آفتاب و معماری، گپی با هوشنگ سیحون
آفتاب و معماری، گپی با هوشنگ سیحون
بهروز مرباغی
شهریورماه ۱۳۸۹، در چارچوب برنامهای که با «انجمن مفاخر معماری ایران» داشتم، این شانس را یافتم با چند تن از بزرگان معماری ایران گفتگو کنم. قرار بود، جلد دومِ «اندیشه معماران ایران»، عمدتاً، به بزرگانی اختصاص یابد که آنطرف مرزها هستند و ما را تنها گذاشتهاند. صاحبنامانی چون فرمانفرمایان، امانت، سردار افخم، کامران دیبا، اردلان، و البته پروفسور محمدرضا مقتدر.
دنبال آن بودم که از طریق این گفتگوها نقبی به رمز و رازِ معماری باشکوه حاصلِ دستِ معمارانِ بزرگِ ایرانِ معاصر بزنم. حاصل آنی نشد که میخواستم و میخواستیم. برنامه کنار گذاشتهشد. اما یادگارهایی برای ما ماند، از جمله خلاصهای از گفتگو با استاد سیحون. خلاصه از این جهت که ایشان تمام گفتگو را بازخوانی نکردند. فرصت نشد. اما همین یک تکه هم غنیمتی است. با یادِ آن عزیزِ بزرگ.
جناب آقای مهندس سیحون، حضرتعالی، بلاشک از ماندگارترین چهرههای معماری معاصر ایران هستید. بسیاری از معماران خوشنام امروز ایران، دانشجوی شما بودهاند و از نظر و منش معمارانه شما آموختهاند و موفق هم هستند. امروز، علاقمندیم از زبان شما درباره معماری بشنویم. هر آنچه که به نظرتان مهم میآید.
آنچه که میگویم، در مورد معماری ایران است. برای من ایران زیباترین و مهمترین نقطه جهان است. مقدس است. اگر قرار باشد در مورد معماری سخن بگویم، در مورد ایران خواهد بود و معماری زیبای آن.
منظورتان آیا معماری گذشته ایران است یا معماری امروز؟
هر دو. منظورم آنی است که بوده و آنی است که باید باشد. آنچه که ایدهآل است و باید باشد. در معماری ایران چند جهت و موضوع برای ما اهمیت دارد: یکی محیط زیست؛ یکی فرهنگ مردم ایران؛ دیگری سنتی که مردم با آن زندگی میکنند؛ و شرایط جغرافیایی. اینها، تماماً، در معماریای که داشتهایم و در معماریای که باید باشد، باید مدنظر قرار بگیرند. علاوه بر اینها، آنچه که بیشتر باید مورد نظر باشد، موضوع پیشرفت علم است. معماری برای انسان است. و میدانیم که انسان دائم در حال تحول است و مرتب پیشرفت میکند، بهویژه از نظر علمی. بنابراین علم و تکنولوژی پیوسته توسط همین انسان امروز و انسان فردا، در تکامل و ترقی است. علم پیشرفت میکند، انسانها متحول میشوند، همین انسانهای متحول در پیشرفت علم و تکنولوژی میکوشند، و کاروان بشری رو به جلو و پیشرفت دارد. ما نمیتوانیم امروز با تکنولوژی مدرنی که در اختیار داریم، به سبک دوره شاهعباس کبیر معماری کنیم. اگر چنین کنیم، کار عبث و بیهودهای است.
امروز ما موظفیم از تکنولوژی معاصر، با نهایت دقت، استفاده کنیم. این بهره گرفتن از علم و تکنولوژی باید با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و محیط زیست در معماریای باشد که برای آن شرایط بوجود میآید. این معماری با استفاده از علم و تکنولوژی باید، با شرایط فوقالذکر تطبیق کند. اگر تابستان گرم داریم و اگر زمستانهای سرد داریم که ما را کلافه میکند، باید در معماری مان ملحوظ باشند. نور آفتاب باید دخالت مستقیم در معماری ما داشته باشد. از نظر زیبایی عرض میکنم.
وجوه دیگر معماری؟
معماری دو بال دارد: یکی عملکردی است، که ترکیب عوامل و شرایطی است که عملکرد و حاصل معماری را برای مخاطب خود روان و راحت میسازد؛ دیگر زیبایی.
در موضوع معماری، علاوه بر سنتها و فرهنگها، عامل شرایط اقلیمی هم دخالت دارد. این زیبایی، با تعریف خاص خود، در معماری بناهای هخامنشی هست، در بناهای دوره صفوی هم هست. به عبارتی در معماری دوره اسلامی.
این اصطلاح همیشه مورد بحث است.
من اعتقاد زیادی به اصطلاح «معماری اسلامی» ندارم. اعتقاد به اسلام یک چیز است، اصطلاح معماری اسلامی موضوعی دیگر. وقتی این اصطلاح بهکار میرود، بهخودی خود معماری دوبی، معماری شارجه؛ معماری عربستان و مصر و دیگران هم مطرح میشوند. در حالیکه معماری از ایران شروع شده است و به عربستان رفته. باید بگوییم «معماری ایران اسلامی» یا «معماری ایرانی بعد از اسلام» تا گویای مطلب باشد. طبیعی است که ما در اینجا صحبتی درباره معماری عربستان یا دوبی نداریم.
در معماری ایران، شاهدیم که احترام زیادی به آفتاب گذاشتهاند. این احترام به آفتاب و نور خورشید از دیرباز در معماری ما وجود دارد. فلات ایران فلات بلندی است. ارتفاع متوسط فلات از سطح دریا زیاد است. از یک سو زمستان سرد داریم، از دیگر سو تابستان گرم. در معماری ما با این اقلیم، آفتاب دخالت دارد. در تابستان به صورت تابش شدید و ممتد بودهاست و در زمستان هم با شدت کمتر داریم. در گذشته، در خانههای رو به آفتاب، ایوانی بوده تا در تابستان جلو تابش تند آفتاب را بگیرد و در زمستان هم برعکس عمل کند.
آفتاب در معماری دوره هخامنشی، جلوه بارز و ویژهای دارد. نقش برجستههای بناهای هخامنشی را ببینید. برجستگی تند ندارند. بیرون زدگیشان از متن بیش از دو سه سانتیمتر نیست. چون ما آفتاب تند داریم و همین برجستگی محدود برای نمایش سه بعدی طرح کافی است. ولی وقتی در پاریس این کار را میکنند، نقش را خیلی برجسته میسازند تا دیده شود. نقشبرجسته طاقنصرت اتوال[۱] در پاریس یا جاهای دیگر در لندن از متن کاملاً بیرون زده است. ما اینجا آن آفتاب را شاهد نیستیم.
با لحاظ کردن این عاملها، به معماری مدرن یا امروز برسیم.
بله، وقتی این شرایط ملحوظ شد، به سوی مدرنیسم برویم، البته با دقت و دانش کافی. در قرن بیستویکم نمیتوانیم و نباید به سبک هخامنشیان ساختمان بسازیم. نباید و نمیتوانیم بناهایمان را به سبک دوره صفوی بسازیم. اگر چنین شود، نوعی پسرفت است. اما باید در استفاده از علم و تکنولوژی نهایت دقت را داشته باشیم. امروز در ایران ساختمان شیشهای زیادی میسازند. به نظر من این نوع ساختمانها ضد معماری ایران است. شما اجازه میدهید نور آفتاب شدیدا وارد شود که گرمای شدیدی ایجاد میکند و تهویه در آن با هزینه زیادی صورت میگیرد. این کار عبث و بیهودهای است.
شما فرمودید انسان دائم در حال تغییر است. علم و تکنولوژی جدید فرهنگ و تمنیات جدیدی را به آدمها میدهد. امروز به هر دلیلی-درست یا غلط- شفافیت و رابطه بیشتر با بیرون خیلی مطرح است. بعضی جاها رابطه درون و بیرون ساختمان را در این میبینند که با شیشه کار کنند که در ایران غلط است. ولی چه کار باید کرد که زندگی که باید درون و بیرونش ارتباط داشته باشد، با معماری ما سازگار باشد و به استفاده گسترده شیشه هم نیازی نباشد؟
از شیشه استفاده کنند، نمیگویم نکنند. ولی تمهیداتی را باید در نظر گرفتکه جوابگوی آفتاب شدید در تابستان و میل آن در زمستان باشد. باید شرایط اقلیمی را در نظر گرفت. درست است که میشود با تکنیکهای متنوع امروزی اثر تابش یا سرما را کنترل کرد، مثل سامانههای تهویه مرکزی و هواساز و غیره، ولی اولاً این سامانهها گرانند و در طول استفاده هم هزینه بهبار میآورند، ثانیاً وقتی میشود به روشهای منطقی معماری این عوامل طبیعی را کنترل نمود، چرا باید غفلت کنیم.
میگویند معماران گذشته ما «دانایی» داشتند، ولی ما فقط «دانش» داریم. به عبارتی، داشتهها و دانستههای آنان مبتنی بر مبانی نظری و باورها و اعتقادات و جهانبینی بوده است. به همین خاطر محصول کار هم منطقی و ماندگار از آب درآمده است. حضرتعالی چه نظری دارید؟
دانایی توام با تجربه است. تجربه آموزنده است. دانایی با تجربه به دست میآید. امروز هم همینطور است. خیلی مهم است که تجربیات زیاد امروزی داشته باشیم.
تجربههای خودمان یا تجربههای جهانی؟
عموماً، تجربه خودمان. هر ملتی تجربههای خاص خود را دارد. تفکر و روش خاص خود را دارد. ما باید هم تجربیات گذشته و هم امروز را در چنته داشته باشیم تا بتوانیم معماری خوب داشته باشیم.
وقتی صحبت از تکنولوژی میفرمایید، مدنظرتان تکنیکهای اجراست؟ مثلاً تکنولوژی مدرن این امکان را میدهد که دهنه بزرگی را بدون استفاده از گنبد بپوشانیم. آیا منظورتان این نکات است…
حتماً باید این کار را بکنیم. نباید برگردیم به قوس و گنبد. آنها الزامات دوره خود بودند. امروز اگر به همان روشها برگردیم، به معماریمان خیانت کردهایم.
در خصوص مصالح هم همینطور است. یک روزی ساروج مقاومترین ملات بود. امروز سیمان را داریم. بتن مسلح داریم. میتوانیم بتن روکار داشته باشیم. مصالح پیشرفته دیگری هم هست. الان نمیتوانیم و نباید به دوران خشت برگردیم. باید از تمام فرآوردههای علوم و تکنولوژی، در جهت صحیح، استفاده کنیم. گریزی نیست.
«جهت صحیح» کدام است؟ آنچه که معماری ما را ایرانی می کند، چیست؟
یعنی ملحوظ داشتن شرایط اقلیمی، تاریخی و فرهنگی ایران. در نظر داشتن محیط زیست و شرایط اقلیمی هم به تنهایی کافی نیست. ما فرهنگ و سنتهای خودمان را داریم. تمام اینها باید در محصول معماری ما دیده شود. مثلاً فرهنگ ما میگوید آشپزخانه نباید به اتاق پذیرایی باز شود. این از آموزههای فرهنگی و سنتی ماست. یا میگوییم اتاق خوابمان نباید به اتاق نشمین یا اتاق پذیرایی باز شود. اما، مثلاً، برای جامعه آمریکایی این باید و نباید وجود ندارد. آنجا ترجیح میدهند آشپزخانه باز و روبه اتاق نشیمن (پذیرایی) باشد. ما در آموزههای معماری خود بحث اندرونی و بیرونی را داشتیم. تجسم امروزی همان آموزه در شرایط قلت فضا و زمین، احترام و تفکیک فضاهای خصوصی و نیمهخصوصی و عمومی در خانه و محله میشود. با همین آموزهها ما اتاق خواب را خصوصیتر میدانیم و درِ آن نباید به اتاقهای دیگر باز شود. تا زمانی که ما این فرهنگ را داریم، معماریمان باید بازتاب همان هم باشد. در غیر این صورت، معماری ما نیست.اگر ما این اصول را در نظر داشته باشیم و بعد به سوی معماری مدرن برویم، کار صحیحی انجام دادهایم.
من همیشه از دانشجویان شما- دانشجویان دانشکده معماری داخلی تا معماری و شهرسازی- شنیدهام که همیشه فرمودید که معماری بازتاب فرهنگ جامعه است. وقتی میگوییم ما در گذشته اندرونی و بیرونی داشتیم و الان آن را به شکل دیگری تحت عنوان فضاهای خصوصی و عمومی رعایت میکنیم. آیا این به این معنا است که ما هیچگاه نباید فرهنگ اروپا را بگیریم؟ صرفنظر از اینکه آنها خوب یا بد هستند.
ممکن است این فرهنگ به قدری در ما نفوذ کند که آن فرهنگ را بگیریم. ولی تا وقتی که نگرفتیم باید پایبند به فرهنگ خودمان باشیم. تازه مشخص نیست این کارهایی که اروپاییها با فرهنگ اروپاییشان انجام میدهند، صحیح و منطبق بر اصول خودشان باشد. آن هم قابل تأمل و مطالعه است.
شما در ابتدای صحبتتان اشاره به زیبایی و کاربری کردید. دو سال پیش، در یازدهمین بینال معماری ونیز، شعار این بود: «معماری آنجاست، پشت ساختمان!». بحث اصلی جشنواره تبیین این گزاره بود که معماری همان ساختمان نیست. جنابعالی نظرتان چیست؟
همینطور است. شاید بشود چنین نیز گفت که اگر معماری روح نداشته باشد، تبدیل به ساختمان میشود. معماری فقط ساختوساز و روی هم گذاشتن سنگ و آجر نیست. معماری بازتاب فرهنگ جامعه است. همان آموزههای معماری ماهستند که به ساختمان ما روح میدمند و آن را به معماری بدل میکنند. هر آنچه که این جوهر و روح را نداشته باشد، معماری نیست. وقتی شرایط فرهنگی و سنتی جامعه در نظر گرفته نشود و تنها بسازیم و جلو برویم، این همان ساختمان است. در صورتی که معماری باید پشتوانه معنوی داشته باشد. باید به ملت و زندگی که این ملت میخواهند در آن کنند، توجه شود. زندگی تنها محدود به خانه نیست. منظورم هر نوع کاربری که میخواهد برای این ملت فراهم شود. اگر به این مسائل توجه نشود، ساختمان بیروح میشود.
معروف است که جنابعالی در سر کلاس و آتلیه بر ضرورت سفر و دیدن برای دانشطلبان معماری تأکید می کردید و خودتان هم پیشقدم بودید، سفر زیاد میکردید، عکس میگرفتید، کروکی میزدید و تصویر میساختید. دانشجویان شما هم سعی کردند این خصلت را در خود بپرورانند. اکنون چه توصیهای بهویژه در مورد معماری جهان دارید.
هنوز هم همان اعتقاد را دارم. باید دید و تجربه کرد. مرتب باید آموزش ببینیم. باید بگردیم و بدانیم که دیگران چه میکنند. باید تحقیق کنیم و بدانیم که چه قسمتهایی از تجربه دیگران برای ما مفید است. اساسا یکی از وجوه آموزش معماری، سفرکردن و دیدن و کروکیزدن است. بخصوص کروکیزدن، چون وقتی از بنا یا سوژهای کروکی میزنید، توجهتان به ریزهکاریها و ویژگیهای خاص آن جلب میشود.
زمانی که ما کارهای شما، مثل آرامگاه نادرشاه و بوعلی میبینیم و در دانشکده به دانشجویان نشان میدهیم، صلابت و شکوه خاصی در آنها احساس میکنیم. چطور میشود که آثار شما چنین رشید و با صلابت است و کارهای ما اینچنین فروخفته؟
قبل از اینکه مراسم سالگرد من در لوسآنجلس برگزار شود. یک شخصی مانند شما از من چنین تقاضایی کرد که من رمز و رازم را دستنویس بنویسم تا ایشان بتواند چاپ کند. من این کار را کردم. چاپ شد و روز مراسم برای فروش توزیع شد. اگر به آن مراجعه کنید، میبینید من تمام این جزئیات را برای هرکدام از طرحهایم آنجا شرح دادم.
پانوشت:
[۱] Arc de triomphe de l’Étoile
منابع:
به نقل از سایت انجمن مفاخر معماری ایران
http://ammi.ir/
کلید واژه:
هوشنگ سیحون، معماری ایران، آموزش معماری