سمنان فردا

سمنان فردا

سمنان فردا

نوشته شده در نویسنده 1039

گفتگوی اختصاصی سمنان امروز با استاد بهروز مرباغی
«سمنـان؛ شهری در بـاغ» ایده‌ای زنده و در دسترس


شاید لذت این که با یک موی‌سپیدکرده در معماری، دست در دست خیال بگذاری و از کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریخی سمنان تا کاخ خورنق قدم بزنی و بیاموزی، چندان بیان‌کردنی نباشد اما کوشیده‌ایم در سطوری که در پی می‌آید قدری از این لذت را با شما به اشتراک بگذاریم. آن‌چه می‌خوانید حاصل گفتگوی ما با استاد بهروز مرباغی است.

شهر سمنان در گذشته واجد ساختار هویت‌مندی بوده است. چندی قبل آقای بهزادفر، اعلام کردند که این شهر در حال حاضر به دلیل معماری شهری از هم‌گسیخته و آشفتگی‌های بصری، فاقد یک ساختار منسجم است. نقطه شروع این آسیب از دیدگاه شما کجاست؟
در این ارتباط دو موضوع باید به طور مجزا مورد بحث قرار بگیرد. نخست آن که «هویت شهر» اساسا به چه چیزی اطلاق می‌شود و چه مولفه‌هایی ساختار هویت یک شهر را تشکیل می‌دهد؟ و نکته دوم این که استنباط ما از علت این آشفتگی‌ها چیست؟ شهر اگر موزون و درون‌زا رشد کند، دچار آشفتگی نمی‌شود. به یاد داشته‌باشیم، در سال ۱۳۳۰، تمام شهر ما در محدوده بافت تاریخی تعریف می‌شده است. از سوی دیگر، تاثیر طرح‌های کلان شهری در سرنوشت شهر را نباید نادیده گرفت.
به‌گمانم، در طرح جامع تدوین‌شده در سال ۷۲، تحلیل مشاور این بود که بافت مرکزی و تاریخی شهر پاسخگوی نیازهای شهری نیست؛ به همین خاطر شهر باید چندمرکزی شود. از آن‌ تاریخ، شهر شروع به گسیختگی کرد. این چندمرکزی شدن می‌تواند یکی از این آسیب‌ها باشد.

در کنار نقطه شروع آسیب، به نظر شما نقطه آغاز اصلاح این وضعیت کجاست؟
تدوین «بیانیه چشم‌انداز» برای سمنان، با استناد به مطالعات پشتیبانِ علمی و درست، نه بر اساس آرزوها.

چشم‌انداز سمنان البته با مدیریت دکتر فولادی در دست تدوین است.
اگر آقای دکتر فولادی سند چشم‌انداز را تدوین کند، این سند قابل استناد خواهد بود. اما به طور کلی، اصلاح وضعیت از جایی آغاز می‌شود که حتی برای ایجاد یک جوی آب هم از دیدگاه کارشناسان بهره بگیریم.

شهرسازی گذشته؛ مبتنی بر «دانش» و «دانایی»

در گذشته که کارشناسان شهرساز وجود نداشتند؛ مردم چگونه به صورت ناخودآگاه یا ذاتی معماری هویتمندی را به طور هماهنگ در سراسر شهر مدیریت می‌کردند؟
اولا، ما شواهدی عینی، مثل نتایج حفاری‌های باستان‌شناسی در سیراف، داریم که نشان می‌دهد در ایران دانش شهرسازی وجود داشته؛ گذشته از آن، باید میان «دانش» و «دانایی» تمایز قایل شویم. سخن شما مربوط به «دانش مردم» در گذشته می‌شود. آن‌چه که در گذشته داشتیم، بیشتر، «دانایی» بود. دانش به سرزمین و آب و خاک و طبیعت و زندگی. طبعا، این دانایی از دانش تجربی مردم نشات گرفته‌ بود، و ما این را داشتیم. شهر و معماری به این زیبایی، نمی‌توانسته فی‌البداهه باشد.

ایده «سمنان، شهری در باغ» از یک منظر هویت‌محور بسیار جالب توجه است. پیش‌تر همایشی نیز با همین عنوان در سمنان برگزار شد. دیدگاه شما درباره این ایده چیست؟
به باورِ من، این یکی از اصلی‌ترین پایه‌های هویت سمنان است. مثال می‌زنم اگر کارون را از اهواز حذف کنیم، اهواز دیگر اهواز نیست. همین‌طور زاینده‌رود و اصفهان. باید ببینیم چه چیزی، «سمنان» را «سمنان» می‌کند؟ به نظر من دو مولفه «کویر» و «نهرها و استخرها» سمنان را تعریف می‌کنند. همین نهرها و استخرها، علاوه بر مورفولوژی شهر، به‌خاطر نظام چندصدساله بهره‌برداری از آن‌ها، تبدیل به بخشی از فرهنگ تاریخی مردم شده‌است که خود پایه هویت است.
چند صد سال، مردم به‌صورتی مستمر و فرهیخته این غنیمت طبیعت را پاس‌داری کرده‌اند. این یعنی هویت.

شهری در باغ؛ زنده و در دسترس است
امروز هم چندصد هکتار باغ انار در محدوده سمنان احداث شده است. پس، فرضیه «شهر در باغ»، زنده و در دسترس است. این یعنی ما می‌توانیم به سمنان هویتی جهانی بدهیم که نامش شهری در باغ است. بگذریم که دیگران در اطراف شهر پارک می‌سازند؛ ما باغ داریم. باغ و پارک تفاوت‌های بسیاری دارد. «پارک» مروج فرهنگ مصرف است؛ اما «باغ» مروج فرهنگ تولید.

فرضیه «سمنان شهری در باغ» از منظر فرامتن‌های معماری، چقدر در آرامش‌بخشی به فضای شهری موثر خواهد بود؟
اگر از بالا به شهر سمنان نگاه کنید، سمنان را خورشیدی در یک منظومه (آبادی‌های پیرامون سمنان) می‌یابید. در فاصله بین منظومه با شهر، باید باغات احیا شوند تا ضمن شادابی فضا، کشاورزی تبدیل به شغلی صرفا روستایی نشود. در وجه آرامش‌بخشی نیز، کافی است مثال‌هایی مطرح کنیم:
چگونه است که در فرانسه با اضافه شدن ۲ واحد درسی به دوره لیسانس، دانشجویان به خیابان‌ها می‌ریزند و ماشین‌ها را به آتش می‌کشند؛ یا در فلان شهر نروژ یا آمریکا، با کوچک‌ترین بهانه، آشوبی در شهر به راه می‌افتد؛ چرا؟ چون مردم از زندگی در شهرهای بدون طبیعت خسته شده‌اند. «بیگانگی» در ابعاد سه‌گانه خود، بیداد می‌کند. آوردن طبیعت به شهر، یکی از راه‌های تخفیف این بیگانگی است.
نهضت «کشاورزی در شهر» با این زمینه و بستر مطرح شده و بسیاری از شهرهای دنیا را در برگرفته، از هانوی تا لندن و از بوگوتا تا برلین. چرا در شهرهای ما چنین نهضتی نباشد؟ این در حالی است تا چند ده سال پیش، اکثر مردم سمنان کشاورزی می‌کردند. باید این فرضیه را بومی کرد و توسعه داد. من متأسفم که همایش «سمنان شهری در باغ» تکرار نشد.

معماری خانه‌های قدیمی افراد را از «بیرون» جدا می‌کند

برخی بر این باورند که شکل در معماری مطلقا می‌تواند تأثیرات روان‌شناختی داشته باشد. شاید در گذشته به این دلیل که ما در معماری از خطوط منحنی بیش‌تر بهره می‌گرفتیم، معماری آرام‌بخشی داشتیم. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
پاسخ این پرسش هم مثبت است و هم مطلقا منفی. مطلقا منفی به این دلیل که شکل، بخشی از معماری است. معماری شکل نیست، بلکه یک سلسله روابط است. رعایت این سلسله‌مراتب روابط فضایی است که آرامش می‌آورد. در معماری تاریخی شهرهایی همچون اصفهان و کاشان وسمنان، این سلسله مراتب را داشتیم. سلسله مراتبی که ما را از فضای شلوغ بیرون می‌کَند و با ذهنی آرام به فضای خصوصی وارد می‌کند.
در شهر مشهد هم چنین سلسله مراتبی داشتیم. برای ورود به صحن امام‌رضا(ع) از چند سکانس عبور می‌کردیم، نه مثل امروز که از اتومبیل پیاده می‌شویم و مستقیما وارد صحن می‌شویم.

مسجد ساختن‌های کنونی، توهین به مسجد است!

چنان‌که مستحضرید مولفه‌های معماری می‌توانند نشانگر شخصیت اجتماعی ما باشند؛ همان‌گونه که مهندس سیدمحمد بهشتی معتقد است که وجود بالکن در معماری قدیمی، نشان‌دهنده برون‌گرایی مردم بوده‌است. تحلیل شما از ارتباط دوسویه فرهنگ مردم و معماری چیست؟
آقای سیدمحمد بهشتی، یکی از نوابع روزگار ماست و آثار بسیار خوبی دارد؛ از جمله کتاب «مسجد ایرانی، معراج مومنین». من دوست دارم تمام کسانی که مسجد می‌سازند این کتاب را مطالعه کنند. بزرگ‌ترین مسأله این کتاب توصیف آداب و مراتب حج است. سلسله مراتب احرام تا طواف و… در معماری مسجد موثر است. با خواندن این کتاب متوجه می‌شوید که مسجد ساختن‌های کنونی، توهین به مسجد است.
باعث تأسف است که ما در دانشکده‌های معماری‌مان، به ندرت پایان‌نامه‌هایی با موضوع مسجد داریم.
اما در مورد سوالتان، اگر شما معماری دوره قاجار و حتی تتمه‌ای از دوره صفوی در بوشهر را ملاحظه کنید، می‌بینید که تمامی خانه‌ها در این دوران، پنجره‌هایی رو به بیرون دارند. این امر حاصل ارتباط‌های وسیع اجتماعی در این بندر است.
در سمنان، از یک‌سو مولفه‌های معماری کویر و کاشان را داریم و از سوی دیگر، مولفه‌های معماری مازندران را. تاثیر و آمیختگی خرده‌فرهنگ‌های این دو اقلیم را در معماری سمنان باید مطالعه کرد.

متوجه ظرفیت‌های سمنان هستیم؟!

با این تفاسیر اگر بخواهید بر مبنای معماری سمنان، به حوزه شخصیت‌شناسی مردم سمنان ورود پیدا کنید، به چه مولفه‌هایی اشاره خواهید کرد؟
«در معماری هیچ‌چیز بی‌دلیل نیست، فقط ممکن است ما آن دلیل را ندانیم یا نشناسیم». من نه مثل یک سمنانی کارشناس، اما در حد خودم، سمنان را می‌شناسم. برایم عجیب است که این شهر، این همه شخصیت فرهیخته دارد که خود را به نمایش نمی‌گذارند! چرا حجم عظیم سرمایه‌های موجود در سمنان بروزی ندارند؟سمنان بین اقالیم و فرهنگ‌های مختلف قرار دارد. از یک‌سو به معلمان و کویر می‌روید، از سوی دیگر به شاهرود و بسطام و مشهد، از سویی به فولادمحله و ساری، از سوی دیگر به شهمیرزاد و چاشم و دوآب. از سویی به گرمسار و د‌ه‌نمک و ایوانکی، از سوی دیگر به فیروزکوه و دماوند و تهران. آیا متوجه این پتانسیل بزرگ هستیم؟ پتانسیل عظیم فرهنگی و گردشگری و اقتصاد. این‌ها پایه‌های معماری را می‌سازند.

معماری، ساختاری فلسفی دارد

در کشور ما از معماری اسلامی بسیار سخن می‌رود. در حوزه معماری، اسلامیت و ایرانیت چه نسبتی با هم دارند؟
اگر،‌ با کمی تساهل، معماری را نوعی هنر بدانیم، با توجه به این که هنر ساختاری فلسفی دارد، معماری نیز ساختاری فلسفی خواهد داشت. با این پیش‌زمینه نباید برای انفکاک مفهومی معماری ایرانی و معماری اسلامی، مته به خشخاش گذاشت. تعبیر شما از پسوند معماری، مبتنی بر روایت و قرائت شما از فلسفه‌ای است که از آن سخن می‌گویید.

در پازل اسلامیت یک نظام، معماری چه جایگاهی دارد؟
باید ببینیم که ساختار معماری اسلامی چیست. باخبرم، جلال‌الدین بهروزی در این ارتباط مقاله‌ای در دست تدوین دارد که به زودی منتشر می‌شود. بهروزی معتقد است در معماری اسلامی، «حرمت خاک»، «حرمت آب» و «حرمت انسان» اصالت دارد. می‌گوید در اسلام، «معاد» داریم، یعنی هرچه می‌سازید باید پاسخگویش باشید. حق ندارید جهان را به گونه‌ای تغییر دهید که نتوانید درباره آن جواب دهید!

تأثیر اصول اسلامی بر معماری
در اصول و شریعت هم، مثلا، «نهی از دروغگویی» داریم. یعنی صرفا برای قرینه‌سازی، نقشی از کمد دیواری را روی دیوار نگذارید. دیگر اصول اسلامی نیز الزاماتی در معماری ایجاد می‌کنند. اگر قرار است به معماری اسلامی اشاره شود، باید به این اصول اشاره شود نه به تاق و قوس و گنبد که در تمام دنیا و تمام مشرب‌ها و مذاهب وجود دارد. در معماری اصیل ایرانی، همه اصول رعایت می‌شود.
در داستان سِنِمّار، معمار یونانی که قصر خورنق را برای بهرام گور ساخت، با یک تحلیل سایت مواجه می‌شوید و در‌می‌یابید که به چه مسائل ظریفی در معماری توجه می‌شود. همین ظرافت‌ها در مورد تأثیرگذاری اصول اسلامی بر معماری صدق می‌کند.

آیا این سخن درست است که ما یک روح کلی به نام معماری اسلامی داریم که در قالب فرهنگ ایرانی، پرورده شده است؟
شاید. اما تاکید می‌کنم، معماری شکل نیست، فرهنگ است، فلسفه است، جهان‌بینی است. مثلا آیا تزئینات مسجد پیامبر در عربستان، همچون تزئینات معماری ما فاخر است؟ آیا مسجد فهرج مثل مساجد مصری و عراقی است؟ تفاوت معماری ایران با معماری عمان در چیست؟ مگر هر دو کشور اسلامی نیستند؟ به این ریزه‌کاری‌ها باید توجه داشت.

پیش‌تر گفتگویی با آقای دکتر فریبرز دولت‌آبادی داشتم. ایشان معتقد بودند که مفهوم شهر شاد، در سمنان متجلی نیست. هرچند این مفهوم شاخصه‌های گوناگونی دارد؛ اما در یک نگاهِ بخشی، فضای شهری سمنان به معنی اصطلاحی کلمه شاد نیست. از دیدگاه شما چه الزاماتی بر تحقق مفهوم شهر شاد مترتب است؟
دکتر فریبرز دولت‌آبادی شخصیت فرهیخته‌ای هستند و اگر چنین بیان کرده‌اند که سمنان شهر شادی نیست، احتمالا خواستار تحرک بیش‌تری بوده‌اند. با این حال، «شهر شاد» یا «شهر سرزنده» اصلا به این معنا نیست که وقتی وارد شهر می‌شوید با گل و بلبل مواجه شوید! این مفهوم شاخصه‌هایی دارد. شاخص‌هایی چون «دسترسی به آموزش فردی و اجتماعی»، «دسترسی آسان به بهداشت فردی و عمومی»، «نرخ خشونت»، «زیرساخت‌های شهری» و غیره.
کالبد و فرم شهری و معماری هم یک از این شاخص‌هاست. در یکی از اصلی‌ترین ارزیابی‌های بین‌المللی، مثلا تهران، در این حوزه جایگاه مطلوبی ندارد. بگذریم که عدم دسترسی دستگاه‌های ارزیاب به آمار و اطلاعات یکی از دلایل کم‌رتبه شدن مقام تهران در میان شهرهای جهان است. در سمنان هم باید با نگاهی جامع‌تر به موضوع نگاه کرد.

معماری سمنان یکی از شادترین معماری‌های جهان…
من معتقدم اگر کوچه‌باغ‌ها و فضای پیرامونی استخرها و بافت تاریخی سمنان ساماندهی شود، معماری آن یکی از شادترین معماری‌های جهان خواهدبود. ما در طرح‌های ساماندهی، شهر را خشن می‌کنیم؛ در حالی که ظرفیت‌های داشتن یک معماری شاداب را داریم.

به عنوان پرسش واپسین، آیا نخبگان معماری در جهان، معماری ایرانی-اسلامی را یک برند کاربردی می‌دانند یا صرفا یک نوستالژی؟
معماری ما بی‌تردید هم یک برند است و هم نوستالژیک است و نوستالژیک بودن البته منفی نیست. ما از معماری جهان سهم داریم. معماری تاریخی سهم ما در معماری جهان است. باید بکوشیم چیزی برای عرضه به معماری معاصر جهان نیز داشته‌ باشیم و در آن نیز سهیم باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *