جستارهای شهرسازی – شماره ۳۴
سخن روز/ محمدحسین جهانشاهی/ ۴
سلامِ سردبیر/ بهروز مرباغی/ ۶
چهارراه خبر/ ۸
محله در کلانشهر
زندگي در برزخ ميان بهشت و جهنم/ جواد مهديزاده/ ۱۶
انسان امروز و محله/ میکائیل انگورانی/ ۳۲
شرحی بر مفهوم محله و تغییرات محلهای/ نرگس آذری/ ۳۷
میراث شهر و مسأله مکان/ حسین نمکین/ ۴۵
محله، نظام گفتگویی انسان و شهر/ مليحه تقيپور، محسن اکبرزاده/ ۵۲
ساخت اجتماعی هویت/ فرشید مقدم سلیمی/ ۵۸
تأثیر کالبد شهری بر زیست اجتماعی/ سارا کریمی/ ۶۱
درآمدی بر مشارکت همگانی/ غزل جعفر پیشه، سید محسن موسوی نسب/ ۶۴
مشارکت برای توسعه یا یاریگری برای بقاء/ حسامالدین صفاری/ ۷۱
گپوگفتی کوتاه با مهندس احمد فرشچیان/ ۸۴
هویت قومی مهاجران روستایی در شهرهای بزرگ/ فهیمه معارف وند/ ۸۸
مفهوم و جايگاه محله در شهر/ مریم عظیمی، حامد مقدم/ ۹۸
گفتوگو با مهندس دیهیم تاکی/ ۱۰۶
نقد
پرسشهای راهبردی!/ بهروز مرباغی/ ۱۱۲
شهر دوستدار کودک
کودک در شهر دیده نمیشود! / سرور هنرور/ ۱۲۰
ردپای کودک در منظر شهر/ مهدی شیبانی/ ۱۳۲
شهر در خاطرات دوران کودکی/ آلوین لوکاشوک/ ترجمه نگار هاشمی/ ۱۳۹
برنامه معماری در آموزش/ ۱۵۲
پارک فرهنگی کودکان/ زهره فراهانی/ ۱۵۷
فضاهای محرک خلاقیت کودکان/ پریسا قائمی/ ۱۶۴
منبع آب براسکات ، بلژیک/ ماندانا کنت/ ۱۷۰
سخن روز
با شتاب شهرنشيني در جهان و شكلگيري كلانشهرها، تحولات منطقهاي و جهاني با آنها رقم ميخورد و در اشكال اقتصادي، اجتماعي و سياسي نمود مييابد. در اين ميان شكلگيري اقشار وسيع مياني و طبقة متوسط در كلانشهرها عامل اصلي انساني و نيروي محرك براي تغيير و تحولطلبي است كه در فضاي جريانها و شبكههاي ارتباطي و اطلاعاتي با شكلگيري سازمانها و نهادها نقش بهسزايي در تحولات جهاني بر عهده دارند. در پهنه رنگارنگ از نمود متنوع تمايلات و تكثّر خواستهها، امواج اجتماعي جديدي توليد ميشود و به حركت ميآيد، كه به اين ترتيب نيروي مادي و فكري عظيمي در جهت تحولخواهي شكل ميگيرد. اين تحولات عميق ابعاد تازهاي به موضوع شيوه سكونت، هويت شهري و مفهوم محله بخشيده است كه از نظر برنامهريزي و مديريت شهري بسيار اهميت دارد…
سخن سردبیر
در همین یکسال و اندی، خوشبختانه «خاطره»هایی برای من و ما ساخته شده که عموماً زیبا و شورانگیزاند. اینها اگر نبود شاید نمیشد تاکنون دوام آوریم. انتشار نشریهای که حیاتش موکول به چاپ آگهی نباشد، به همین سادگی نیست، هرچند که بسیار غریب مینماید که چرا در کشوری که بیش از یکصد واحد آموزش عالی معماری و شهرسازی هست، نشود چهار هزار نسخه نشریهای را فروخت که در نوع خود تقریباً تک است…
زندگي در برزخ ميان بهشت و جهنم، درآمدي بر جامعهشناسي كلانشهرها
در چند دهه اخير، رشد و گسترش كلانشهرها در جهان وارد مرحله نويني شدهاست كه چهره شهر، شهرنشيني و تمدن بشري را عوض كردهاست. جمعيت جهان با شتاب فزايندهاي به سكونت در شهرهاي بزرگ و بزرگتر روي ميآورند. از اين نظر ساختار و كاركرد كلانشهرها از نظر كالبدي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ماهيت نويني پيدا كرده كه به نوبه خود باعث تغيير شيوه زندگي، گسترش خردهفرهنگهاي جديد و تغيير افكار و رفتارها، نيز، شده است. كلانشهرها حاصل عصر اطلاعات و پديده جهانيشدن است كه بهترين و بدترين جلوههاي تمدن معاصر را در خود جمع كردهاند. از اين نظر پژوهش درباره كلانشهرها و ابعاد اجتماعي و فرهنگي آن دامنهاي وسيع در جهان پيدا كردهاست.
انسان امروز و محله
من با تعریفی کوچک از «محله»، بر اساس یک فرض، به وظیفهای اشاره خواهم کرد که معماران و شهرسازان در پیشِ رو دارند تا جهان را قابلِ زیستتر کنند. سپس با یادآوری یک تصویر در کنار یک اتفاق جامعهشناختی، به این پرسش خواهم رسید که آیا در جهانِ امروز، محله، با همان تعریفِ مألوف میتواند یکی از اجزای ساختار شهر باشد یا تبدیل به عنصری شهری میشود که میتوان در کتابها یافت. جمعبندی مبحث به عهده شماست.گفتههایی را از کسانی نقل کردهام، بدون نشانه دقیق، که گفتار کمتر رسمی شود. آنانکه وسواس این نوع نگارش را دارند، فرض کنند که همه اینها گفتههای من است، و مسئولیتهایش.
شرحی بر مفهوم محله و تغییرات محلهای
در این مقاله به طرح و شرح مختصری از دو مفهوم محله و تغییرات محلهای خواهیم پرداخت. با توجه به فقدان نظری موجود در این عرصه در ایران، این تعاریف مربوط به آرای مسلط در مورد این موضوع در غرب است. در تعریف مفهوم محله از دیدگاههای زیادی بهرهگرفته شد و برخی از مشهورترین آنها در این نوشتار آمدهاست اما در مورد مفهوم تغير محلهای بر نظریه فیجتن و ونهام تأکید شدهاست. از آنجا که طرح چنین مقولاتی حتی در حد مفاهیم نیازمند بررسی بستر تاریخی و اجتماعی این موضوع است. نظریه فیجتن و ونهام در مورد تغییرات محلهای در شهر تهران به نقد و آزمون گذاشته میشود.
میراث شهر و مسأله مکان
عبارتِ مشهورِ ارسطو در همان کتابِ سیاست، نوشتهای که شالوده درکِ ما از سیاست و شهر (polis و politics ) را بنا کردهاست، انسان را به مثابه حیوانی سیاسی معرفی میکند. شاید کلیدیترین نکته در این عبارت چیزی جز این حقیقتِ ساده نباشد که در اینجا، تعریفِ انسانِ شهرنشین (یا به تعبیرِ امروزیتر شهروند) تنها با متمایزکردنِ آن از حیاتِ حیوانیِ صرف (zoe) ممکن میشود. انسان، حیوانی است «با قابلیتِ اضافیِ تجربه هستیِ سیاسی». این هسته حیوانی، از قضا همان شالودهای است که هم تز فوکوئیِ زیستسیاست و هم تزِ آگامبنیِ حیاتِ برهنه بر آن بنا شدهاند. فوکو در جلدِ نخستِ تاریخ جنسیت نشان داده است که در طلیعه دورانِ مدرن، بدن زیستشناختیِ انسان برای نخستینبار مستقیماً به موضوع و محلِ محاسباتِ سیاسیِ قدرتِ حاکم بدل میشود؛ یعنی حاکمیت به مثابه «فنِ اداره قلمرو» جای خود را به حاکمیت به – معنایِ «فنِ اداره بدنها» میدهد و به این معناست که برای انسانِ مدرن، سیاست (آنطور که فوکو میگوید) به زیست-سیاست تبدیل میشود. آگامبن نیز، در جلدِ نخستِ هومو ساکر، تلاش کرده است تا تزِ زیستسیاستِ فوکو را رادیکالیزه کند و برای این کار مجدداً بر همین مفهومِ انسانِ برهنه یا هسته حیوانیِ انسان انگشت گذاشته است، با این تفاوت که سرآغازِ ادغامِ بدن در معادله سیاست را به ابتدایِ ماجرا و به همان polis یونانی برمیگرداند. از نظرِ آگامبن، تفکیکِ اساسی در برساختنِ حوزه سیاست، دقیقاً همان تفکیکی است که zoe (به معنای حیاتِ طبیعیِ صرف) را از bios (بهمعنای زندگیِ سیاسی) جدا میکند. اما نکتهای که برای بحثِ ما در موردِ شهر اهمیتی حیاتی دارد این نکته است که (همانطور که خودِ آگامبن بلافاصله پس از بیانِ مطلبِ فوق، به روشنی بر آن تأکید کرده است): «… در جهانِ کلاسیک، زندگیِ طبیعیِ صرف، از polis (دولتشهر) به مفهومِ دقیقِ کلمه، بیرون گذاشته میشود و درمقامِ حیاتِ تناسلیِ محض، بهحوزه Oikos یا «خانه» محدود باقی میماند». دقیقاً همین قرابتِ نزدیک میانِ مضمونِ حیاتِ برهنه (یا همان وجهِ حیوانیِ زندگی) از یک سو، و مضمونِ oikos یا خانه از سوی دیگر است که در نظرگرفتنِ آن برای هر بحثی در بابِ شهر به ضرورتی حیاتی بدل میشود. نکته اساسی برای ما اینجاست که وقتی قرار است zoe، این حیاتِ حیوانیِ صرف، از عرصه محاسباتِ سیاسی (یعنی از حوزه polis) بیرون گذاشته شود (یا مستثنی شود) این کار به کمکِ مضمونِ oikos میسر میشود. و آخرین نکته جذاب اینکه واژهای مرکب از همین Oikos یعنی واژه oikonomia (به معنای فنِ اداره منزل که شاید بهتر باشد در فارسی آن را خانهداری ترجمه کنیم)، بعدها در دورانِ مدرن به واژه economy (اقتصاد) بدل میشود.
محله، نظام گفتگویی انسان و شهر، آسیبشناسی و چاره جویی در تبیین هویت محلات در نظام شهری
محله به عنوان نظام کالبدی تعریفکننده رابطه انسان و شهر، بایستههایش را به داشتهها و نداشتههایش محدود میبیند. این چنین است که ایفای نقش محله منوط به تعریف حداکثری جایگاه آن و تبیین هویت مکانی آن است. هویتی که تفکیک کاربریها در شهرسازی مدرن از یکسو، و کاهش فضای ادراکی شهرهای معاصر به سبب تراکم، اغتشاش و سرعت از سوی دیگر، حیات آن را به مخاطره انداختهاست. هدف ما در این پژوهش بررسی آسیبها و راهکارهایی است که کارکردها و ماهیت مکانی محله را در زیست ارگانیک شهری احیا میکند.
ساخت اجتماعی هویت
بسیار شنیده میشود که محلهای، شهری یا گروهی از مردم دچار بیهویتی است. بیهویتی چه وضعیتی است و در توضیح چه شرایطی میتوان از آن استفاده کرد؟ بدون شک فرضِ پذیرفته این است که شرایط دیگری هست که میتوان باهویت دانست.
ابتدا بد نیست ببینیم واژۀ هویت چه معنایی دارد: هویت یعنی چیستی یا کیستی. در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد آمده است که معادل انگلیسی هویت (Identity) از واژۀ لاتین Identitas از ریشۀ Idem به معنای «مشابه و یکسان» میآید. Identitas دو معنای اصلی دارد. اولین معنای آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن تمایز است. بنابراین مفهوم هویت به طور همزمان میان افراد یا اشیاء دو نسبت برقرار میسازد: تشابه و تفاوت…
تأثیر کالبد شهری بر زیست اجتماعی
اگر کالبد شهری را همان مجموعه عمارتها و مکانهای بههمتنیدهای در نظر بگیریم که مردم شهرنشین ساکنش هستند و در خلل و فرجها و فضاهای خالی آن زندگی اجتماعی جریان دارد، پس بیدرنگ به این نتیجه میرسیم که در هر نگاهی به هر شهری نمیتوان این دو یعنی کالبد و زیست اجتماعی درون آن را از هم جدا کرد. حال این نگاه چه به قصد تحلیل بومشناختی باشد، چه تحلیل اجتماعی یا جغرافیایی و یا هر تحلیل دیگری معطوف به این عناصر که قصد کند مجموعه روابط شهری را به لحاظی توضیح دهد. این نوشته نیز نه به هدف تحلیل که به قصد ارائه ایدهای برای داشتن رویکردی دوسویه به کالبد و زیست اجتماعی پیش میرود.
درآمدی بر مشارکت همگانی
مشارکت دادن مردم در تصمیمگیریهای نهادهای دولتی و عمومی در خصوص انجام اقدامات توسعهای، امری رو به افزایش است و امروزه در برخی کشورها یک الزام قانونی به شمار میرود. به عنوان مثال در آمریکا و کانادا از دهه ۱۹۷۰، مشارکت همگانی در قانونگذاریها و پروژههای مربوط به محیط زیست یکی از عناصر بسیار مهم بوده و همچنین در پروژههایی که توسط بانک جهانی یا بسیاری از بانکهای محلی تعریف میشود، مشارکت همگانی یک پیشنیاز به شمار میآید. در کشور ما نیز مشارکت مردم در اجرای طرحها و اقدامات مختلف، به خصوص در سالهای اخیر مورد توجه و تأکید قرار گرفتهاست. به عنوان نمونه میتوان به طرحهای پیوست ارزیابی تأثیرات اجتماعی پروژهها اشاره کرد که مشارکت همگانی در آن نقشی کلیدی دارد.
مقاله حاضر مقدمهای در خصوص مفهوم مشارکت همگانی و درآمدی بر چگونگی اجرای آن است. در این مقاله ابتدا تعریفی از مشارکت عمومی ارائه شده، پس از آن اهمیت مشارکت همگانی مورد بحث قرار گرفته و در ادامه به مزایای مشارکت همگانی و ویژگیهای یک مشارکت همگانی مؤثر اشاره شدهاست. در انتها، مراحل کلی طراحی مشارکت همگانی مورد اشاره و بحث قرار گرفتهاست.
مشارکت برای توسعه یا یاریگری برای بقاء (مطالعه موردی محله شارق)
در ادامه روند بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده در تهران، مطالعه اجتماعی بافتهای محلات فرسوده در دستور کار قرار گرفت. هدف این بود که بر مبنای چنین مطالعاتی پتانسیلهای اجتماعی موجود در محلات برای بهسازی و نوسازی مورد ارزیابی قرار گیرد و از این طریق برنامهریزیهای اصلاحی و اقدامات مداخلهای بعدی امکانپذیر گردد. مدل مطالعه مورد درخواست از سوی شهرداری، بیشک در ادامه تحولات حاکم بر مدیریت شهری و فراتر از آن روند حاکم بر گفتمان توسعه در دولت قابل ارزیابی است. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا آن را درحد امکان بصورت جسته و گریخته در سه لحظه زمانی مختلف،- به عنوان شاخص- پس از به قدرت رسیدن رضاشاه مورد بررسی قرار دهیم.
گپوگفتی کوتاه با یک مدیر: مهندس احمد فرشچیان
مهندس فرشچیان دانشآموخته معماری از دانشگاه تهران است. خودش میگوید «قبل از انقلاب، دفتر کوچکی داشتیم با بعضی از دوستان، مثل مرحوم مهندس کازرونی، و کار معماری میکردیم. انقلاب که شد، درگیر انقلاب و کارهای مدیریتی شدیم و دور شدیم از معماری، بصورت مستقیم». او بلافاصله اضافه میکند که اگر بصورت مستقیم معماری نمیکرده، «ولی بعنوان کارفرما و مصرف کننده محصول کار دوستان معمار» در جریان قرار داشتهاست.
بیشتر کارهایی که مهندس فرشچیان مدیریت کرده، در حوزه مسکن است: «عمدتاً مجموعههای مسکونی و شهرکهای مسکونی که یا قبل از انقلاب شروع شدهبود، یا بعد از انقلاب ما خودمان، به نوعی، باعث بوجود آمدنشان بودیم»…
هویت قومی مهاجران روستایی در شهرهای بزرگ (مهاجران کردِ محله اسلامآبادِ شهر کرج)
در حالی که در کشورهای اروپایی، توسعه شهرها، ناشی از انقلاب صنعتی و احداث کارخانهها و به تبع آن، نیاز به کارگر بود، در کشورهای غیرصنعتی و ممالک جهان سوم از جمله ایران، توسعه شهر عمدتاً وابسته به عواملی است که از خارج شهر بر آن تحمیل میشود. «توسعه شهری در ایران، همانند بیشتر کشورهای توسعهنیافته در جهان، حاصل افزایش تسلّط غرب و نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن در این کشور بودهاست، بطوری که شهرهای بزرگ در ایران، بهویژه تهران، بجز یک ظاهر غربی، فاقد ستونهای استوار اقتصاد شهریاند؛ و شهر همانند گذشته مکان قدرت سیاسی و توسعه دستگاههای دولتی و دیوانسالاری مربوط به آن است». خصلت شهرنشینی، توسعه بدون برنامه شهرها تحت تأثیر سرمایهداری غربی بودهاست.
مفهوم و جايگاه محله در شهر، جنبش فكري نوشهرسازی یا الگوی واحد همسايگي كلارنس پري؟
گرایش شهرسازی به ایجاد جوامع خرد، در قالب محلههای شهری، به عنوان سنگ بنای تشکیلدهنده شهرها، از سابقه بسیار طولانی برخوردار بوده و در شهرسازی سنتی ایران به خوبی نمایان است. مدت زمانی این گرایش، در دیدگاه مدرنیسم به واسطه کلان نگری، تا حدود زیادی کمرنگ شد. رشد فزاینده ابعاد شهرنشینی و پیچیدگی مسائل شهری، در نهایت سبب نوعی رجعت به گذشته، اما با نگاهی به نیازهای جدید شهری گشت. در این راستا نظریات و الگوهای متعددی در رابطه با توسعه محلهای در برنامهریزی شهری با اهداف، ویژگیها و ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و غیره مطرح گشت. به کارگیری الگوی بهتر و سازگارتر، مستلزم شناسائی ابعاد گوناگون این نظریات میباشد. این پژوهش به مطالعه و بررسی دو دیدگاه در این زمینه تحت عنوان «واحد همسایگی کلرنس پری» و « الگوی توسعه محلهای سنتی» پرداخته و با مقایسه تطبیقی میان آنها، ضعفها، كاستيها و مزاياي هر یک را مطرح مینماید. بنابراین، پژوهش حاضر كوششي است براي دستيابي به اصول و قواعد مناسب براي توسعه و طراحي محلات شهري که با روشی توصیفی-تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانهای صورت گرفتهاست. نتیجه این پژوهش مبین این مطلب است که با آنکه نظریه واحد همسایگی نقش قابل توجهی در شکل گیری انگارههای برنامهریزی و طراحی اجتماعات محلی داشته، اما الگوی توسعه محلهای سنتی به دلیل توجه به مباحث توسعه پایدار، مشارکت شهروندی، ابعاد اجتماعی محلات و توسعه سرمایه اجتماعی، خود اتکایی اقتصادی و … بر الگوی واحد همسایگی برتری دارد.
عملکرد و شکل محلهها عوض شده!
گفتوگو با مهندس دیهیم تاکی
من دیهیم تاکی هستم، فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۵۸٫ یعنی آخرین دورهای که فارغالتحصیل شدند قبل از انقلاب فرهنگی. و الان نزدیک به سی و یک سال است که کار معماری و شهرسازی میکنم. مدتی در اداره برنامه و بودجه سابق، یا همان معاونت مدیریت راهبردی امروز، در قسمت آمایش سرزمین کارهایی در زمینه توسعه آمایش میکردیم. بعد از آن آمدم در استان اصفهان در قسمت برنامهریزی منطقهای و کارهای روال سازمان برنامه و بودجه استانی. بعد از سال ۷۴ و ۷۵ من منتقل شدم به دانشگاه آزاد خوراسگان. آنجا معماری تدریس میکنم، و در دفتر شخصی خودم هم کارِ معماری میکنم. در دوره قبل عضو هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی بودم، عضو اصلی هیئت مدیره در رشته معماری. الان هم عضو گروه تخصصی معماری در نظام مهندسی و در جریان کارهای نماینده سازمان نظام مهندسی در کمیسیون ماده پنج هم هستم. پروژههایی را هم در بخش معماری و شهرسازی کار کردهام…
پرسشهای راهبردی!
به نقل از شماره ۳۳ فصلنامه جستارهای شهرسازی، «سند راهبردی ساماندهی و توانمند سازی نواحی نابسامان شهری در ایران» در سایت کارفرما قرار گرفته تا مورد کنکاش و نقد عمومی قرار گیرد. من علاقمندم پرسشهای خود را بیان کنم. درست است که تدوین این سند، کاری سترگ و مستلزمِ مطالعات پشتیبانِ وسیعی است و خبرگان و فرهیختگانی گرانقدر در تدوین آن سهیم بودهاند، ولی، نظر به اهمیت ملی این سند، شاید خود مؤلفانِ سند هم بیعلاقه نباشند اینگونه نقدها منتشر شود. پس در پیشانی مطلب احترام به این بزرگان را مایه افتخار خود میدانم.
کودک در شهر دیده نمیشود!
پانزدهم دیماه ۸۹، به همت انجمن مفاخر معماری ایران، نشست هماندیشی «شهر دوستدار کودک» در خانه هنرمندان برگزار شد. این نشست، در نوع خود، در میان نشستهای این چنینی، چهرهای یگانه داشت، چون تعدادی از نوجوانان محله سیزدهآبان تهران هم برای شنیدن مطالب و اظهار عقیده خود به جلسه آمدهبودند. بقول یکی از سخنرانان، نشست رسمی و تکرنگ را رنگین و شاداب نموده بودند. گزارشی که از نشست داریم، فقط بر روی مطالب مرتبط با موضوع متمرکز است و از ذکر مقدمات و حواشی اجتناب شدهاست. میشود این دورِهمنشینی را نقطه آغازی بر نشستهایی تلقی کنیم که در آنها از مخاطب بحث هم دعوت میشود. ذات هماندیشی آن است که نظرات ارائه شده، لزوماً یکدست و هم نظر نیستند، که خود شادابی موضوع و نشست را میرساند…
ردپای کودک در منظر شهر
طرحهای محیطی، علاوه بر بزرگسالان، مخاطبان خردسال و تیزبینی دارد که بسیار بیشتر، از آنها تأثیر میپذیرند. اما کودکان دنیا را به صورتی کاملاً متفاوت ادراک میکنند. این ادراک، تصویری از محیط را در ذهن کودک به وجود میآورد که با تصاویری که از محیط در ذهن بزرگسالان ایجاد میشود، تفاوت بنیادین دارد. با این وجود، بسیاری از مناظری که برای کودکان خلق میشوند به ابعاد مختلف وجودی کودک توجه ندارند و با ادراکات، فعالیتها و نیازهای مصرفکننده آن هماهنگ نیستند. در واقع این مناظر با توجه به ویژگیها و ادراکات بزرگسالان- و نه کودکان- شکل گرفتهاند. این مناظر نه تنها به رشد کودک در ابعاد مختلف کمک نمیکنند، بلکه در بسیاری از موارد باعث پدیدآمدن احساس کسالت در کودک میشوند، زمینه بروز رفتارهای ناهنجار را در او به وجود میآوردند و موجب کمشدن خلاقیتهای ناب کودکانه میگردند.
شهر در خاطرات دوران کودکی
کودک در شهر چه میبیند؟ کدامیک از عناصر محیط فیزیکی بیشترین اثر را بر روی او میگذارد؟ گروهی از دانشجویان معماری دانشگاه MIT مقالههایی کوتاه درباره خاطراتشان از محیطی که در کودکی در آن میزیستهاند نوشتند. محلهای زندگی آنها از بانکوک تا بروکلین و فضاهای بازیشان از چمنزارهای روستایی تا پیادهروهای کثیف و پر رفت و آمد را در برمیگرفت، اما با این حال شباهتهای غیرقابل انکاری در گزارشهای آنان به چشم میخورد. آنها در خاطرات خود از وجود یا عدم حضور درختان، خاکِ زیرپایشان و یا آن چیزی که جایگزین آن شدهبود، نام بردهبودند، آنها هم چنین به تپهها، آب، ترامواهای شهری و نشانههای فیزیکی وضعیت اجتماعی اشاره کردهبودند. در بیشتر خاطرهها مواردی مانند ساختمانها، ترافیک، مدارس و زمینهای بازی نیز با فاصلهای قابل توجه در مرتبه بعدی اهمیت قرار گرفتهبودند و در برخی دیگر نیز اصلاً به آنها اشاره نشدهبود.
از لابهلای این گزارشها، نکات بسیار جالبی در مورد برداشت و نوع نگاه کودک به محله و شهر به عنوان یک کلیت، روشن شد و تمام اینها انگیزه کافی را برای پیشنهاد دادن راهی روشمندانهتر برای مطالعه خاطرات کودکی و با هدف پاسخ دادن به دو پرسش به وجود آورد: اول آنکه، کودک به چه چیز در دنیای فیزیکی خارج از خود توجه میکند؟ و سپس اینکه، او از نظر احساسی چگونه به این پدیدهها واکنش نشان میدهد؟
برنامه معماری در آموزش ( AIE )
سالِ گذشته، در پیِ اتفاقی زیبا، فرصتی پیش آمد تا در کتابخانه عمومی محله سیزدهآبان تهران «کلاسمانند»هایی داشته باشیم با بچههای همان محل، با موضوع معماری. اینها بچههای دوره راهنمایی و تکتوک هم دبیرستانی بودند. انجمن مادران سیزده آبان هم با اشتیاقی دوستداشتنی زحمتِ ساماندهی این جلسات را به عهده داشت و مسئولان محلی هم الحق کمکیار این نشستهای کوچك و خوب بودند. آشنایی ما با این بچهها و تمرینکهای مشترکمان یک جورهایی در «هماندیشی شهر دوستدار کودک» خانه هنرمندان که توسط انجمن مفاخر معماری ایران برگزار شد، به بار نشست و این بچهها هم آمدند کنار بزرگان معماری و دور میز هماندیشی نشستند. طبیعی است این بچهها قرار نبود کوس «هل من معمار!!» بزنند. آمدهبودند تا نشان دهند به معماری علاقمند شدهاند. گزارش این نشست را در این شماره داریم.
یکی از نتایج این نشست، اظهار علاقه جمعی از معماران و شهرسازان حاضر در جلسه برای حضور فعال در برنامههای شهر دوستدار كودك و عضویت در این شبکه بود. نتیجهای میمون و مبارک. باز این وسوسه به جانمان افتاد که آن نشستهای سیزدهآبان را بتوانیم تداوم بدهیم، بخصوص وقتی که یکی از معماران حاضر در جلسه وقتی خواست حضور این بچهها را در این نشست تعلیل کند، به نکته مهمی اشاره نمود که بسیار جای تأمل داشت. او گفت، این بچهها محصول برنامه ستاد شهر سالم هستند که سالها پیش در همین سیزدهآبان تشکیل شد. اینها محصول آن برنامه و آن دوره هستند و آمدهاند ما کمکشان کنیم تا محصول بعدی را خود اینان بهبار آورند.
پارک فرهنگی کودکان
فضای عمومی در واقع بستر مشترکی است که مردم در آن فعالیتهای کارکردی و مراسمی را که پیونددهنده اعضای جامعه است، انجام میدهند، چه این فعالیتها روزمره و معمولی و چه جشنوارهای و دورهای باشند؛ به عبارت دیگر، فضای عمومی صحنهای است که به روی آن نمایش زندگی اجتماعی، در معرض دید عموم قرار میگیرد. بنابراین هرچه اين فضاهاي شهري چشمنوازتر و از لحاظ بصري و کالبدی متنوعتر و با سليقة مردم همآهنگ ساخته و پرداختهشوند علاقمندي و انس مردم به اين فضاها بیشتر ميشود؛ فعاليتهاي روزانه در حاشية آن رونق ميپذيرد و مراودات اجتماعي و آشنايي زيادي در بين مردم بوجود میآید.
در چنین فضایی تعاملات اجتمایی افزایش یافته و مکانی برای گفت و شنود اجتماعی و تبلور رفتارها و هنجارهای فرهنگی میشود.
با توجه به آنکه «پارک فرهنگی کودکان» قاهره توانسته تا حدود زیادی در این زمینه موفق عمل کند، این مقاله درصدد آن است تا با به تصویر کشیدن پروسة ساخت این مجموعه راهکارهای علمی و تخصصیای را در راستای دستیابی به یک معماری با هویت ارائه دهد.
فضاهای محرک خلاقیت کودکان: اهمیت طراحی محیط برای بازی و کاوش در طبیعت
امروزه زندگی شهری عرصه را برای حضور کودکان در فضاهای مختلف آن، تنگ و محدود کردهاست. کودکان نسل امروز به ندرت فرصتی برای بازی، کسب تجربه ، یادگیری در شهر و در نهایت تغییر در محیط خود به دست می آورند، در حالیکه طبق آمار ۱/۳ جمعیت جهان را کودکان تشکیل میدهند. از همین رو، سازمان جهانی یونیسف به منظور بالا بردن کیفیت زندگی کودکان در شهرها و رسیدگی به نیازهای آنها اقدام به برنامهریزی برای ساخت شهرهای دوستدار کودک کردهاست. پاسخگویی به نیازها و حقوق اولیه کودکان (از جمله تغذیه ،آموزش و بازی) در مرحله نخست و سپس بالا بردن کیفیتهای زندگی کودکان در مراحل بعد، از اهداف شهرهای دوستدار کودک است، روز به روز بر اهمیت آموزش و پرورش خلاقیت در کودکان افزوده میشود. و این در حالی است که دیدگاه جامعه و سیستم آموزشی ما به خلاقیت صرفاً جنبه تزیینی دارد.
این سؤال مطرح میشود که آیا فضای معماری میتواند تأثیری بر روند رشد خلاقیت داشتهباشد؟ در این تحقیق، ابتدا به مفهوم خلاقیت، تأثیر فضا بر رفتار انسان و درک کودک از محیط پرداخته میشود و در ادامه به لزوم طراحی فضاهای بازی مرتبط با طبیعت و نقش آن در یادگیری و رشد خلاقیت کودک اشاره میشود. هدف این مقاله معرفی کیفیت هایی از طراحی محیطهای آموزشی خلاق کودکان است که بتواند همگام با یافتههای نوین روانشناسی پاسخ این کمبود در مراکز آموزشی کودکان باشد.
منبع آب براسکات، بلژیک
هدف از ترجمه این مقاله، آشنا شدن با مفهوم باز زندهسازی، ابعاد گسترده آن و نیاز جامعه معاصر به استفاده هر چه بیشتر از فضاهای موجودی است که بنا به مقتضیات زمان کاربری خود را از دست دادهاند. از آنجا که در ایران متأسفانه برداشت غالب از کلمه قدمت، «کهنگی» است و همواره میل به نو بودن و تخریب داشتهها بدون توجه به بار «خاطره» و بار «اقتصادی» هر یک از این بناها وجود داشتهاست، توجه به این موضوع امری ضروری است. در این میان تنها میراث فرهنگی برای ما از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه یکی از بزرگترین سرمایههای ما میراث صنعتی است که با پیشرفت سریع تکنولوژی کاربری خود را از دست داده و به صورت فضاهای متروک در میآیند. در این ترجمه نحوه برخورد و مداخله در یک «منبع آب» که شاید هرگز به چشم نیاید و یا حتی در ایران کوچکترین ارزشی برای حفظ آن قائل نشوند، ارائه میگردد.