قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۷

قلب تاریخی سمنان17

قلب تاریخی سمنان – شماره ۱۷

نوشته شده در نویسنده 1079

شماره ۱۷، چهارشنبه، ۲۹ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
محله و زندگیِ خودمانی!


سلام،


فکر کردن به محله‌های قدیم و جوی آب و درخت چنار و مش‌تقی بقال، امروز، فقط خاطره‌ است و نوعی حسرت. همیشه از در و همسایه‌های قدیم صحبت می‌شود و صلح ‌و صفایی که بود. از هم‌نوایی و کمک به همدیگر و هم‌دردی گفته می‌شود.
ولی، چرا ما همیشه به گذشته فکر می‌کنیم و با حسرت از آن یاد می‌کنیم؟ مگر امروز امکانات زندگی کم‌تر ازقدیم است؟ مگر امروز دوا و درمان بدتر از قدیم است. امروز مگر همه بچه‌های ما باسواد نمی‌شوند؟ امروز مگر راحت‌تر و بیشتر از قدیم سفر نمی‌کنیم؟ مگر امروز نسبت به قدیمی‌ها «دنیادیده» نیستیم؟

هرجور که حساب کنیم، امروز زندگی راحت‌تر و بهتر از گذشته است. به هرشکلی که فکر کنیم امروز همه ما امکانِ پیشرفت و ترقیِ بیشتری نسبت به گذشته داریم. عکس‌های قدیمی، نه خیلی خیلی قدیم، همین شصت هفتاد سالِ گذشته را نگاه کنید. خانه‌ها و کوچه‌‌های اعیان نشین را ببینید. با مقایسه امروز، خیلی خیلی کمتر از خانه و کوچه معمولی امروز آبادند. اگر اهل مطالعه هستید، که انشاالله هستید، فرهنگ غذایی مردم آن سال‌ها را بخوانید؛ ببینید مردم ماهی یا هفته‌ای چندبار غذای درست و حسابی می‌خوردند. این موضوع ربطِ زیادی به مال و منال هم ندارد، سطحِ عمومی امکانات و فرهنگِ عمومی تغذیه مردم چنان بود.

با این‌همه، چرا ما حسرتِ محله‌های قدیم را داریم؟

شهر و محله های امروزِ ما، انگار، چیزی کم دارند. انگار روح ندارند. ما همه‌چیز داریم ولی آن روح و آن جوهر زندگی را نداریم. طبیعی است که امروز نمی‌توانیم به محله‌های قدیم فکر کنیم. کوچه‌ای بلند با میدانگاهی در وسط و مسجد و داروغه‌خانه و حمامی در آن. امروز گسترشِ شهر، لزوما، افقی نیست. توسعه، عموما به صورت عمودی است. طبیعی است امروز می‌توان از حمام‌های داخل خانه استفاده کرد، راحت‌تر و تمیزتر است. امروز حتی با تلفن می‌توان مایحتاج خانه را خرید کرد. اما دوستی‌ها و هم‌دلی‌های محله‌ای را هم می‌توان خرید؟

محله‌های قدیمِ ما چند ویژگی داشتند: امنیت، رفع احتیاجاتِ روزمره، دورِ هم نشینی و معاضدت. اگر این ویژگی‌ها را در هرکوچه و شهری داشته‌باشیم، محله‌های خوبِ قدیمی را زنده کرده‌ایم. لازم نیست کوچه‌های بلند و حمام عمومی داشته‌باشیم. . . .

 تا حالا «باداب‌سورت» رفتید؟


از سمنان و شهمیرزاد  و یا از دامغان راه را به سمتِ ساری در پیش می‌گیرید. از سه راهی کیاسر-دامغان-سمنان رد می‌شوید و «لنگر» را پشتِ سر می‌گذارید. در میانه کیاسر به ساری، در یک سه‌راهی، به نامِ محمدیه، قهوه‌خانه و رستورانی است و گنبد بلندِ مسجدی درحالِ ساخت. در این سه‌راهی، به سمتِ راست می‌پیچید و چند روستا را رد می‌کنید و به دو راهی آسفالت و خاکی می‌رسید. راه خود گوید که چون باید رفت. سرِ هر پیچ و تقاطعی، روی تخته‌سنگی، علامت زده باداب‌سورت کدام سمت است. می‌روید و می‌روید تا برسید به چشمه‌های مطبقِ گوگردی و یکی از زیبا‌ترین مناظر ایران و شاید جهان را می‌بینید. حوض و استخرهای طبق‌طبق و زیبا و رنگ‌آمیز.

چشمه‌های باداب سورت دومین اثر ملی طبیعی ایران، واقع در جنوب شرقی شهر ساری (روستای اروست) در ارتفاع ۱۸۴۱ متری از سطح دریا همانند نگینی در دل رشته کوه‌های البرز می‌درخشند. زیبایی جادویی این طبیعت بکر جداً نفس‌گیر است و نمایی از بهشت را در ذهن تداعی می‌کند.

در آنجا دو چشمه رنگین و زیبا وجود دارد یکی زرد رنگ است با آبی شور مزه که به علت شوری در زمستان هم یخ نمی‌زند و دریاچه کوچک آن در فصل گرما به دلیل خواص درمانی که دارد مورد استفاده قرار می‌گیرد و دیگری که کمی بالاتر در قسمت شمال غربی چشمه زرد رنگ قرار دارد، به رنگ نارنجی قرمز است و از حفره‌ای کوچک در دل کوه می‌جوشد. آب چشمه نارنجی قرمز ترش مزه است.

در لابلای این پلکان صدها حوضچه وجود دارد که تلالو نور خورشید و انعکاس رنگ زیبای آسمان در آنها چشم را خیره می‌سازد. از بالا که می‌نگرید صدها حوضچه رنگارنگ می‌بینید یکی سبز یکی آبی یکی سورمه‌ای قابل توصیف نیست که در هنگام غروب آفتاب هم که رنگین‌کمان رنگ‌ها تکمیل می‌شود.
نکته: اگر تا حالا به این معجزه طبیعت سر نزده‌اید، صبر کنید تا بهار بیاید و راه باز شود، تا لذت از زندگی را تجربه کنید.

مربع و دایره، ملک و ملکوت


«. . . صورتِ هندسی مکعبِ پایه گنبد، رجوع آن به کعبه را بیش از هرجهتِ دیگر بیان می‌کند.

فاصله میان پایه و گنبد از آن‌رو که تبدیل و ارتقای مربع به دایره را به نمایش می‌گذارد، به جهت این‌که مربع، نماد ارض و عالم و ملک و دایره، نشانه آسمان و ملکوت است، حکایت از عروج و طی مراتب کمال دارد و برابر و قرینه سعی است که به ازای سیر الی‌الله است. مکان سعی نمازگزاران، این مرتبه از گنبدخانه است و سعی آن عبارت است از اذکار و اوراد و عبادات با قلبی آراسته به صفا و مروت. صفا برکشیدن از چاه طبیعت و زدودن غبار اغیار از آیینه باطن است تا عکس روی جانان در آن پدیدار شود و مروت گذشتن از سر دنیا و عقبی از پی امام و طمع از جزای عمل برداشتن. تا باشد که زمزم معرفت از چشمه دل بجوشد.

زمزم چنان‌که در توضیحِ رموز «سعی» بیان شد، مبین نور معرفت است. هاجر در جستجوی آب برای طفلش اسماعیل که در حرم بود، هفت‌بار فاصله میان صفا و مروه را پیمود و بالاخره آب از زیر پای اسماعیل جوشید. آب، نور و نور معرفت، به ترتیب اشاره به یکدیگر دارند. زمزم روبروی کعبه، ضلعی از آن که درِ کعبه بر آن است و حجر الاسود بر زاویه آن، در میانِ صحن مسجدالحرام واقع شده و در میانِ صحن مسجد، ربروی ضلعی که ایوان ورودی گنبدخانه است، حوض مسجد بنا شده و مطابق با زمزم، محل فرود فیض الهی و جوشیدن نور معرفت است. . . .

پس پایه گنبد به‌ازای طواف اول و گنبد به‌ازای طواف نساء قرار می‌گیرد، زیرا طواف اول، تجدید پیمان سالکی است که در ابتدای سیر الی‌الله است. . و طواف آخر طواف سالکی است که مراتب کمال را طی کرده و مسیر الی‌الله را در طلبِ نور معرفت پیموده‌است و در این مسیر پیمان خویش را تجدید می کند». (برگرفته از کتابِ مسجد ایرانی، مکان معراج مومنین، سید محمد بهشتی، انتشارات روزنه، چاپ اول،‌ پاییز ۱۳۸۹، ص ۱۳۶)

برف بر روی سنگفرش


برفِ زیبا وسفیدِ امسال هم آمد. چه زیبا و چه پر ترنم آمد. شهر را سفیدپوش کرد و جاده‌ها را مخملی و مه‌آلود. در روزهای گذشته بارش پربارِ برف و باران چهره مناطق بسیاری از میهن‌مان ایران، از جمله سمنان را نو کرد. درختان به احترامِ برف سر فرود آوردند، کوه‌ها سینه گشودند و پرندگان دنبال دانه و غذا بر سفره سفید برف ردِ پا گذاشتند. سرود سپید طبیعت را زمزمه کنیم و به بارآوری طبیعت بیندیشیم.

برف بر روی سنگفرشِ خاطره‌ها سفره سفید می‌گسترد و تنِ پرحرارت سنگ، با نفس خود برف را آب می‌کند و سفره سفید را نقش‌دار می‌کند. اینک که برف آمده، از جاده سنگفرش شاه‌عباسی چه خبر؟ جاده‌ای که به «راهِ کاروانسرای شاه‌عباسی» معروف است؟ می‌دانید کجاست؟ فرصت و شانس داشتید پا بر روی آن بگذارید؟

این جاده حدود ۵۰۰ سالِ پیش، در عصر صفوی، ساخته‌شده، ولی هنوز پابرجا و استوار است. در جنوبِ گرمسار، دشت کویر، واقع شده. در منطقه سیاه‌کوه. طولش ۳۵ کیلومتر و عرضش ۵ متر است. این جاده برای کاروانیانی که در فصل زمستان از باتلاق‌های این منطقه عبور می‌کردند، نعمت بزرگی بود. بر روی جاده، برای عبور از نهرها و رودخانه، پل‌های مهمی ساخته‌شده که عبور کاروان را میسر می‌ساخت. پلِ سفید و پلِ سیاه از مهم‌ترین پل‌های این جاده هستند. پل سفید هنوز هم سالم مانده و مسیر عبور گله‌های دام عشایر را راحت‌تر می‌کند. حتما هربار که چوپان یا زائر و رهگذری از این جاده و از روی این پل عبور می‌کند، صلواتی نثار روح بانی این جاده می‌کند. از ما فقط آن‌چه می‌سازیم می‌ماند و نامِ نیک! انشاالله.

در کوچه‌های «بافت»!


در کوچه و بازارِ بافت زندگی جریان دارد. هنوز، قلب شهر در همین‌جا می تپد. گشتی در بازار می‌زنم. عصر است. به ساعتِ غروبِ پاییزی زمانِ زیادی نمانده. در این روزهای کوتاه، تا بجنبی عصر شده و شب. با این‌حال، کسبه بازار، به‌رسمِ مالوفِ خود، هنوز تمام دکان‌ها را باز نکرده‌اند. تک و توک مغازه‌ها تعطیل هستند. پیرمردی شریف و با همیت دستگاه امتحانِ وزن را گذاشته لبِ پیرنشینِ دری در بازارچه و رهگذران را به امتحانِ وزنِ خود می‌خواند. سلامی می‌کنم و می‌روم روی ترازو. سایه‌ام می‌افتد روی ترازو و از آن بالا نمی‌توانم عدد را بخوانم و بدانم وزنم چقدر است. از پیرمرد می‌پرسم وزنم چقدر است؟ می‌گوید «سواد ندارم و نمی‌توانم بخوانم».

پول را می‌دهم و ازش خداحافظی می‌کنم. می‌خواهم برایم دعا کند. انسانِ شریف و باخدایی است، دعایش مستجاب می‌شود.
چند قدم جلوتر می‌روم چشمم به سینی زیبا و پربرکتِ خرمای خوش آب و رنگ دکانی می‌افتد. فروشندهِ خوش‌مرامِ آن می‌بیند از بساطش عکش می‌گیرم. سرِ شوخی‌اش باز می‌شود و کری می‌خواند. باهم کل‌کل می‌کنیم و برای همدیگر آرزوی موفقیت می‌کنیم. عسلِ خوبی داشت،‌ محصولِ لازور. می‌خرم و خدا بده برکت و راه را ادامه می‌دهم.

وَرَه/  برف

 

وَرَه کوبِه پووِه پووِه/ vara ko be powve powve، برف که گوله گوله ببارد
اِنگار هِوا چووِر مووِه/ engar heva cowver mowve، مثل اینست که هوا چادر می‌بافد
سَر مِکِره اِسبی چووِر/ sar mekere esbi cowver، چادر سفیدی به سر می‌کند
رَزَه کیژِه، کوه و کَمِر/ raza kize, kuho kamer، کوچه باغ‌ها و کوه‌ها و دامنه آن
شِکوفَه ریز مِبو دارَه/ sekufa riz mebu dara، درخت شکوفه ریز می‌شود
زِمِستون اِنگار بُهارَه/ zemestun engar bohara، به‌طوری‌که زمستان مثل بهار است
هَر جا مِنی کو اُوو مِشو/ har ja meni ko ow mesu، هرجایی می‌بینی که آب روان است
هَر جا ای چَشمِه چَش ماشو/ har ja I cesme cas masu، هرجا یک چشمه، چشم باز می‌کند
زِمین نَفِس مِرِنجه باز/ zamin nafes merenje baz، زمین باز نفس می‌کشد
نَرگِس چِه قَدی مِنجِه باز/ narges ce qaddi menje baz، و گل نرگس چه قدی می‌کشد
بیدار مابو دارین ریشَه/ bidar mabu darin risa، ریشه درخت بیدار می‌شود
جون مِرِه خوشکَه خِلاشَه/ jown mere xoska xelasa، و بوته خشک صحرایی جان می‌گیرد
کی مِبو کو وَری بَکَن/ key mebu ko vari bakan، آرزو داریم که برف زیادی ببارد
رَزَه پِه جویی رِه بَدَن/ raza pe juyi re badan، که در باغ ها جوی‌ها روان شود
سوز وابو اِن خوشکَه کَویر/ sowz vabu en xoska kavir، و این کویر خشک سبز شود
وِلی دِکار، وِلو وِگیر/ veli dekar, velow vegir، به‌طوری‌که گل بکاری و گلاب برداشت کنی

فرزندانِ بافت


صبح است. سپیدی برف بر تن کهن‌سال بافت نشسته و من شادمان از این برف، به جستجوی کودکان روانه بافت می‌شوم. کودکان بافت گلوله‌ برفی درست می‌کنند و می‌دوند و بازی می‌کنند. امروز مدارس تعطیل شده و همه آمده‌اند تا خاطره‌ای برای خود ثبت کنند. آرام می گیرم. باهم کمی برف بازی می‌کنیم و بعد به تماشای شادابی آن‌ها خوشحال می‌شوم.

بعداز ظهر است. طبقِ قرارمان بچه‌ها آمده‌اند روزنامه دیواری درست کنیم. زندگیِ تازه‌ای با بچه‌ها شروع می‌شود. خودشان وسایل آورده‌اند و تکه مجله و کتابی برای استفاده از عکس و مطلب. از ساعت سه و نیم شروع می‌کنیم تا نزدیکی‌های شش عصر. دو تا روزنامه دیواری آماده می‌کنند. یکی از یکی بهتر و زیباتر. اسمش را می‌گذارند: «محله ما». در شماره بعد گزارشِ کامل این شور و اشتیاقِ بچه‌ها را خواهیم‌نوشت، امروز فقط این را بگوییم که این بچه‌ها نعمتِ بزرگی هستند.

باید ممنون پدر و مادر های این بچه‌های نازنین بود که چنین دسته‌گل‌هایی تربیت کرده‌اند. باید دستِ آموزگارانِ این بچه‌ها را بوسید که اینان را چنین با ادب و مرتب تربیت کرده‌اند. برای‌ ما لحظه بسیار پر شکوهی بود وقتی دیدیم این بچه‌ها بعد از تمام‌شدنِ کارشان و آماده‌کردنِ روزنامه دیواری، تمام خرده‌ریز کاغذها و ریخت‌وپاش ها را جمع کردند و دفتر را مثل یک دسته گل تحویل دادند. آفرین به این زیبایی رفتار. آفرین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *