درس ومشق بدون شيطنت وبازي، يعني چه؟!
دریچهای به معماری مدرسه
درس ومشق بدون شيطنت وبازي، يعني چه؟!
بهروز مرباغی
بچهها براي رسيدن به مدرسه از مسيري امن با فضاي سبز و بدون ترس و نگراني از خوردن به اتومبيل و معارض ديگر عبور كنند.
• ديوارهايي هم كه دور مدارس ميكشند براي ايجاد امنيتي است كه براي بچه وجود خارجي ندارد!
• بايد به اين سمت برويم كه جامعه با آموزش يكي شود و آموزش هم بخشي از جامعه. مدرسه دردل جامعه باشد، بخشي از آن. بخشي اندامواره نه جداگانه.
• معماري مدرسه بايد معماري پويا و تحركآفريني باشد. تحرك از اصول اوليه آموزش است.
• ما بايد بتوانيم با به خدمت گرفتن ساختارهاي درست و مدرن به كمك فضاهاي آموزشي بياييم و آنگاه معماري اين فضاها را هم متحول كنيم.
• آنچه كه معماري مدرسه راشكل ميدهد و هدايت ميكند، جريان نيرومند تكنولوژي و الكترونيك است نه معمار.
• معماري يك فضاي آموزشي نيز بايد، در دلخود، اين جوهره را داشتهباشد-هميشه در حال «شدن» و تكامليافتن. در چنين صورتي است كه معماري مدرسه بازتابي از جوهر و اساس خود علم ميشود.
• فضاي آموزشي بايد در عمق خود شيطنت و شور وحركت داشته باشد وآن را تشويق كند؟
مرباغي: به مناسبت «هفته معماري مدارس»، دور هم جمع شدهايم. موضوع بحث كاملاً مشخص است: معماري. معماري مدرسه. ولذا پيشنهاد من اين است كه ازبحثهاي حقوقي و اجتماعي- سياسي درباره نظام آموزش و مدرسهسازي دوري گزينيم و روي اين بحث متمركز شويم كه مدرسه مطلوب، از ديد ما، چه معمارياي بايد داشتهباشد. تصور من اين است كه در صفحات ديگر اين روزنامه و تمام روزنامههاي ديگر، اگر نه به حد اشباع، حداقل به حدكافي، به ساختمان مدرسهها و نظام آموزشي چوب ميزنند و بحث ميكنند. ولي ما ميخواهيم بدانيم، اگر، به فرض ناممكن، بنده وشما اختياردار كامل بوديم كه مدرسه بسازيم، اين مدرسه كدام اصول و پرنشيبهاي معمارانه را خواهدداشت، كه «گذرگاه شايستهاي براي نونهالان كشور شود تا بتوانند روح و روان خود را تلطيف كنند».
قهاري: دغدغه فكري معماران وقتي شروع ميشود كه ببينند امري كه بايد مورد توجه قرارگيرد و در مركز توجه فرهيختگان و زعماي قوم قرار بگيرد، و جامعه بايد به آن بپردازد، مسكوت ميماند. ما معماران، ممكن است به موضوعات بزرگتر و اساسيتري هم (درحيطه آشناييهاي خود) بپردازيم. مثلاً اينكه چرا شهر تهران، يا بسياري از شهرهاي ديگر ما، مناسب زندگي نيست. نه براي فرزندان ما و نه براي زنان. نه براي معلولان و نه براي پيران وكمتوانان. اينها نشانه غفلت عظيم جامعه از مسايل بسيار مهم و واقعي هستند. افراد جامعه ما از اين مسايل غافلند. يا بهخاطر گرفتار معاشبودن يا به خاطر روزمرگي و درگير حتي ريزترين مسايل بودن. در اينجاست كه معماران، حتي نه درقالب معمار فقط، بلكه در قالب انديشمنداني كه دردي را درك ميکنند و غفلتي بزرگ را شاهدند، پا به ميدان ميگذارند. نسبت به خيليها، معمار عموماً ديدي جامعتر و وسيعتر به مسايل واقعي زندگي دارد. ديد معمار ديدي جامعهشناسانه است. فراتر از فرم وصورت.
امروزه ما دركشوري زندگي ميكنيم كه براي هرچيزكوچك و بزرگي يك متولي وجود دارد. هرچند ممكن است من يا شما دوست نداشته باشيم متولياني بالاي سر ما باشند، ولي بالاخره اين روال الان وجوددارد. همهچيز متولي دارد. مگر معماري. به همين خاطر است كه معماران دغدغههاي بسياري دارند. از جمله درباره معماري مدرسه. مدرسه و معماري آن فقط مربوط به معماران نيست. فقط معماران نيستند كه نگران اين فضاها هستند. خود ۱۵ ميليون دانشآموز وخانوادههايشان هم نگران اين موضوع هستند. ولي چرا هيچكس صدايش درنميآيد كه چرا بچههاي ما در چنين فضاهايي درس ميخوانند. در فضا هايي كه ميتواند موجب نابسامانيهاي بسياري براي آنان شود.
مرباغي: بياييد از يكجايي شروع كنيم. و احتمالاً، برسيم به اينكه مدرسه چه معمارياي داشتهباشد تا بچههاي ما امكان شكفتهشدن داشتهباشند. مثلاً بياييد از اين سئوال شروع كنيم كه چرا دور مدارس را ديوار ميكشند؟
تيموري: در يك شهر فضاهاي متفاوتي داريم، مثلاً فضاهاي اداري – تجاري؛ و يا اگر پايتخت باشد، فضاهاي حكومتي. درشهر فضاهاي آموزشي هم داريم، و اين فضاها مختصات خاص خود را دارند، و بايد ديد كه درشهرهايي كه امر آموزش با موفقيت همراه است، معماري مدرسهاش چگونه است؟ و . . . اولين موضوع در معماري مدرسه، نوع دسترسي بچه از خانه به مدرسه است. اصل اول در همه جاي دنيا اينست كه بچهها براي رسيدن به مدرسه از مسيري امن با فضاي سبز و بدون ترس و نگراني از خوردن به اتومبيل و معارض ديگر عبور كنند …
مرباغي: از فضاي سبز؟
تيموري: دقيقاً. بچه بايد در ساعاتي كه در کلاس درس نشستهاست، پس زمينهاي از فضاي سبز داشتهباشد. از آرامش آن فضا، آرامش خود را بازيابد. ديوارهايي هم كه دور مدارس ميكشند براي ايجاد امنيتي است كه براي بچه وجود خارجي ندارد! اينكه بچه از خانه به مدرسه امنيت ندارد و ممكن است ماشين بهش بزند، راننده تاكسي در اعوجاج و ويراژش باعث تلواسه و تشويش بچه شود، يا كسي بِرُبايدَش يا . . . مسئله بچه نيست. اينها مشكلاتي است كه جامعه و بزرگترها براي او بهوجود آوردهاند. به همين خاطر است كه پدر و مادر، بچه را تا مدرسه همراهي ميكنند، او را ميسپارند به مدرسه و برميگردند! مسيري بسته و محدود و بيشيطنت و بيطراوت.
بگذريم كه سامانه آموزش و پرورش ما هم خود داستاني دارد و چيزي كه شاهدش نيستيم، پرورش است. تازه اگر بخش آموزش نيز درست باشد. در مدرسه نه بازياي هست نه تفريحي و نه شيطنتي؛ و ميدانيم كه بازي نخستين پلههاي آموزش است و شيطنت و شلوغي اولين پايههاي ترديد و جسارت براي آموزش.
ارفعي: درست است كه قرار است فقط به معماري مدرسه بپردازيم، ولي من مايلم بُعد ديگري را تأكيدكنم. نظام آموزش و پرورش ما نظام قرون وسطايي است. درست است كه درعصر جديد زندگي ميكنيم و هزاره دوم را هم پشت سر گذاشتهايم، ولي الگوي آموزشي ما همان الگوي قديمي است، الگوي پدر و مادرهاي ما. نظام امروز ما همان نظام مكتبخانه است اما به صورت اصلاح و تجدیدنظرشده. درست كه كتاب درسي عوضشده، ساختمان عوضشده، ولي معماري همان است كه بود. معماري مدرسههاي ما همان معماري مكتبخانه است. در اين معماري، كلاس درس يعني فضايي كه عدهاي مينشينند روبروي معلم يا ملا، و او به اين بچهها درس ميدهد. در اين نظام و در اين معماري، بچه خيلي نميتواند متحول شود. به همين خاطر من فكر ميكنم برگشت ما بايد به خودنظام آموزش و پرورش باشد. جايي كه جزء پرورش در آن مغفول است مثل «راهنمايي» در راهنمايي و رانندگي. بايد به اين سمت برويم كه جامعه با آموزش يكي شود و آموزش هم بخشي از جامعه، مدرسه دردل جامعه باشد، بخشي از آن، بخشي اندامواره نه جداگانه.
منصوري: پرداختن فقط به فضا و معماري آن، چيزي نيست كه امروزه ما بايد دنبال آن باشيم. صحبت از آموزش است و پرورش، تعليم و تربيت. اگر حتي فقط تعليم را درنظر داشتهباشيم، در كشور ما آن هم كامل و درست نيست، چه برسد به تربيت. ولي، بالاخره، چه بكنيم كه مثلاً در طول ده سال آينده به جايي و به چيزي برسيم، موضوعي است كه ميتوان دربارهاش صحبت كرد. به زعم من، اطلاعرساني عام و عمومي درباره معماري مدرسه و نقش آن در تربيت بچهها يكي ازاصليترين گامهاست. فضاي آموزشي، موضوع هر روزه مردم است، مردم عادي، ازهرقشر وقماش. لذا بايد سليقه عمومي را در اين رابطه تعريف مجدد كرد. مثلاً از طريق راديو، از طريق تلويزيون، از طريق روزنامه و مجله. الان برنامههاي زيادي در تلويزيون درباره مثلاً رانندگي صحيح وجود دارد. تأثير مثبتشان را هم شاهديم، مثل بستن كمربند و … يا در مورد صرفهجويي در انرژي برق. خوب، از اين نوع برنامهها بايد درباره معماري درست مدرسه هم باشد. امروز بدترين مكانهاي شهر را براي احداث مدرسه واگذار ميكنند. دليلش هم سادهاست. زمينهاي مرغوب را ميشود فروخت به كسان يا نهادهايي كه پول دارند. آموزش و پرورش كه پول ندارد. الان در بسياري از مدارس شهرهاي كشورمان ساختمانها در معرض فروريزي هستند. اصلاً در خود ادارات آموزش و پرورش شهرستانها، رديفي هست تحت عنوان «مدارس تخريبي». مثلاً ميگويند «مدرسه دريانوردان (بندر كنگ) از مدرسههاي تخريبي است». با اينحال در اين مدارس هم بچهها درس ميخوانند، حتي دردو شيفت. يعني اصل ساختمان زير سئوال است چه برسد به معماري آن.
بسياري اعتقاد دارند كه مدرسه اصلاً معماري ندارد! چهار تا اتاق درس و يك اتاق براي كتابخانه و اتاقي براي مدير و . . سر آخر سرويس بهداشتي و والسلام. درست است كه نميتوانيم فرمول خاصي براي معماري مدرسه بيان كنيم و فاكتور مكان جغرافيايي و شرايط آبوهوايي و حتي اعتقادات و سليقه و روشهاي حكومتي هستند كه معماري مدرسه را تعيين ميكنند، با اين حال ميتوان اين را يك اصل دانست كه معماري مدرسه بايد معماري پويا و تحركآفريني باشد. تحرك از اصول اوليه آموزش است.
مرباغي: خوب، آقاي مهندس فريد، شما نظرتان چيه؟
فريد: پيششرطي كه اول بحث گذاشتيد، مرا محدود ميكند. من تمام تجربه كاريام تجربه اجرايي است. به اعتقاد من، نقدي اگر وارد است، مربوط است به برنامههاي آموزشي ما. مربوط به كاربري فضاهايي است كه ما از آنها صحبت ميكنيم. يك بحث مهمتر هم اين است كه تكنولوژي ساخت ما عقب ماندهاست، و اين در زماني است كه تقابل سنت و مدرنيته از بحثهاي اساسي است. احساسم اين است كه ما نه منظر مشخصي از سنتهامان داريم و نه، به هيچ وجه، مدرنيسم را ميشناسيم. بايد قبول كرد، تحولاتي كه درحوزه مدرنيسم قرار ميگيرد، اساساً روي ساختارهاست. روي تكنولوژي است. ما، دركل، ساختارهاي عقبماندهاي داريم، و به اعتقاد من هر روز هم اين شكاف دوري از ساختارهاي تكنولوژيك عميقتر ميشود. موضوع وقتي پيچيدهتر ميشود كه ما سنتهايمان را هم درست تعريف نميكنيم. ما بايد بتوانيم با به خدمت گرفتن ساختارهاي درست و مدرن به كمك فضاهاي آموزشي بياييم و آنگاه معماري اين فضاها را هم متحول كنيم. گرفتاري امروز ما اين است كه مجموعه ساختار و معماريمان از دانش امروز فاصله پيدا كردهاست. درست است كه در ساختمانهامان از مصالح مدرن استفاده ميكنيم، ولي اين نوع استفاده از مصالح، نوعي ضايع كردن آن است و كمكي به معماري ما نميكند.
مرباغي: آقاي مهندس، ميشود از بحث شما اين نتيجه را استنباط كرد كه هم در ساخت و هم در معماري مدرسه بايد با دانش و تكنولوژي برتر و به روزتر كار كرد، چون اساس مدرسه و آموزش رسيدن به مرزهاي جديد و تازهتر علم است؟
فريد: با ديد مثبت، بله. وقتي ما فضايي ميسازيم كه در آن بايد بچهها به دانش و علم دست يابند، بايد ساختار آن مجموعه هم ساختاري به روز و با فناوري بالا باشد.
عباسي: تغيير و تحولات پنجاه ساله اخير، بهخصوص، آنقدرشديد و وسيع بوده،كه به باورمن، اگر ما در آن سالها ساختمانهاي درستي هم ساخته بوديم، الان بايد خراب ميكرديم و از نو، و متناسب با سطح فعلي دانش و فناوري ميساختيم. آن موقع كه ما در دانشكده بوديم، معلم به ما استفاده ازخطكش، محاسبه را ياد ميداد. وقتي داشتيم فارغالتحصيل ميشديم، تازه استفاده از ماشينحسابهاي جيبي داشت راه ميافتاد، آن هم ماشين حسابهاي كاملاً ساده فقط براي چهارعمل اصلي. ببينيم امروز به كجا رسيدهايم! كامپيوترهايي با قدرت محاسبه و پردازش بيش از چندين تريليون داده در يك ثانيه؛ ببينيد انقلاب الكترونيك به كجا رسيده. قبلاً، تصورش هم حتي ممكن نبود. الان، در تمام دنيا فضاهاي آموزشي متأثر از اين تحولات علمي است. ميتوانم بگويم كه آنچه كه معماري مدرسه را شكل ميدهد و هدايت ميكند، همين جريان نيرومند تكنولوژي و الكترونيك است نه معمار.
اما، بحثهاي ديگري هم هميشه در اين ارتباط وجود دارند. در ايران ما، سر كميت فضاهاي آموزشي هم مشكل داريم. اين بحث كه فضاهاي آموزشي را چگونه بسازيم كه بچههامان در آنجا نتيجه آموزشي مطلوب بگيرند، يك طرف ، و اينكه فضاهاي كافي داشتهباشيم كه تمام بچهها بتوانند درس بخوانند از طرف ديگر. ما شديداً دچار كمبود فضاي آموزشي در كشور هستيم. اگرخلاصهتر بگويم، سه مبحث را بايد در نظر داشت: معماري مدرسه، سامانه آموزش و پرورش و كادر آموزشي. با لحاظ شدن اين سه پارامتر است كه ما به الگوي درست آموزش در مدسههامان ميرسيم.
مرباغي: يعني مدرسه، با هر معمارياي كه ساختهشود، در طول زمان و متناسب با سطح تكنولوژي، بايد تجديد يا از نو ساختهشود؟ يعني «معماري» مدرسه نميتواند «درحبس زمان و مكان» نباشد؟
عباسي: من از زاويه ديگري به موضوع نگاه ميكنم. تا چند وقت پيش، سامانه آموزشي ما سامانه اي براي آموزش نظريه و تئوري بود، مثل حوزههاي علميه. مدرسههايي هم كه تاكنون ساختهايم، ازقديم، ازاين سامانه الگو گرفتهاست.
مرباغي: چگونه بايد ميبود؟
عباسي: اين را بايد مطالعه كرد. بايد ديد در جوامعي كه دانش حرف اول را ميزند چه كردهاند. آنها را بايد بگيريم و در مملكت خودمان پياده كنيم. اينكه به اين الگو ها فرم سنتي بدهيم يا مدرن، به سليقه برميگردد و زيباييشناسي معماري.
تيموري: ما اين شانس را داشتيم كه در آخرين سالهاي پهلوي تجربهاي عجيب و زيبا را از سر بگذرانيم. در دانشگاه اصفهان مسابقهاي گذاشته شدهبود براي طراحي دانشكده معماري. خيليها شركت كرده بودند، از داخل و خارج. ما در طرح پيشنهاديمان، آمديم تمام ديوارها را حذف كرديم. يعني اساساً طرح ما مبتني بود بر كف و سقف. اجازه ميداد كه فضابنديها را خود استفادهكنندگان فضاها، برحسب نيازهاي روز اجرا كنند. ديوار در طرح ما نقش اول نداشت. ميخواهم بگويم كه ما ديوار را به عنوان يك حايل و مانع به پس زمينه رانديم. اجازه داديم طرح آزاد باشد و روان و با قابليت تغيير پذيري حداكثري در فضابنديها و تقسيمات. طرح ما برنده شد.
مرباغي: آقاي دكتر مايلم بحث شما را اين چنين جمعبندي كنم، اگراجازه بفرماييد: ذات علم تحرك است و تغيير، و البته به سمت تعالي و پيشرفت. به همين خاطر معماري يك فضاي آموزشي نيز بايد، در دلِ خود، اين جوهره را داشته باشد-هميشه درحال «شدن» و تكامل يافتن. در چنين صورتي است كه معماري مدرسه بازتابي از جوهر و اساس خود علم ميشود.
تيموري: و يك نكته ديگر: به اعتقاد بسياري از بزرگان معماري، دوكاربري مهم هست كه دولتها را از كنترل خود عاجز كرده. يكي مسكن است و دومي فرودگاه. اولي بدين خاطر كه موج فزاينده و انفجاري تقاضا براي آن امكان هر نوع برنامهريزي دقيق را از دولتها سلب ميكند، دومي بدين سبب كه فرودگاه هر روز متقاضي فنآوري و نوآوري جديدي در امر پرواز و دانشپروازي است و اين نيازها و دادههاي جديد، طبعاً، فضاهاي تازهتري را در معماري فرودگاهها الزامي ميكند. به اعتقاد من، فضاهاي آموزشي هم، در جهان شديداً متغير و متحولِ امروزي، چنين وضعيتي پيدا كردهاند.
ارفعي: من ميخواهم، يكجوري، بحث خانم منصوري و آقاي دكتر را جمعبندي كنم. در طراحي مدرسه، قطعاً، حضور تكنولوژي بسيار مهم است. اين درست. ولي من اينجا ميخواهم به يك آفت و ضايعكننده بزرگ معماري مدرسه در ايران اشاره كنم. آن هم پديده «خيرين مدرسهساز» است. پيشاپيش تأكيدكنم كه فعل خير اين آدمها بسيار ارزشمند و قابلاحترام است. ولي دخالتهاي حقبهجانب آنها در ساخت و معماري مدرسه، به اندازه عظمت كار خيرشان، زيانبار و مضر است. ميخواهم مثالي بزنم، هرچند كه مستقيماً به مدرسه مربوط نميشود. در همين خيابان قوام سابق، پشت همين موزه آبگينه، مسجدي بود كه بسيار بيريخت و بياصول و با حلبي ساخته شدهبود. واقعاً چشمآزار بود. ظاهراً، آدم خيري، يك دكتر، چون در آن محله مؤمنين زيادي زندگي ميكردند و آنجا مسجد نبود، آمده بود به خرج و سليقه خودش اين مسجد را ساختهبود. من هميشه ميخواستم پيغامم را بهش برسانند كه آقاي دكتر اگر مريض شدي واحتياج به عمل قلب داشتي، من (معمار) حاضرم بيدستمزد شما را عمل كنم!
منصوري: ميگويند، دستمايه دارد، پس سليقه هم دارد لابد …
عباسي: البته اين كمكها براي ساختن مدرسه بسيار مهم هستند …
ارفعي: درست است. ولي اين هديهها را بايد هدايت كرد. بايد سامان درستي بهشان داد.
قهاري: مايلم مختصري هم درباره آموزش معماري در سامانه آموزشي ايران حرف زدهباشيم. من به دو پيشنهاد، و شايد آرزو، در اينجا اشاره ميكنم. گروهي پيگير هستند كه به نوعي معماري را در سيستم آموزشي مقطع متوسطه وارد كنند. مثلاً دو واحد يا چهار واحد درسي، كه بچهها تا به مقطع دانشگاه برسند، اندكي آشنايي با معماري داشتهباشند. عدهاي هم هستند كه دنبال جاانداختن «معماري» به عنوان يكي ازشاخههاي درسي در اين مقطع هستند. در مقطعي كه «علوم تجربي» و «فيزيك و رياضي» و «علوم انساني» از هم جدا ميشوند، معماري در يكي از اين گرايشها تبديل به درسي مستقل شود.
ارفعي: من هم يك پيشنهاد دارم و يك توصيف. پيشنهاد ميكنم معماري از ساختمان جدا باشد. معماري بايد از ساختمان رنگ و بويي بگيرد ولي بايد مستقل باشد و يگانه. توصيفي كه دارم اينست كه معماري بايد در همسايگي تئاتر، موسيقي، خط و ساير هنرها رشد كند. آنچه كه از نظر فيزيكي در دانشگاه تهران وجود دارد بايد تبديل به يك حركت واقعي و حقيقي بشود. دانشجوي معماري همسايه و رفيق دانشجوي موسيقي و دانشجوي تئاتر باشد …
تيموري: يادش بهخير مهندس سيحون. اگر ميآمد آتليه و ترنم موسيقي، موسيقي كلاسيك، را نميشنيد ميخواست شهيدمان كند …
مرباغي: راستي آن شيطنتها و شور و شر و جنبوجوش كه در دانشكدههاي معماري بود، آيا نميتوانست بخشي از آموزش باشد؟ بهويژه آموزش معماري؟
تيموري: من هم همين اعتقاد را دارم. دانشكده معماري ساكت و آرام و خسبيده زير گرد سكوت و مرگ، در هيچ كجاي دنيا، نميتواند معمارتربيت كند. معمار بايد معمار باشد و نوپرداز و پرجسارت …
مرباغي: پس ميشود اين ويژگي را معماري فضاهاي آموزشي شمرد؟ يعني اينكه فضاي آموزشي بايد در عمق خود شيطنت و شور و حركت داشتهباشد و آن را تشويق كند؟
تيموري: راستش، اصلاً درس و مشق بدون شيطنت يعني چه؟
منابع:
روزنامه اعتماد ملي، شماره ۲۰۴، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵، صفحه معماري ، ص ۹
کلید واژه:
معماري پويا، مدرسه، آموزش، شيطنت، تكنولوژي