تذکری کوتاه در باب معماری بوشهر
تذکری کوتاه در باب معماری بوشهر
روزنامه بامداد جنوب، صفحه معماری، شماره ۵۵، ۱۹ اسفندماه ۱۳۹۳
بهروز مرباغی
معماری بوشهر داستان خاص خود را دارد. امروز سخن گفتن از ظرایف بیرونی آن، شاید، چارهساز برای آینده معماری نباشد؛ اما اگر نگاهی ساختارگرا به آن بیندازیم، احتمالا میتوانیم گوشهای از اهمیت والای این معماری را درک کنیم و توشهای برای آینده برداریم.
من برای این منظور از کتابی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شدهاست مدد میگیرم. کتابی از پاتریک شوماخر بهنام «خود سازندگی در معماری» . او خود از حرفهمندان شناختهشده اروپایی است و بیشترین تجربه را به عنوان نظریهپرداز معماری با تیم ذاها حدید دارد. شوماخر روند تاریخی تطور معماری را بر میشمارد و سر آخر مدعی میشود که در جهان امروز معماری نه در قفسه ساختمان است و نه در قفسه هنر حتی. او توضیح میدهد چگونه معماری در دورهای در قفسه سیاست بود، در دورهای دیگر در قفسه مذهب، و دورانی در خورجین حِرف دستی و صنایع مستظرفه. به اعتقاد او از میانههای سده هیجدهم معماری با ساختمان هویت مییابد و از سده بیستم، بویژه پس از جنگ اول است که معماری را با هنر همهویت میشمارند. نویسنده معتقد است امروز معماری را باید ساختاری مستقل دانست و نمیتوان آن را از «مقوله هنر» دانست.
ناگفته پیداست چه تفاوت شگرفی بین ما ایرانیها و آن اروپاییها در این زمینه وجود دارد. در ایران، هنوز از اینکه معماری را با ساختمان میشناسند و هنوز معماری زیر مجموعه سازمان نظام مهندسی ساختمان است، گله و شکوه میکنیم و سینهزنان دنبال آنیم که خود را به زمین هنر بیندازیم، در حالیکه آنها این مرحله را هم پشتسر گذاشتهاند و معماری را ساختاری مستقل میشناسند. بقول معروف «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است».
اما سخن از شوماخر و نظرات او گفتن چه سودی به حال ما و چه ارتباطی با معماری بوشهر دارد؟ و این اصل مطلب است. میبینیم.
شوماخر معماری را چنین تعریف میکند: «سامانه واحد و یگانهای از ارتباطها وجود دارد که معماری نام دارد». و سپس و فورا شرح میدهد که «در فرهنگ روشنفکرانهای که نگرشهای پساساختارگرائی را درونی کردهاست، صحبت از اینکه عنوان یا مبحثی چون معماری حکایت از وحدتی بههم پیوسته دارد، دور از واقعیت تلقی میشود . نظریه خودسازندگی معماری بر این گزاره بنیان نهادهشده که «معماری» واقعا وحدتی بههم پیوسته را بیان میکند. معماری وجود دارد، جاری است. پدیدهای از ارتباط اجتماعی رفتو برگشتی با وحدت درونی واقعی است».
تاکید شوماخر بر کلمات را باید جدی گرفت. صحبت از «وحدتی بههم پیوسته» و «پدیدهای از ارتباط اجتماعی رفتو برگشتی با وحدت درونی» است. صحبت از مکان و بنا و ساختمان نیست. آنها صورت ظاهر قضیه هستند. آنها نهایتا ساختمان هستند نه معماری. ادعا و تعریف پاتریک شوماخر «صرفا، مقدمهپردازی برای شروع جدلی نظری نیست که باید پختهشود؛ نتیجه و عصاره تجربههای عملی معماری است که در ۲۰ سالِ گذشته، در سرزمینهای مختلف کارکرده، با معماران مختلف همکاری نموده، سخنرانی داشته، در پرسشو پاسخها حضور یافته و با معماری بومی و بینالمللی ملاقات داشتهاست». خود او مصر است بگوید که مدعای حرف و تعریف او تمام «بنیادهای مشترکِ مفهومی و مصداقها و نمونههای موردی مرجع» است که «امکان میدهند به همه ارتباطهای معماری وصل شویم». با وصلشدن به ارتباطهای معماری امکان مییابیم «در جدلهای معماریِ جاری در تمام جهان و تمام زمانها شرکت کنیم، بیآنکه وجود تفاوتهای آشکار در وضعیت موجود معماری و نگاههای متفاوت به آینده، مانع این امر شود».
و من علاقمندم بر این جمله آخر تاکید خاص داشتهباشم. با وصلشدن به دنیای معماری و یافتنِارتباطهای جدید، میتوان معماری را توسعه داد بی آنکه شخصیت معماری خودمان مخدوش شود. چگونه چنین میشود؟ در سایه تعریفی که از معماری داریم: «سلسلهای از ارتباطها که تاثیر متقابل بر هم دارند و ساختاری خودسازنده میسازند». با این تعریف، دیگر دنبال رنگ شیشههای هلالیها نیستیم، در پی شناختن جنس سنگ مرجانی نیستیم، نمیکوشیم تمام ظرایف معماری بوشهر را در بادی که از دریا میوزد خلاصه کنیم. اینجا صحبت از ارتباطها است و صحبت از حلقههای بههم پیوستهای است که متقفا و متحدا معماری بوشهر را میسازند. نبود هریک از این حلقهها میتواند ساختار را از هم بگسلد و تداوم ساختار را مختل کند. همانگونه که شاهدبودیم و شد. با آمدن رضاشاه و استقرار قدرت مرکزی، آنهم به روشی فردمحور، ساختار منسجم تجاری ملی و بین المللی در بسیاری از مناطق از میان رفت و شهرهایی که با چنین ارتباطها و حلقهها شکل گرفتهبودند، از حرکت بازماندند. وقتی (در سال ۱۳۱۰) تجارت خارجی ملی شد، هم بندرلنگه از بین رفت هم بوشهر. وقتی ساختار مقتدر مرکزی برای هر ولایت و ایالتی فرمان و فرمانبری واحد صادر کرد، ابتکار عمل عاملان محلی و کارآفرینان منطقهای از بین رفت یا محدود شد.
معماری بوشهر را باید در چنین متن و بافتی تحلیل کرد. حلقههایی از روابط و فعالیتها که حاصلش معماری چهارمحله بوشهر میشود. این حلقهها اگر در جایی نباشند، آن معماری شکل نمیگیرد، همانگونه که در دیگر محلههای همسن و همتاریخ بوشهر- چون ظلمآباد، دواس و جفره- شکل نگرفت. معماری چهارمحله بوشهر حاصل جامعهای است که تجارت خارجی دارد، دوازده سیزدهها کنسولگری خارجی دارد، شاهد رفتوآمد مرتب و سمتمر کشتیها است، روزنامه دارد، از نخستین مدرسههایی که در کشور ایجاد شد بهره میبرد، محمدرضا کازرونی و حاج رئیس دارد و . . .
تقلیل معماری بوشهر به عوامل اقلیمی، ظلم به پشتوانه فرهنگی این معماری است. اگر اقلیم این معماری را بوجود آورده، چرا در لنگه و کنگ چنین نشده، چرا در بندر عباس و بندر محمره چنین نشدهاست؛ چرا در خود بوشهر در دیگر محلهها چنین نشدهاست؟ حیف است غنا و تنوع فرهنگی پشتوانه معماری بوشهر را در حد دیکته اقلیم تقلیل دهیم و از تمام زیباییهای ساختاری آن فقط به هلالی و چوب ساج و چندل بسنده کنیم. معماری فراتر از این حرفها است.
دانلود فایل:
روزنامه بامداد جنوب، صفحه معماری، شماره ۵۵، ۱۹ اسفندماه ۱۳۹۳
پانوشت:
- Patrik Schumacher: THE AUTOPOIESIS OF ARCHITECTURE, A New Framework for Architecture, A John Wiley and Sons, Ltd., Publication, 2012
۲٫به عنوان مثال، رینولد مارتین چنین امکانی را نفی میکند: «نمیتوانیم هیچ مجموعهای از فغالیت میانبخشی واحد و خاص تاریخی یا فرهنگی را تحت عنوان معماری تعمیم دهیم»- رینولد مارتین؛ «لحظه حقیقت»؛ در log 7، زمستان و بهار ۲۰۰۶
منابع:
روزنامه بامداد جنوب، صفحه معماری، شماره ۵۵، ۱۹ اسفندماه ۱۳۹۳
کلید واژه:
بامداد جنوب، شماره ۵۵، معماری، بوشهر