چگونه شهر را زندگی تازه ببخشیم!

چگونه شهر را زندگی تازه ببخشیم

چگونه شهر را زندگی تازه ببخشیم!

نوشته شده در نویسنده 1059

چگونه شهر را زندگی تازه ببخشیم!
جی والیاسپر
مترجم: 
 جلال‌الدین بهروزی


یان گل (Jan Gehl)، معمار دانمارکی، یکی از وزنه‌های مهم در خلق شهرهای بزرگ است. او به همراه همکار دیرین خود، لارس گمزو (Lars Gemzoe)، تطور فضاهای عمومی کاملا موفق کپنهاگ را به دقت تقویم کرده‌است. دفتر معماری آنها، متخصص «مشاوره برای کیفیت شهری» است و به شهرهای عالم، از لندن و ملبورن گرفته تا امان و نیویورک مشاوره می‌دهد. این دو معمار، با همراهی دو همکار دیگرشان سیا کرنس (Sia Kirness) و بریت ساندرگارد (Britt Sondergaard)، در کتاب «زندگی نوین شهری»، یافته‌های خود را برای این که چه کنیم تا شهری لذت‌بخش و شاداب داشته باشیم، ارائه نموده‌اند. این مقاله، از روی کتاب فوق تنظیم و روایت شده است.

فضاهای عمومی، فضاهای شهری، که روزگاری یک «ضرورت» بود، امروز جزو «گزینه»‌ها بشمار می‌رود. در گذشته، مردم مجبور بودند از خیابان‌ها و میدانگاه‌ها و پارک‌ها و بازارهای شهر استفاده کنند، بی‌آنکه وارد بحث زیبایی و جذابیت این فضاها شوند.
پس، هدف فضاهای عمومی در قرن بیست و یکم چه می‌تواند باشد؟ چرا بعضی فضاهای عمومی شهری همچنان به حیات شاداب خود ادامه می‌دهند و بعضی دیگر دارند فراموش می‌شوند و از بین می‌روند؟ امروزه، زندگی چه عملکرد و معنایی به قلمرو عمومی شهرهای ما می‌دهد؟ کدام انتظارات از فضاهای شهری عوض شده‌است؟
به دلایل مختلف، امروز، فضاهای عمومی و فضاهای شهری یک زمینه کاملا جدید است که در سایه تغییرات اساسی در جامعه حادث شده‌است. این دیدگاه تشابه بسیار اندکی با برنامه‌ریزی شهری قبل از جنگ دوم دارد که قلمرو عمومی زنده یک شهر عاملی عام و کلی برای زندگی تلقی می‌شد. امروز، با تنوع اتومبیل شخصی، مال‌های بزرگ حومه شهری، گزینه‌های متنوع سرگرمی‌های داخل خانه، حیاط خلوت‌های وسیع و بسیاری انگیزه‌های دیگر که ما را به استراحت و اقامت در خانه فرامی‌خوانند، رفتن به بیرون و گذراندن اوقات فراغت در فضاهای عمومی آن باید دلیل و جاذبه خاصی داشته باشد که بدنبالش این همه را پس بزنیم. دیگر، فضاهای واسط عمومی کسی را برای بازدید ترغیب نمی‌کنند. البته در مقیاس بزرگ‌تر هنوز قدرت کشاندن مردم و خلق حس شادابی و هم‌راستایی شهری را دارند.

(۱۸۸۰، استروقتStroget، خیابان‌های خرید کپنهاگ، مرکز زندگی عمومی شهر است)
( ۱۹۶۰، اتومبیل تمام کپنهاگ را تسخیر کرده و روح سرزنده استروقت را از میان برده)
(۱۹۶۸، ۶ سال پس از ساماندهی خیابان پیاده، که در اروپا اولین بود، استروقت، باردیگر تبدیل به قلب شهر شد.)
(۲۰۰۵، این روزها، استروقت با کافه‌های کنار خیابانی‌اش، محبوبتر از همیشه است. مطالعات «گل» نشان می‌دهد که مرکز کپنهاگ امروز سه برابر بیش از سال‌های قبل از ۱۹۶۲ مورد استفاده مردم شهر است)

فضاهای شهری کپنهاگ
کپنهاگ برای ما حکم آزمایشگاهی را دارد که در آن مطالعه کنیم در زندگی شهری ما چه اتفاقاتی می‌افتد. پژوهشگران مدرسه معماری آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک، در سال‌های ۱۹۶۸، ۱۹۸۵، ۱۹۹۵ و ۲۰۰۵مطالعات دقیق و مفصل بر روی تغییرات فضای شهری در فضاهای شهر کپنهاگ انجام داده‌اند. این مطالعات سبب می‌شود کپنهاگ را نخستین شهر عالم بدانیم که در آن زندگی عمومی در طول یک دهه چنان شکوفا شده که تغییرات جاری و توسعه شهر را در سایه آن درک می‌کنیم.
کپنهاگ نخستین شهر دنیاست که درست در اولین سال‌های هجوم گسترده خودروهای شخصی به شهر پس از سال‌های رونق دهه ۱۹۵۰، تلاش برای خلق شرایط بهتر برای پیاده‌ها را شروع نمود. نخستین خیابان‌ها و میدانگاه‌ها در سال ۱۹۶۲ تبدیل به محور ساحلی و زون پیاده شدند.
(۱۹۵۴، میدان گاملتروفGammelotrv و میدان نینورف Nytorv، روزگاری به عنوان گاراژ استفاده می‌شدند!)
امروز می‌توان گفت  کپنهاگ یکی از شهرهایی است که بیشترین کوشش‌های هدفمند را برای تبدیل و تعدیل فضاهای عمومی خود با پذیرش نفس تغییرات در جامعه و خصلت زندگی شهری انجام می‌دهد. از اولین شهرهای جهان است که می‌توان نام «شهر دوباره فتح شده» برای آن گذاشته، یا شهر آزادشده. شهرهایی که شدیدا دنبال ایجاد تعادل بین لذت‌بخش بودن شهر با استفاده منطقی از اتومبیل شخصی هستند.
(۲۰۰۶، این میدان ها الان محل‌های دلنشین جمع شدن‌ها در شهری هستند که شدیدا تجدید حیات کرده‌است.)

تغییر فضاهای عمومی شهری
در یک منظر درازمدت تاریخی، فضاهای شهری همیشه سه عملکرد شاخص داشته‌اند: مکان ملاقات، خرید و فروش، و فضای ارتباطی. در کپنهاگ، بعنوان فضای ملاقات، شهر فرصت‌های لازم برای بده بستان اجتماعی اطلاعات را در تمام اشکال آن ایجاد کرده‌است. بعنوان فضای خرید و فروش، تاسیسات و امکانات لازم برای تبادل کالا و خدمات فراهم شده است و به عنوان فضای ارتباطی، فضاهای عمومی دسترسی لازم بین تمام عملکرد‌های شهری را فراهم آورده‌است. این الگو را در زیستگاه‌ها و شهرهای باستانی هم می‌توان یافت و بقایای شهرهای یونان و روم باستان، قرون وسطی، رنسانس و باروک همان‌قدر این الگو را نشان می‌دهند که شهرهای دوره روشنگری و عصر صنعتی.

فضاهای شهری همیشه و در طول تاریخ آمیخته با مردم و عملکرد بوده‌اند. کپنهاگ ۱۹۰۰، خصلت مشترک زیادی با فرهنگ‌های زندگی خیابانی امروز آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی داشت. فعالیت‌های ضروری برفضاهای شهری حاکم بود، فرهنگ حاکم بر کشورهای کمتر توسعه یافته. فضاهای عمومی نقش خود را به عنوان فضای ملاقات، فضای خرید و فروش و فضای ارتباطی به انجام می‌رساند. خیابان‌ها پر بود از آدم که خریدها و بسته‌هایشان را از این‌ور به آن‌ور می‌بردند. کالاها در دکان‌ها و طبق‌فروشی‌ها خرید وفروش می‌شد. مردم از هر سنی در خیابان بودند تا در زندگی‌ای خیابانی حضور داشته‌باشند که قابل وصول در خانه‌های پرتراکم و مغازه‌های شلوغ و کارگاه‌های انباشته‌شان نبود.

در جوامع مرفه، برعکس، استفاده از فضاهای عمومی شهر با اوقات فراغت مردم مربوط است. خیابان‌های پیاده وقتی در سال ۱۹۶۰، برای اولین بار مطرح و اجرا شدند پاسخی بود بر این نکته که فضاهای عمومی نه یک ضرورت بلکه فقط گزینه‌ای است برای گذران اوقات فراغت، اگر لذت‌بخش باشند. قبلا پیاده‌روها فضایی بودند برای ضرورت خرید، ولی پیاده‌راه‌سازی و ایجاد زون‌های پیاده به مردم اجازه داد که بدون تزاحم ترافیک با طیب خاطر و لذت خرید کنند.
الگوهای نوین در فضاهای شهری کپنهاگ از اوایل ۱۹۶۸ شروع شد. نخستین کافه‌های خیابانی دایر شدند، و شورش‌های دانشجویی و «جنبش قدرت گل‌ها» مردم را برای اتفاقات سیاسی و فرهنگی به خیابان‌ها آورد. این گرایش با کمترشدن تدریجی پارکینگ خودروها که فضای بیشتری را برای لذت جویی مردم فراهم می‌کرد، تشدید شد. در یک بازه چند دهه‌ای، شهری که کاملا معطوف به کار و تجارت پایه بود، به یک شهر استراحت و لذت بدل شد. طبیعی است تصویر به این سادگی هم نیست چون بده بستان وکار در شهر جاری است، ولی دیگر نه به عنوان نقطه کانونی توجه فضای شهری.

وقتی ما در مصاحبه‌های‌مان از مردم دلیل عمده حضورشان در مرکز شهر را درسال های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ پرسیدیم، پاسخ اصلی «خرید» بود. همان سوال را برای دلیل حضورشان در سال ۲۰۰۵ پرسیدیم، گفتند «برای اینکه در شهر باشیم!». امروزه، فضای شهری، فی نفسه یک هدف است، فعالیتی شایسته در نوع خود.
نگاه عمومی به توسعه شهرها در ۴۰ سال گذشته، نشان می‌دهد مردم بیشتری از مرکز شهر استفاده می‌کنند و اوقات خود را در فضاهای شهری می‌گذرانند حتی شب‌ها و آخر هفته‌ها که مغازه‌ها تعطیل هستند. در زمستان هم که مردم باید توی خانه‌هاشان باشند، این علاقمندی که به فضاهای شهری عمومی بیایند، هر روز بیشتر می‌شود. تمام اینها، توسعه‌ای اساسی و قاطع است که آموزه‌هایی را برای شهرهای دیگری که طالب ارتقاء فضاهای عمومی شهری به عنوان شادابی و تجدید حیات زندگی شهری هستند، دربردارد.

منابع

جستارهای شهرسازی؛ فصلنامه تحلیلی، پژوهشی و علوم اجتماعی؛‌ سال هشتم؛ شماره ۳۰؛‌ زمستان ۱۳۸۸

کلید واژه

معمار، طراحی شهری، فضای شهری، سرزندگی، میدانگاه، کوپنهاگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *