سیرافنامه -شماره ۳
سيرافنامه
سيراف، پايگاه ميراث فرهنگي، كميته انتشارات
شماره ۳، دوره اول، پنجشنبه ۱۵/۵/۱۳۸۸، پخش رايگان
سلام،
* آقاي مهدي آتشكار از آموزگاران خوب اين شهر عزيز است. معلم دبستان پسرانه شهيد يگانه. ميگويند بچهها ازش راضياند. زياد زحمت ميكشد و دلسوزي ميكند، ولي زياد سخت نميگيرد. با كمك ايشان، آمار خلاصهاي از درس و مشق بندر بدست آورديم.
* بندر سيراف هشت مدرسه در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان دارد و دو پيش دانشگاهي.
دخترخانمهاي مدارس ابتدايي سيراف ۱۸۰ نفرند كه در دو مدرسه حضرت رقيه (۹۶ دانشآموز) و آزاده (۸۴ دانشآموز) مشغول تحصيل هستند. آقا پسرهاي دبستاني هم با ۲۰۷ نفر جمعيت در دو مدرسه ابتدايي شهيد يگانه (۹۲ نفر) و سيزده آبان (۱۱۵ نفر) درس ميخوانند.
* دو مدرسه راهنمايي ابوذر غفاري و حضرت زينب هم، با تلاش آموزگاران كوشا، مشغول تربيت و آموزش پسران و دختران در مقطع راهنمايي هستند. ابوذر ۱۴۰ دانشآموز پسر و حضرت زينب ۱۵۰دانش آموز دختر دارد.
* دو دبيرستان راضيه (دختران) و سيراف (پسران) بعضي سالها برخي گرايشها را ندارند. مثلا رياضي را مشكل دارند. ولي دورههاي علوم انساني و تجربي هميشه داير است (يا غالبا داير است). اين البته از مسائلي است كه بايد حل شود. به همين روال است موضوع پيش دانشگاهيها. پيش دانشگاهي امام حسين (پسران) ۱۲ پيش دانشجو تربيت ميكند و پيش دانشگاهي هدايت (دختران)۱۸ نفر.
* در مجموع، در تمام اين مقاطع تحصيلي ۹۳۱ نفر مشغولند كه ۴۸۰ نفرشان دخترخانم هستند.
دفتر خاطرات!
* «بسمه تعالي،
عجب توفيق بزرگي امروز رفيق راه شد تا در خدمت دوست عزيزم جناب آقاي مرعشي از اين محوطه بسيار گرانسنگ تاريخي بازديد كنم. برايم بسيار جالب و قابل توجه بود. عجب كشوري داريم، عجب سابقهاي از تاريخ و تمدن. همت بروبچههاي طاهري را به خاطر زحماتي كه براي معرفي اين پشتوانه عظيم فرهنگي ميكشند، ميستاييم و برايشان دعا ميكنيم. صفاتان بيشتر باد.
محمد علي كريمي (استاندار سابق كرمان)، ۱۱/۱۰/۸۴»
«وقتمان اينجا خيلي خوش گذشت. اميدوارم كه دوباره اينجا برگرديم. خيلي از شهرتان خوشم آمد.
يواننا استلماشچيك-لهستاني- ۲۸/۱/۲۰۰۸»
*«انسان در برابر اين همه عظمت و خلاقيت، خواسته و ناخواسته، بايد سرتسليم فرود بياورد. و مهمتر از همه در برابر انسانيت اين مردمِ انسان و خونگرم كه ما را دوباره به اخلاقهاي خوب انساني كه فراموش كرده بوديم ، آشنا كردند.
ليلا زارع ۱۴/۱۲/۸۴»
*«بسم الله الرحمن الرحيم،
تلاش ارزشمند جوانان هوشمند و سختكوش منطقه سيراف يادآور تمدن گرانسنگ و كهن پدران و مادران بلندهمت و با درايت آنان است. اميدوارم با عزم راسخ و اراده استوار برآمده از ايمان و علم مردان و زنان ميهن اسلامي، بارديگر، ايران اسلامي با دستاورد هاي گرانبهاي علمي، اعتقادي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي بر فراز آسمان نيلگون كره خاكي بدرخشد و راهگشاي ملل مظلوم، بويژه مردم ستمديده خاورميانه باشد. انشاالله.
سيد محمدحسين ابوترابي، نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي، ۲/۱/۱۳۸۵»
*«به نام او كه هرچه بخواهد همان ميشود.
اين سرزمين هميشه سبز، با مردمش سبز مانده است.
از بروبچههاي سيراف سپاسگزار باشيم كه با عشق به سرزمين مادري، وظيفه سازمانهاي دولتي را به عهده گرفتهاند و در پاسداري از ميراث گذشته تلاش كردهاند. به سهم خودم، به عنوان يك ايراني، دستشان را ميفشارم و ممنونم. باشد كه در انعكاس تلاشهايشان بتوانم در آينده كمك كنم. خسته نباشيد.
ناصر بزرگمهر، روزنامه نگار، فروردين ۱۳۸۵»
*«به نام خدا
اولين بار، در جلسه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، به هنگام نامگذاري شهر جديد جهت اسكان منطقه صنعتي عسلويه با نام سيراف آشنا شدم و به اين نام نيز راي مثبت دادم. خوشبختانه بعد از سالها گذشت از آن جلسه، با آثار باستاني سيراف و مردم خونگرم و باصفاي مردم اين ديار آشنا شدم. به راستي آثار گرانبهاي اين سرزمين در كنار اين مردم قدرشناس تاريخ خودشان، ميتواند آينده اين سرزمين را كه نه، بلكه كل جهان را تحت تاثير خود قراردهد. اين جانب به همراه خانواده و فاميل همراه، همگي شيفته اين تاريخ و اين مردم شديم. ضمناً از جوانان منطقه كه تحت اِن.جي.اُ سازماندهي شده بودند، تشكر ميكنيم. باتشكر.
سيدعلي روح الامين، فروردين۸۵»
آب، باد، خاك . .
از «مال الله»ميپرسم آيا قديمها هم اين همه گردوغبار بود؟ ميگويد نه! ميپرسم مگر آن موقع باد نميآمد؟ مگر آن موقع خاك نبود؟ مگر آن موقع توفان نميشد؟
ميگويد چرا! ولي گردوغبار نبود! باد بود، باران بود، توفان بود، ولي اينجوري نبود. من كه يادم نميآيد.
ميپرسم مگر چه شده؟ ميگويد نميدانم والله!
* سخت است تنفس در هواي غبار آلود. چارهاي هم نيست ظاهراً! از دست كسي كاري بر نميآيد.
* در جاي جاي شهر، كنار خيابان و لب ديوار خانهها، درخت و نهالي ميشود ديد. قدر اينها را بدانيم. از «دي غلام» و ديگران ياد بگيريم كه نهالهاي جلو خانهاش را با گوني يا حتي ورقهاي كارتن محافظت ميكند تا هم بز و گوسفند برگ و تن ظريفشان را نخورند و هم «تش باد» نسوزاندشان. شهر با همين درختهاي كوچك و با گُلهاي كاغذي زيبايياش شكل ميگيرد.
* سيرافيها، كه اصالت تاريخي شكوهمندي دارند، قدر درخت و گياه را ميدانند. خانههاي سيرافي ها همه باغچه دارند و گل و درخت.
* اگر حياط و اتاقهاي خانههايمان تميز و باصفا و با نشاط باشند، حتما بيادمان ميافتد كه ديوار بيروني و دم در كوچهمان را هم تميز كنيم. زندگي با همين كارهاي كوچك است كه زيبا ميشود.
فرزندان سيراف
از فرزندان سيراف است. از نوجواناني كه وقتي مهمان و بازديدكنندهاي مي آيد، به كمكش ميآيند تا سيراف را بشناسانند. میگوید: «ابوالفضل راغ، نوجوان ۱۵ ساله از بچههاي سيراف هستم. به بازي كامپيوتر علاقه زيادي دارم.»
و در باره شهر خود ميگويد: «سيراف شهري است بسيار كهن كه در زمانهاي گذشته، درآمد مردم آن از راه دريانوردي و تجارت بوده است. اما به دلايل مختلف اين بندر از رونق افتاد و شهرت خود را از دست داد. امروز ما بچههاي سيراف، با كمك مسئولين، تلاش ميكنيم كه دوباره شهر خود را بسازيم.»
از شغل آيندهاش كه ميپرسيم ميگويد: «دوست دارم، كارمند بانك بشوم و اوقات خود را با ورزش پركنم و به مردم خدمت كنم.» و وقتي ازش ميخواهيم توصيهاي به همشهريهايش داشته باشد، جوابش اين است: «توصيه ميكنم در پيشرفت و زيبايي شهرمان بكوشند و بدانند كه اجدادشان كه بودهاند و از آنها درس بگيرند.»
او دانشآموز است. دانشآموز خوبي هم هست. معدل امسالش ۵۳/۱۷ است. وقتي از او درباره انتظاراتش از معلمها و مدير و ناظم ميپرسم، جواب جالبي دارد: «وقتي دانشآموزي سركلاس تنبلي ميكند، فوري او را تنبيه نكنند، به جاي آن كلاس جبراني با هزينهاي كم در اختيار دانش آموزان بگذارند، بخصوص كلاسهاي دبيرستان را كامل برگزار كنند (يعني اول و دوم و سوم). الان دبيرستانهاي ما كلاس دوم ندارند». انتظاراتش از مديران شهر هم اين است: «چندسالي است كه سيراف شهر شده است، ولي امكانات يك شهر را به خوبي ندارد. دوست دارم امكاناتي مثل سالن ورزشي و سینما داشته باشد. مرمت آثار تاريخي هم براي شهر لازم است».
عمانيها در بندر سيراف
«در قرن سوم هجري/نهم ميلادي، علاوه بر ايرانيهاي بومي، از ملل و مردمان ديگر نيز كساني در شهر سيراف زندگي ميكردهاند. به لحاظ تركيب جمعيتي، پس از ايرانيان فارسي زبان، بيشترين مردم بيگانه سيراف، عربهاي بصره، عمان و مسقط بودهاند.
. . . . از ديرباز، بين سيرافيها و عمانيها رابطه تجاري-فرهنگي و اجتماعي قوي و مستمري وجود داشته و درطول تاريخ ما شاهد مهاجرتهاي سيرافيها به عمان يا عمانيها به سيراف بودهايم. شايد بزرگترين موج مهاجرت عمانيها به بندر سيراف مربوط به سال ۲۶۴ ه.ق./۸۷۷ م. بوده باشد. درسال ۲۹۳ و ۲۹۴ ه.ق/۹۰۶ و ۹۰۷م. نيز به دنبال هجوم قرمطيان به رهبري ابوسعيد گناوهاي به عمان، وقتل و غارت مردم آن نواحي، گروهي از مردم به سيراف مهاجرت كردند. . . . (ياحسيني سيدقاسم: سيراف، شهر گفتوگوي تمدنها، انتشارات شروع، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص۷۸)
يافته هاي جديد
از ۲۵ ارديبهشت تا هفته آخر خردادماه امسال، گروهي از باستانشناسان به سرپرستي مشترك دكتر اسماعيلي و دكتر توفيقيان، در چارچوب مطالعات لايهنگاري آثار و ميراث تاريخي بنادر شمالي خليج فارس، گمانهزنيهايي در سيراف و بندر ديلم داشتند. اين فعاليت و كاوش علمي، كه در تداوم كاوشهاي سالهاي پيشين انجام شده منجر به يافتههاي باارزشي شد كه قطعاً در شناخت منطقه و ارزشهاي تاريخي آن نقش موثري خواهد داشت. اين گروه كه از دو هيئت علمي تشكيل شده بود، در گمانهزنيهاي خود در سيراف به لايههاي تاريخي دوره ساساني و بعد از آن دست يافت و با كشف خمرههاي ساساني ( آمفورا) و ديگر اشياء با ارزش تاريخي، بارديگر بر اهميت كاوشهاي مستمر و پيگير باستانشناسي مهر تاييد زد.
يافتههاي گروه در محوطه ماهرويان بندر ديلم هم بسيار با ارزش و مهم بود. ضمن اينكه مطالعه مختصري كه در ديگر بنادر اطراف مثل بندر دير و نايبند داشتند، موفق به كشف و جمعآوري اشياء تاريخي بسياري شدند كه زمينه را براي برنامهريزي مطالعات و لايهنگاريهاي مفصل آينده باز ميكند. اين گروه را آقايان ابراهيمي و بازيار از بخش باستانشناسي سازمان ميراث فرهنگي استان همراهي مينمودند.