قلب تاریخی سمنان – شماره۷۲
شماره ۷۲، چهارشنبه، ۲۸ خرداد ۱۳۹۳ خورشیدی، رایگان
شرکتِ مهندسیِ اردیبهشت مهرازان، دفتر معماری سمنان
ما نیز رشد میکنیم!
از ویژگیهای معماری ایران آن است که هرگز درجا نزدهاست. همیشه رو به جلو داشتهاست. هیچ شهری را نمیبینیم که از روی شهری دیگر ساختهباشند. ساختمانها هم همینطور. در طولِ سالها و سدهها باغ ها و کوشکهای بسیار ساختهشدند، ولی هریک از آنیکی زیباتر و کاملتر است. از نه باغِ ایرانی که در فهرست میراث جهانی ثبت شدند، هیچیک شبیه آنیکی نیست، هر کدام شخصیت خود را دارند. در عین حال که همهشان باغِ ایرانی هستند. در ساخت مساجد هم این سابقه را داریم. آیا مسجد جامع اصفهان مثل مسجد جامع سمنان است؟ مسجد جامع بروجرد چقدر مثل مسجد جامع تبریز است؟ همه مساجد اصلی ما در همه شهرها شخصیت و ویژگی خاص خود را دارند، در عینِ حال که همهشان مسجد به معنای واقعی هستند.
این سخن بدان معنی نیست که در ساختهها و داشتههای معماری ما شباهتهایی وجود ندارد. طبیعی است، حداقل در دورههایی، برخی بنا ها با الگوی فکری یکسان ساخته شدهاند، مثل ارگ سلطنتی سمنان و عمارت دربِ کوشکِ قزوین. هردو در میانه دوره قاجار ساختهشدهاند و از نظر هیکل و قواره شباهتهای بسیاری به هم دارند. از نظر مصالح، بافت و رنگ مورد استفاده هم نقاط مشترک فراوان است. اما در همانها هم شخصیت یگانه هریک مشهود است و هرگز احساس کپیسازی نمیشود.
ما با چنان سابقه تمدنی در عرصه معماری و شهرسازی، امروز، چیز قابل ارائهای در سطح جهان نداریم. نمیتوانیم شاهکارهایی خلق کنیم که نساندهنده تداوم آن ذخیره فرهنگی عظیم است. در صدساله اخیر، چه اثر یا میراث خاصی تولید کردهایم که در قیاس با شاهکارهای تاریخیمان باشد؟ درست است در گوشهو کنار مملکت میتوانیم آثار بیابیم که قابلیت مطرحشدن را دارند، اما، اولا این تعداد اثر در حد نام وآوازه معماری این آب و خاک نیست، دوما، از نظر محتوا و کیفیت هم به پای آنها نمیرسند. درست است در صدسالِگذشته بناهایی چون حافظیه و موزه ایران باستان را داریم، یا مقبره بوعلیسینا و آرامگاه شیخ عطار. درست است در این سالها برج آزادی را داشتیم و عمارت جدید مجلس شورای اسلامی را. ولی آیا اینها در حد کفایتِمعماری باشکوهِ ایرانِ تاریخی است؟ چه شدهاست؟ قصه سر دراز دارد. برخی معتقدند معماری ما همیشه سوار بر شانههای مهندسی بودهاست. هر آنگاه که مهندسی نیرومند داشتیم معماریمان هم فاخر و پرصلابت بود. برخی می گویند معماری نشانه و حاصلِ اقتدار و صلابت اجتماعی کسور است. تمام بناهای بزرگ تاریخی ما در زمانهایی ساخته شدهاند که نظام مقتدر، و گاه مستبد و یکپارچه داشتیم. میگویند معماریِ بزرگ در دوران افول و فرود به وجود نمیآید. نظرها متفاوت است، ولی بالاخره ما هم رشد میکنیم!
تکافتاده!
سمنان آبو هوایی کویری دارد. البته نه مثل کاشان و یزد. کمی! سمنان در دامنه البرز قرار دارد. اصطلاحا در افکنه جنوبی رشتهکوه البرز. این منطقه بصورت مثلث نامنتظمی است که در دامنه ارتفاعات شمالی خود آبادیهایی چون مهدیشهر و شهمیرزاد را دارد و سپس با کاهش تدریجی ارتفاع در جنوب به کویر میرسد و ارتفاع به حداقل کاهش مییابد. به همین دلیل سمنان را نمیتوان کاملا کویری دانست. در توسعهای موزون، اگر جمعیتِ شهر افزایش زیادی پیدا کند، بخودیخود شهرهای مهدیشهر، شهمیرزاد و درجزین بخشی از کلانشهر سمنان خواهندشد. مراکز اینها با سمنان بین ده تا بیست کیلومتر فاصله دارند. این فاصله در دل یک شهر بزگ فاصله زیادی نیست. مثلا بزرگراه امامعلی در تهران ۳۵ کیلومتر طول دارد!
به هرحال، همینکه سمنان کمی کویری است، نشانه هایی از معماری کویر را دارد. از جمله بادگیر. اما تعداد این بادگیرها زیاد نیست. اگر مثلا بادگیرهای شهرهایی چون بندر لنگه یا نایین را با بادگیرهای سمنان مقایسه کنیم، درست مثل این است که این بادگیرها تفننی و تزیینی تلقی شدهاند. البته چنین نیست. بادگیرها در معماری خانههای سمنان یکی از عناصر کارکردی بودند و هرگز جنبه تزیینی نداشتهاند. امروز متاسفانه دوره این بادگیرها در بافت تاریخی بهسر آمدهاست. تخریبها و بازسازیهای بیبرنامه در سالهای اخیر سبب پایینافتادن بسیاری از این یادگارهای شاهکار معماری ایران شدهاند. در بافت تاریخی سمنان تکو توک بادگیر دیده میشود، مثلا در عمارت تدین، عمارت رجبی یا چند عمارت شاخص دیگر. علاوه بر عمارتهای شاخص در چند خانه هم بادگیر وجود داشت که متاسفانه در سالهای اخیر تخریب شدند. مثلا در خانههایی در کنار چهارراه مازندران و جداره خیابان طالقانی.
در این محدوده، در پناهِ تکیه همتآباد، هنوز بادگیری سرپا ماندهاست. این بادگیر باید حفظ شود چون متعلق به خانهای است که ادعای تفاخر وعظمت ندارد. این بادگیر نشان میدهد هرآنکجا که مشکل گرما و سکون باد باشد بادگیر میتواند به کمک آید، خواه خانه اعیان و اشراف و خواه خانه مردم عادی. ارزش چنین بادگیرهایی در شهر بدینخاطر است. وضعیت فعلی این بادگیر، متاسفانه چندان دلگرمکننده نیست. گاه زمزمه ناخوشایند قرارگرفتن بادگیر و خانهاش در طرح تعریض خیابان شنیده میشود که حتما حرف درستی نیست و چنین طرح و تعریضی وجود ندارد، ولی شنیدنِ چنین شایعاتی هم گوشزد میکند که باید اثر را نجات داد.
سمنان پنجم است!
در جهانی که هر روز کوچکتر میشود، اینترنت و فضای مجازی نقش مهمی در نزدیکتر کردن آدمها بههم دارد. برخی سازمانها درصد نفوذ اینترنت در جامعه را با درصد رشد اجتماعی و ارتباطات آن یکی میدانند. بیراه هم نیست، شهرها و کشورهایی که بیشترین استفاده از اینترنت را دارند، در سطح اجتماعی بالاتری قرار دارند و تعاملات اجتماعی در آنها محسوستر است. البته، در گسترش و همهگیری اینترنت عوامل دیگری نیز دخیل است، که وسعت جغرافیایی و گستردگی فعالیتهای اداری از آن جمله است. ایران، از کشورهایی است که ضریب نفوذ اینترنت در آن، نسبتا بالا است.
آخرین آمارها که حاصل بررسی اینترنت در سال۹۲ است، نشان میدهد ضریب نفوذ اینترنت در ایران به حدود ۵۰ درصد رسیدهاست (۰۱۳/۴۹ درصد). در این میان استان مازندران بالاترین ضریب را دارد. این استان که کمی بیش از ۳ میلیون نفر جمعیت دارد، با بیش از ۲ میلیون و ۶۶۷ هزار کاربر اینترنت، نزدیک به ۸۷ درصد ضریب اینترنت دارد. تهران در مقام دوم قرار دارد و ضریب نفوذ اینترنت در آن حدود ۶۸ درصد است.
در استان سمنان، ضریب نفوذ اینترنت بالاتر از میانگین کشوری است. در این استان با ضریب ۸/۸۳ نفوذ اینترنت مواجهیم. بدین ترتیب، استان سمنان در مقام پنجم از حیث نفوذ اینترنت قرار دارد. ردیفهای سوم وچهارم، به ترتیب، به استان اصفهان (۵۹ درصد) و خوزستان (۵۶ درصد) تعلق دارد.
در آمار ضریب نفوذ اینترنت در ایران، نکته جالب دیگری هم هست. بیش از ۹ میلیون و ۲۰۷ هزار نفر از طریق تلفن همراه به انترنت وصل میشوند، بدین ترتیب بیش از ۱۲ درصد از ضریب نفوذ اینترنت از طریق موبایل است که حتما پدیده قابل تاملی است.
پایینترین ضریبِ نفوذ اینترنت در کشور به استان خراسان شمالی تعلق دارد. این استان با حدود ۸۶۸ هزار نفر جمعیت (۳۷ درصد بیش از استان سمنان)، دارای ضریب نفوذ ۵۵/۲۷ درصد است.
شهر، دستور از بالا!
«ساختن شهر سنپیترزبورگ احتمالا مهیجترین مورد در تاریخ کلیه آن صوری از مدرنیزاسیون است که به شیوه جبارانه از بالا برنامهریزی، تحمیل و اجرا شدند. پطر اول ساخت آن را در سال ۱۷۰۳ در تالابهایی آغاز کرد که در آنجا رود «نوا» آبهای دریاچه «لادوگا» را به درون خلیج فنلاند، و سپس به دریای بالتیک تخلیه میکرد. از دیدِ او این شهر میبایست ترکیبی باشد از پایگاه دریایی و مرکز تجاری- پطر بهعنوان کارآموز در کارخانههای کشتیسازی هلندی کار کردهبود، و نخستین دستاورد او در مقام تزار تبدیل روسیه به یک قدرت بحری بود. به گفته یک ایتالیایی که از زمره نخستین دیدارکنندگان پییترزبورگ بود، این میبایست «پنجرهای بهسوی اروپا»باشد: هم به مفهوم فیزیکی کلمه- زیرا اکنون به لطف پیترزبورگ، اروپا بیش از هر زمان دیگر در دسترس بود- و هم به مفهموم نمادینِ آن، که به همان اندازه مهم مینمود. پطر بیش از هرچیز اصرار داشت تا پایتخت روسیه را اینجا در این شهر جدید، و با پنجرهای گشوده به سوی اروپا، مستقر سازد، و از شر مسکو بهدردنخور، با همه آن سنن قدیمی و جو مذهبیاش، خلاص شود. حرف اصلی او این بود که تاریخ روسیه باید با کارنامهای درخشان از نو آغاز شود. و قرار بر این بود که مطالب ثبتشده در این کارنامه منحصرا اروپایی باشد. بدینسان بود که برنامهریز، طراحی و سازماندهی ساختن سنپیترزبورگ تمام توسط معماران و مهندسان خارجی، که از انگلستان، فرانسه، هلند و ایتالیا وارد شدهبودند، انجام گرفت».
(برگرفته از «تجربه مدرنیته»، مارشال برمن، ترجمه مراد فرهادپور، انتشارات طرح نو، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۲۱۲)
نه فقط فوتبال!
دوازده شهر در برزیل میزبانِ فوتبالیستها و هوادارانشان در جریان بازیهای جامجهانی ۲۰۱۴ هستند. هر یک از این شهرها فرهنگ، منظر و نشانههای یگانه خود را دارند تا تصویر و خاطرهای در ذهن میهمانان و بازدیدکنندگان بسازند. تصاویری از جشن وکارناوالهای بومی تا فرهنگ و میراث تاریخی و فرهنگی. در عینحال که استادیومهای میزبان به زیبایی ساخته یا بازسازی شدهاند تا فضای دلچسب و خاطرهانگیزی برای تماشاچیان و بازیکنان ایجاد کنند، در بیرون از ورزشگاهها هم چیزهای زیادی هست که مردم را به ضیافت چشم میخوانند.
سائوپولو، بزرگ ترین شهر برزیل؛ قلب تجاری کشور است که به عنوان مرکز اقتصادی و فرهنگی عمل میکند. خطآسمانی از آسمانخراش ها و بلندمرتبههای آن، این احساس را که پایتخت برزیل شهری فروخفته با خانههای ساحلی است از میان بردهاست. شهر استعداد شگرفی در تولید و ارائه ثروت و سرمایه و امکانات فراوانی برای تفریح و تفرج دارد- عواملی که شاخصه شهرها و کشورهای بزرگ است. به مناسبتِ جشن جام جهانی، سائوپولو سالنها و فضاهای تئاتری، موسیقی و فرهنگی خود را تعمیر و آمادهسازی کرده تا مورد استفاده میهمانان قرار گیرد.
در این میان، دو بنای زیبای «سالا سائوپولو» و «تئاتر شهرداری» شاخصتر از بقیه هستند. هر دو ساختمان معماری زیبایی را به نمایش میگذارند و در کنارشان ردیفی از موزهها قرار دارند و میهمانان را دعوت میکنند با بازدید از آنها غوطهای در تاریخ برزیل، و شور و اشتیاق آن برای هنر و موسیقی بخورند. اما در باره ریو دو ژانیرو: کارناول مشهور برزیلی و استادیوم شناختهشده ماراکان اسم هایی هستند که میهمانان را وامیدارند ریودوژانیرو را در فهرست شهرهای مورد بازدید خود قرار دهند. این شهر یکی از محبوب ترین شهرهای برزیل برای توریستها است. میلیونها گردشگر از اقصی نقاط دنیا برای تماشای کارناوال و استراحت در سواحل شهر به آنجا میآیند. سواحل و امکانات توریستی آن واقعا کامل و زیبا هستند. ریودوژانیرو، فرصتی است برای دیدن یکی از عجایب هفتگانه جهان، فرصتی که نباید از دست داد. در کنار آن، فهرستی از موزهها، عمارتهای فرهنگی و ادبی که گزینه متفاوتی برای مهمانانی فراهم میآورند تا به بهانه جام جهانی، برزیلِ تاریخی و فرهنگی را هم بشناسند. جشن بزرگِ جام جهانی، جشن فرهنگها است.
«اسکار!»، ولی «نیمایر!»
از بزرگان معماریِ جهان، اسکار نیمایر برزیلی است. اسم کاملِ او «اسکار ریبیرو دو آلمیدا نیمایر سوارز فیلو» است. سال ۱۹۰۷ به دنبا آمد و در سال ۲۰۱۲، در ۱۰۵ سالگی از جهان رفت. در ۸۹ سالگی بود که شاهکار معماریِ خود «موزه هنر» را ساخت. ویژگی مهم معماری او ترکیب بسیار هنرمندانه حجم با فضای خالی و ترکیب پروخالیها در مقیاسی بزرگ است. حجم در دستان او چنان است که انگار کودکی با خمیر بازی میکند. او را بزرگترین معمار قاره آمریکا میدانند. او که در ریودوژانیرو متولد شدهبود، پس از پایان مدرسه هنرهای زیبا وارد دنیای حرفهای شد و نخست در دفتر تیپوگرافی پدرش مشغول شد و سپس وارد دفاتر شرکتهای دیگر در شهر گردید. در سالهای ۱۹۳۰، همراه با لچوکاستا در طراحی مشترک عمارت گوستاو کاپانائما همراه شد. نخستین کار جدی نیمایر طراحی مجموعه مسکونیهای پامپولا در حومه شهر بود. کارهای او، بویژه طرح کلیسای سنت فرانسی سبب حساسیتهایی درباره او شد و نامش در ادبیات معماری جهانی مطرح شد. معماری کلیسا، شباهتی به کلیساهای مشابه با گنبد و تزیینات نداشت. در محوطه پارک اطراف مجتمع زیستی ساخته شدهبود و نیمایر جایگاه خاص و تقدیس شدهای برای محراب تعبیه نکردهبود. این اثر در سال ۱۹۴۲ ساختهشد.
در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، او شاخصترین معمار برزیل بود که رشتهای از بناها را در داخل و خارج کشور طراحی و اجرا کردهبود. از جمله کارهای او عبارتند از: مجتمع بزرگ مسکونی سائوپولو، و همکاری با لوکوربوزیه در طراحی ساختمانهای مرکزی سازمان ملل. فعالیتهای معماری او سبب شد از او برای تدریس در دانشگاه ییل و دانشگاه هاروارد آمریکا دعوت شود.
کمکحالِ خانواده!
انگار جنسِ زندگی بچهها در بافت تاریخی با بسیاری از بچههای دیگر فرق دارد. اینجا کودک جدا از خانواده نیست. واقعا در جمعِ آن است. کارکردنِ بچه چیز عجیب و غریبی نیست. دست به هر کاری میزنند تا نقشی در چرخ خانواده داشتهباشند. لازم نیست حتما کاری کنند تا پولی برای صندوق خانه بیاورند. همین که کمکی میکنند هم کافی است. خرید میکنند، در آوردن بچهکوچکها از مدرسه کمک میکنند. غذای بابا را به محل کارش میبرند. و هزارها کار از این قبیل. مهم آن است که «وجود دارند». گاه بچههایی را میبینیم در چله ظهر یا در میانه فعالیت روزانه، کیسههایی به دست به سمت خانه میروند. چیزی خریدهاند یا خریدی را که پدر یا مادر انجام دادهاند به خانه میبرند. گاه به نظر میآید کیسهای که دستشان است حاصل کارشان در آنروز یا هفته است که به خانه میبرند. خدا قوت!