معماری مدرسه فردا
معماری مدرسه فردا
مترجم:
جلالالدین بهروزی
مبانی نظری معماری مدرسه، در نقاطی از جهان امروز، تغییر کرده، یا در حال تغییر است. شاید آلمان که یکی از استوارترین «نظامنامه»های آموزشی را داشت و دارد، از جمله پیشتازان این تغییر باشد. دفتر معماری «آلدینگر+ آلددینگر» با طراحی و اجرای مدرسه در اشتوتگارت نخستین حرکت واقعی را در سالهای اول هزاره سوم کلید زد. در آمریکا و ژاپن و انگلستان هم این جنبش در حال گسترش است. طرح «مدرسهها در جنگل» از نمونههای خاص معماری مدرسه است که در انگلستان تجربه شد. اساس این حرکت بر این است که «هدف از آموزش، تربیت چه انسانی است: حرف شنو و سربهزیر و مودب و درسخوان و . . . یا کنجکاو و جسور و خلاق و . . » در حقیقت معماری باید با پاسخ به این سئوال به معماری مدرسه بپردازد. طبیعی است که کالبد فیزیکی مدرسه دقیقا در ارتباط با این مبانی شکل خواهد گرفت.
در این گزارش کوتاه به دو تجربه جدید در «گلاسکو» اسکاتلند از زبان «هنری هپ بورا» اشاره میشود که از سایت ایتنرنتی tess برداشته شده. این گزارش در خروجی روز ۲۲ اسفند ۱۳۸۸ این سایت آمده است. بخش مکمل را هم از سایت «دیزاین بوم» ترجمه کردهام. این بخش میتوانست توصیفی از کودکستان یا مهدکودکی باشد که در متن با عنوان «فوجی کیندرگارتن» آمده است. اما ترجیح دادم توصیف را با عکس داشته باشیم و در مقابل، گفتگوی کوتاه و بانمکی را که با معماران اثر انجام شده، بیاورم.
در پیشانی مطلب، نوشته «هپ بورا» را میآورم:
«ممکن است بگوییم معلمین هستند که بچهها را در مدرسه و در ساعات درس هدایت میکنند، ولی دیگرانی هم هستند که تمام حرکت و تحرک این بچهها را شکل میدهند، بیآنکه در مدرسه حضور داشته باشند: معماران».
یکی از دفترهای معماری شاخص در طراحی مدرسههای جدید، دفتر معماری «آلن دنلپ» (GM+AD) است. آلن دانلپ در تعریف تخصص، از «پروژههای بزرگ، شهری و تندگوشه» میگوید که نمونهاش «هتل رادیسون گلاسکو» با آن نمای بیرون زده مونولیت copper-fronted است. ساختمانی بارز در مرکز شهر که به اعتراف معمار برای «اینکه قلقلک و تحریک کند» طراحی شده است.
دانلپ با یادآوری انرژی و وسواسی که او و همکارانش برای برنده شدن در مسابقه عمومی طراحی مدرسهای «خاص» به خرج دادهاند، میگوید «قبلا هرگز مدرسه طراحی نکرده بودیم». اینان که عدم تجربه خود در طراحی این گونه بناها را نیمه ارزشی برای خود در آورده بودند، به کارفرمای سختگیر پروژه، شورای شهر گلاسکو، قبولاندند که نباید منتظر طرح و پیشنهادی از این گروه با همان تفکرات و پیش ذهنهای متعارف باشد.
و با اعتقاد به حرف خود، یک سال تمام را صرف دانستن و آموختن درباره نیازهای بچههای نابینا و ناشنوایی کردند که قرار بود دانش آموزان این مدرسه باشند: «مدرسه هازل وود»، مدرسهای خاص که به دانش آموزانی با ترکیبی از دو نیاز خاص باید جواب بدهد.
در میان والدین کم نبودند کسانی که، بیاعتنا به این موضوع که با استانداردهای نوین، این گونه مدارس از بسیاری جهات ناکارآمد نشان میدهند، بدبینی و حتی تردید نسبت به ایدههای جدید داشتند. آنان همان مدرسههای آشنای قدیمی را دوست میداشتند و میخواستند، و میترسیدند معمار آنها را در آمپاس پذیرفتن چیزی قرار دهدکه دوستش ندارند. چنین ذهنیتی را معماران قبلی برای این مردم ساخته بودند، اما دانلپ و همکارانش این تصویر را به هم ریختند.
وای، چه حیاطی!
نحوه عرضه نقشهها کاملا متفاوت از قبل بود. ترسیمهای دو بعدی معمولی دردی را دوا نمیکنند. دانلپ تاکید دارد که جماعت غیرکارشناس از این نقشهها چندان سردرنمیآورد و از اینکه مبادا در پاسخ اظهارنظرش با نگاه عاقل اندر سفیه مواجه شود، سبب سکوت او میشود. پس، سه بعدی و رندرهایی نزدیک به طبیعی و انیمیشن کاملی از مدرسه ساختند و به مخاطب فرصت ایجادکردند که به راحتی در داخل مدرسه وول بخورد و همهجا را ببیند! توجه و اشتیاقی که اینان نشان دادند، به قول دانلپ «اشک به چشمانتان میآورد»!
نخستین کاری که معمار در شروع یک پروژه انجام میدهد گشتن و دیدن نمونههای قبلی است، اما در این مورد خاص، یعنی مدرسهای هم برای نابینایان و هم برای ناشنوایان، در هیچ نقطه عالم حتی یک نمونه هم نبود. پس کار مشکل بود و معمار و همکارانش دو هفته تمام را فقط صرف دیدن دانشآموزان کردند. و دانلپ متحیر بود از اینکه این بچهها چقدر فضای آزاد و بیرون را دوست میدارند و ضمنا دوست نداشتند که همه چیز راحت بدست آید: «دوست داشتند چالش داشته باشند و تحریک شوند!».
دانلپ اصرار داشت تا حد ممکن از نردههای سنگین و قرمز نهادینه شده در این مدارس اجتناب نماید. به همین خاطر دیوارهای مدرسه هازل وود دیوارهای حساس (و هوشمند) هستند که با تغییری که در هر کنج و چرخشی پیدا میکنند، بچه میفهمد که در کجا قرار دارد. وقتی مدرسه ساخته شد و بچهها وارد آن شدند، همان ابتدا و بیآنکه کسی توضیح بدهد موضوع را متوجه شدند.
یکی از جالبترین لحظهها برای آقای دانلپ وقتی بود که دخترکی کوچک در پاسخ این سوال که نظرت درباره مدرسه جدید چیه، گفت : «وای چه حیاطی!»
زمان بسیار زیادی باید بگذرد تا . . .
این مدرسه جوایز و تقدیرهای متعددی را نصیب دانلپ و همکاران کرد، و برای معمارانش هم ارضا کننده بود. خود دانلپ میگوید: «بطور مطلق، این پروژه ارضا کنندهترین پروژهای است که تاکنون داشتهام». با این حال دانلپ میترسد که هازل وود آخرین مدرسه از این نوع باشد. بیمناک از سیاست و برنامه شایع و رایجی است که «مشارکت بخش خصوصی و بخش عمومی» را یدک میکشد، چون در این برنامه «امور مالی تعیینکنندهترین فاکتور است، حتی بیش از فاکتورهای مربوط به نیازهای بچهها». مدرسههای مشارکتی این چنینی ظاهر خوشایندی دارند اما سری ساختههایی هستند که فرق چندانی ندارد در «شتلند» ساخته شوند یا در «شتل ستون»! فقط وقتی از یک ساختمان فکسنی ویکتوریایی با دید و مسئلهای حقیر به این ساختمانها برسید، آنوقت باشکوه به نظر میرسند!
برای پروژهای همسان مدرسه هازل وود باید زمان گذاشت، نمیشود برایش خیلی راحت خطکشی کرد، چون «رفاه و آرامش بچه مستقیما بستگی به نتیجه کار معمار دارد». متاسفانه شرایط موجود مالی فرصت و امکان بسیار کمی برای تحقق این گونه پروژهها میدهد و به اعتقاد دانلپ، « شورای شهر گلاسکو، دیگر امکان پیش کشیدن چنین پروژههایی را ندارد. زمان بسیار زیادی باید بگذرد تا یک هازل وود دیگر طراحی و اجرا شود.
محافظه کاری + محدودیت بودجه!
از پاول ستالان (دفتر معماریRMJM) بپرسید مدرسهای را در نقطهای از عالم نشان دهد که کاملا در ذهنش مانده باشد، و او بیدرنگ میگوید : «فوجی کیندرگارتن» توکیو که به شکل یک پیراشکی است، درختی در میانش است و پشتبامش فضای بازی بچههاست!
از همکار او در دفتر معماریاش، یان هارپر، بپرسید اگر این ایده را به رئیس روسای اسکاتلندی عرضه کنید چه واکنشی میبینید، لبخندی میزند: «فقط میترسند نکند بچهها بیفتند پایین! یا درخت بشکند و پایین بیاید، یا حتی ممکن است به فونداسیون ساختمان هم گیر بدهند!». هر دو معمار میپذیرند که محافظه کاری اسکاتلندی و محدودیتهای بودجهای دست به دست هم میدهند تا پروازهای ذهنی معماران را لجام بزنند. با این حال، و با علم به اینکه این دو درگیر طرح بزرگ دهکده بازیهای جهانی ۲۰۱۴ هستند، اذعان میکنند طراحی مدرسه از پرچالشترین کارها است. این دفتر معماری که با دفاتر فرعیشان در گلاسکو و ادینبورگ، یکی از ۱۸ دفتر معتبر معماری جهان است، در سالهای اخیر ۲۰ طرح مدرسه را در «میدلوتیان»، لانکشایر جنوبی و گلاسکو کار کرده است.
یکی از شاخصترین کارهای این دفتر محوطه مرکزی در گلاسکو است که به قول ستالان با تنگترین و سختگیرانهترین بودجه بسته شد و این یک پیروزی هرچند کوچک بود، چون مدرسهها و مقامات محلی نگران سیمای بیرونی بودند که مبادا تعهدشان برای حفظ شرایط مطلوب اطراف محقق نشود. راه حلهای خلاقهای در هرمرحله ضروری بود. بسیاری از مدارس در کنار ابنیه قدیمی شان ساخته میشوند. معماران آن ابنیه هم معمولا بهترین قطعه را برای خود انتخاب میکردند. در نتیجه، مثلا در میدلوتیان، مدرسههای جدید به کنار جادهها کشیده می شدند. ستالان این اجبار را توفیقی برای خود میشمارد چون «مجبورمان میکنند به بنای مدرسه سیمای شهری و نمای خیابانی بدهیم». میتوان اتاقهای کار اداری را در لبه بیرونی گذاشت و کلاسها را روبه به حیاط داخلی، به زمین و فضای بازی بزرگ.
سیستم کنترل دم در!
مدارس طراحی شده توسط RMJM در گلاسکو در محیطهای پر تنش و چالشی چون «درام چپل» و «ایستر هاوس» قراردارند، که در آنها بچهها عموما پناهجو هستند و بسیاریشان حتی نمیتوانند انگلیسی درست حرف بزنند، بدین ترتیب فضاهای «سلولی» مناسب برای گروههای کوچک، بیشترین نیاز معماری است. از سوی دیگر، به گفته آقای ستالان، مقامات شهری عموما نگران امنیت و ایمنی هستند: «دغدغه کمتری برای گشوده بودن مدرسهها به محیط اطراف دارند، مثل مدرسههای روستایی».
بیمه هم دردسر بزرگی است. ستالان و همکارشیانهارپر از اینکه باز و سهل بودن تحرک در داخل مدرسه توسط نهادهای مربوطه تشویق میشود، راضی و سپاسگزارند و امیدوارند منجر به خذف بسیاری از دیوارها و نردههای اطراف شود. با این حال سیستم کنترل دم در در اسکاتلند عامل بازدارنده ذهنی بزرگی است. حتی این خطر وجود دارد که آموزگاران هم به خاطر این روند طراحی خشک نومید شوند و انگیزهای برای دورههای بعدی نداشته باشند. با این حال با عنایت به استفاده وسیع و متنوع از معماری داخلی و رنگ در دانشگاهها و آموزش عالی، پس امکان اینکه معمار بتواند انگ و مهر خود را در طراحی محیطی بزند وجود دارد. در یکی از موارد، کادر مدرسه از نصب کتیبههای تفکر برانگیز دکوراتیو در گرداگرد ساختمان به وجد آمده بود.
حالا دیگر، آقای ستالان «قهرمان طراحی آموزشی» برای «نهاد معماری و طراحی اسکاتلند» است، نهادی که بهترین معماری، طرح یا برنامهریزی را به حکومت توصیه میکند. همین امر ستالان را در گردباد طراحیهای اخیر مدرسهها حفاظت مینماید.
دوری از طرح سنتی
خود ستالان، بیش از همه از طرح «آکادمی سنت جوزف» در کیلمارنوک خوشش میآید که به خاطر فضای مرکزی بزرگی که در وسط دارد و بچهها خیلی راحت میتوانند دورهم جمع شوند و حال کنند، تاکیدی مشخص روی اجتماعی کردن و همنوا کردن بچهها با محیط اطراف دارد. میگوید مثل «های سکول میوزیکال» است.
RMJM نگاه خود به آینده را با طرحی از فرم شش وجهی آکادمی برای کالج نیوکاسل ارائه نمود. با آگاهی از این موضوع که بچهها در سنین بالای نوجوانی نوعی توهم نسبت به مدرسه دارند، در این طرح کوشیدهاند تا حد ممکن از تصور رایج و سنتی طرح مدرسه دوری کنند. در اینجا چیزی مثل بوتیک-هتل پیشنهاد شده است. از آن گذشته، ساختمان پر است از سوراخها و نقطههایی که عبور عابرین را از آن میشود دید. از بیرون نور به داخل میآید و مردم هم میبینند که آن تو چه میگذرد، البته اگر بخواهند! ستالان میگوید «قبول دارم که این اصلا یک طرح متعارف سنتی نیست، نوعی جذابیت است و کمی هم تلواسه. میخواستیم ساختمان کاملا دلربا باشد!».
«فوجي كيندرگارتن»
طرح انقلابي «فوجي كيندرگارتن»، كار دفتر معماري «تاكاهارو+يوري تزوكا»، دانستههاي رايج در خصوص كلاس درسهاي سنتي را بهم ميريزد، ضمن اينكه مرز بين فضاهاي داخلي و بيروني را با پشتبام بيضي شكلي كه بخش جداييناپذيري از مدرسه است، از بين برده است. اين مهدكودك با مديريت پروژه «كاشيوا ساتو» طراحي شده است.
تاكاهارو تزوكا سال ۱۹۶۴ در توكيو ژاپن به دنيا آمد. معماري را در انستيتو تكنولوژي موساشي شروع كرد و با استادان خود در دانشگاه پنسيلوانيا ادامه داد. در آستانه فارغالتحصيلي از دانشگاه، به مدت چهارسال، به خدمت دفتر معماري ريچارد راجرز درآمد.
يوري تزوكا، متولد سال ۱۹۶۹ كاناگاوا ژاپن است. او نيز وارد انستيتو تكنولوژي موساشي شد و بعد از آن به مدت يك سال در مدرسه معماري «بارتلت» دانشگاه كالج لندن ادامه داد. اين زوج در ۱۹۹۴، «دفتر معماري تزوكا» را در توكيو راه انداختند. از آن موقع تا كنون، تعدادي از پروژههاي دفتر جوايزي را دريافت كردهاند. اخيرا اين دفتر موفق به گرفتن اين جايزهها شده است: جايزه طلای «طراح كودكان» از وزارت اقتصاد و بازرگاني و صنعت (۲۰۰۹) و جايزه انستيتو معماري ژاپن (۲۰۰۸). هم تاكاهارو و هم يوري، معمولا به سخنرانيهايي در داخل و خارج ژاپن دعوت ميشوند. در سال ۲۰۰۶، اينان «كاتالوگ معماري تاكاهارو+يوري تزوكا» را بيرون دادند كه شامل تمام كارها و آثار اين زوج معمار است.
خانه و لبخند بچهها!
سايت «ديزاين بوم» روز ۳۰ نوامبر ۲۰۰۷ با اين زوج در سنگاپور ديدار كرد.
– بهترين لحظه روز كدام است:
ت.: وقتي برمیگردم خانه و لبخند بچهها را ميبينم.
– در چنين لحظههايي چه موسيقياي دوست داريد؟
ت.: موسيقي كودك. همهمان ميتوانيم از اين موسيقي لذت ببريم. ما جاز هم دوست داريم، ولي بچههايمان نه، به همين خاطر در چنين لحظههايي نميتوانيم زياد جاز گوش كنيم. اينجوري : (نت مينويسد) دو، ره، مي، دو و و . من كمي هم پيانو ميزنم!
– راديو گوش ميكنيد؟
ت.: نه، اصلا. تلويزيون هم نميبينيم، چون بچههامون دوست ندارند ببينند. مگر فيلمهاي آموزشي.
– چه كتابي بالا سرتان داريد؟
ت.: هيچ چي! اصلا!
– مجلههاي طراحي و معماري مطالعه ميكنيد؟
ت.: بعضي وقتها ضروري است، اما مهمتر از اينها، درك زندگي عادي روزمره است!
– خبرها را از كجا ميگيريد؟
ت.: ما آخرين كساني هستيم كه خبرها به گوشمان ميرسد!
– توي خانه حيوان نگه ميداريد؟
ت.: بله، يك turtle داريم.
– وقتي بچه بوديد دلتان ميخواست معمار شويد؟
ت.: شايد چنين مينمود كه ما بايد معمار ميشديم، چون پدر من يك معمار بود. او دوست داشت پيش «اسكار نيماير» كار كند ولي نتوانست، چون برادرم معلول بود و نياز به كمك پدر داشت. پدر خانم من هم معمار است- پس ما زمينه معمار شدن را داشتيم.
– چنين فكر ميكنم كه شما به لباس پوشيدن خانمها دقت ميكنيد، آيا سليقه و مزاج خاصي در لباس پوشيدن داريد؟
ت.: آره! سليقه من اين است (يوري را نشان ميدهد!). او خيلي ساده است. عملا ما علاقهاي به آرايش نداريم. اگر اين همه رنگ و پودر تو صورتت بزني شوهرت معذب ميشود وقتي به رختخواب ميروي.
ي.: من قرمز را دوست ميدارم، وسايل و اشياء شوهرم آبي است! ما با هم شريك ميشويم! مثل ماشينمان كه تمام زرد است!
– كجا پروژههايتان را كار ميكنيد؟
ت.: فقط دفتر!
– روش كارتان را توضيح دهيد، همانگونه كه دوست داريد يك دوست صميمي از روش كارش با شما صحبت كند.
ت.: سازگاري با نوع بشر. در معماري ميتوان زندگي روزانه را درك كرد (يافتن آسايش در زندگي كار سختي است!). فضايي كه مردم در آن سوز نسيم را، تابش آفتاب را و گردش فصول را احساس كنند و بتوانند رابطهها را غنيتر و شادابتر نمايند. ساختمان همچنين بايد هماهنگ و همنوا با منظر باشد.
– لطفا، تطور كارتان را توضيح دهيد، از نخستين پروژهها تاكنون
ت.: خيلي تغيير حاصل نشده! ما شروع كرديم بفهميم كه چطور معني معماري از آغاز بشريت تاكنون تغييري نكرده است. ژاپنيها باور دارند كه سطح فضاي همكف رابطه مستقيم با كيفيت بهتر زندگي دارد. ولي ما معتقديم اين كيفيت مطلوب به تركيبي از عوامل مثل سطح آزادي حركت، گردش هوا، و نور طبيعي بستگي دارد تا بگوييم اين يك ساختمان عادي و معمولي نيست. هرچند ما از روشهاي كم و بيش قراردادي ساختمان استفاده ميكنيم. با اين حال، در هر پروژه، بعضي از اين جنبهها به نقطه نهايي خود ميرسد كه البته صرفا بخاطر عملكرد است و به ندرت بخاطر فرم.
– از كدام پروژه بيشترين رضايت و لذت را برديد؟
ت.: «خانه پشتبام». اين پروژه كه كوچكترين و ارزانترين پروژه ماست، ولي هنوز مهمترين هم هست. زندگي، نرم نرمك، به پشتبام حركت ميكند. به تك تك اعضاي خانواده اين فرصت را بوجود آورديم كه خودش را به پشتبام چوبي شيبدار نرم و روان برساند و نور و آسمان را داشته باشد.
– هست آيا معمار و طراحي از گذشتگان كه شما تحسينش كنيد؟
ي.: عموما و خصوصا كارهاي «لويي كان» را دوست ميداريم.
ت.: لوكوربوزيه، و، صد البته رئيس سابقم: ريچارد راجرز!
– توصيهتان به معماران جوان؟
ت.: دنبالهرو معمارها مشهور نباشند! پاسخ سئوالهايشان را ميتوانند در خودشان بيابند. تو اين روزها همه مثل هم كار ميكنند: سقفهاي موجدار، و نماهاي شفاف و براق. معماران جوان، شايد، بتوانند پاسخهايي را از زندگي روزانه خودشان پيدا كنند.
– اخلاق معماري در چيست؟
ي.: معتقديم زيبايي عاملي استراتژيك است. زيبايي كاملا همجوار و هم رابطه با عقلانيت است.
ت.: زيبايي دليل دارد. وقتي ساختماني در روز روشن است، اين صرفا طرحي از روشنايي است. اما ديد و منظر شب شهر كاملا متفاوت است. مردم دوست دارند منظرهاي شب را ببينند چون در آن جا ميتوانند زندگي را در پشت نور و روشنايي تعريف شده ببينند. اين سرزندگي است كه زيبايي ميآورد. شما ميتوانيد هرچيزي را بارها و بارها تغيير دهيد، ولي سخت است به زيبايي سالم و سرحال دست پيدا كنيد.
– از چه چيزي بيمناكيد؟
ت.: نگران هيچ چيزي نيستيم!
منابع:
کلید واژه:
معماری، مدرسه، آموزش، فوجی کیندرگارتن، هازل وود، اسکاتلند، آلدینگر، آلن دنلپ، RMJM