون اين‌ها پيام‌هايي خلاقه هستند كه حساسيت‌هاي معماري و شهرسازي را برمي‌انگيزند. اين چيزها را جور ديگري نمي‌شود ديد. اين‌ها چيزهايي حسي هستند. در اينترنت يافت نمي‌شوند.

ظاهراً معماران كاري به كار جهان و ساختنش ندارند، فقط در كار خدمت‌رساني به مردمند!
نيازهاي اجتماعي، به حد كافي، متنوع و زيادند. و اين نوع نوآوري‌هاي عجيب‌وغريب معماري هم به بخشي از نيازها پاسخ مي‌دهند. فرانك گري، دانيل ليبسكيند، ذاها حديد و امثالهم پاسخ‌هايي‌اند به اين رده از نيازها. براي جامعه فرهنگي معاصر، نوآوري‌ها، تلواسه‌ها و هيجان و هشدار لازم است. معمارهايي هستند كه از اين هيجان و هشدار در پروژه‌هايشان حمايت مي‌كنند. ولي اين امر بدين معنا نيست كه براي آن‌ها مسائل انساني مهم هستند. نه، آن‌ها فقط به اين مسائل فكر مي‌كنند، همين!

و معماران چگونه مسائلي را مي‌توانند حل كنند؟
در مجموع، آن‌ها فكر مي‌كنند دارند جامعه را درمان مي‌كنند. ولي به هرحال آن‌ها با سلامتي سروكار ندارند، سروكارشان با بيماري است. دنبال رفع عوارض اسكيزوفرني در جامعه هستند. آن‌ها فرياد نمي‌كشند، ولي كسي برنده‌است كه گريه‌اش بلندتر است! اما در آثار برودسكي، مسائل انساني هميشه در رأس قرار دارند، و گاه حتي مبالغه‌آميز. در معماري غرق‌شده در هاي-تك و تجارت، جايي براي شعر نمانده. در آثار برودسكي جا براي شعر هست. او معماري امروزي است. ديگر، ژست‌هاي راديكال مثل ساختن سقف با كيسه پلاستيك‌ها و ديوارهاي شبكه با يخ و امثالهم دغدغه امروز معماران نيست. كارهاي برودسكي قوي هستند و گستاخ. شورش نيستند كه همه‌چيز را نفي كنند؛ «اسكلت آينده» هم نيستند، نشانه‌هايي انساني هستند؛ روشن و قاطع. و به‌ همين‌ خاطر است كه «خانه‌اي از يخ» برودسكي سرشار از گرما است. در معماري او، زندگي تا جايي وجود دارد كه انسان هست. به تعبيري، تمام كارهاي او «مراكزجمعيتي» هستند.

و شهرهاي قديمي و . . 
برودسكي دو رفيق شاعر دارد: «سرگه‌يي گاندلفسكي» و «تيمور كيبيروف». يك زماني، گاندلفسكي مقاله‌اي نوشت درباب شعرهاي خود، و عنوان «سانتي‌مانتاليسم انتقادي» را مطرح نمود. برودسكي عرضه‌كننده اين سانتي‌مانتاليسم انتقادي در معماري است. نوعي حس امروزي كه سرشاري و شورمندي را تحريك مي‌كند و مسخرگي و شلختگي را وامي‌گذارد. احترامي است به ناظر اغواگر.
« قوري را مي‌گذارم روي چراغ/ پنجره را مي‌گشايم/ دور و اطراف من چيزهايي است/ دوست‌داشتني و ديرين!» شعري از تيموركيبيروف كه به برودسكي تقديم‌شده.

منابع

روزنامه اعتماد ملی، شماره ۱۵۸، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۵، صفحه معماری، ص ۹

کلید واژه

دوسالانه معماری، ونیز، الكساندر برودسكي، يوگني آس، شهر، جامعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *