سیرافنامه -شماره ۴
بهروز مرباغی
سلام،
* نخستین گزارش از سیراف توسط جیمز موریه، که بین سالهای ۱۸۰۸ و ۱۸۰۹ میلادی در ایران به سر می برد، منتشر شده است.
* سر آرنولد ویلسون، اعتقاد داشت اولین کسی که محل حقیقی سیراف را شناخته و بازدید کرده کاپیتن کمپتورن بوده که در سال ۱۸۳۵ میلادی سیراف را دیده است. در سال ۱۸۵۷ از کلیه عمارات این شهر فقط یک مسجد بزرگ که از سنگ تراشخورده ساخته شده بود و آب انبارهای مخروبه و شماری سنگ قبر، که یکی از آنها مربوط به سده دهم هجری بوده و به انگلستان انتقال داده شد، باقی مانده بود.
* پزارد فرانسوی، در تعریف سیراف، به مسجد، قبرستان و بقایای ساختمانهای آن اشاره ميكند. این هیئت یکی از سنگ قبرهای زیبای سیراف را به موزه لوور انتقال داد. در واقع دو سنگ قبر به تاریخ ۳۸۱ه.ق (۹۹۱ م.) و ۳۸۳ه.ق (۹۹۳ م.)از سوی باستانشناسان انگلیسی به بریتیش میوزیوم و یک سنگ قبر نیز در سال ۱۸۳۵ م. توسط انجمن سلطنتی آسیائی از بندر سیراف به موزه ی والز بمبئی انتقال داده شد.
* سراورل استین باستانشناس در سال ۱۹۳۳ از سیراف بازدید و کاوشهایی در آنجا انجام داد.
* کاوش های باستان شناختی سیراف از سال۱۹۶۶ لغایت ۱۹۷۳ به مدت هفت فصل توسط هیئت مشترک ایران و انگلیس به سرپرستی دکتر وایت هاوس انجام شد.پس از وایت هاوس، در سال ۱۹۷۵، آقای بختیاری کار کاوش در سیراف را به مدت یک سال ادامه داد.
* آخرین کسی که در منطقه سیراف کاوش نمود آقای معصومی بود که کتابی نیز با نام سیراف چاپ کرده است.
دفتر خاطرات!
* «در مورخه ۵/۱/۸۵ از محل نمايشگاه تاريخي سيراف ديدن كرديم. از زحمات فراواني كه در جمعآوري و ارائه اطلاعات به بازديد كنندگان به عمل ميآوريد، كمال تشكر را داريم و بدين وسيله از زحمات شما قدر داني مي كنيم.
فوزيه نصوري (دختر شيخ جبار نصوري)، مرضيه نصوري، علي رضا نصوري (نوه شيخ جبار نصوري)، الهه نصوري، نازنين نصوري، محبوبه نصوري»
«بسمه تعالي»
ديدار از منطقه بندرطاهري (سيراف)، در آشنايي از مناطق تاريخي و آثار باستاني در عين حال محروم بودن، موثر بود. لازم است دولتمردان توجه خاصي در رفع محروميت اين منطقه كرده و در حفظ آثار تاريخي آن بيشتر كوشش كنند. از زحمات همه دوستان متشكرم.
سيدمحسن موسوي تبريزي، نماينده مجلس خبرگان، ۷/۱/۸۵»
«به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه برنگذرد»
بماند سالها اين نظم وترتيب زما هر ذره خاك افتاده جائي
هدف نقشي است كز ما باز ماند كه هستي را نمي بينم بقائي (سعدي)
در تاريخ ۱۰/۱/۸۵ توفيق يار شد كه مجدداً و براي چندمين بار در طول دوران مسئوليتم از بندر كهن و تاريخي سيراف و نمايشگاه موجود در منزل «وايت هاوس» ديدار نمايم. زحمات و تلاشها و فعاليتهاي شبانهروزي و مخلصانه جوانان سختكوش و عاشق انجمن سيراف پارس قابل تقدير و تحسين است. براي داشتن چنين كشوري با اين تاريخ كهن و چنين تمدني با اين آثار با ارزش و چنين جواناني با اين عشق و شور بر خود ميبالم. «ملتي بزرگ با تاريخي درخشان». هدف ما در اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري این است كه براي ساماندهي اين بندر تاريخي تلاشهاي زيادي داشته باشيم و انشاالله بنا داريم كه در آينده اين نمايشگاه را تبديل به موزه نماييم.
به اميد روزي كه با همت مسئولان محترم استان و شهرستان و با ياري مردم شريف و فهيم بندر طاهري (سيراف) دوباره اين بندر تاريخي به روزهاي پرشكوه و اوج خود بازگردد.
اردشير محمدي، مديركل (سابق) ميراث فرهنگي وگردشگري استان بوشهر»
«هوالغني»
به حمدالله المنه، سالهاي متوالي است كه مفتخر و مبتحجم به آشنايي با فرهنگ و تاريخ اين كهن بوم و بر، كه هرگوشهاش گنجي است و هر كرانهاش كنزي. بيشك اين سخن كه ايران ما در شمار معدود سرزمينهايي است كه سازنده تمدن بشري بوده اند، كلامي است بس صحيح و پذيرفتني. و از اين بي شمار آثار و ابنيه و فرهنگ است تاريخ سيراف، اين كهن بندر باستاني ايران كه قطعا و بدون كمترين شكي مهمترين بندر حاشيه شمالي آبراهه پارس در قرون و اعصار متوالي به حساب آمده است.
هربار كه به اين قطعه از خاك شريف مادري سفر ميكنم ياد دلاوران اين خطه خاطرم را مشحون از غرور و افتخار ملي ميكند. باشد که مساعي دوستان گراميام در ميراث فرهنگي استان بوشهر و بندر طاهري، كه مجدانه سعي و همت در احياي تمدن فراموششده سيراف باستان دارند، همواره قرين موفقيت بوده و ايزد منان به همه آنان سلامتي و توفيق روزافزون عطا فرمايد. ايدون باد.
سيامك آتشي، مدير اسبق روابط عمومي و امور بينالملل يونسكو در ايران، و مسئول روابط بينالملل منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس، نوروز ۱۳۸۵»
«مستر دیوید»!
نبش کوچه نصوری، خانه آقای عبدالحسین محمدی است. میگوید اتاقهای روبه دریا را بعد از اینکه «مستردیوید» آمده بود و در سیراف مشغول شده بود، ساخته است. نشانی هم دارد. سال ۱۳۴۵ را روی بدنه حک کرده. پس مستر دیوید مثلا باید ۱۳۴۳ آمده باشد به سیراف. میگوید او خودش در ساختن خانه مستر دیوید که الان موزه سیراف و پایگاه میراث فرهنگی شده، شرکت داشته. یادش هست که مالالله هم بود. «نه به عنوان اوستاکار، ولی به عنوان بنای عادی».
یادآور میشوم که طبق تاریخچه موجود، ورود مستر دیوید (وایت هاوس) باید سال ۴۵ باشد، یا اواخر ۴۴٫ ولی او به یاد میآورد که «وقتی مستر دیوید آمد، اول در همین قلعه مستقر شد، با همکارانش. شیخ ناصر حیاط اول را در اختیار آنها گذاشت و خودش در حیاط دوم زندگی کرد. سال اول و دوم را در قلعه زندگی کرد و سپس در سال سوم آمد اینجا را خرید و شروع به ساختن نمود.» تاکید میکند که «یادم هست، چون خودم در ساختنش کارکردم. بعدش من رفتم به استخدام شرکت «سرا» که یک شرکت ساختمانی بود.»
آقای محمدی نقل میکند که وقتی «مستر دیوید مستقر شده بود، از طریق شیخ ناصر به مردم خبر دادند که انگلیسیها کارگر میخواهند و مردم اطراف قلعه جمع شده بودند و مستر دیوید خودش تک تک آدمها را با انگشت اشاره انتخاب میکرد و میگفت تو آن یکی صف بایستند. آقای کردوانی هم مترجمش بود. ولی همه انتخاب را خود مستر انجام میداد.»
او به یاد میآورد که «انگلیسیها دو تا لندرور داشتند، یکی از آنها فرمان راست بود.». همینها تنها وسایط نقلیه گروه بود. آقای محمدی ميگويد «مستر دیوید خیلی سیاستمدار بود. در کارش دقیق و پرحوصله بود. کسی را نمیآزرد. وقتی موقع پرداخت مواجب بود پول را میداد به آقای کردوانی و او طبق لیست آنهارا توزیع میکرد. نقشه این خانه را هم خودش کشید و وسایلش را از بوشهر آوردند، چندل و در و پنجره را. آنوقتها جادهای نبود. مثل امروز نبود. جادهای بود خاکی و باریک».
کودکان سیراف
انتخاب محل تولد، دست خود آدم نیست. یکی در سیراف به دنیا می آید، یکی در ونیز، آن دیگری در قاهره. اما چه خوش شانس هستند کودکانی که در گهواره تمدنهای تاریخساز به دنیا آمدهاند. مثل بچههای سیراف.
قدم زدن در کوچههای تاریخ
دو شهر تاریخی پمپئی و هرکولانیوم در ایتالیا، که بر اثر واقعه دلخراش فورا کوه وزوو (در قرن نخست میلادی) با تمامی مردمانش در زیرگدازههای آتش فشان مدفون شدند، امروزه به دو قطب فرهنگی-تاریخی و گردشگری ایتالیا تبدیل شدهاند. . .
بازدیدکنندگان از این مکانها قادرند طی بازدید خود از شهرهای باستانی و عبور از خیابانها و کوچهها و ساختمانهای آنها، از نزدیک با زندگی مردم در آن هنگام و فضاهایی چون منازل مسکونی، خانههای ویلایی، حمامها، بازارها، استادیوم، تئاترها و . . آشنا شوند. نمونههای بسیار بدیعی از آثار نقاشی و موزائیک، مجسمههای نفیس و وسائل زندگی در خانههای این دو شهر به سلامت باقی ماندهاند که درک فضایی وصفناشدنی و تجربهای بیبدیل را برای بازدیدکنندگان به همراه دارد. کنترل بازدیدکنندگان به صورت نامحسوس صورت میگیرد و یک بازدیدکننده تا هنگامی که قواعد بازی را رعایت کند، متوجه این نوع کنترل (با استفاه از سنسورهای حساس و دوربینهای مداربسته) نخواهد شد. (فصلنامه میراث ملی، شماره ۲و۳، زمستان ۸۷ و بهار۸۸، ص۷۳)
«سیراف پارس» دوم شد!
جشنواره ملی «اتفاق» روزهای ۱۷ و ۱۸ مرداد در «سالن اجلاس سران» تهران برگزار شد. در این جشنواره که به همت سازمان ملی جوانان و با حضور ۱۵۰ سازمان مردم نهاد از کلیه استانهای کشور برگزار شده بود، غرفه سیراف پارس مقام دوم «نحوه ارائه خدمات به عموم» را به دست آورد. مقام اول به یک «سمن» از تهران تعلق گرفت.
در این جشنواره، «خانه جوان جنوب» که سازمانی مردم نهاد از گناوه بود، مقام دوم در بخش «اطلاعرسانی» را تصاحب نمود. بدین ترتیب، از سه شرکتکننده بوشهری، دوتایشان مقام کشوری آوردند. مبارک باشد. لازم به یادآوری است که «جشنواره ملي اتفاق با حضور دو هزار و ۴۸۰ سمن در سطح استانها آغاز شد كه از اين تعداد ۱۱۰ تشكل برتر كشوري شناسايي شد كه در ۱۱ بخش باهم به رقابت پرداختند و سازمانهای اول تا سوم هر بخش انتخاب شدند.
يك پرسش
حتما، بسياري از ماها با اصطلاحاتي مثل «طرح جامع»، «طرح تفصيلي» و يا «طرح هادي» آشنا هستيم. اگر هم بخواهيم بصورت كلي و كاملا ساده اين اصطلاحات را معني كنيم، بايد بگوييم كه هر آبادي و سكونتگاهي بايد طرح و نقشهاي براي سالهاي آينده داشته باشد. اين نقشه و طرح تكليف توسعه و رشد شهر يا آبادي را معلوم ميكند. معمولا براي شهرهايي كه بيش از ۵۰ هزار نفر جمعيت دارند، طرح جامع مينويسند و براي آباديهاي كوچك، طرح هادي. طرح تفصيلي پس از تصويب طرح جامع هر شهر تهيه ميشود كه در آن به مسائل ريزتر و دقيقتر پرداخته ميشود.
گاه اتفاق ميافتد كه براي آبادي يا شهري «طرح ويژه» تدوين ميكنند. طرح ويژه براي نقاطي است كه ويژگي خاصي دارند و نميشود اين ويژگيهارا در طرحهاي معمول گنجاند؛ مثلا سيراف.
اما در تمام موارد، اصليترين سئوال هر طرحي، خواه جامع باشد خواه ويژه يا هادي، اين است كه «توسعه شهر بايد به چه سمتي برود؟» مثلا در مورد سيراف اولين و اصليترين پرسش اين است كه زندگي مردم از چه طريقي بايد تامين شود: ازطريق دريا و دريانوردي؟ از طريق ماهيگيري؟ از طريق تجارت؟ از طريق خدمات و كارمندي؟
با مشخص شدن پاسخ اين سئوال اساسي است كه ميتوان طرح ويژه شهر را تدوين نمود. و بعد از اين است كه مي توانيم بگوييم شهر بندري، شهر صنعتي . . .
پاسخ شما چيست؟