قلب تاریخی سمنان – شماره ۶
شماره ۶، چهارشنبه، ۱۲ مهر ۱۳۹۱ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
کجا هستیم؟!
سلام،
در هر برنامه و طرحی، باید هدف داشت. باید چشمانداز داشت. باید بدانیم «به کجا میرویم». تازه این هم کافی نیست. باید بدانیم «کجا میخواهیم برویم». داستانِ تمام طرحهای شهری با این سئوالها گره خوردهاست. تا زمانیکه برای طرحها و برنامههای خود چشماندازی نداریم، متاسفانه، در گرداب فعالیتهای بیهدف به گردِ خود خواهیم چرخید و کاری از پیش نخواهیم برد.
باید دقت کنیم، اینکه ما «کجا میخواهیم برویم»، بصورت دربست و کامل در اراده و اختیارِ ما نیست. مثلا ما میخواهیم محله یا شهرِ ما در یک افقِ مثلا سیساله، تبدیل به بهشتِ روی زمین بشود! آیا با همین آرزو، شهر گلستان میشود؟ بسیاری از علمای شهرسازی، عقیده دارند، شهر و محله مثل موجود زنده است. و درست مثل موجود زنده، ریشه و اصل و نسب دارد. زاد و ولد دارد.
گاه بیمار میشود، گاه از شادی بشکن میزند. شهر و محله، مثل موجودِ زنده، نیازهایی دارد. تواناییها و امکاناتِ خود را دارد. همانگونه که شما نمیتوانید از یک بوته گوجهفرنگی انتظار گلابی شکری داشتهباشید، از شهر و محلهای که امکاناتِ محدود و مشخصی دارد، نمیتوانید انتظارات خارقالعاده داشتهباشید. اما آیا این تمامِ داستان است؟
میتوان پذیرفت که شهر و محله استعداد و امکانات نهفته ای دارد که ممکن است ما نبینیمشان. شهر و محله، تمامِ آنچیزی نیست که در صورتِظاهر نشان میدهد. شهر و محله مستعدِ زایش و افزایش است.
شهر و محله، خوشبختانه، میتواند پایدار باشد. برخلافِ موجود زنده معمولی، که عمر معینی دارد، شهر و محله میتواند عمر جاودان داشتهباشد. مشروط بر اینکه مراقبتش کنیم.
پس، نخستین گام در تدوین چشماندازِ آتی یک شهر یا محله آن است که بدانیم «کجا هستیم». دقیق و موشکافانه، وضعیتِ موجود را بشکافیم و بدانیم در کجا هستیم و چرا در اینجا هستیم. چه شدهاست که چنین حال و روزی پیدا کردهایم. وضعیتِ موجود را با تمام زوایای پنهان و آشکارش بشناسیم. علتیابی کنیم. وقتی چنین کردیم، میتوانیم امیدوار باشیم که نخستین گام را در تصویرِ چشماندازِ آینده شهر یا محلهمان برداشتهایم. تاکنون، آیا، جدی و عِلمی، این سئوال را از خود کردهاید که «ما و محله ما در کجا قرار داریم؟ وضعیتِ موجودِ آن چیست؟». جدی و کارشناسی، نه گلهمندانه و غر زنان!
شهرِ جویباران یا عروسِ کویر؟
عروس كویر مینامندش و چهقدر هم این لقب زیبندهاش است، كه در میان بیابانی خشك چون گل سرخی سرزنده و شاداب ، خودنمایی میكند.
نامش را شهمیرزاد گذاشتهاند (به گویش مردمانش: شامِرزا) این وجه تسمیه از آنجامیآید كه این منطقه به دلیل آب و هوا و مناظر دلانگیزش محل زندگی و تفرج حكام و شاهزادگان اشكانی مقیم طبرستان بودهاست و یكی از این شاهزادگان در این خطه صاحب فرزند شده و از این جهت نام این مكان را شاه-میرزا- زاده نهاد كه به تدریج به شهمیرزاد مخفف گردید.
سرزمینی كه بزرگانی از آن برخاستهاند كه نه تنها خاطراتشان هنوز از گوشه اذهان پاك نشده كه مردم نامشان را متبرك میدانند. و برای کسی كه شیفته ادب فارسی است استاد دكترسید ذبیحالله صفا شهمیرزادی از برترین و بزرگترین نامها است. پدر تاریخ ادبیات ایران كه برای معرفی و شناخت ادبیات ناب فارسی و ادیبان نامیاش دود چراغها خورد و ترجمان وتالیفات بسیاری حاصل تلاش چندین سالهاش بود كه تا همیشه راهگشا خواهدبود.
خانه دکتر صفا در بافتِ تاریخی شهمیرزاد، از خانههای فاخر و میراثیِ شهر است. بزرگان و اهالی فرهیخته شهمیرزاد این خانه را به عنوان یکی از اصلیترین نقطهگریزهای حافظه تاریخی و فرهنگی شهر می شناسند و احترامش را دارند. این خانه در کوچهای تنگ و باریک قرار داردکه به میدانگاهی کوچک منتهی میشود با تکدرختی کهنسال در میانهاش و بزرگدرختی در کنچ جنوبی اش که هنوز سر پا است و گردوهای خوشمزه بار میدهد. جوی آبی که از کنار این میدانگاه میگذرد، خصلتِ شهمیرزادی کوچه و میدانگاه را میرساند. قدرش را بدانیم.
چند فنجان چای نمکدار!
استان سمنان از تاریخیترین مناطق کشور است. تمام شهرها و آبادیهایش داستان تاریخی خود را دارند. روستای دهنمک نیز از جمله آبادیهای پاحب سرگذشت این منطقه است. قصه ۱۱۳ سال پیشِ این روستا را «هانری رنه دالمانی، در سفرنامه از خراسان تا بختیاری، در سال ۱۸۹۹ میلادی منزلِ دهنمک را توصیف کردهاست:
ایستگاهی که ما میبایستی در آن ناهار صرف کنیم، موسوم است به دهنمک. واقعا اسم بامسمایی است، زیرا که در اینجا هیچگونه محصولی نمیروید.
فقط مختصری هندوانه در آن کاشتهاند. در اینجا، به ما سخت گذشت. حرارت به ۴۰ درجه سانتیگراد رسیدهبود. ما چند لیوان آب شور و چند فنجان چای نمکدار آشامیدیم و به راه افتادیم.
راه از بیابان یکنواختی عبور میکند. فقط گاهی به مسیلهای خشکی برمیخوریم که بستر آنها از زیادتی نمک در آفتاب میدرخشد.
پس از دو ساعت راهپیمایی به جایی رسیدیم که فقط یک درخت گز در کنار جویبار کوچکی سر برآورده و ملخهای سبزرنگی در بالای آن در پرواز بودند. چشمهای که در میان صخرهها میجوشید، نشان میداد که اینجا توقفگاه مسافرین است. در طرفِ افق دهکدههایی دیده میشد که در مرکز آنها تپه مصنوعی مرتفعی واقع شدهبود. از قرار معلوم، سابقا در روی اینگونه تپههای مرتفع دهکده را بنا میکردند تا از حمله ترکمانان جلوگیری نمایند».
( برگرفته از کتابِ منزل چهارم (نگاهی به روستای تاریخی و کهن دهنمک)، نوشته یونس شاهحسینی، انتشارات حبلهرود، چاپ اول ۱۳۸۹، ص ۴۷)
شیرینگفتههای سمنانی
اَلذینُ وَالذین، کُجَ بَشین وِترَزین؟
alazin o vallazin, koja bashin veterazin
(الذین و الذین کجا بروم بهتر از این جا)
مانند: آب اینجا، نون اینجا، کجا بروم بهتر از اینجا؟
اُ، گلَن بَکَ مایی بَگی
ow,gelen ba;a mayi bagi
(آب را گل آلود کن و ماهی بگیر)
کنایه از سوء استفاده از اوضاع آشفته میباشد.
اگَ صبر هاکَ، اُشتُر مُخُسنُن، ژُ بار مکرون
age sabr haka, oshtor moxosenun, zo bar mekerun
(اگر صبر کنی، شتر را میخوابانم و بارش میکنم)
به افراد عجول و کمطاقت میگویند که صبر و تحمل برای انجام کاری را ندارند.
ان دَ سیر ویمی اون نیم مُن، وِچیشُن
en da sir vemi un nim mon, vecison
(این ده سیر بادام، آن نیم من را {دیگران} برداشتهاند)
این مثل را به افراد زرنگ و کوتولهای که قصد فریب اشخاص بزرگتر را دارند، میگویند.
سَری نایی ژُ دَس اندِ، تَ کاری نَبو
sari nayi zo das ende, ta kari nabu
(سر نخ را به او بده، دیگر کارت نباشد)
منظور فردی است که به کار خود وارد و آشناست.
سُونگ دَرَ، سُنگی بشکنِ، آجرَ، کُلُنگی بشکنِ
song dara, songi beskene, ajora, kolongi beskene
(سنگ هست که سنگ را بشکند و آجر{هم هست} که کلنگ را بشکند)
اشاره به این نکته است که دست بالای دست بسیار است.
خِلی خُرَ گلَ، مُراَم مدِ
xeli xora gele, moream mede
(خیلی گل خوبی است، صیقل هم می دهد)
به افراد زشت و بدقواره میگویند که در هنگام سخن گفتن لفظ قلم به کار میبرند. سابق وقتی تنور گلی میساختند با پشت کاسه مسی کوچک داخل تنور را میسائیدند تا صاف و یکدست شود.
در کوچههای تاریخ
اسفنجان از محلههای تاریخی سمنان است. آثاری که در این محله وجود دارد، بخشی از شناسنامه تاریخی و فرهنگی سمنان را تشکیل میدهند. هنوز، البته، مطالعه عمقی و علمی از وجود لایههای تمدنی در سطوح زیرین محله انجام نشدهاست. طبعا با مطالعات ژئوفیزیک میتوان به رازهای بسیاری پی برد که در تدوین تاریخ و سرگذشت محله و شهر مهم هستند. سمنان، حتما لایههای مدفون تاریخی دارد، چون شهری تاریخی است. اینها را باید شناخت و ارج نهاد.
درسال ۱۳۸۹، به نقل از خبرهای رسمیِ منتشره، ادارهکلِ میراث فرهنگی استان، با همکاری شهرداری سمنان و پژوهشکده میراث فرهنگی مطالعاتی را انجام داد. كارشناسان براي شناسايي وجود احتمالي آثار تاريخي اقدام به گمانهزني در اين منطقه كردهاند. به گفته کارشناسان، با توجه به اينكه سالهاست منطقه آتشگاه سمنان به اين نام خوانده ميشود و همواره حدسهايي در رابطه با وجود قدمت تاريخي اين منطقه از جمله آتشكده بودن آن وجود داشته، اين اداره كل اقدام به بررسي و گمانهزني در اين منطقه كرد.
در محله اسفنجان سمنان آتشگاهي وجود داشت كه تا ساليان قبل آثار ستونهاي ساختمان آن باقي بود. اين ستونها در ميان حصارهاي سر به فلك كشيده متعلق به دورههاي قبل از اسلام واقع بود. اصولا آتشكده و آتشگاه مربوط به دورههاي قبل از اسلام است و از اين نظر ميتوان پي به قدمت محله اسفنجان و آتشگاه سمنان برد. در حال حاضر خرابههايي كوچك از منطقه آتشگاه باقي مانده است و ديوارهاي كوتاه با تلي خاك نمايانگر كوچك دوره احداث اين بنا است. استان سمنان داراي بيش از يك هزار اثر تاريخي شناسايي شده است.
در جنوب باختری میدان ابوذر و در محله اسفنجان نیز آثار دو قلعه کهن به چشم میخورد که به قلعههای پاچنار نامور هستند. این قلعهها به صورت دژهای دوران باستان ساخته شدهبودند و از زمره قلعههای بسیار مهم نظامی و دفاعی شهرستان به شمار میرفتند. برخیها، پیشینه ساخت این قلعهها را به دوران طاهریان نسبت میدهند.
فرزندان بافت
این بار از یکی از بچههای ورزشدوست بافت یاد میکنیم. زینب کلاس پنجم دبستان است. او را هنگام بازگشت از مدرسه با دوستانش دیدیم که لباس کاراته به تن داشت با کمربندی رنگی. خوب درس میخواند و خوب ورزش میکند. میگفت سال آینده در مسابقه شرکت خواهدکرد. وقتی «قلبِ تاریخی سمنان» را دید و ماجرای نقاشیکردنهای بچههای بافت را شنید، علاقمند شد او نیز نقاشی خودش را از طریق بچهها به ما برساند.
میگفت خیلی خوشحال میشود اگر بتواند کاری برای بافت انجام دهد. او زندگی در بافت را دوست میدارد. دوستانی در اینجا دارد. دوست دارد این محله هر روز زیباتر و آبادتر شود. میگفت، اگر بشود راحت و بیترس در کوچه بازی کرد، خیلی خوب است. می گفت، البته پارک هم خوب است، ولی اگر پارکِ کوچولویی باشد با نیمکتهای چوبی و البته تمیز. به او قول میدهیم نقاشیاش را چاپ کنیم. فقط باید کمی صبر کند. بچههای دیگری هستند که نقاشی هایشان را زودتر آوردهاند.
در آینده نزدیک، به مناسبتی مبارک، نمایشگاهی از نقاشی های بچهها را برپا خواهیمکرد و به نقاشیهای برتر، بهرسمِ یادگار، جایزه خواهیمداد. در این نمایشگاه از هنرمندانِ نقاشِ سمنانی خواهش خواهیمکرد حضور داشتهباشند و کارهای بچهها را بصورتی کاملا کارشناسانه بررسی و ارزیابی کنند. انشاالله.